نشنال ریویو: رژیم ایران «کارزار فشار حداکثری» را درک نکرده!
نشنال ریویو: رژیم ایران «کارزار فشار حداکثری» را درک نکرده!
پایگاه خبری «نشنال ریویو» (National Review) در مقالهای به قلم ویکتور دیویس هانسن تحلیلگر سیاسی با عنوان «رژیم ایران کارزار فشار حداکثری آمریکا را درک نکرده!» مینویسد: رژیم آخوندی ایران روز به روز مستأصلتر میشود و دیگر قادر نیست برای خنثی کردن دشمنان عربی و غربیاش به تاکتیکهای معمول خود تکیه کند.
در مقدمه این مقالهی طولانی آمده: رژیم ایران نه تنها در مورد فشار حداکثری دونالد ترامپ دچار سوء برداشت است بلکه نسبت به روح سیاستهای کلان آمریکا در قبال ایران نیز دچار کژفهمی است و نتیجه این شده که نرخ بیکاری در ایران رو به افزایش است و تولید داخلی رو به افول است، تورم بیداد میکند، قیمت نفت سقوط میکند و دوستان این کشور کمتر و کمتر از همیشه شده و برای نخستین بار در طول چهل سال، رژیم به این باور رسیده که باید اقدامات جدی و اساسی بکند پیش از آنکه از داخل دچار انفجار شود.
به باور نویسنده، جمهوری اسلامی در سال ۲۰۲۰ موقعیتی مانند سالهای ۱۹۷۹، ۱۹۸۳، ۱۹۸۶، سالهای میان ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ و سال ۲۰۱۱ ندارد. سالهایی که رژیم ایران از چند طریق آمریکا را تحت فشار قرار میداد. از جمله با گروگانگیری آمریکاییان در تهران و کشتن کارکنان سفارت آمریکا در عراق، لبنان و عربستان، تهدید به بستن نفت و طراحی نقشه برای سفیر عربستان در آمریکا.
هانسن مینویسد اکنون اوضاع به چند دلیل کاملاً متفاوت است. دلایلی که هنوز توسط زمامداران دینی ایران ناچیز گرفته میشود:
۱) آمریکا به عنوان بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز طبیعی در جهان در برابر قطع واردات نفت از خاورمیانه آسیبپذیر نیست. البته این مسئله وجود دارد که آمریکا به مسیر آزاد [کشتیرانی] در تنگه هرمز اهمیت میدهد اما نه به اندازه واردکنندگانی مثل اروپاییها و صادرکنندگانی مثل چین.
امروز تا مادامی که کشورهایی که به نفت ایران وابستگی دارند خودشان در مقابل تهدیدات ایران در جهت بستن تنگه هرمز اقدامی انجام ندهند آمریکاییها هرگز وارد جنگ بر سر نفت نخواهند شد. بیشتر آمریکاییها حاضر نیستند دختران و پسرانشان بمیرند برای اینکه تجارت چین و واردات اروپا در امان بماند.
تا جایی که مربوط به تنشهای قدیمی خاورمیانه که باعث سقوط قیمت نفت و آسیب زدن مصرفکنندهها در آمریکا مربوط است این بحران تئوریک که اکنون وجود دارد یک راه پیش روی آمریکا میگذارد. قیمتهای بالای گاز؛ همچنین میتواند به این معنی باشد که ارزش تولید فزاینده روزانه نفت آمریکا بطور هفتگی به مبلغ صدها میلیون دلار افزایش خواهد داشت زیرا مصرف کنندهها اغلب به همتاهای آمریکایی خود هزینه افزایش گاز را پرداخت میکنند.
به هر حال به دلیل ورود تولیدکنندگان جدید به بازار و همچنین ترس ناشی از کُروناویروس که موجب کُند شدن اقتصاد جهان شده باعث اُفت قیمت نفت در بازار جهانی شده است. همچنین با توجه به اینکه اسرائیل به اندازه کافی از گاز طبیعی برخوردار است و تولیدات نفت خود را روز به روز افزایش میدهد ایران نمیتواند اسرائیل را به قطع سوخت تهدید کند.
جامعه عرب، روسیه و آمریکا که مسئول تامین ۶۰ درصد نفت روزانه جهان هستند ترجیح میدهند ایران از بازار رقابت کنار زده شود و یا اصلاً اهمیتی به این موضوع نمیدهند. این باعث شده ایران نفت خود را با کمترین میزان ممکن و با کمترین قیمت ممکن به فروش برساند.
۲) رژیم ایران هنوز شخصیت ترامپ را درک نکرده است. سیاستهای ترامپ برخلاف آنچه منتقدانش میگویند وابسته به سیاستهای خارجی «دو قطبی» نیست. او هیچ نمایندهای ندارد که میان جاده کمربندی بین جمهوریخواهان و دموکراتها در وسط بازی کند. او همچنین قصد میانجیگیری بین اختلافات این دو حزب را ندارد. بجای اینها ترامپ بسیار غیرقابل پیشبینی است و به نظر نمیرسد نگران این باشد که «نیویورک تایمز» یا شورای روابط خارجی به او نسبتهایی مانند «بیپروا»، «غیرقابل پیشبینی» و یا حتی «خطرناک» بدهند.
احتمال اینکه ترامپ مانند رؤسای جمهور پیشین آمریکا بخواهد تحریمها را بردارد یا از خود انعطاف نشان دهد وجود ندارد. درگیری ذهنی ترامپ در مورد ایران چیزی بیشتر از درگیری ذهنی درباره قضیه فلسطینیان نیست.
در ایران چهل سال است شعار «مرگ بر آمریکا» تبدیل به یک رویهی کهنه شده که هیچ تاثیری روی ترامپ ندارد. همچنین مورد تنفر امامان قرن هفتمی [قرون وسطایی] بودن بیشتر به نفع ترامپ تمام شده است. از همین دیدگاه، او و هیچکس، دیگر به این شعارها توجهی نمیکند.
پس از چهل سال موعظه اخلاقی و یکصدا شعار «مرگ بر آمریکا» سر دادن اگر با خواست بسیاری از ایرانیها برای مهاجرت به آمریکا مقایسه شود بطور کل جهان برای گندابی که رژیم ایران خودش درست کرده و در آن افتاده پشیزی ارزش قائل نیست. اغلب کشورها نه از حکومت ایران میترسند و نه با آن ساخت و پاخت میکنند. ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی تبدیل به یک ویرانه شده که فقط با ونزوئلا و کرهشمالی قابل مقایسه است و شبیه یک لبّادهی زهوار درفته و پوسیده است. فقط چین و روسیه هستند که ایران امروز را به عنوان مشتری میشناسند که آن هم در جهت منافع خودشان است.
گناه جان کری فقط این نبود که حکومت ملایان را آرام کرد بلکه به رژیم ایران توجهی را نشان داد که شایستهاش نبود. تا امروز ترامپ هر کاری که گفته انجام داده است. نه فقط در مورد مسائل داخلی آمریکا بلکه او دست روی بحثبرانگیزترین سیاستهای دوران ما گذاشت؛ از جمله انتقال سفارت آمریکا در اسرائیل به اورشلیم و قطع کردن بخش بزرگی از کمکهای آمریکا به فلسطینیان و خروج از توافق محیط زیستی پاریس و خروج از برجام و جنگ اقتصادی با چین.
کارنامه ترامپ نشان میدهد اگر رژیم ایران مثل قدیم دوباره دست به کشتار آمریکاییها بزند آمریکا با ابزار نظامی، تجاری و امکانات اتمی، پهپادها و موشکها و حملات هوایی رژیم ایران را هدف قرار خواهد و چنین اتفاقی بدون اینکه آمریکا ریسک تلفات انسانی داشته باشد، میلیاردها خسارت روی دست جمهوری اسلامی خواهد گذاشت.
رژیم ایران در خاورمیانه به حاشیهرانده شده و روز به روز برای ترامپ کماهمیتتر میشود. نگرانیهای خاورمیانهای آمریکا به دو بخش تقسیم میشوند: هیچ کشوری از خاورمیانه نباید از امکانات نفتی خود برای اتمی شدن استفاده کند. تروریستها نباید محل مقدسی برای خود داشته باشند که از طریق آن بتوانند به آمریکا حمله کنند. هر دو این برنامهها میتواند توسط نیروی هوایی به راحتی به پیش رانده شود بدون اینکه نیاز به درگیری زمینی داشته باشد.
۳) دیگر هیچ چیز به عنوان دوگانهی «اسلامی- غربی» وجود ندارد. تنشهای کهنه «شیعه- سنی» به این دلیل شدت پیدا کرده که جمهوری اسلامی ایران عزم خود را برای سلاح اتمی آشکار کرد و همین باعث شده کشورهای حوزه خلیج فارس و رژیمهای میانهرو جهان عرب بر این باور باشند که این سلاح رو به آنها نشانه میرود.
این مسئله بطور اجتنابناپذیری منجر به آغاز رقابت تسلیحات اتمی در خاورمیانه خواهد شد. در نتیجه، مواضع کلی اعراب اسرائیل در بین سنّیها به عنوان قدرت خنثی و یا حتی کشور ثالث، بر اساس تئوری دشمن دشمن من، دوست من است، بیشتر کارآمد محسوب میشود تا به عنوان یک دشمن بالقوه.
به بیان دیگر با روشی که طی سه دهه گذشته وجود نداشته است اکنون نه تنها آمریکا، اعراب و اسرائیل در مقابل رژیم ایران ایستادهاند بلکه تقریباً تمام مسلمانان اهل تسنن جهان نیز در مقابل این رژیم قرار گرفتهاند.
حمله تهران به تاسیسات آرامکو عربستان به منطقه خاطرنشان میکند رژیم ایران یک رژیم وحشی فرصتطلب است که ترجیح میدهد بجای حمله به اسرائیل، مسلمانان آسیبپذیر را مورد حمله قرار دهد زیرا میداند که اسرائیل چندبرابر پاسخ خواهد داد.
بطور خلاصه رژیم ایران به شرایطی شبیه کرهشمالی میرسد که در منطقه و جامعه جهانی تبدیل به یک خرابه میشود که فقط تروریستها، چین و روسیه و دولتهای سرکشی مثل پیونگیانگ کنار آن خواهند بود.
در ادامه این مقاله آمده، رژیم ایران اکنون حمایت چین، مصر و ترکیه را هم از دست داده و برای فلسطینیها نیز به طوق لعنت تبدیل شده است.
۴) سیاست فشار حداکثری آمریکا رژیم ایران را در موضع تهاجمی قرار داده و یا حداقل اینکه با انداختن توپ در زمین جمهوری اسلامی، تصمیم را به خود زمامداران ایران واگذار کرده که چه سرنوشتی برای خود برگزینند. نیروهای زمینی آمریکا مانند سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ در عراق تحت آسیب نیستند. آن زمان ایران آنها را زیر حملات خود میگرفت. آمریکا دیگر درگیر جنگ با عراق و درگیر بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ نیست. ایالات متحده در ایران سفارت ندارد و قصد حمله به ایران یا طراحی یک کودتا را نیز ندارد. جیب حزبالله و حماس خالی شده و در جهان به خفّت افتادهاند.
در ادامه این مقاله آمده، هارت و پورتهای رژیم ایران بر آمریکا بیاثر است و شرایطی شبیه محاصره کوبا در سال ۱۹۶۲ را به همراه نخواهد داشت. در زمان بیل کلینتون و جرج دبلیو بوش، آمریکا از طرف سازمان ملل به مدت ۱۲ سال در ماموریتی طولانی و خستهکننده مسئول برقراری منطقه پرواز ممنوع در برخی نقاط جهان بود که اکنون آن شرایط نیز وجود ندارد. ناوهای دریایی در هیچ ساحلی پهلو نگرفتهاند که به تهران حمله کنند. دیگر کسی خواهان ماجراجویی ناکام شبیه لیبی نیست. مردم آمریکا رژیم ایران را دوست ندارند و به ادعاهای جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه تحریمها به مردم ایران آسیب میزند گوش نمیدهند. رژیم ایران مدام به مردم خود دروغ گفته از جمله در مورد شیوع ویروس کُرونا و همچنین شلیک موشک به هواپیمای مسافری اوکراین. حکومت ایران مردم را بیرحمانه در خیابان سلاخی کرده است.
به نوشته هانسن، رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی نیز مرتب میگفت تحریمها سیاهپوستان بیچاره را تحت فشار قرار داده است (احتمالاً در کوتاهمدت نیز همینطور بود) اما اغلب قربانیان مشتاق این بودند سختی را تحمل کنند تا درازمدت فروپاشی رژیم را ببینند. رژیمی که منشاء اصلی بدبختی آنها بود.
آمریکا هیچگاه قصد جنگ با مردم ایران را نداشته است. شش رئیس جمهوری پیشین آمریکا راهی را رفتند که مردم ایران را از رژیم ملایان که زمام مملکت را از دست مردم دزدیده تفکیک کنند به این امید باطل که اعتراضات و انقلاب مردمی، رهبری رژیم را سرنگون کند.
در واقع سیاست رسمی آمریکا زمانی طولانی این بود که میلیونها نفری که در خیابانهای ایران شعارهای ضدآمریکایی سر میدهند، اکثریت مردم این کشور نیستند و دلیل ادامه چهل سال حکومت استبدادی در ایران این نیست که مردم حکومت ضدآمریکایی خود را دوست دارند و یا آرزوی نابودی آمریکا از سوی محافل روشنفکری ایرانی ساکن غرب، نه یک استراتژی بلکه یک تاکتیک برای مقابله با حکومت دینی است! همه اینها ممکن است درست یا نادرست باشند؛ اما در هر حال به نوبهی خود حقیقتِ سیاست دوگانهی آمریکا بوده است.
بانکهای آمریکایی و کارمندان وزارت خزانهداری آمریکا در یک روند با ثبات، پنهانی و بدون جلب توجه، فشار حداکثری علیه رژیم ایران را تشدید میکنند. با توجه به اینکه اقتصاد آمریکا و ارتش این کشور هیچگاه نمیتوانستند کشورهای بیطرف را اینطور به پیروی از تحریمهای آمریکا وادار کنند.
زیر فشار حداکثری آمریکا، حکومت ملایان روز به روز ضعیفتر میشود. این حقیقت را از قتل عام ۱۵۰۰ تن از معترضان، از دروغگوییها و عدم شفافیت آنها پس از شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی و لاپوشانی در مورد شیوع ویروس کُرونا و مشارکت حداقلی مردم در انتخاباتش میتوان آشکارا دید.
در مورد ویروس کُرونا جمهوری اسلامی ایران به ما یادآوری میکند که یک رژیم اقتدارگرای دودوزهباز است که با بیاعتمادی نسبت به مردم و سوء استفاده از منابع کشور و توهم دشمنانگاری و فرافکنی و انداختن ناکارآمدی خودش به گردن دشمنان خارجی، خود تشدیدکنندهی طاعون است.
حکومت ایران دیر یا زود به نقطهای میرسد که یا به توافق اتمی بازگردد، از حمایتهای تروریستی و موشکی شبهنظامیان دست بردارد، و به بازرسان آژانس انرژی اتمی اجازه بازدید از تاسیسات مخفی را بدهد؛ یا اینکه میتواند افتخار کند که یک آلبانی جدید یا چین مائوئیستی است که اقتصاد اسلامی کاملاً مستقل داشته و از وابستگیهای فاسد از جمله ایالات متحده آمریکا رها شده است!
یا میتواند به دامان تروریستهای نیابتی و تشنهی پول خود بیاویزد تا آمریکاییان را برایش بکُشند! با این امید که تهدید دونالد ترامپ مبنی بر اینکه اگر تروریستها آمریکاییان را به قتل برسانند میلیاردها دلار به زیرساختهای ایران ضربه خواهد زد، یک بلوف باشد!
در حقیقت رژیم ایران از نظر مالی قادر به انجام عملیات هوایی نیست. از سوی دیگر رژیم ایران از ترس آبرو قادر به عقبنشینی نیست و نگران از دست دادن وجههی خود در کشورهای اسلامی و همچنین تروریستهاست.
در عین حال رژیم ایران نمیتواند با توجه به تحریمها و کاهش شدید قیمت نفت شرایط فعلی را ادامه دهد و امیدوار باشد که خود را به یک اقتصاد پیشامدرن برساند.
در پایان این مقاله آمده رژیم ایران با کشتن آمریکاییها نه تنها آزاد نمیشود بلکه با میلیاردها دلار خسارت در زیرساختهای خود روبرو خواهد شد. مطمئناً جمهوری اسلامی قادر به ساختن اقتصاد خودکفا نیست.
در تمام چهل سال گذشته هرگز رژیم ایران تا این حد ضعیف و آمریکا تا این حد قوی نبوده است. حال توپ در زمین ایران است و به نظر میرسد رویکرد آمریکا این باشد: «بدترین حرکت را بُکن تا ما با بهترین حرکت پاسخ بدهیم!» و این در حقیقت یک معضل خودساختهی دو سر باخت برای حکومت دینی ایران است.
برای نخستین بار در چهل سال گذشته سرانجام نور امیدی برای مردم ایران وجود دارد تا پایان کابوس تراژیک خود را در افق ببینند.
*منبع: نشنال ریویو
*نویسنده: ویکتور دیویس هانسن
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
پایگاه خبری «نشنال ریویو» (National Review) در مقالهای به قلم ویکتور دیویس هانسن تحلیلگر سیاسی با عنوان «رژیم ایران کارزار فشار حداکثری آمریکا را درک نکرده!» مینویسد: رژیم آخوندی ایران روز به روز مستأصلتر میشود و دیگر قادر نیست برای خنثی کردن دشمنان عربی و غربیاش به تاکتیکهای معمول خود تکیه کند.
در مقدمه این مقالهی طولانی آمده: رژیم ایران نه تنها در مورد فشار حداکثری دونالد ترامپ دچار سوء برداشت است بلکه نسبت به روح سیاستهای کلان آمریکا در قبال ایران نیز دچار کژفهمی است و نتیجه این شده که نرخ بیکاری در ایران رو به افزایش است و تولید داخلی رو به افول است، تورم بیداد میکند، قیمت نفت سقوط میکند و دوستان این کشور کمتر و کمتر از همیشه شده و برای نخستین بار در طول چهل سال، رژیم به این باور رسیده که باید اقدامات جدی و اساسی بکند پیش از آنکه از داخل دچار انفجار شود.
به باور نویسنده، جمهوری اسلامی در سال ۲۰۲۰ موقعیتی مانند سالهای ۱۹۷۹، ۱۹۸۳، ۱۹۸۶، سالهای میان ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ و سال ۲۰۱۱ ندارد. سالهایی که رژیم ایران از چند طریق آمریکا را تحت فشار قرار میداد. از جمله با گروگانگیری آمریکاییان در تهران و کشتن کارکنان سفارت آمریکا در عراق، لبنان و عربستان، تهدید به بستن نفت و طراحی نقشه برای سفیر عربستان در آمریکا.
هانسن مینویسد اکنون اوضاع به چند دلیل کاملاً متفاوت است. دلایلی که هنوز توسط زمامداران دینی ایران ناچیز گرفته میشود:
۱) آمریکا به عنوان بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز طبیعی در جهان در برابر قطع واردات نفت از خاورمیانه آسیبپذیر نیست. البته این مسئله وجود دارد که آمریکا به مسیر آزاد [کشتیرانی] در تنگه هرمز اهمیت میدهد اما نه به اندازه واردکنندگانی مثل اروپاییها و صادرکنندگانی مثل چین.
امروز تا مادامی که کشورهایی که به نفت ایران وابستگی دارند خودشان در مقابل تهدیدات ایران در جهت بستن تنگه هرمز اقدامی انجام ندهند آمریکاییها هرگز وارد جنگ بر سر نفت نخواهند شد. بیشتر آمریکاییها حاضر نیستند دختران و پسرانشان بمیرند برای اینکه تجارت چین و واردات اروپا در امان بماند.
تا جایی که مربوط به تنشهای قدیمی خاورمیانه که باعث سقوط قیمت نفت و آسیب زدن مصرفکنندهها در آمریکا مربوط است این بحران تئوریک که اکنون وجود دارد یک راه پیش روی آمریکا میگذارد. قیمتهای بالای گاز؛ همچنین میتواند به این معنی باشد که ارزش تولید فزاینده روزانه نفت آمریکا بطور هفتگی به مبلغ صدها میلیون دلار افزایش خواهد داشت زیرا مصرف کنندهها اغلب به همتاهای آمریکایی خود هزینه افزایش گاز را پرداخت میکنند.
به هر حال به دلیل ورود تولیدکنندگان جدید به بازار و همچنین ترس ناشی از کُروناویروس که موجب کُند شدن اقتصاد جهان شده باعث اُفت قیمت نفت در بازار جهانی شده است. همچنین با توجه به اینکه اسرائیل به اندازه کافی از گاز طبیعی برخوردار است و تولیدات نفت خود را روز به روز افزایش میدهد ایران نمیتواند اسرائیل را به قطع سوخت تهدید کند.
جامعه عرب، روسیه و آمریکا که مسئول تامین ۶۰ درصد نفت روزانه جهان هستند ترجیح میدهند ایران از بازار رقابت کنار زده شود و یا اصلاً اهمیتی به این موضوع نمیدهند. این باعث شده ایران نفت خود را با کمترین میزان ممکن و با کمترین قیمت ممکن به فروش برساند.
۲) رژیم ایران هنوز شخصیت ترامپ را درک نکرده است. سیاستهای ترامپ برخلاف آنچه منتقدانش میگویند وابسته به سیاستهای خارجی «دو قطبی» نیست. او هیچ نمایندهای ندارد که میان جاده کمربندی بین جمهوریخواهان و دموکراتها در وسط بازی کند. او همچنین قصد میانجیگیری بین اختلافات این دو حزب را ندارد. بجای اینها ترامپ بسیار غیرقابل پیشبینی است و به نظر نمیرسد نگران این باشد که «نیویورک تایمز» یا شورای روابط خارجی به او نسبتهایی مانند «بیپروا»، «غیرقابل پیشبینی» و یا حتی «خطرناک» بدهند.
احتمال اینکه ترامپ مانند رؤسای جمهور پیشین آمریکا بخواهد تحریمها را بردارد یا از خود انعطاف نشان دهد وجود ندارد. درگیری ذهنی ترامپ در مورد ایران چیزی بیشتر از درگیری ذهنی درباره قضیه فلسطینیان نیست.
در ایران چهل سال است شعار «مرگ بر آمریکا» تبدیل به یک رویهی کهنه شده که هیچ تاثیری روی ترامپ ندارد. همچنین مورد تنفر امامان قرن هفتمی [قرون وسطایی] بودن بیشتر به نفع ترامپ تمام شده است. از همین دیدگاه، او و هیچکس، دیگر به این شعارها توجهی نمیکند.
پس از چهل سال موعظه اخلاقی و یکصدا شعار «مرگ بر آمریکا» سر دادن اگر با خواست بسیاری از ایرانیها برای مهاجرت به آمریکا مقایسه شود بطور کل جهان برای گندابی که رژیم ایران خودش درست کرده و در آن افتاده پشیزی ارزش قائل نیست. اغلب کشورها نه از حکومت ایران میترسند و نه با آن ساخت و پاخت میکنند. ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی تبدیل به یک ویرانه شده که فقط با ونزوئلا و کرهشمالی قابل مقایسه است و شبیه یک لبّادهی زهوار درفته و پوسیده است. فقط چین و روسیه هستند که ایران امروز را به عنوان مشتری میشناسند که آن هم در جهت منافع خودشان است.
گناه جان کری فقط این نبود که حکومت ملایان را آرام کرد بلکه به رژیم ایران توجهی را نشان داد که شایستهاش نبود. تا امروز ترامپ هر کاری که گفته انجام داده است. نه فقط در مورد مسائل داخلی آمریکا بلکه او دست روی بحثبرانگیزترین سیاستهای دوران ما گذاشت؛ از جمله انتقال سفارت آمریکا در اسرائیل به اورشلیم و قطع کردن بخش بزرگی از کمکهای آمریکا به فلسطینیان و خروج از توافق محیط زیستی پاریس و خروج از برجام و جنگ اقتصادی با چین.
کارنامه ترامپ نشان میدهد اگر رژیم ایران مثل قدیم دوباره دست به کشتار آمریکاییها بزند آمریکا با ابزار نظامی، تجاری و امکانات اتمی، پهپادها و موشکها و حملات هوایی رژیم ایران را هدف قرار خواهد و چنین اتفاقی بدون اینکه آمریکا ریسک تلفات انسانی داشته باشد، میلیاردها خسارت روی دست جمهوری اسلامی خواهد گذاشت.
رژیم ایران در خاورمیانه به حاشیهرانده شده و روز به روز برای ترامپ کماهمیتتر میشود. نگرانیهای خاورمیانهای آمریکا به دو بخش تقسیم میشوند: هیچ کشوری از خاورمیانه نباید از امکانات نفتی خود برای اتمی شدن استفاده کند. تروریستها نباید محل مقدسی برای خود داشته باشند که از طریق آن بتوانند به آمریکا حمله کنند. هر دو این برنامهها میتواند توسط نیروی هوایی به راحتی به پیش رانده شود بدون اینکه نیاز به درگیری زمینی داشته باشد.
۳) دیگر هیچ چیز به عنوان دوگانهی «اسلامی- غربی» وجود ندارد. تنشهای کهنه «شیعه- سنی» به این دلیل شدت پیدا کرده که جمهوری اسلامی ایران عزم خود را برای سلاح اتمی آشکار کرد و همین باعث شده کشورهای حوزه خلیج فارس و رژیمهای میانهرو جهان عرب بر این باور باشند که این سلاح رو به آنها نشانه میرود.
این مسئله بطور اجتنابناپذیری منجر به آغاز رقابت تسلیحات اتمی در خاورمیانه خواهد شد. در نتیجه، مواضع کلی اعراب اسرائیل در بین سنّیها به عنوان قدرت خنثی و یا حتی کشور ثالث، بر اساس تئوری دشمن دشمن من، دوست من است، بیشتر کارآمد محسوب میشود تا به عنوان یک دشمن بالقوه.
به بیان دیگر با روشی که طی سه دهه گذشته وجود نداشته است اکنون نه تنها آمریکا، اعراب و اسرائیل در مقابل رژیم ایران ایستادهاند بلکه تقریباً تمام مسلمانان اهل تسنن جهان نیز در مقابل این رژیم قرار گرفتهاند.
حمله تهران به تاسیسات آرامکو عربستان به منطقه خاطرنشان میکند رژیم ایران یک رژیم وحشی فرصتطلب است که ترجیح میدهد بجای حمله به اسرائیل، مسلمانان آسیبپذیر را مورد حمله قرار دهد زیرا میداند که اسرائیل چندبرابر پاسخ خواهد داد.
بطور خلاصه رژیم ایران به شرایطی شبیه کرهشمالی میرسد که در منطقه و جامعه جهانی تبدیل به یک خرابه میشود که فقط تروریستها، چین و روسیه و دولتهای سرکشی مثل پیونگیانگ کنار آن خواهند بود.
در ادامه این مقاله آمده، رژیم ایران اکنون حمایت چین، مصر و ترکیه را هم از دست داده و برای فلسطینیها نیز به طوق لعنت تبدیل شده است.
۴) سیاست فشار حداکثری آمریکا رژیم ایران را در موضع تهاجمی قرار داده و یا حداقل اینکه با انداختن توپ در زمین جمهوری اسلامی، تصمیم را به خود زمامداران ایران واگذار کرده که چه سرنوشتی برای خود برگزینند. نیروهای زمینی آمریکا مانند سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ در عراق تحت آسیب نیستند. آن زمان ایران آنها را زیر حملات خود میگرفت. آمریکا دیگر درگیر جنگ با عراق و درگیر بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ نیست. ایالات متحده در ایران سفارت ندارد و قصد حمله به ایران یا طراحی یک کودتا را نیز ندارد. جیب حزبالله و حماس خالی شده و در جهان به خفّت افتادهاند.
در ادامه این مقاله آمده، هارت و پورتهای رژیم ایران بر آمریکا بیاثر است و شرایطی شبیه محاصره کوبا در سال ۱۹۶۲ را به همراه نخواهد داشت. در زمان بیل کلینتون و جرج دبلیو بوش، آمریکا از طرف سازمان ملل به مدت ۱۲ سال در ماموریتی طولانی و خستهکننده مسئول برقراری منطقه پرواز ممنوع در برخی نقاط جهان بود که اکنون آن شرایط نیز وجود ندارد. ناوهای دریایی در هیچ ساحلی پهلو نگرفتهاند که به تهران حمله کنند. دیگر کسی خواهان ماجراجویی ناکام شبیه لیبی نیست. مردم آمریکا رژیم ایران را دوست ندارند و به ادعاهای جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه تحریمها به مردم ایران آسیب میزند گوش نمیدهند. رژیم ایران مدام به مردم خود دروغ گفته از جمله در مورد شیوع ویروس کُرونا و همچنین شلیک موشک به هواپیمای مسافری اوکراین. حکومت ایران مردم را بیرحمانه در خیابان سلاخی کرده است.
به نوشته هانسن، رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی نیز مرتب میگفت تحریمها سیاهپوستان بیچاره را تحت فشار قرار داده است (احتمالاً در کوتاهمدت نیز همینطور بود) اما اغلب قربانیان مشتاق این بودند سختی را تحمل کنند تا درازمدت فروپاشی رژیم را ببینند. رژیمی که منشاء اصلی بدبختی آنها بود.
آمریکا هیچگاه قصد جنگ با مردم ایران را نداشته است. شش رئیس جمهوری پیشین آمریکا راهی را رفتند که مردم ایران را از رژیم ملایان که زمام مملکت را از دست مردم دزدیده تفکیک کنند به این امید باطل که اعتراضات و انقلاب مردمی، رهبری رژیم را سرنگون کند.
در واقع سیاست رسمی آمریکا زمانی طولانی این بود که میلیونها نفری که در خیابانهای ایران شعارهای ضدآمریکایی سر میدهند، اکثریت مردم این کشور نیستند و دلیل ادامه چهل سال حکومت استبدادی در ایران این نیست که مردم حکومت ضدآمریکایی خود را دوست دارند و یا آرزوی نابودی آمریکا از سوی محافل روشنفکری ایرانی ساکن غرب، نه یک استراتژی بلکه یک تاکتیک برای مقابله با حکومت دینی است! همه اینها ممکن است درست یا نادرست باشند؛ اما در هر حال به نوبهی خود حقیقتِ سیاست دوگانهی آمریکا بوده است.
بانکهای آمریکایی و کارمندان وزارت خزانهداری آمریکا در یک روند با ثبات، پنهانی و بدون جلب توجه، فشار حداکثری علیه رژیم ایران را تشدید میکنند. با توجه به اینکه اقتصاد آمریکا و ارتش این کشور هیچگاه نمیتوانستند کشورهای بیطرف را اینطور به پیروی از تحریمهای آمریکا وادار کنند.
زیر فشار حداکثری آمریکا، حکومت ملایان روز به روز ضعیفتر میشود. این حقیقت را از قتل عام ۱۵۰۰ تن از معترضان، از دروغگوییها و عدم شفافیت آنها پس از شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی و لاپوشانی در مورد شیوع ویروس کُرونا و مشارکت حداقلی مردم در انتخاباتش میتوان آشکارا دید.
در مورد ویروس کُرونا جمهوری اسلامی ایران به ما یادآوری میکند که یک رژیم اقتدارگرای دودوزهباز است که با بیاعتمادی نسبت به مردم و سوء استفاده از منابع کشور و توهم دشمنانگاری و فرافکنی و انداختن ناکارآمدی خودش به گردن دشمنان خارجی، خود تشدیدکنندهی طاعون است.
حکومت ایران دیر یا زود به نقطهای میرسد که یا به توافق اتمی بازگردد، از حمایتهای تروریستی و موشکی شبهنظامیان دست بردارد، و به بازرسان آژانس انرژی اتمی اجازه بازدید از تاسیسات مخفی را بدهد؛ یا اینکه میتواند افتخار کند که یک آلبانی جدید یا چین مائوئیستی است که اقتصاد اسلامی کاملاً مستقل داشته و از وابستگیهای فاسد از جمله ایالات متحده آمریکا رها شده است!
یا میتواند به دامان تروریستهای نیابتی و تشنهی پول خود بیاویزد تا آمریکاییان را برایش بکُشند! با این امید که تهدید دونالد ترامپ مبنی بر اینکه اگر تروریستها آمریکاییان را به قتل برسانند میلیاردها دلار به زیرساختهای ایران ضربه خواهد زد، یک بلوف باشد!
در حقیقت رژیم ایران از نظر مالی قادر به انجام عملیات هوایی نیست. از سوی دیگر رژیم ایران از ترس آبرو قادر به عقبنشینی نیست و نگران از دست دادن وجههی خود در کشورهای اسلامی و همچنین تروریستهاست.
در عین حال رژیم ایران نمیتواند با توجه به تحریمها و کاهش شدید قیمت نفت شرایط فعلی را ادامه دهد و امیدوار باشد که خود را به یک اقتصاد پیشامدرن برساند.
در پایان این مقاله آمده رژیم ایران با کشتن آمریکاییها نه تنها آزاد نمیشود بلکه با میلیاردها دلار خسارت در زیرساختهای خود روبرو خواهد شد. مطمئناً جمهوری اسلامی قادر به ساختن اقتصاد خودکفا نیست.
در تمام چهل سال گذشته هرگز رژیم ایران تا این حد ضعیف و آمریکا تا این حد قوی نبوده است. حال توپ در زمین ایران است و به نظر میرسد رویکرد آمریکا این باشد: «بدترین حرکت را بُکن تا ما با بهترین حرکت پاسخ بدهیم!» و این در حقیقت یک معضل خودساختهی دو سر باخت برای حکومت دینی ایران است.
برای نخستین بار در چهل سال گذشته سرانجام نور امیدی برای مردم ایران وجود دارد تا پایان کابوس تراژیک خود را در افق ببینند.
*منبع: نشنال ریویو
*نویسنده: ویکتور دیویس هانسن
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
منبع خبر: پیک ایران
اخبار مرتبط: نشنال ریویو: رژیم ایران «کارزار فشار حداکثری» را درک نکرده!
موضوعات مرتبط: کشورهای حوزه خلیج فارس حکومت جمهوری اسلامی جمهوری اسلامی ایران ایالات متحده آمریکا نرخ بیکاری در ایران منطقه پرواز ممنوع شورای روابط خارجی مهاجرت به آمریکا برای نخستین بار کشورهای اسلامی حکومت استبدادی بحران اقتصادی اقتصاد اسلامی اقتصاد آمریکا رژیم آپارتاید اعراب اسرائیل آفریقای جنوبی جمهوریخواهان تولیدکنندگان جاده کمربندی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران