ویروس کرنا و مسئولیت اخلاقی ما در برابر خبر
احمد فعال
انفجار اخبار و اطلاعات راست و دروغ در باره ویروس کرونا، به طور جدی وضعیت ما را در برابر ماهیت خبر حساس و مسئولیت برانگیز میکند. انفجار اخبار به جای آنکه به دانش و آگاهی و اطلاعات ما بیافزایند، نوعی عوامزدگی و عوامپروری را در جامعه گسترش میدهد. عوامزدگی بدتر و خطرناکتر از عامی بودن است. عامی به کسی گفته میشود که بیسواد است، بیسوادی نه شایسته مذمت است، و نه شایسته تحسین. هیچ فردی را به موجب بیسوادی نمیتوان مورد شماتت قرار داد. ای بسا بسیاری از افرادی که سواد کلاسیک ندارند، اما فهم و شعور آنها بیش از افراد با سواد دانشگاهی است. اگر عامی بودن متضمن بیسوادی است، اما عوامزده کسی است که خود را به بیسوادی میزند. عوامزدگی بیسوادی نیست، خود را به بیسوادی زدن است. عوامزده کسی است که بیسوادی را کارمایهی زندگی خود میسازد. تسرّی بیسوادی در تمام شئون زندگی است. بسیاری از عوام وجود دارند که عوامزده نیستند، زیرا بیسوادی را کارمایهی کسب و کار خود نساختهاند. پیامبر عامی بود، بیسواد بود، اما عوامزده نبود. متقابلاً بسیاری از اهل علم و دانشگاه و حتی بسیاری از افراد در میان اساتید دانشگاهی وجود دارند، که عوامزده هستند. و یا کسانی که خود را در زمره علما و فضلا میشناسند، اما بشدت عوامزده هستند. در میان عامه مردم، عوامزده کسی است که از خود چیزی ندارد، دنبالهرو است. دنبالهروی یعنی میانتهی بودن، یعنی از خود کنش نداشتن، و تنها در رشتهای از واکنشها خلاصه شدن. بسیاری هستند که گمان میکنند دنبالهرو نیستند، به عکس دیگران را دنبالهرو خود میسازند. این افراد عوامفریب هستند، و با زبان و ادبیات و طرز فکر عوامزدگی سروکار دارند. عوامفریبان کسانی هستند که دیگران را دنبال خود راه میاندازند و در یک رابطه مرید و مرادی، و یا در یک نظام دستبوسی به زیست انگلی معتاد میشوند.
فرهنگ عوام، فرهنگ شفاهی است، فرهنگ کتبی و یا تحقیقی نیست. فرهنگ شفاهی، فرهنگ دهان به دهان و سینه به سینه است. فرهنگ شفاهی، فرهنگ چند و چونی نیست، فرهنگ کی گفت، چی گفت است. فرهنگ شفاهی از تحقیق و پژوهش و جستجو کاملا تهی است. در فرهنگ شفاهی، رابطه انسان با واقعیت غیرمستقیم است. فرهنگ شفاهی توانایی رابطه مستقیم با واقعیت را ندارد. امور واقع خواه در دل تاریخ رخ داده باشند، و خواه در پهنه زندگی اجتماعی رخ دهند، دور از دسترس و توانایی فرهنگ شفاهی است. چون دسترسی به امور واقع مستلزم تحقیق، جستجو و پرسشگری است. مستلزم تجربه مستقیم انسان با واقعیت است. متاسفانه فرهنگ ما ایرانیان اغلب، فرهنگ شفاهی است. درست و نادرست چیزها را از دهان به دهان و سینه به سینه دریافت میکنیم. کمتر و یا اصلاً در کار تحقیق و جستجو هستیم. شاید خیلی نتوانیم خرده بگیرم که چرا فرهنگ عوام، شفاهی است. اما این انتقاد جدی بر جامعه تحصیل کرده ما هست که تقریباً علاقهای به جستجو و تحقیق ندارند. تیراژ انتشار کتاب و نشریات در ایران، و مقایسه آن با کشورهای پیشرفته و حتی با کشوری مانند هندوستان، گویاست که تا چه حد فرهنگ جامعه ما شفاهی است.
در سه مقاله به تفصیل در باره عوامزدگی و روشنگری بحث کردهام. مناسبت دارد عبارتی را از آن مقاله یادآور شوم: «این پرسش مهم به میان میآید که اگر بیسوادی از میان برود، عوامزدگی هم از میان خواهد رفت؟ پاسخ این است که هرگز. عوامزدگی هر چند از دل بیسوادی بیرون میآید، اما عوامزدگی با از بین رفتن بیسوادی از میان نخواهد رفت. اگر بخواهم شاخص جدیدی برای عوامزدگی در زندگی و زمانهای که بیسوادی از بین رفته و یا کم شده است، بدست دهم، عوامزدگی را همچنانکه در تعریف اولیه گفتم، نه با شاخص سواد، بلکه با عبارتی چون “خود را به بیسوادی زدن” یا با واژهای چون “بیسوادانگاری” باید مقایسه کرد. بیسوادانگاری، یعنی داشتن انگارهها، تصورات، برداشتها، و پنداشتهای بیسوادمآبانه. “بیسوادانگار” یا عوامزده کسی است که تصویر و تفسیری از زندگی و جهان ارائه میدهد، که بیسوادها همان تصویر و تفسیر را ارائه میدهند. در میان دانشگاهیان و علما و فضلا، عوامزده کسی است که سواد نقش چندانی در شخصیت او، در کلام او، در ادبیات او، و در سلوک فکری و رفتاری او نداشته باشد.
شبکههای اجتماعی نقش دوگانهای دارند، این شبکهها هم میتوانند آگاهی بخش باشند، و هم میتوانند در میان تلّی از اخبار و اطلاعات و کلیپها، نقش تخدیر کننده آگاهی را ایفاء کنند. اخبار و اطلاعات هم میتوانند آگاهی بخش باشند، و هم میتوانند تخدیر کننده آگاهی باشند. اخبار و اطلاعات میتواند به ابزاری برای عوامزده کردن و عوامفریبی جامعه مورد استفاده قرار گیرند. چگونه میتوان اخبار راست را از دروغ تشخیص داد؟ متاسفانه یکی از ویژگیهای عوامزدگی بیتفاوتی و بیمسئولیتی آنها در برابر راست و دروغ اخبار است. انسان میتواند هر تحلیل و تفسیر سیاسی را بپسندد یا نپسندد. این حق هر فردی است که به فراخور عقاید خود، تحلیلها و تفاسیری را بپسندد یا نپسندد. اما اخبار و اطلاعات مطابق پسندها و ناپسندهای ما تحقق پیدا نمیکنند. اینجور نیست که اخبار و اطلاعاتی را که میپسندیم انتخاب کنیم و نشر دهیم ولی اخبار و اطلاعاتی را که نمیپسندیم، نسبت به آنها امتناع نشان دهیم. اینجور نیست که هر خبری را که میپسندیم راست، و هر خبری را که نمیپسندیم و احیاناً با عقاید و آراء ما منطبق نبود، دروغ بپنداریم. هر رسانه خبری را که نمیپسندیم، دروغپراکنی بپنداریم، و هر رسانه خبریای را که میپسندیم، وحی منزل بنامیم. نقش تحقیق و جستجو و پرسشگری همین جاست که به ما میگوید، چه نوع اخباری راست است و چه نوع اخباری دروغ است.
اخبار و اطلاعات نقش بسیار با اهمیتی در شکلگیری عقاید ما دارند. عقاید و آرائی که نسبت به اخبار و اطلاعات بیتفاوت هستند، یعنی هیچ خبر راست و دروغی آنها را تکان نمیدهد، در زمره قضایای ابطالناپذیر هستد. به این معنا که نسبت به رویدادهای بیرون از ذهن ما بیتفاوت هستند. چنین آراء و عقایدی اگر هم درست باشند، بکار عمل و زندگی نمیآیند. به عنوان مثال وقتی میگوئیم، “فردا یا باران میآید یا نمیآید”، چه باران بیاید و چه نیاید، قضیه “فردا یا باران میآید یا نمیآید”، همواره درست است، چون نسبت به واقعیتهای خارج از ذهن ما بیتفاوت است. یا این قضیه که اگر بگوئیم، فلان رژیم رفتنی است، در عمل این قضیه حرف بیخاصیتی است. چون قرار نیست رژیمها دو هزار سال عمر کنند. بالاخره یک روزی خواهند رفت، یکی زودتر یکی دیرتر. عقاید ما باید ناظر به حقیقت باشند، نه آنکه حقایق باید ناظر به عقاید ما باشند. به عبارتی، عقاید ما باید با حقایق محک بخورند، نه آنکه حقایق را با عقاید خود بسنجیم. ما هر آئین و عقیدهای را که پذیرفتهایم (به غیر آنچه که به ارث و میراث مربوط میشوند)، با فرض این امر پذیرفتهایم که میگوئیم، حقیقتی در آن هست. پس حقیقت مقدم بر عقاید ما هستند. یکی از معیارهای حقیقت، امور واقع هستند. رویدادها و اخبار و اطلاعات هستند. عقایدی که سفت و سخت، در برابر هر خبر راست و دروغی مقاومت میکنند، و به قول معروف هیچ بادی آنها را تکان نمیدهد، دستکم ارزش عملی ندارند. به عنوان مثال، همین پدیده ویروس کرونا، بسیاری از عقاید خرافی را به باد داد. اما آن عقایدی که یا به دلیل جهل و یا به دلیل منافع، با هیچ بادی تکان نمیخورند، و با انواع توجیهات سعی کردند یا واقیعتها را نادیده بگیرند، یا دروغ بپندارند، و یا آن را دستساخته دشمنان بپندارند، و یا با توجیهات دیگر آن را دستآویز محکم کردن عقاید خود بپندارند، عملاً یا بکار نمیآیند، و یا حداکثر بکار ادامه زیست در یک زندگی انگلیِ “عوامفریبی و عوامزدگی” میآیند. نکته مهم اینجاست که برای ایدئولوگهای عقاید خرافی، درست یا نادرست در آمدن عقایدشان خیلی اهمیت ندارد، آنچه اهمیت دارد این است که پیروان و مؤمنان آن عقاید، ایمان خود را در مورد خرافات از دست ندهند. توضیح این امر خالی از فاید نیست که، حقانیت یک عقیده و یک آئین به این نیست که در برابر هر رویدادی و در برابر هر اخبار و اطلاعاتی قرص و محکم میایستد. اتفاقاً به عکس، یک آئین زمانی میتواند گزارشگر حقیقت باشد که ستون پایههای آن در برابر رویدادها و حوادث به لرزه دربیایند و تکان بخورند. کاری که رنسانس در قرن پانزدهم، و طاعون در قرن هجدهم با مسیحیت کرد، از همین جنس بود. مسیحیت و ایمان مسیحیت از میان نرفت، اما با حوادث پوستاندازی کرد.
شرحی که گذشت، این حقیقت مهم را به ما یادآور میشود که در برابر راست و دروغ بودن کوچکترین خبر مسئولیت اخلاقی داریم. در گذشتههای دور، اخبار و اطلاعات برای عامه مردم جذابیت نداشت. اما با سیاسی شدن و سیاستزدگی در جامعه، و آگاهی از این مسئله که سیاست نقش مهم و اساسیای در زندگی فردی و اجتماعی مردم بازی میکند، اخبار و اطلاعات برای عامه مردم هم جذابیت پیدا کرده است.
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: ویروس کرنا و مسئولیت اخلاقی ما در برابر خبر
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران