بیماری خطرناک، طبقه خطرناک
عباس موسایی
اشاره: با مدد از ژاک دریدا، فهم تاثیراتی را که ورود کرونا بر آینده سیاسی ایران دارد؛ منوط به فهم اکنونی که متاثر از گذشته ماست، مورد بررسی قرار میدهیم. دریدا به ما میگوید؛ آینده هماکنون در حال روی دادن است. در اینجا آینده با تفاوت قرابت معنایی مییابد. آینده بر اکنون اولویت دارد، همانطور که تفاوت مقدم بر اینهمانی است.
دریدا ساختار زمان را طوری تدوین میکند که در آن اکنون بهجای اینکه امتدادی از گذشته باشد، رنگ و بوی آینده بهخود میگیرد. پس، اگر میخواهیم تصویر و ترسیمی از آینده داشته باشیم، ضرورتا میباید تصویر و تعریفی از اکنون داشته باشیم و در بطن و متن اکنون، آینده را مامایی (به تعبیر سقراط) کنیم.
با تاسی از دریدا، گفتمان هژمون در وضعیت کنونی را با مشخصهها، ممیزهها و غیریتسازی هویتی با دو گفتمان رقیب، تشریح میکنیم. سپس با مدد از نظریات چند تن از نظریهپردازان علومانسانی (با محوریت نظریه دکتر محمدمهدی مجاهدی) توجه مخاطب را به زمینهها، چیستی و چرایی شکلگیری “طبقه خطرناک” در ایران جلب میکنیم. در پایان، ورود ویروس خطرناک را به زمینهای که در آن طبقه خطرناک رو به فزونی است؛ مورد واکاوی قرار میدهیم. عبور از منطق ایدئولوژیک به منطق مصالح ملت -کشور ایران، راه صواب برای کاهش مخاطرات محتمل کنونی و آینده دانسته میشود.
بیقراری گفتمان مسلط
جمهوری اسلامی ایران از بدو شکلگیری بدینسو، در مسیر هژمونییابی روایتی از اسلامسیاسی اصولگرایانه طی طریق کرده است. اسلامسیاسی اصولگرایانه در بعد خارجی در غیریتسازی با لیبرال دموکراسی غربی و در بعد داخلی در غیریتسازی با گفتمانها، مفاهیم، مولفهها و عناصر اصلاحطلبانه، ملیگرایانه ، حقوق ملت، شهروندی و… هویتیابی کرده است. تشدید نزاع در عرصه سیاستخارجی، رادیکالشدگی فزایندهای را در این عرصه، به وقت اکنون بوجود آورده است.
به عبارتی، تضاد و تنازع گفتمان اسلامسیاسی ایرانی با لیبرال دموکراسی غربی (با محوریت ایالاتمتحده و آنچه “استکبار جهانی” نامیده میشود)، فضای تخاصمی رادیکال و انسدادی کنونی را رقم زده است. تضاد، تخاصم و تنازعی که در قالب تحریم، فشار، امتناع گفتوگو و انسداد و در مواقعی وضعیت “صلح مسلح” ظاهر شده است.
از طرفی، به میزانی که قرائتها و روایتهای ملیگرایانه، میانهرو، اصلاحطلبانه و عادیگرایانه در داخل به حاشیه رفته/رانده شدهاند؛ روایت ایدئولوژیک، رادیکال، اصولگرایانه و استثناطلبانه بر سپهر سیاسی ایران سایهافکن شده است. به عبارتی، هویتیابی و هژمونیشدگی روایت اصولگرایانه کنونی، نتیجه رادیکالشدگی و غیریتسازی همزمان با گفتمانهای رقیب در عرصههای سیاست داخلی و خارجی بوده است.
تخاصم در عرصه سیاستخارجی و تنازع در داخل، هرچند به هژمونییابی گفتمان اصولگرایی موجود راه برده؛ اما پیامدهای مخاطرهآمیزی برای کشور و ملت ایران در پی داشته است. از طرفی، نظریهپردازان گفتمان اتفاق نظر دارند که هیچ گفتمانی امکان هژمونییابی مادامالعمر ندارد؛ بهعبارتی، گفتمانها بازفرجاماند و در مواجهه با شرایط متفاوتی از شکلگیری و تکوین، با دیگریسازیهای درونی و…، امکان تحول به وضعیت جدید وجود دارد.
بیقراری و تغییر در بستر زمان ذات لاینفک گفتمانهاست. گفتمان مستقر از این قاعده بنیادین مستثنی نیست؛ چنانکه شواهد و قرائن زیادی برای اقامه قابلارائه است. وضعیت بیقرار کنونی ناشی از تشدید همین بیقراریهای فزآینده است. مفصلبندی اسکلت گفتمان مستقر در برابر فشارهای بیسابقه گفتمان رقیب بیرونی، با بیقراری و ازجادررفتگی (display) بیسابقهای مواجه شده است. بهگونهای که امنیت، اقتصاد، سیاست و جامعه ایرانی تحتتاثیر این فشارها، به ناوضعیتی بیسابقه لغزیدهاند.
این درحالی است که گفتمان رقیب درونی (اصلاحطلبی)، در فشاری زایدالوصف از سوی گفتمانهای رقیب داخلی و خارجی است؛ بهگونهای که نه امکان و اختیار عادیسازی پیدا میکند و نه امکان بازیگردانی در عرصههای سیاسی داخلی و خارجی.
سه نظریه درباره آبان
محمدمهدی مجاهدی، در مصاحبهای با سایت “دیدارنیوز”(https://didarnews.ir/fa/news/55631) حوادث آبانماه۹۸ را موشکافانه کالبدشکافی کردهاند. ایشان ساخت و بافت جامعه ایرانی را از دو جهت دچار بدشکلی میدانند؛ بههمریختگی منطق توزیع طبقاتی جامعه و بههمریختگی در سطوح هنجارین و ارزشی و بهتبع آن، در ساحت بازنمایی و بیانگری. بهزعم ایشان، ریزش شدید و بیسابقه طبقه متوسط در دوران احمدینژاد، باعث تشدید بیکاری، فقر و ریزش به طبقات فرودستتر شده است؛ اوضاعی که با چشم غیرمسلح هم دیده میشود. از طرفی، برای فهم بازنمایی رفتارهای ایشان، چشمان مسلح به نظریه لازم است تا هر صدایی را که بیانگر نوعی خواست، تقاضا و مطالبه است، را بتوان شناخت و شنید.
با صدمه دیدن انگیزهها، سامانیابی و سازماندهیهای طبقه متوسط و جامعهمدنی، این صدمه به تمام سطوح منتقل میشود. آسیبهای زندگی در طبقات بهحاشیهراندهشده و فرودست حجیم و متورم شده، رو به فزونی نهاده و ابعاد بیانگری، بازنماییها متفاوت میشود. بخش حجیمی از جامعه در حکومت نمایندگی نمیشوند. رابطه دولت (حکومت) و ملت بهگونهای رقم میخورد که دولت (حاکمیت) نماینده ملت نیست.
زمینه دوم؛ دفورمره شدن ساخت اجتماعی و عدم تقارن خطرناک در طبقات. طبقات متوسط به مرور شروع به ریزش میکنند. ساکنان پیشین یک طبقه به طبقه مادون خود میریزند. راندهشدگان نمیتوانند مانند طبقات پیشین هویت داشته باشند. از منظر روانشناسی دچار بحران هویتی شده و هویت جدید و متفاوت از طبقات پیشین پیدا میکنند. از آنجا که نمیتوانند در وضعیت جدید هویتیابی کنند، سرخورده میشوند و احساس ظلم، تبعیض و نارضایتی میکنند.
مسئول وضع موجود دیگری است. دنبال مقصر میگردند. ما در طبقات خود داشتیم زندگی میکردیم، عواملی از بیرون ما را به خاک سیاه نشاندند. هرکدام خاکسترنشینی را بهگونهای تعریف میکند. مسئولیتی متوجه خودشان نمیبینند. پدیدههای چند سال اخیر در قالب تحلیلهای مالوف طبقاتی، قابل توصیف نیست. نوع کنشگری اعتراضی اینها از نوع کنشگری هیچیک از طبقات شناختهشده قبل نیست. کسانی که در این امواج حضور دارند، از طبقات مختلفاند.
مجاهدی از شکلگیری نوع جدیدی از کنشگر، یک طبقه جدید که دیگر لایهای و افقی نیست و به موازات بالا و پایین نیست و خصلتی عمودی دارد؛ خبر میدهد. طبقه عمودی که از آن در ادبیات سیاسی جدید، تحتعنوان “طبقه خطرناک” یاد میشود، از طبقات سابق ریزش کرده و به این طبقه اضافه شده است. از تمام طبقات سابق در این طبقه حضور دارند. از همه طبقات به اشتراک میگیرد. بنابراین، محرکهای مختلف، که تا قبل از این، یک طبقه افقی را تحریک میکرد؛ بخشهای مختلفی از طبقات مختلف افقی را تحریک میکند و به حرکت درمیآورد.
به عبارتی، به حرکت در آمدن و تحریک شدن یک بخش از یک طبقه، بهراحتی به سایر بخشها که در طبقه عمودی حضور دارند، سرایت میکند. برای مثال، در حوادث آبانماه، مساله اصلی خیلی از کسانی که بخاطر افزایش سهبرابری قیمت بنزین به خیابان آمدند، بنزین نبود. اشتراکات سلبی آنها را به حرکت درآورد. به قول اهالی گفتمان، نقطه گرهی منفی معترضان بهشدت ناراضی را در کنار هم انتگریزه کرد.
طبقه عمودی هیچ افقی پیشروی خود نمیبیند و خود را با بحران “بیچارگی واقعی” یا “عدموجود چاره”، میبیند. شوک به یک طبقه، لرزش طبقات دیگر را در پی دارد؛ بنابراین، شدت انتشار به طبقات دیگر انفجاری است.
مجاهدی پیش از این در مقالهای تحتعنوان “فرودستان بیقرار”، رخداد آبانماه ۹۸ را تحلیل کرده بود. فرودستان بیقرار مدنظر مجاهدی، خصایص و رفتارهایی مشابه با سوژه مبهم الن بدیو، از خود بروز میدهد. سوژه مبهم Obscure سوژهای است که از خود خصلتهای افسردگی و انتقامجویانه بروز میدهد . سوژه مبهم در روبهرویی با حقیقت با فضایی خالی، فقیر و تهی روبهرو شده که در آن آیندهنگری، علاقه و منفعت و امید به آرمان، وجود ندارد. تنها میل به «نفی» و «نهی» رادیکال بدون هیچ چشماندازی از نتیجه و پیامدهای آن برای این سوژه اهمیت دارد.
دکتر محسن گودرزی نیز حاملان و عاملان اعتراضات آبان ماه ۹۸ را تحتعنوان پدیده “شهروند عاصی” توصیف و تبیین میکند. ایشان شهروندان عاصی را بازیگران نوظهور سپهر سیاسی ایران از دیماه۹۶ بدینسو تعریف میکند. شهروند عاصی نفیکننده وضع موجود است. او سوژهای بیپناه، مستاصل و سرخورده است.
گودرزی گستردگی مشکلات و لاینحل ماندن آنها، نارضایتی فزآینده و جستوجوی زندگی بهتر در جایی دیگر، افول اعتبار نهادها و انباشت یاس، افول نیروهای سیاسی و حس بیپناهی، نگرانی از شکنندگی زندگی و سیاستهای ناگهانی تنشزا در زندگی را از عوامل بنیادین و تولیدکننده شهروندان عاصی تعریف میکند.(ر.ک به: محسن گودرزی، “شهروند عاصی و احتمالات آینده”، اندیشه پویا۶۳، ص۴۷تا ۵۰)
آصف بیات اعتراضات دیماه۹۶ را ذیل مفهوم طبقه متوسط فرودست، توضیح داده: “آنچه در روزهای اخیر در ایران رخ نمود، نه بسط ساده اعتراضات روزمره و نه مقدمهای بر یک انقلاب، که یک خیزش مردمی فوقالعاده بود. هسته مرکزی آن: «طبقه متوسط فرودست»؛ این طبقه برآشفته، محصول دورهای نولیبرال است که در آن رفاه مردم به امان خدایان بازار رها شد. با گشایشِ اقتصاد ایران، این طبقه از فرصتهای آموزشی بهره برد، اما در بازار کار ناکام مانده بود؛ انتظارات آنها بالا است، اما معیشت آنها متزلزلتر از قبل است. این طبقه بیتوهم و بیقرار با وضعیتی متمایز از طبقه متوسط و فرودستان، مقامات لاقید را در نگرانی عمیقی فرو برده است”.(http://medn.me/wrt3e)
بیات در تحلیل حوادث آبانماه۹۸، با بهرهگیری از مفهوم “ناجنبش”، کماکان طبقه متوسط فرودست را عاملان و حاملان اعتراضات میداند.
کرونا وارد میشود
اگر نگاه اجمالی به وضعیت سیاسی ایران را در دو مقدمه فوق، پرتوی بر برخی زوایای پیداوپنهان زیست-سیاست در کشور-ملت ایران و اوضاع سیاسی اجتماعی آن قلمداد کنیم، میتوان ورود ویروس کرونا را پدیدهای تعیینکننده بر آینده سپهر سیاسی ایران ارزیابی کرد. حتی اگر ادعای تحلیلگران در خصوص تقسیم مناسبات جهانی به پیش و پس از کرونا را مبالغهآمیز بدانیم؛ نمیتوان بر پیامدهای متعدد این پدیده بر مناسبات سیاسی بینالمللی، منطقهای و داخلی کشورها چشمپوشی کرد.
استمرار غیریتسازی گفتمان اسلامسیاسی اصولگرایانه، در ابعاد خارجی و داخلی و پیشی دادن اصول ایدئولوژیک بر مصالح و منافع ملت-کشور (دولت -ملت) ایران، فضای سیاسی خارجی و داخلی کشور را حتی اگر از اینکه هست، تخاصمی و رادیکالتر نکند (که بسیار محتمل است)؛ حفظ همین ناوضعیت کنونی و جلوگیری از مخاطرات بیشتر، غلبه بر مخاطرات اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی امکانات، نیازها، منابع و ظرفیتهایی بسیار بیشتری را طلب میکند.
به عبارتی دیگر، ورود کرونا به تبدیل شدن “ناوضعیت” به “ناوضعیتتر”، سرعتی تصاعدی بخشیده؛ بهگونهای که میتوان گفت مختصات دوران پساکرونا با دوران پیشاکرونا، تفاوتهایی اساسی دارد. بنابراین، نظام تدبیر و تصمیم، نمیتواند با تدابیر و تصمیماتی از جنس اوضاع پیشاکرونایی به مصاف مخاطرات پساکرونایی برود و صد البته، تصمیمات زمینه و زمانهپروردهای را طلب میکند. با برداشتی آزاد از بیهقی بزرگ؛ رسم سلطان محمودی در عصر سلطان مسعودی، ناممکن مینماید.
آمار رسمی از عدممشارکت نزدیک به ۶۰درصد از واجدان شرایط در انتخابات دوم اسفندماه گذشته حکایت میکند. انتخاباتی که جناح عادیساز اصلاحطلب، امکان مشارکت در آن را نیافت. اگر این رخداد معطوف به رخداد ناگوار آبانماه ارزیابی شود و با التفات به بدقوارگی طبقاتی مدنظر متفکران علوم انسانی (آنگونه که آمد) مورد واکاوی قرار گیرد و از طرفی پیامدهای ناشی از ورود کووید-۱۹ بر اقتصاد و سیاست کشور مورد التفات باشد؛ (مسئولان کشور از افزایش ۴میلیون نفری بیکاران و هفت میلیون نفری افراد زیر خط فقر گفتهاند) آنگاه میتوان مدعی شد که ویروس خطرناک به گسترش فزآینده طبقه خطرناک خواهد انجامید. اتفاقی که می تواند بر مناسبات مختلف سیاسی، اجتماعی، امنیتی و… در کشور تاثیرات بنیادین داشته باشد.
نتیجهگیری:
تحولات سیاسی-اجتماعی در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و… در سطوح بینالمللی، منطقهای و ملی در حال ظهور و بروز هستند. برای مقابله با مخاطرات و پیامدهای این تحولات، باید ماهیتشان را بهموقع و کالبدشکافانه شناخت. با تدابیر و تصمیمهای لاکپشتی، متوهمانه، ایدئولوژیک، گذشتهگرا و ناواقعبین نمیتوان بر بحرانهای فزآیندهای که زمینه و زمانه را تحتتاثیر خود قرار داده، مقابله کرد.
رهایی از ناوضعیت کنونی، تدابیر و تصمیمات همافزای حاکمیت، جامعهمدنی و ملت را طلب میکند. حاکمیت نمیتواند با قرائت و خوانش اصولگرایانه موجود، رادیکالیسم در خارج و فروبستگی و محدودیتکنندگی در داخل را استمرار دهد و انتظار حل مشکلات و فائق آمدن بر بحرانها را داشته باشد. ازاینرو، نیازمند منطقی متفاوت از گذشته با محوریت منافع و مصالح است. بدیهی است منتخبان ملت (شهروندان آزاد و برابر حقوق) در تدوین این منطق، اصلح و افضل هستند.
جریانهای سیاسی ملتزم به منافع، مصالح، امنیت و تمامیت ارضی ایران، علیرغم همه فروبستگیهای موجود و پیشرو، بایست با درک مختصات وضعیت، مخاطرات رادیکالیسم و ظرفیتهای مخاطرهآمیز را مدنظر داشته و عقلانیت تجربه بنیان را بر احساسات تشدیدکننده بحران، پیشی دهند.
ناامیدی فزآینده و ایران بربادده را تقلیل دهند و به طور مکرر دستورکارهای بهبودخواهانه بر روی میز ملت و حاکمیت قرار دهند. جریانهای سیاسی ملی، عادیساز و بهبودخواه آنگاه در آغاز پایان خویش گام برمیدارند که پیامدهای انفعال و رادیکالیسم را نبینند. بهبودخواهان نباید وضعیت را تاریکتر از آنچه هست نشان دهند؛ همچنان که نمیبایست بر مشکلات و مولفههای بحران چشمپوشی کنند.
پیش از سیل خطرناک طبقه خطرناک، تدابیر و عقلانیتی آزمون پسداده، امنیتساز و محافظ ایران لازم است. هر روز توقف در رویکردها و راهبردهای مقوم ناوضعیت کنونی، عبور از مخاطرات احتمالی و خطرزای طبقه خطرناک را با هزینههای بیشتری همراه خواهد کرد.
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: بیماری خطرناک، طبقه خطرناک
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران