درد ما نیازی به کشف واکسن ندارد!

در آنجا جوری با موبایل‌مان «همین الان یکهویی» می‌گرفتیم که انگار بچه مایه‌داریم و آمده‌ایم به یک رستوران باکلاس! الان پدرم خیلی وقت است سرکار نمی‌رود قیافه‌اش شبیه رابینسون کروزوئه شده است؛ ما خودمان فکر می‌کنیم صاحب رستوران، بخاطر کرونا به او گفته نیاید؛ اما خودش می‌گوید به خاطر فرهنگ بالایی که دارد،رعایت می‌کند و در خانه می‌ماند! چون این روزها کارنکردن نشانه فرهنگ است! 

ما چند وقتی است، نهار و شام درست و جسابی نخورده‌ایم ما خودمان فکر می‌کنیم پدرم پولی ندارد که برای‌مان خوراکی بخرد اما خودش می‌گوید به دلیل فرهنگ بالایی که داریم باید رعایت کنیم و نباید برای خرید از قرنطینه خارج شویم. اما من دوستانی دارم که در صفحه اینستاگرام‌شان عکس غذاهایی را می‌گذارند که انگار در همان رستوران باکلاسی که پدرم در آنجا کار می‌کرد، نشسته‌اند! پدرم به آنها می‌گوید بی‌فرهنگ، اما ما می‌گوییم: خوش به حال‌شان! پدرم می‌گوید باید صبور باشیم و منتظر بسته‌های حمایتی دولت باشیم او بخاطر فرهنگ بالایی که دارد نمی‌خواهد دستش را به طرف کمک‌های خیرین و سلبریتی‌ها دراز کند! او می‌گوید:خودتان با آرد، نان درست کنید تا هم سرگرم شوید، هم هنری بیاموزید و هم شکم‌تان سیر شود. پیشنهاد بدی نیست اما اگر آردی باشد!  

ما نه ماسک داریم؛ نه دستکش و نه ژل ضد عفونی... پدرم می‌گوید اگر با صابون 20 ثانیه دست‌های‌تان را بشویید از همه آنها بهتر است. صرفه‌جوبی نشانه فرهنگ بالاست. 

ما در تعطیلات عید هم؛ جایی نرفتیم پدرم گفت دلیلش، فرهنگ‌ بالای ماست اما ما خودمان فکر می‌کنیم بخاطر کرکره پایین رستوان محل کار پدر است! آخه تلویزیون نشان می‌داد در جاده‌ها کلی مسافر هست که پرچم‌شان بالاست!

تلویزیون هم طبق معمول چیزی ندارد؛ پدرم خیلی قبل‌تر هم، گفته بود ماهواره، ضد فرهنگ است وما که فرهنگ‌مان بالاست، نباید آنرا ببینیم! او می‌گوید تلویزیون برای سرگرمی نیست برای آموزش و کسب درآمد و درس عبرت است. بسته پیشنهادی پدرم در این مورد، شرکت در مسابقات کتاب‌خوانی و دابسمش‌ برنامه‌های مختلف ست و البته شنیدن اخباری که نشان می‌دهد یک ویروس ریز؛ چگونه شیطان‌های بزرگ و کوچک فرنگی را به خاک سیاه نشانده و آنها را آفتابه لازم کرده!

پدرم می‌گوید ورزش کنید چون عقل سالم در بدن سالم است و عقل هم نشانه فرهنگ بالاست اما خانواده ما پنج نفره است و خانه ما  50 متری؛ وقتی می‌خواهیم راه برویم بهم می‌خوریم چه برسد به اینکه بخواهیم جفتک چارگوش هم بندازیم!  ایکاش قدیم‌ها، فاصله گذاری اجتماعی را در داخل خانه‌ها هم اجباری می‌کردند تا تعداد ما کمتر از اینها می‌شد!

ما از کرونا بدمان میاید چون وضع بد ما را خیلی بدتر کرده است ما از آنهایی که با ریش پروفسوری و عینک می‌گویند: کرونا چیز خیلی بدی هم نیست؛ چون دنیا به یک تعمیر اساسی و هشدار نیاز داشت و کرونا همه را متوجه خودشان کرد و کلی حرف‌های قلمبه و سلمبه دیگر؛ بیشتر از خود کرونا بدمان می‌آید چون احساس می‌کنیم خوشی زده زیر دلشان و خبر از شکم خالی و حال نزار ما ندارند!

به همین خاطر خانواده ما چه کوچک و چه بزرگ از فرهنگی که چه بالا باشد و چه پایین مثل مسواک‌زدن آخر شب‌ها دل خوشی ندارند!

این را هم بگویم؛ چند روزی است پدرم یواشکی با موبایلش به اتاق می‌رود و جوری که ما از پشت در بسته، نشنویم سعی می‌کند با فرهنگ بالایی که دارد از صاحب خانه‌مان فرجه یکی دوماهه تقاضا کند؛ اما هر دفعه که از اتاق بیرون می‌آید ظاهرش جوری است که همه ما می‌فهیم صاحب‌خانه برای فرهنگ بالای پدرم تره هم خرد نکرده است. 

بالاخره امروز پدرم همه ما را جمع کرد و گفت: بیرون از خانه جای خیلی بدی هم نیست و همیشه خروج از قرنطینه؛ نشانه بی فرهنگی نیست و ما همه.... منظور پدر را فهمیدیم و به خود لرزیدیم البته بدون تب و سرفه خشک؛ اما آنقدر که می‌دانستیم آخر این داستان آبروی‌مان را خواهد ‌شست؛ راستی سیری چند یک دل خوش؟

تازه فهمیدیم دردی بدتر از کرونا هست که با هیج ژل و ماسک و صابونی حل نمی‌شود تب و سرفه ندارد و با دوا و درمان و حتی رقصیدن هیچ دکتری شفا حاصل نمی‌شود... اما یک خوبی دارد؛ کیت تشخیص ندارد؛ ناگهان چشم باز می‌کنی و می‌بینی مسافری و با یک فرهنگ بالا «عازم عالم ناز» شده‌ای و هیچ نیازی هم به کشف واکسن نداری!