راز آشکار افغانستان؛ مستند بیبیسی از 'شرم و ننگ کودکآزاری'
مستند بیبیسی روایت پروندههای تجاوز جنسی به کودکان در افغانستان است، کودکان و خانوادههایی که با درد و رنج پس از تجاوز درگیر اند و افشاگرانی که ناپدید شدند. این مستند همچنین پای صحبت روزنامهنگارانی نشسته که زیر سایه تهدیدها و خطرات، کودک آزاری را پیگیری کرده اند.
بگذر از پست یوتیوب شماره از BBC Persian هشدار: محتوای مربوط به طرف ثالث ممکن است شامل آگهی باشدپایان پست یوتیوب شماره از BBC Persian
کپیرایت تصویر BBC Persian BBC Persianتابستان سال گذشته، به پادکستی گوش میدادم که روایت قربانیان آزار جنسی در کلیساهای انگلستان و نروژ بود. قصههای تلخی که به گوش من آشنا بود و مرا یاد داستانهای غمانگیز کودکانی انداخت که در افغانستان در مسجد و مدرسه اذیت شده بودند.
این بود که سراغ پروندههای کودکآزاری چند سال اخیر در افغانستان رفتم. در مورد پروندهای در سال ۲۰۱۴ پرسوجو میکردم که از پرونده تازه تجاوز جنسی به کودکی دیگر خبر شدم، و حالا که این را مینویسم پیامی دریافت کردهام که جزییات تکاندهنده تجاوزی دیگر است، و تجاوزی دیگر. دختری چهارساله، ده ساله و ۹ ساله. در قریههای دور، درون مسجد. روایتهایی باورنکردنی، اما مثالهایی مستند و زنده، شرح حال کودکانی است که سالها رنجی بزرگ را در گلو خفه کرده اند. (در این گزارش، برای امنیت قربانیان، نام مستعار انتخاب شده)
روایت اول:
آنروز، پنج سال پیش، طبق معمول در پایان صنف قرآن، تا چاشت کتاب مقدسش را در پوشی مخملی پیچانده بود و آنرا در سینه محکم گرفته بود و با عجله دنبال دختران دیگر راه افتاده بود تا زود خانه برسد و غذایی که مادرش پخته بود را بخورد. بعد سریع در روزی بهاری در قریهای در قندوز در شمال أفغانستان که پر از درختهای پرشکوفه است، راهی مدرسه شده بود. اما آنروز اتفاقی افتاد که کودکیاش را برای همیشه نابود کرد و تمام آرزوهایش را از او گرفت.
"روز پنجشنبه بود، دخترها بلند شدند که بروند و من هم با عجله کتاب هایم را گرفتم چون باید مکتب میرفتم. دخترها دویدند و من هم از جایم بلند شدم."
حق نشر عکس Getty Images Image caption آنروز اتفاقی برای این دختر افتاد که کودکیاش را برای همیشه نابود کرد و تمام آرزوهایش را از او گرفتیاسمین با چشمی پر اشک لحظه حمله ملا به او را با جزئیات به یاد میآورد: "همین که راه افتادم صدا کرد و گفت بیا گوشیام را به شارژ بزن. هیچ چیزی نمیفهمیدم. به طرف گوشی رفتم که از دستم گرفت و دستمالی را به صورتم گرفت و چیزی دستش بود و به دماغم زد. وقتی به هوش آمدم دیدم این کار را در حقم کرده."
زخم باز؛ تابو و ترومای تجاوزیاسمین فقط ده سال داشت که ملا به او تجاوز جنسی کرد، درون مسجد محل. وقتی هم که به هوش آمد، دید زیر دست و پای ملا دست و پا میزند. ملا گلویش را میفشرد و تهدید میکرد که در مورد اتفاقی که افتاده به کسی چیزی نگوید: "گفت به پدر و مادرت نگو... گفت طالب استم و همه تان را میکشم. هر کاری میتوانم بکنم. خانه پدرت را میدانم و همه تان را میکشم. نگویی، چیزی نگویی."
یاسمین با تقلا نجات یافت و دوان دوان خانه رفت و به کسی چیزی نگفت. اما تجاوز در حدی شدید بود و خشن و خونریزی به اندازهای زیاد که او را به بیمارستان محلی منتقل کردند که از مرگ نجات یافت.
پنج سال از آنروز گذشت و من به دیدن یاسمین که سالها در خوف و سکوت زجر کشید راهی قندوز شدم. قندوز در شمال افغانستان از خطوط اول جنگ بین نیروهای دولتی و گروه طالبان است. طالبان در سال ۲۰۱۵، کنترل قندوز را به مدت بیش از ده روز به دست گرفت و حتی امروز هم این شهر در محاصره گروههای مسلح ضد دولتی است و افراد مسلح مخالف دولت حتی در یک کیلومتری مرکز شهر فعالیت دارند.
یاسمین حال و روز خود را به زخمی باز تشبیه میکند. در کنار ترومای تجاوز جنسی، تبعات اتفاقی که برایش افتاد مثل سایهای ترسناک او را شب و روز دنبال کرد و زندگی را برایش غیرقابل تحمل ساخت تا جایی که حتی دست به خودکشی زد. دردی که دامنگیر او شد تنها به تجاوز ختم نمیشود. از درس و مدرسه باز ماند، جانش تهدید شد و اقاربش تلاش کردند او را به ازدواج مردی دربیاورند که هم سن پدر اوست و دخترانی دارد بزرگتر از خود او.
یاسمین میگوید مادرش که زنده بود تحمل زخم زبان دیگران راحتتر بود: «مادرم که بود میگفت، خیر است دخترم، میگفت خیر است همه چیز خوب میشود. به من که تسلی میداد باز خودش میرفت خانه و گریه میکرد.»
ملایی که به یاسمین تجاوز کرد زندانی است اما جامعه قضاوتگر، او را بار بار زخم زد: "کاش مادرم نمیمرد و من مرده بودم. من میمردم خوب بود. باور کنین که هر روز مردم گپ میزنند، طعنه می دهند. این و آن میگن. زمین باز نمیشود که من بروم داخلش."
یاسمین از معدود کسانی است که جرات کرده در این مورد صحبت کند. حتی حرف زدن در مورد چیزی که گریبانگیر او شده در جامعه عمیقا سنتی افغانستان تابو است، چون ناموس و عزت خانوادگی بر هر چیزی ارجحیت دارد، و غیرت و اعتبار اجتماعی حرف اول را میزند.
شرم و ننگ؛ سرزنش قربانیدر خیلی از موارد پیش میآید که قربانی چون احتمال این که اجتماع او را ملامت کند، لب نمیگشاید. چون در فضای به شدت پدرسالار و مذهبی افغانستان تصور عموم گاهی این است که قربانیان تجاوز جنسی خودشان مقصرند و گنهکار. این تصور میتواند منجر به این شود که او تاوان کار یک بزهکار را هم خودش پس بدهد.
حق نشر عکس Getty Images Image caption "ریش سفیدها گفتند مرگ و زندگی و نام نیکی و نام بدیات به دست ماست، حالا که ما پشت در خانه تو آمدیم، می خواهیم به سارنوالی/دادستانی بروی و بگویی از حقت میگذری و شکایتت را پس می گیری." این مادر میگوید به دخترم نگاه میکنم "میگویم خداجان، چه غفلتی کرد این ملا؟ چرا چنین کاری را با دخترم کرد؟"از سویی، قانونی که قرار بود بر اساس آن کودک آزاری غیرقانونی و جرم شناخته شود در پارلمان کشور گیر کرده و به دلیل اختلاف نظر روی سن بلوغ و قانونی کودک معلق است. اما در نقاط دورافتاده و به شدت سنتی کشور اگر قانونی هم به اجرا در بیاید، حرفی از حاکمیت قانون نیست و این رفتارهای فراقانونی است که رواج دارد.
برای پیدا کردن چند و چون رویدادی تازه، تجاوزی که اخیرا اتفاق افتاده، به ولایت سمنگان در شمال افغانستان میروم. شنیدن جزییات هولناک این پرونده کودک آزاری سخت و تکان دهنده است. پدر قربانی گفت حاضر است در مورد اتفاقی که برای دخترش افتاده با من حرف بزند.
راه زمینی از کابل پایتخت به سمنگان ناامن است و برای رسیدن به این شهر باید پروازی غیرتجاری که هر یکی دو هفته فقط یک بار انجام میشود؛ را بگیرم تا ابتدا به مزارشریف بروم و از آنجا با موتری به سمنگان. رفتن به سمنگان از راه زمین توصیه نمیشود. حتی مسیر یکی دو ساعته مزارشریف تا سمنگان ناامن است و گروه طالبان و شورشیان وابسته به داعش یا دولت اسلامی در قریههای دوسوی شاهراه فعال اند.
سمنگان در گرگ و میش روزی آفتابی غرق مه است که ما به مرکز شهر میرسیم ولی پدری که قرار بود با من صحبت کند، از مصاحبه منصرف شده است. گفت شرمسار است و رویی برای دیدن کسی ندارد. اما مادر قربانی آستین بالا زده که برای دخترش دادخواهی کند و با من در مورد تجاوز به دختر چهار سالهاش صحبت کند.
نرگس با گلویی گرفته و صدایی گریان میگوید: "خانم ملا زنگ زده بود که عروسی دخترش است و از من کمک خواسته بود، رفته بودم خانه ملا و یکی دو سیر پنبه پاک و آماده کردم که دلم همینطور خدایی گواهی بد داد و گفتم باید پس بروم خانه." نرگس میگوید با چیزی که روبرو شد غیرقابل بیان است: "وقتی وارد اتاق شدم ملا را در وضعیتی دیدم هیچ نمیتوانم بگویم چه حالی داشتم. ملا را در بی صدری و [بدون لباس] دیدم. ملا را در وضعیت خراب دیدم که هیچ دیگه..."
ملا فرار کرد ولی نرگس در کمال ناباوری شوکه شده بود که چطور ملا میتواند چنین کاری کند: "کور بودم. هیچ ارگان دولتی را نمی دانستم، هیچ جایی را نمیفهمیدم که بروم و عرض و داد کنم. همینطور نشستم و به طرف دختر دیدم و بلند شدم دختر را لت و کوب کردم. دختر را زدم چون من یک مادرم و دلم آتش گرفته بود." به لت و کوب دخترش ادامه داد تا خانم برادر شوهرش مداخله کرد و گفت دختر مقصر نیست: "گفتم چرا خداوند برایم یک دختر داده و من نتوانستم مراقبش باشم. دلم خیلی درد گرفته بود."
ملا که سراسیمه فرار کرده بود، دستار و گوشیاش را جا گذاشت و برای همین بازداشت شد. نرگس میگوید بزرگان محل و ریشسفیدها فشار آوردند تا شکایتش را پس بگیرد: "ریش سفیدها گفتند مرگ و زندگی و نام نیکی و نام بدیات به دست ماست، حالا که ما پشت در خانه تو آمدیم، می خواهیم به سارنوالی/دادستانی برویی و بگویی از حقت میگذری و شکایتت را پس می گیری." نرگس که راه و چارهای برایش نمانده میگوید به طرف دخترش که میبیند غرق چرت و خیالات میشود: "میگویم خداجان، چه غفلتی کرد این ملا؟ چرا چنین کاری را با دخترم کرد؟"
ضربالمثلی هست که میتواند مصداق خوبی برای شک و یقین نرگس در مورد کار ملا باشد این که "تنها یک کودک میتواند فکر کند که دکترها مریض نمیشوند."
غیرت و اعتبار؛ خط سرخخیلی از کسانی که خواستند حرفی بزنند یا برای قربانیان کودکآزاری صدایی بلند کنند، خودشان قربانی شدند و به خاطر شرم و ننگ اجتماعی کودکآزاری صدای شان خفه شده است.
- 'طرح جامع حمایت از کودکان' در افغانستان
اما به تازگی موج تازهای از اتهام تجاوز جنسی به صدها کودک، ماجرای سوءاستفاده جنسی از کودکان را برملا کرده و پرده از این راز آشکار در افغانستان برداشته و دولت و اجتماع را واداشته تا با حقیقتی تلخ روبرو شوند.
عقرب/آبان امسال، گزارشی در روزنامه گاردین و تلویزیون طلوع پخش شد که اتهامات آزار جنسی پانصد کودک در شش مکتب در ولایت لوگر را فاش کرد. افشاگریای که کشور را تکان داد. موسی محمودی، رئیس جامعه مدنی لوگر جزییات تحقیقاتش را منتشر کرد، در اعتراض به "سکوتی که نسبت به کودکآزادی در افغانستان" وجود دارد: "به حدی دردها را شنیدم که [مثلا] پدر کودکی گریه میکرد و میگفت من دیگر وقار ندارم و نمیتوانم در افغانستان زندگی کنم."
دانشآموزان یک مکتب به خبرنگار شبکه خبری طلوع گفتند که در داخل مدرسه، در اتاقی خصوصی که سرمعلم یا ناظم پهلوی کتابخانه مکتب ساخته، به آنها تجاوز جنسی شده است. یکی از پسرهای نوجوان که هویتش را به دلایل امنیتی پنهان کردیم گفت معلمش از او خواست با او رابطه جنسی برقرار کند تا در مقابل آن در آزمونها کامیابش کند: "من برایش گفتم که این کار را نمیکنم. این کار هیچ وقتی در گذشته هم نکردهام...". او گفت بعد از آن آزار و اذیت بود و وقتی به خواست آموزگارش تن نداد، از مدرسه "به بهانههای دیگر" اخراج شد.
من چند روز دنبال این پسرنوجوان رفتم تا بتوانم با او صحبت کنم ولی هیچ اثری از او نبود. کسی به حرف خیلی از دانش آموزان و دیگر کودکانی که در این مورد حرف زدند، حتی باور هم نکرد. گزارشیهایی که ما دیدیم نشان میدهد دست کم پنج کودک به دست اقارب و هم روستاییهای شان کشته شدند.
قبل از سفر به کابل در نوامبر، به موسی محمودی زنگ زدم تا بپرسم حجم موارد کودکآزاری چقدر است. او گفت چیزی که منتشر کرده فقط شروع ماجرا است: "من یافتههایم را با مقامهای محلی و مردم شریک کردم ولی کاری نکردند و برای همین به رسانهها میدهم." موسی محمودی موافقت کرد که در کابل با او دیداری داشته باشم اما چند روز پس از این که با رسانهها صحبت کرد، ناپدید شد.
Image caption احسان الله حمیدی و موسی محمودی دو افشاگر و فعال حقوق کودکان را امنیت ملی افغانستان توقیف کرده بودآخرین بار که، یک روز پس از گزارشهای کودکآزاری در لوگر، با او تلفنی صحبت کردم گفت که در یک ساعت گذشته بیش از ۲۶ تماس تلفنی دریافت کرده و سیاسیون و مقامهای دولتی به او گفتند که حرفش را در مورد لوگر پس بگیرد.
چند روز از ناپدید شدنش نگذشته بود که ویدیویی از او منتشر شد که بیشتر شبیه نوار اعترافات بود. سازمان جاسوسی افغانستان یا اداره امنیت ملی موسی محمودی را بازداشت کرده بود. در ویدیویی ۱ دقیقه و ۲۵ثانیهای که چهار جا ویرایش شده، موسی دیده میشود که روی مبلی چرمی نشسته و ظاهرا از روی کاغذ میخواند: «این که با رسانهها مصاحبه کردم یک اشتباه است و از مردم خود، از دولت خود و از تمام کسانی که رسانهها را دیدند و حربه زده شدند (ترسیدند) معذرت می خواهم.»
موسی محمودی به دنبال واکنشهای گسترده در رسانهها و شبکههای اجتماعی و به دلیل فشار نهادهای بینالمللی حقوق بشری و سفارت آمریکا در کابل آزاد شد ولی تا امروز ناپدید است. یک منبع نزدیک به او به من گفت که آقای محمودی أفغانستان را ترک کرده است.
بازداشت و رفتار اطلاعاتی با موسی محمودی خیلی از فعالان مدنی را ترسانده است. از صدیق صدیقی سخنگوی رئیس جمهوری افغانستان پرسیدم که واکنش دولت افغانستان چیست و چرا چنین اتفاقی در این کشور رخ میدهد؟ «اقدام نخستی که توسط یک نهاد امنیتی ما صورت گرفته بود درست نبود برای همین رئیس جمهوری افغانستان آن پروسه را متوقف کرد و فورا هدایت داد که این دو فرد یا اعضای جامعه مدنی لوگر رها شوند.»
اما کمتر اتفاق میافتد که اداره امنیت ملی افغانستان کاری کند که ارگ یا ریاست جمهوری و یا رئیس جمهوری با آن موافق نباشد. عمدتا کارهایی که اتفاق میافتد از دید رسانهها دور میماند و وقتی هم مسالهای به رسانهها درز میکند و غوغا به پا، پلیس و نهادهای دولتی و جامعه جهانی در صف دادخواهان میایستند، ولی در اغلب موارد، صدای قربانیان ناشنیده میماند.
سنگ صبور؛ کارد تا استخوانافغانستان عنوان یکی از بدترین کشورهای جهان برای کودکان را دارد. صندوق پشتیبانی از کودکان سازمان ملل متحد تخمین میزند که سه میلیون و هفتصد هزار کودک در افغانستان از رفتن به مکتب محروم اند و بررسیها حاکی از آمار تکاندهنده کودکان کار، کودکان خیابانی و کودکان در معرض خطر آزار و اذیت جنسی اند که حتی حقوق اولیه شان نقض میشود.
بررسی جامع و تحقیقی سرتاسری در مورد آزار جنسی کودکان در افغانستان انجام نشده است و تحقیق موسی محمودی و همکارانش از اولین بررسیها در این زمینه بود که جلوی آن را هم اطلاعات افغانستان گرفت.
به اتاق خبر شبکه تلویزیون طلوع رفتم تا ببینم واکنش خبرنگاران به این تحولات چه بوده است. خبرنگاری که ماجرای لوگر را دنبال میکرد پس از دریافت تهدیدهای متعدد از سوی زورمندان محل و بعضی از اعضای مجلس نمایندگان افغانستان در پارلمان مجبور شده پنهان شود.
"قضیه لوگر برای ما به عنوان یکی از تکاندهنده ترین قضایای مرتبط به کودکان مطرح است و ما این را پوشش دادیم و میدانیم که این مساله چه قدر در افغانستان تابو است."
- 'سوءاستفاده جنسی از کودکان' در لوگر؛ اشرف غنی دستور تحقیق داد
- هیأت پارلمانی گزارش سوء استفاده جنسی از کودکان در لوگر را 'نادرست و توطئه' خواند
لطفالله نجفیزاده، رئیس شبکه خبری طلوع میگوید همکارانش این پرونده را با دقت دنبال میکنند: "اول باید برویم به عمق مساله که چه گذشت، چه نوع تحقیق صورت گرفته، در این مکاتب کیها هستند، چقدر سیستماتیک بوده و چه قدر پیشینه داشته. دوم با کسانی که از کودکان سوءاستفاده کردند چه باید شود و کیها استند و سیستم عدلی و قضایی افغانستان با آنها چه میکند. سوم بحث کلانتری باید باز شود که حکومت و جامعه چه برنامههای درازمدت برای آن دارد؟"
سوالهایی که جامعه در افغانستان هنوز برای هضم آن به وقت نیاز دارد اما کار همکاران لطفالله در افغانستان، از همین حالا تاثیرات چشمگیری به همراه داشته است. به ویژه در کشوری که پروندههای کودکآزاری کمتر فضای رسانههای محلی را پر میکند.
سخنگوی رئیس جمهوری میگوید "جامعه در حال تحول است و هرقدر که جامعه سنتی هم باشد باید چالشی که در جامعه وجود دارد را در چارچوب قوانین خود حل کنیم."
برای کسانی مثل یاسمین، دختر نرگس و موسی محمودی و دانشآموزان لوگر دریچه امید بسیار باریک است. به ویژه در مواردی که بزهکاران از معافیت برخوردارند و احترام.
مرضیه رستمی، رئیس شبکه زنان افغان در قندوز که پروندههای زیادی روی میزش هست میگوید: "قضایای زیادی هست که به خاطر مسایلی [از جمله این که مردم] از آبروی خود هراس دارند و میترسند و فکر میکنند که شاید نهادهای عدلی و قضایی تعقیب نکنند. و شاید فکر کنند کسانی که این کارها را میکنند و از کودکان سوءاستفاده میکنند زور دارند و شناخت دارند."
کمکهای بینالمللی اما پشتوانهای محدود فراهم میکند. لیلا شوارتز روانشناس در سازمان آرامش فکر، از کارزارهایی برای سلامت روان در کابل میگوید: «من فکر میکنم، کودکان اینجا به دلایل مختلفی از جمله جنگ جاری و به دلیل [نا]توانایی و میزان آگاهیشان در مورد حقوقشان، در مورد این که چه چیزی خوب است، چه چیزی خوب نیست و به دلیل ننگ و شرم خانوادگی بیشتر در معرض خطر قرار دارند."
اما همانطوری که پروندههای کودکآزاری که در افغانستان به گوش ما میرسد، مشت نمونه خرورار است و همانطور پروندههای تک و توکی به نهادهای رسمی گزارش داده میشود، رسیدگی به آنها هم محدود است و معدود چون خیلی از پروندهها وقتی پیگیری شده و زمانی یک بزهکار جنسی مورد پیگرد قرار گرفته که سر و صدا در مورد آن در رسانهها غوغا به پا کرده است.
روابط جنسی در کل و به طور مشخص مواردی مثل تجاوز و بدرفتاری جنسی در افغانستان به دلایل مختلفی هنوز تابو است، چون سنتهای اجتماعی، قوانین شرعی و رای ریش سفیدان محل بر اصول اخلاقی و قوانین بینالمللی حقوقبشری ارجحیت داده میشود برای همین اگر دولت، اگر جامعه و اگر مردم میخواهند با سوءاستفاده جنسی از کودکان و کودکآزاری برخورد جدی کنند در گام نخست باید با بعد شرم و ننگ این پدیده بجنگند و نشان بدهند که "هیچ صبر و تحملی" در مورد کودکآزاری ندارند.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: راز آشکار افغانستان؛ مستند بیبیسی از 'شرم و ننگ کودکآزاری'
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران