جامعه روشنفکری ایرانی و تحولات جهانی
ادوارد سعید، متفکر فلسطینی معتقد است: "وظیفه روشنفکر، نقد نهادهای قدرت است. یک اصل مهم که در طول تاریخ و در عرض جغرافیا به اثبات رسیده، این است که قدرت بدون نقد فساد می آورد. به همین دلیل در جامعه، روشنفکر نقد می کند تا نهادهای قدرت سالم بمانند. نقد کردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و شجاعت دارد، شجاعتِ پرداخت هزینه. بنابر این یکی دیگر از ویژگیهایِ "روشنفکران" که آنان را، از "روشنفکرمآبان" جدا می کند، شجاعت است. البته اینجا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سخت تری در پیش می گیرند و آن آگاه سازی تودههایِ مردم است. کسی که قرار است تودههای مردم را آگاه نماید، از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد، از سوی دیگر صبر و شجاعت."
طی یک قرن اخیر جامعه ایران تحولات بسیاری را سپری کرده است. با انقلاب مشروطه، حضور روشنفکران در تحولات جامعه پررنگتر شد و به جای بسنده کردن به اندرز، خود نقشی فعال در سیاست بر عهده گرفتند. این تلاش در ابتدای حکومت رضا شاه ادامه یافت تا اینکه پس از کودتای ۲۸ مرداد، مجددا آنها را وادار به بازگشت به خلوت کردند.
با انقلاب ۵۷ و همهگیر شدن شور انقلابی، کسی به فعالیت روشنفکری اعتنایی نمیکرد. مضاف بر آن بسیاری از آن افراد خود در زمره فعالان انقلابی بودند و برخلاف رویه مورد انتظار از روشنفکران در همه جهان، تا مدتی حاضر به نقد شرایط پس از انقلاب نشدند. با شروع استبداد، امکان نقد نهاد قدرت کاهش یافت و از این رو بسیاری از روشنفکران یا از کشور خارج شدند، یا فعالیت خود را در لفافه و زیر تیغ سانسور ادامه دادند و یا منزوی و خانه نشین شدند.
این خودسانسوری با دوم خرداد کاهش یافت و نقد قدرت مجددا سیری صعودی به خود گرفت. اگرچه مجددا پس از ۸ سال و سرکوبی های مجدد حاکمیت به شکل سابق بازگشت. به عبارت دیگر فضای لازم برای فعالیتهای روشنفکری همیشه تابعی از عملکرد امنیتی حکومتها بوده است. با این حال به نظر میرسید با انقلاب اطلاعاتی و دسترسی مردم به اینترنت، امکان رشد فعالیتها و تاثیر روشنفکران بر جامعه بیشتر شود. اما وضعیت امروز ایران خلاف این مسئله را نشان میدهد.
Image caption مارکس در حالی که به اهمیت جلوگیری از تلاش دولت برای حصار کشیدن به دور جنگلها و ارزش آن برای افرادی که چوب از جنگل جمع می کنند، میپرداخت، ایده های سوسیالیستی خود را برای عموم مردم تئوریزه می کرد تا به شکلی ساده دلیل این حصار کشیدن قابل درک شود.روشنفکران دور از واقعیت
در دوران کنونی بسیاری از فعالان اجتماعی و فرهنگی، سعی دارند حیات خود را در ساحت سیاسی ایران را حفظ و از مواجهه با حکومت پرهیز کنند.. این گروه با برگزاری همایشها، سخنرانیها، جلسات نقد و بررسی کتاب و حضور در اماکن فرهنگی که امکان بحث و بررسی ایدهها را فراهم میکند، سعی دارند افکار عمومی را روشن کنند. اما آیا مخاطب این جلسات عموم جامعه است؟ آیا روشنفکر امروز ایران دچار نخبهگرایی محض نشده است؟ تاثیر عملکرد روشنفکران طی یک دهه گذشته چه بوده است؟ آیا این قبیل نشستها برای قدرت تلنگری به همراه دارد؟
با بررسی محتوا و نوع نشستهایی که برگزار می شود، به وضوح قابل درک است که مخاطب این جلسات، قشر نخبه جامعه است. به عبارت دیگر، محافظه کاری و ملاحظات امنیتی، آنها را ناچار کرده تا این تدبیر را برای بقا در پیش بگیرند. برای مثال همچنان نقد آثار ماکس و بر یا علی شریعتی برنامه این انجمنها است. در نوعی دیگر جلساتی مناظره گونه در کتابخانه ملی برگزار می شود که موضوع اصلی بحث همچنان تضاد بین فلسفه غرب و فلسفه اسلامی یا تقابل سنت و مدرنینه است. موضوعاتی که حتی اگر موضوعیت داشته باشد، یقینا نخبهگرایانه است و کارکرد اجتماعی یا سیاسی برای ایران کنونی ندارد.
برخی نیز قائل به کنش سیاسی و اجتماعی نیستند. این در حالی است که مارکس، سارتر و کامو با فعالیت های روزنامهنگاری سعی داشتند در کنار توده مردم باقی بمانند تا از واقعیت دور نشوند و به روشنفکر منزوی از جامعه تبدیل نشوند. مارکس در حالی که به اهمیت جلوگیری از تلاش دولت برای حصار کشیدن به دور جنگلها و ارزش آن برای افرادی که چوب از جنگل جمع می کنند، میپرداخت، ایده های سوسیالیستی خود را برای عموم مردم تئوریزه می کرد تا به شکلی ساده دلیل این حصار کشیدن قابل درک شود. سارتر نیز در حالی که تظاهرات خیابانی برگزار میکرد و در پس پرده از فعالیتهای چریکی چه گوارا حمایت میکرد، به بحث در مورد اگزیستانسیالیسم ادامه میداد. رفتار فعالانه در حوزه سیاست و ایدهپردازیهای واقعی که روی زمین قابل تجربه باشد را در عملکرد بسیاری از بزرگان فلسفه و روشنفکران مدرن مشاهده میکنیم.
مدرنیته محصول اندیشه غربی است. موضوعی که با نهضت ترجمه وارد و سرآغاز بسیاری از تغییرات در جامعه ایران شد. نگاه تحولخواهان، روشن فکران و حتی منتقدان آنها نیز همچنان به غرب است. این را نمیتوان مصداق غربزدگی یا غرب ستیزی دانست. این تنها توضیح یک واقعیت است. اما روشنفکر امروز ما، هنوز نگاهش رو به گذشته است و حتی به قرن بیستم نیز به عنوان الگو نمینگرد. آنها همپای تغییرات اندیشه در غرب به پیش نمیروند.
در مقابل، در دنیای امروز غرب، اکثر اندیشمندان و افراد موثر در جامعه روشنفکری با نگاهی انضمامی به مسائل و دغدغههای روز میپردازند. برای مثال در شرایط فعلی و در حالی که ضعف عملکرد نئولیبرالیسم در شرایط بحران کرونا آشکار شده، مناظرههایی مکتوب، در راستای تاثیر این تفکر بر انسجام اجتماعی و مسئولیت فردی در قبال جامعه شکل گرفته است. از سوی دیگر، فلاسفه، جامعهشناسان و اقتصاددانان، از هر دو طیف راست و چپ به تحلیل جامعه پسا کرونا و اهمیت دخالت دولت در بهداشت، اقتصاد و مصرف پرداخته و مقالات متعددی در این باره منتشر میکنند.
اما در همین زمان در ایران به جای ارزش گذاری به واقعیات، همچنان نقد و بررسی ایدههای نگاه رادیکال به فلسفه در جریان است همچنان به بررسی دیدگاه آدورنو و بنیامین به عنوان بحثی جدلی پرداخته می شود. در مثالی دیگر، در ایران و در حالی که موضوع "حداقل دستمزد"، مسئله روز کارگران است، روشنفکران ما نشستهایی در راستای بررسی تفکر آنتونیو گرامشی یا فوئرباخ برگزار میکنند و هیچ ایده، نقد یا پیشنهادی ملموسی درباره شرایط فعلی مطرح نمیکنند.
اگرچه نباید تمام مسئولیت این عقبماندگی پراتیک را به حساب روشنفکران ایرانی گذاشت و سهم حکومت در بستن فضای اندیشهورزی و فعالیت اجتماعی را نادیده گرفت. اما هنوز مسائلی هستند که بتوان در مورد آن بحث کرد و هم عموم جامعه را با آن همراه کرد. مسائلی که تکیه بر آنها میتواند منشاء تغییر در آینده جامعه ایران شود.
بیشتر بخوانید:
- بحران کرونا و ناکارآمدی نظام سرمایهداری
- برای تولد کارل مارکس آماده شوید
- گروهی از فعالان و روشنفکران ایرانی خواهان 'تغییر ساختاری' برای مقابله با کرونا شدند
- قاسم سلیمانی و ناسیونالیسم ایرانی
- تاریخ فراموششده مسلمانان سوسیالیست ایران
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: جامعه روشنفکری ایرانی و تحولات جهانی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران