برای افشین علا و به یاد ملک الشعرای بهار
یک - شعرا، منزّه تر و پاکیزه تر از آنند که در ساختمانهای سیاسی تنفس کنند. به همین سیاق تردید ندارم که حضورِ نازنینی همچون افشین علا در ماجرای انتخابات امسال، نه مورد رغبت قلبی خودش بوده و نه دوستانش از اهالی قلم و کلمه.
اما با وجود همه حرف و حدیثهایی که برای این انتخابات بوده/هست، حضور افرادی از «عرصه فرهنگ» در این ماجرا، متفاوت از حضورِ اهالی «سیاست» یا «اهالی زد و بند» است. سیاست برای بسیاری، عالم «بده - بستان» است ولی سیاست برای امثال ملک_الشعرای_بهار، محل مایه گذاشتن از «خلوص» بوده است. مایه گذاشتن از جان. از روح . افشین را در ماجرای انتخابات امسال، من مانند حضور ملک الشعرای بهار در سال 1293 و مجلس سوم می دانم.
نمایندگی، چیزی به ملک الشعرا اضافه نکرد و به همین منوال، نمایندگی چیزی به افشین علا نخواهد افزود. هوای سینه شاعر، منزه تر از همنفسی با کسانی است که سلولهای بدنشان هم، سیاسی است.
ملک الشعرای بهار روزگاری تمام جان و عشق و شوقش به این آب و خاک را در سروده ای جانگداز گذاشت:
ای خطهٔ ایرانِ مَهین، ای وطن من / ای گشته به مهرِ تو عجین، جان و تن من
این را همان کسی سرود که برای «دماوند» هم سروده بود:
ای دیو سپید پای در بند / ای گنبدِ گیتی! ای دماوند!
دو- ای وای بر من.
یکباره یکّه خوردم از این «بختِ خفته» (به تعبیر حافظ) که سر در کار دوندگیهای روزانه گذشت و هفته ای سخت به آخر رسید و حکایتِ این چند سطر که باید برای وجود عزیزی پیراسته، نوشته می شد، تاخیر شد تا به این لحظه. امروز، هشت سال پیوسته کلاس و کار بتن و کارِ گِل، و بعد از آنهم سه ساعت رانندگی و ... نهیب بر خود که جمعه شد و این چند سطر چرا تا به این ساعت تاخیر شد؟
سه- شاید آن عزیزانی که این سالها با آنها همدم و همراه بوده ام چه در این کانال چه در جاهای دیگر، نیک می دانند که چقدر در انتخاب کلمه و کلام وسواس داشته و دارم. بر همین پایه، شاید نیازی به گفتن نباشد که در اینجا (اگر چه از سیاست بسیار نوشته ام، اما) هرگز در تایید کسی از «اهالی سیاست» چیزی ننوشته ام؛ اما گمانم بر این است که شاید برخی از دوستان و عزیزان ما از امکان حمایت و رأی به احدی از اهالی فرهنگ بی اطلاع باشند، لذا تقاضا می کنم که حضور این عزیزمان را به دیگر دوستانتان چنانچه صلاح دیدید اطلاع دهید.
چهار- مهرِ خوبان.
جدای از خوبیهای این ملک الشعرایِ انتخابات امسال، پیوند قلبی و ارادت روحی ایشان به خانم مهدیه الهی قمشه ای از دیگر دلایل ارادت من به حضور ایشان است. ایرانِ ما، در کارگاه آب و گِلش، گاه خمیرمایه هایی می پروراند، اسباب شگفتی! و بی گمان زلالِ روح خانم الهی قمشه ای از همان جنس اسباب حیرت بوده است. از جنس زلال روح عطار و حافظ. روحش شاد. در بهشت ازلی و شکرستان، همدم خوبان باد و همسخن رابعه بلخی.
مهرِ خوبان، دل و دین از همه بی پروا برد/ رخِ شطرنج نبرد، آنچه رخِ زیبا برد
تو مپندار که مجنون، سرِ خود، مجنون گشت/ از سمک تا به سهایش کششِ لیلا برد
* منتشر شده در کانال تلگرام نویسنده با عنوان «ارزیابی شتابزده» . ۲ اسفند ۱۳۹۸
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: برای افشین علا و به یاد ملک الشعرای بهار
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران