نماد‌های تولد یک جریان دینی جدید

نماد‌های تولد یک جریان دینی جدید
خبرگزاری دانشجو

به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، این روزها که به دلیل بحران کرونا بازار لایوهای اینستاگرامی داغ است، شاید بتوان یکی از جنجالی‌ترین آنها را گفتگوی سیدحسن آقامیری و خواننده زن ایرانی- عرب دانست که با واکنش‌های متعدد و البته متفاوت جامعه روبرو بود. برخی مخاطبان رفتارهای آقامیری در این لایو را مخالف نصوص دینی خوانده و برخی دیگر آن را همزیستی مسالمت‌آمیز در عصر جدید، همچنین بودند کسانی که این گفتگو را خط‌شکنی برای عبور از چارچوب‌های سنتی جمهوری اسلامی تعبیر کردند.

به راستی ماهیت این لایو(نمود خارجی یک جریان نوپدید) چیست؟ از استحاله تا عصر حیرت‌

از اوایل دهه هفتاد شمسی و همزمان با ورود مهندسی شده افکار روشنفکری به جامعه نخبگانی و سپس تسری آن به مناسبات اجتماعی کشور، شاهد دو گونه عمده ولی با یک هدف مشترک بودیم. اولین گونه از روشنفکری را باید روشنفکری غیردینی دانست؛ گونه‌ای که سعی داشت با بومی‌سازی و سپس شبیه‌سازی مفاهیم سکولاریستی، به زعم خود یک رنسانس ایرانی شبیه رنسانس غربی را پایه‌ریزی کند. این گونه وارداتی که عمدتا آمریکایی و انگلیسی بودند، در مشارکت با جریان سیاسی چپ نو و استفاده از فضای بعد از دوم خرداد توانست در دانشگاه‌های کشور تحول ایجاد کند و از دانشجویان به عنوان سربازان پروژه خود بهره‌برداری کند.

جامعه مدنی، دموکراسی و مسامحه اجتماعی سه کلیدواژه اصلی آنها بود که در واقع سعی داشت نسل نوپدید جامعه ایران را که تحت تاثیر ادبیات دوم خردادی بودند، به نسلی از طبقه پیشتاز تغییر اجتماعی تبدیل کند.

با گذشت مدت زمان کوتاهی از فعالیت این گونه شاهد سربرآوردن گونه دیگری از روشنفکری با پسوند دینی بودیم. واقعیت این گونه را باید در سخن مصطفی ملکیان جستجو کرد، آنگاه که در ماهنامه آفتاب (آذر 1380) نوشت: «جامعه ایران، جامعه ای است سخت دلبسته به دین و ایمان. از این رو باید برای وارد کردن گفتمان و نظریه روشنفکری به جامعه، از ادبیات و ترمینولوژی دینی استفاده کرد تا کارکرد خود را بازیابند».

به بیان دیگر، به علت ماهیت دین‌محور جامعه ایرانی باید ادبیات ضددینی را در لباس مفاهیم دینی عرضه کرد تا جامعه دینی هم ذیل این تغییرات نوین دچار استحاله و در گام بعدی به سمت سکولاریسم اجتماعی حرکت کند.

از این تاریخ بود که شاهد برجسته‌سازی اندیشمندانی همچون جان هیک در عرصه نخبگانی بودیم. ادبیات این افراد به عنوان راهبردی برای جریان روشنفکری کمک می‌کرد تا ادبیات «همزیستی» با هدف بی‌حس کردن جامعه دینی در برابر تغییرات اجتماعی رواج یابد. در این دوره شاهد برگزاری کنفرانس‌های متعدد در قالب «همزیستی ادیان» و رواج ادبیات از این دست بودیم. در واقع شکست گونه غیردینی روشنفکری در جامعه ایران باعث استفاده از پوشش دینی توسط آنها شد تا شاید از این طریق بتوانند برنامه‌های خود را عملی کنند.

قربانی اصلی روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد و افول شدید جایگاه جریان اصلاحات در ساخت سیاسی و البته افکار عمومی را باید گونه دینی روشنفکری دانست. ماندگاری گونه غیردینی در بخشی از جامعه دانشگاهی کشور، تغییر دولت و به تبع آن تغییر ادبیات عمومی جامعه و برکشیدن جامعه سنتی در افکار عمومی را باید سه دلیل محو نسبی روشنفکری دینی دانست.

این گونه اما از اواخر دهه هشتاد شمسی با لباسی جدید و البته بازیگرانی جدید به عرصه نخبگانی بازگشت و اثرات خود را یک دهه بعد نمایان کرد. بازیگران جدید کسانی بودند که قبل از آن در مقابل روشنفکری دینی ایستاده بودند و از آن به عنوان «استحاله دینی» یاد می‌کردند. این افراد طی چند سال و با گوشه‌گیری موقت از عرصه رسانه‌ای، به دنبال یافتن پاسخ این سوال بودند که اکنون چه باید کرد؟

مهم‌ترین دلیل این رفتار را باید مسائل جدید جامعه دانست. گسترش ضریب نفوذ اینترنت در کشور و سپس رشد پدیده‌ای به نام شبکه‌های اجتماعی باعث شده تا بسیاری از مفاهیم حک‌شده در ذهن این افراد دچار خدشه شود. عدالت، حفظ مناسک سنتی و نسبت جامعه دینی با حاکمیت از جمله دغدغه‌های جدید این افراد است. از سوی دیگر تشدید مشکلات و بحران‌های اجتماعی باعث شد تا این افراد به دنبال راه‌حلی برای رفع آنها باشند؛ راه‌حلی که هم بتواند جامعه دینی را سرپا نگه دارد و هم تغییراتی که از نظر آنها لاجرم رخ خواهد داد را مدیریت کند.

از همین رو شاهد هستیم که برخی افراد همچون مهدی نصیری، محمدرضا زائری و سیدحسن آقامیری، هرکدام در حوزه‌ای متفاوت، سعی در ادبیات‌سازی، مسئله‌سازی و تئوری‌پردازی هستند.«عصر حیرت» اگرچه ساخته مهدی نصیری بوده، اما در واقع نقطه مشترک افرادی همانند وی است. از دید آنها جامعه دینی در حال حاضر دچار سردرگمی در میانه مدرنیزاسیون و حفظ سنت‌ها شده و به نوعی در برابر واقعیت‌های جامعه دچار حیرت شده‌اند.

بنابراین باید گفت که طی دو دهه «مسامحه دینی» روشنفکران دینی به «عصر حیرت» مخالفان آن تبدیل شده، با این تفاوت که روشنفکران دینی در قالب یک پروژه فعالیت می‌کردند و انتهای مسیر خود را می‌دیدند اما بازیگران «عصر حیرت» در ابتدای راه بوده و به احتمال زیاد در انتها به همان راه‌حل روشنفکران یعنی همزیستی سکولاریسم و دین خواهند رسید!

جامعه دینی، هدف جدید تغییرات اجتماعی

همانطور که گفته شد هدف مشترک روشنفکری دینی و بازیگران عصر حیرت، ایجاد بستری برای همزیستی مفاهیم دینی و سکولاریسم است. هر دو آنها جریان دینی را قربانی تغییرات اجتماعی می‌دانند و سعی دارند که میان سنت‌های دینی و مدرنیسم، با هدف نجات دین، رابطه همزیستی برقرار کنند.

از دیگر دیدگاه مشترک آنها می‌توان به آنچه بحران در زیستی دینی می‌خوانند، اشاره کرد. به زعم این دو جریان موازی جامعه دینی بعد از انقلاب اسلامی و به خاطر سلطه حاکمیت بر مدیریت مفاهیم و مناسک دچار تناقض‌های رفتاری شده است. از یک سو دین به خدمت حکومت درآمده و باعث شده اعتبارش در میان دینداران خدشه‌دار شود و از سوی دیگر دینداران با اصرار بر وجه سنتی مفاهیم و مناسک از واقعیت‌های اجتماعی عقب مانده‌اند و در این میان دین است که فدا خواهد شد. از همین رو است که امثال مهدی نصیری معتقدند در صورت ادامه وضعیت فعلی، دستیابی به تمدن اسلامی امری موهوم است و یا امثال زائری با برجسته‌سازی مشکلات اجتماعی، ناتوانی ادبیات دینی در تشریح و ارائه راه‌حل برای رفع این مشکلات را حتمی می‌پندارد و توصیه به تجدید در مفاهیم دینی می‌کند.

همچنین آقامیری سعی دارد با قلب نصوص دینی و ارائه چهره‌ای سکولاریستی از دین، جوانان بیگانه با دین را جذب کند و جوان مومن را هم با دین واقعی که همان دین اجتماعی است، آشنا کند! این افراد نگاه خود را به جامعه دینی محدود کرده‌اند و به نوعی آن را مقصر اصلی وضعیت فعلی معرفی می‌کنند. بنابراین تمرکز خود را بر ایجاد تغییر در ادبیات دینی و سپس مواجه ساختن جامعه دینی با این ادبیات نوین متمرکز کرده‌اند.

سکولارسازی نوین با تابلوی گفتگو

حال می‌توان رفتار آقامیری و افرادی شبیه وی را تحلیل کرد. برخی همچون مهدی نصیری در عرصه نخبگانی به دنبال اثبات این انگاره است که تمدن اسلامی به شرطی قابل تحقق خواهد بود که جامعه دینی با پذیرش واقعیت اجتماعی به دنبال تغییر باشد و پوسته سنتی خود را کنار بگذارد. افرادی دیگر همچون زائری به دنبال نمایش چهره‌ای جدید و مطابق افکار عمومی از جامعه دینی و آقامیری‌ها هم به دنبال سوق دادن جامعه دینی برای تغییر مفاهیم و مناسک دینی مطابق با شرایط روز، البته با نگاهی سکولاریستی است.

وجه مشترک این تغییر اجتماعی توسط نیروهای سه‌گانه فوق اما پاسخ به نسبت میان جامعه دینی و حکومت است. این جریان نوپدید معتقد است که رفتارهای غلط حاکمیت دینی در عرصه اجتماعی و ناتوانی آن در حل بحران‌ها به مرور اعتبار دین و آموزه‌های دیمی را خدشه‌دار کرده است، بنابراین یا باید حکومت هم همانند جامعه دینی واقعیت‌ها را قبول کرده و به دنبال تغییر انگاره‌ها و راهبردهای خود باشد و یا جامعه دینی باید با فاصله‌گذاری میان خود و حاکمیت خوانشی نوین از دین ارائه کند تا بتواند به حیات خود ادامه دهد.

آنچه بدیهی می‌نمایاند نتیجه مشترک میان رفتار گونه دینی جریان روشنفکری و جریان نوگرایی اجتماعی دینی است؛ بدیهی دانستن تغییرناپذیری انگاره‌های اجتماعی حاکمیت، حرکت اجباری جامعه دینی به سمت تغییر و در نهایت جدایی میان دین اجتماعی و حاکمیت و یا همان سکولاریسم است.

سکولاریسم آرمانی آنها چیست؟ لبنان و جامعه متکثر آن یکی از آرمان‌های این جریان است؛ جامعه‌ای که باحجاب و بی‌حجاب کنار هم زیست اجتماعی مسالمت‌آمیز دارند و گروه‌های مقاومت هم محبوبیت خود را. لبنان برای این افراد نمونه‌ای موفق از همزیستی مفاهیم و مناسک دینی و واقعیت‌های دنیای امروز است، بنابراین باید گفت که جریان نوگرایی اجتماعی دینی به دنبال تئوری‌پردازی برای دست‌یابی به یک جامعه لبنانی در مرزهای ایران است یا همان لبنانیزاسیون ایران.

آقامیری‌ها در لایوهای جنجالی خود به دنبال خط‌شکنی هستند، خط‌شکنی که می‌تواند در نهایت آنها را به صدر جریان دینی برساند و خود را پیشگامان عصر بعد از عصرت حیرت معرفی کنند، همانطور که یکی از فعالان رسانه‌ای حوزه اجتماعی نوشت: «لایو آقامیری و احلام نمونه بارز یک هم‎زیستی مسالمت آمیز بود. یک اتفاق مهم در جامعه ایران؛ اتفاقی که می‌تواند تکرار شود»!

منبع: خبرنامه دانشجویان ایران

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: نماد‌های تولد یک جریان دینی جدید