میرحسین واقعیت عینیِ اسطوره عدالت؛ به مناسبت سالروز درگذشت سیروس طاهباز

چکیده :طاهباز را تاثیرگذارترین چهره در شناساندن کتاب و ادبیات کودک می دانند. او سال ها مدیر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و در همانجا آثاری از نیما و نیز خودش به چاپ...


میراصغر موسوی

همه آنهایی که نیما را می شناسند با نام سیروس طاهباز آشنا هستند. نام طاهباز با آوازه نیما همه جغرافیای ایران را نوریده و به آنسوی مرزهای ایران نیز رفته است. او به واسطه نیما به تاریخ وارد نشده ولی همراه همیشگی او بوده است.
طاهباز نویسنده و مترجم بود. ترجمه خوب از چند اثر اشتاین بک دارد و همچنین همینگوی و بکت . در نوشته هایش تک نگاری دارد و در باره فروغ و آخرین اثرش نیز در باره فرزند یوش است.

طاهباز را تاثیرگذارترین چهره در شناساندن کتاب و ادبیات کودک می دانند. او سال ها مدیر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و در همانجا آثاری از نیما و نیز خودش به چاپ رساند.

در کارنامه طاهباز انتشار مجله آرش، دفتر های زمانه و گاهنامه ” کتاب موج ” بیش از هر چیز اهمیت دارد. او که رشته پزشکی را در سال ششم رها کرده و به فعالیت فرهنگی- ادبی روی آورده بود، مجله آرش را راه انداخت و حلقه جلال آل احمد از یک ارگان بسیار با کیفیت و مدرن برخوردار شد. جلال و شمس و سیمین خانم، اسلام کاظمیه و حاج سیدجوادی و گوهر مرداد در آرش و بعد در دفترهای زمانه می نوشتند.

اما کار و علاقه و مشغله اصلی طاهباز در همه این سال ها انتشار آثار نیما بود. و بیشترین سال های عمرش را صرف خوانش، تنظیم و نشر آثار او کرد. بعد از انتشار بیست و هفت دفتر طی سه دهه،کلیات اشعار را در یک جلد و کلیات نثر – آثارنثری نیما – را نیز در یک جلد در اواسط دهه شصت نهایی کرده و به چاپ رساند.
قبل از انتشار کلیات، یک برگزیده آثار دو جلدی – شعر و نثر – تهیه کرد و چاپ آن را بر عهده من گذاشت. در گزیده آثار نیما(نثر) یادداشت های روزانه نیما یوشیج برای اولین بار منتشر شد.

یک روز که به دیدن میرحسین موسوی رفته بودم این دو جلد برگزیده آثار را نیز همراه خود بردم . میرحسین هر دو را تورق کرد و بعد گذاشت کنار دستش. موقعی که اجازه مرخصی خواستم تا برگردم. پرسیدند:
-آقای طاهباز را می بینید؟
عرض کردم بله، هفته ای یک بار می بینم. میرحسین گفت:
– سلام مرا به ایشان برسان و از قول من بگو: آن نامه شما را دیدم، اما نمی توانستم امضاء کنم. اگر با تقاضای شما موافقت می کردم با تقاضای دیگران نیز باید موافقت می کردم.

بعد توضیح دادند: زمانی که من نخست وزیر شدم آقای طاهباز نامه ای به من نوشته و در آن تقاضا کرده بودند با توجه به وضعیت جنگی و گرانی ارز با پرداخت ارز دولتی برای فرزندشان که در اروپا تحصیل می کردند، موافقت کنم. با اینکه دلم می خواست بتوانم به آقای طاهباز کمک کنم اما نمی توانستم با این درخواست موافقت کنم، در صورت موافقت با این تقاضا باید با بقیه تقاضاها نیز موافقت می کردم.

زمانی که این موضوع را نقل کردند، نه/۹ سال از آن ماجرا گذشته بود.

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: میرحسین واقعیت عینیِ اسطوره عدالت؛ به مناسبت سالروز درگذشت سیروس طاهباز