کرونا؛ ماتم نابهنجار

کرونا؛ ماتم نابهنجار
خبر آنلاین

البته نمونه‌های‌های مشابهی در میان حیوانات نیز مشاهده شده است. ولی در انسان‌ها، ماتم و عزاداری، جلوه‌هایی از پدیده‌ی خاص و فراگیری هستند که فرهنگ خوانده می‌شود که خود به تعبیری، چیزی جز نمود واکنش‌های فردی و جمعی انسان‌ها در برابر مرگ نیست.

ماتم (grief)در بستر تعلق، پیوند و وابستگی به دیگری ظاهر می‌شود و در حقیقت بهایی است که باید به خاطر دوست‌داشتن پرداخت و به دنبال فقدان(loss) روی می‌دهد. در پیچیده‌ترین و ناگوارترین شکل خود با درگذشت فردی که دیگران نسبت به او احساس تعلّق داشته‌اند و گسستن پیوند عاطفی با او به وجود می‌آید. امّا فقدان پدیده‌ای شایع در زندگی است و منحصر به از دست دادن عزیزان نیست. وقتی اتوموبیل کسی سرقت می‌شود، او با یک فقدان روبروست و اگر پیدا نشود، فرایند ماتم در او شکل می‌گیرد. از دست‌دادن شغل یا یک رابطه، اعمال جراحی معنی‌دار مانند برداشتن رحم یا سینه‌ی یک زن، که با هویت زنانه‌ی او مربوط است و ….،نمونه‌های دیگری از فقدان هستند که واکنش‌های ماتم خاص خود را در پی دارند.

به دنبال درگذشت فردی که از لحاظ عاطفی اهمیّت دارد، در نزدیکان او واکنش ماتم (grief reaction) شکل می‌گیرد که در آن با مجموعه‌ای از نمودهای عینی و ذهنی روبرو هستیم که عبارتند از احساسات، تظاهرات جسمانی، حالات ذهنی و رفتارها. واکنش فرد به این مجموعه شامل مراحلی مانند اعتراض، طلب‌کردن متوفی، درماندگی و سرانجام سازمان‌دهی مجدد زندگی است. برای گذشتن از این دوران بازمانده، باید واقعیت فقدان را بپذیرد، درد ماتم را تجربه کند، به انطباق با محیط در غیاب متوفی دست یابد و سرانجام انرژی عاطفی خود را از متوفی معطوف به رابطه‌ای دیگر کند. سپری‌کردن این روند می‌تواند به نحوی سالم، انطباقی و سازنده انجام شود و یک واکنش ماتم بهنجار شکل گیرد که معمولاً شش ماه تا حداکثر یکسال یا کمی بیشترطول می‌کشد. در غیر این صورت با واکنش ماتم نا بهنجار رو به رو می‌شویم که انواع گوناگونی دارد و شناخته‌ترین و بدترین نوع آن واکنش ماتم مزمن یا حل نشده است که می‌تواند سال‌ها و حتی تا آخر عمر بازمانده ادامه یابد.(در مورد واکنش ماتم به تفصیل در همین وبلاگ نوشتارهایی قبلا منتشر کردم.)

عزاداری(mourning)، بخش مهمّی از فرایند ماتمداری است که در آن بازماندگان، درد ماتم را ابراز می‌کنند و مراحل و حالات ذکر شده را در بستری  تؤام با حمایت و همراهی فیزیکی و عاطفی بستگان و نزدیکان پشت سر می‌گذارند. به عبارت دیگر هم فرصتی برای ابراز اندوه و ماتم و حالات احساسی منفی و به اشتراک گذاشتن آن با دیگران پیدا می‌کنند و هم از حمایت گروهی بر اساس موازین فرهنگی جامعه‌ی خود برخوردار می‌شوند. کسانی که تجربه‌ی مرگ عزیزان خود را داشته‌اند می‌دانند که چقدر در این زمان و در این شرایط همدردی دیگران مهم، مؤثر، حمایت‌کننده و تسکین‌دهنده است.

کرونا با بازماندگان چه می‌کند؟

در ارتباط با ویروس کرونا، ماتم جلوه‌های گوناگونی پیدا می‌کند و منحصر به محدودیّت‌های مربوط به خاکسپاری مبتلایان نیست. هرچند که این محدودیّت‌ها، بارزترین و آشکارترین نمود تاًثیر کرونا بر ماتم محسوب می‌شوند.

همان طور که گفته شد، عزاداری که در بستری اجتماعی صورت می‌گیرد، فرصتی برای بازماندگان فراهم می‌کند تاهم درد ماتم و سایر احساسات خود را ابراز کنند و هم از حمایت عاطفی و رابطه‌ای دیگران برخوردار شوند تا بتوانند مراحل ماتم را پشت سر بگذارند. ما شاهدیم که با توجه به محدودیت‌ها و مقرّرات اعلام شده در باب خاکسپاری مبتلایان به کرونا، بازماندگان از این موهبت محروم می‌شوند. امّا پیش از خاکسپاری هم عواملی که موجب جلوگیری از یک فرایند طبیعی ماتمداری شود، کم نیست. وقتی که فرد مبتلا به بخش ایزوله منتقل گردد امکان ملاقات با او فراهم نیست و از همان ابتدا نزدیکان وی با شرایطی مبهم و ناشناخته مواجه می‌شوند. از سویی مهابت سرانجامی که ابتلاء به کرونا می‌تواند داشته باشد آنان را در بیم و وحشت مرگ عزیزشان فرو می‌برد. و از سوی دیگر امکان تماس، همراهی و همدردی با او وجود ندارد. همه چیز در یک فضای ابهام‌آلود، ناایمن و نامطمئن سپری می‌شود. در شرایط عادی وقتی که بیمار به سوی مرگ می‌رود اولّا ما در کنار او هستیم و ثانیاً با توجه به سیر بهبودی یا وخامت حال او، واکنش‌هایی در ما شکل می‌گیرد. یکی از این واکنش‌ها، ماتم انتظاری(anticipatory grief)است. مثلا در مورد یک بیمار مبتلا به بیماری لاعلاج مانند سرطان، بازماندگان از پیش می‌دانند که چه سرانجامی در راه است و فرایند ماتمداری پیش از مرگ بیمار آغاز می‌شود و نوعی آمادگی روحی و احساسی برای بازماندگان فراهم می‌شود.

فرایند ماتم انتظاری، اغلب در خود بیماران مبتلا به بیماری‌های وخیم در ارتباط با مرگ خودشان هم شکل می‌گیرد و حضور نزدیکان و دوستان و همراهی و همدردی آنان در تخفیف و تصحیح مسیر آن مؤثر است. امّا در مورد بیماران کرونایی، این فرصت هم از بیمار و هم ازنزدیکان او دریغ می‌گردد. بیمار در تنهایی و انزوا رها می‌شود بدون آن که مجالی برای بودن در کنار عزیزان خود داشته باشد. وخامت حال و هراس فراگیرِ ناشی از آشنایی با مرگباربودن کرونا هم به صورت اضطراب، تشویش، سردرگمی همراه با عذاب جسمانی بر مهابت تصویر نزد بیمار می‌افزاید. نزدیکان می‌دانند امکان دارد عزیز خود را از دست بدهند بدون آن که حتّی بتوانند او را ببینند و مستقیماً سیر احوال او را مشاهده کنند. انگار همه در تاریکی قدم بر می‌دارند، در شرایطی که هر لحظه ممکن است مرگ فرابرسد. در عین حال اعضاء خانواده به مناسبت نزدیکی فیزیکی با بیمار، با احتمال ابتلاء و خطر مرگ خود نیز روبرو هستند و تشویش درونی همراه با ناایمنی روانی، آنان را تحت فشار زیاد قرار می‌دهد. حتّی پیش از مرگ نیز به مناسبت فاصله‌گذاری اجتماعی خانواده‌ی بیمار، از امکان همدردی و همراهی اقوام و دوستان و شبکه‌ی خانوادگی محروم می‌مانند و همه، از ترس ابتلاء، به آنان نزدیک نمی‌شوند. فضای سرشار از تشویش و محدودیّت‌های اجتماعی ذکرشده، امکان شکل‌گیری ماتم انتظاری در یک بستر هموار را فراهم نمی‌کند. در صورت وقوع مرگ، همه‌ی ابعاد و حالات ذکر شده، تشدید می‌یابد. کسی نمی‌تواند و جرئت نمی‌کند بر بالین متوفّی ظاهر شود و مثلاً او را در آغوش بکشد یا ببوسد و درد ناشی از فقدان او را در کنار کالبد بی‌جانش ابراز کند. مراسم خاکسپاری در فضایی خاص صورت می‌گیرد که رعایت آداب و رسوم فرهنگی یا میسّر نیست یا به شکلی ناماًنوس انجام می‌شود. خبری از حضور اقوام و دوستان و همدلی و همدردی آنان نیست. کسی پس از مراسم به منزل متوفی نمی‌رود تا نزدیکان او را تسلّی ببخشد. انزوای از پیش تحمیل‌شده در این شرایط هم ادامه می‌یابد و همه اینها مانع پشت سرگذاشتن یک فرایند ماتمداری بهنجار می‌شود.

سکوت مرگ

 یکی از بازماندگان در مصاحبه‌ای گفته بود :"تمام کارمان شده خوردن قرص آرام‌بخش و خوابیدن." این یعنی عدم ابراز و بیان حالات احساسی که از عوامل مهم شکل‌گیری ماتم نابهنجار است. دیگری اظهار کرده بود که: "همسایگان از ما می‌ترسند و دوری می‌کنند و حق هم دارند." این یعنی یک انزوای مضاعف تحمیل‌شده، آن هم در شرایط خاص قرنطینه که همه از تنهایی و انزوای آن می‌نالند . وقتی از غسّالی در یکی از گورستان‌ها که تمام وقت و روزهای پی در پی با شست و شوی اجساد کرونایی سرو کار داشت پرسیده بودند که وضعیّت خانواده‌ها را چگونه دیده است؟ پاسخ داده بود :" خانواده‌ای را ندیدم که بخواهند از من درخواستی داشته باشند یا برخوردی کنند". شاید تعبیر آشنا و قدیمی" سکوت مرگ " در این جا مصداق کامل خود را یافته باشد. همه چیز در سکوت و انزوایی تحمیل شده روی می‌دهد که از شکل‌گیری واکنش ماتم بهنجار جلوگیری می‌کند.

ناگفته نماند که بسیاری از احوالات ذکرشده، حتّی در مورد رفتگانی که به علت کرونا فوت نمی‌کنند هم صادق است. به خصوص وقتی که در یک بیمارستان بستری باشند و فوت  آن جا رخ دهد. محدودیت در ملاقات با بیمار در این جا هم اعمال می‌شود، ضمناً بستگان و اقوام حتی اگر امکان ملاقات میسّر بود، باز هم به علت وجود کرونا مایل به رفتن به بیمارستان‌ها نیستند. وقتی که مرگ رخ می‌دهد باز مطالب ذکر شده از بعضی وجوه در مورد مراسم خاکسپاری صادق است. به علت فاصله‌گذاری و شیوع کرونا حضور افراد برای شرکت در مراسم صورت نمی‌گیرد. ضمناً امکان برگزاری مراسم ترحیم و هفت و چهلم هم وجود ندارد. بنابراین بازماندگان از فضای لازم برای ابراز همدردی و همراهی دیگران محروم می‌مانند و فرایند ماتمداری آنان نیز مسیر طبیعی خود را طیّ نمی‌کند و امکان شکل‌گیری ماتم نابهنجار در آنها نیز بالا می‌رود.

پیش از پرداختن به چاره‌اندیشی در باب شرایط فوق، لازم است که به انواع دیگر سوک یا-ماتم‌هایی که افراد در این اوضاع تجربه می‌کنند، اشاره کنیم. چنان که گفته شد در برابر هر فقدانی، واکنش ماتمی شکل می‌گیرد. در شرایط پاندمی کرونا همه‌ی افراد با فقدان‌هایی روبه رو می‌شوند که ربطی به فقدان فردی مورد علاقه ندارد امّا به نوبه‌ی خود موجب واکنش ماتم می‌شوند. یکی از مهم‌ترین آنها فقدان وضعیت عادی(normalcy) است که احتیاجی به توضیح ندارد، چون همه در این وضع به سر می‌برند و می‌دانند از چه چیزی صحبت می‌شود امّا شاید از اهمیّت آن اگاه نباشند. وضعیّت عادی معمولاً موقعیّتی است که در آن شخص احساس ثبات، ایمنی، تداوم و نیز پیوند با دیگران را تجربه می‌کند. وضعیّتی که در آن تهدیدی ناشناخته و نامنتظر وجود ندارد و بحرانی در کار نیست.علاوه بر این‌ها استمرار فعالیّت‌های روتین در  زندگی روزمره با استحکام و پایداری هویّتی افراد نیز مرتبط است. در قرنطینه فرد علاوه بر انزوا و تنهایی، فقدان تمام این حالت‌ها را همراه ماتم یا سوک هر کدام از آنها تجربه می‌کند. ناشناختگی منبع تهدید، یعنی ویروس ناشناخته و بدون درمان که می‌تواند در هوا، غذا، آب و همه جا حضور داشته و پیام آور مرگ باشد؛ علاوه بر هراس، اضطراب و خشم و فقدان‌های ذکر شده و ماتم همراه آن‌ها در هر لحظه امکان ابتلاء و نابودی یا مرگ ما را هم اعلام می‌کند و همراه حجم اطلاعات انبوه درست و بدتر از آن نادرستی که توسّط شبکه های مجازی ما را بمباردمان می‌کنند بر وخامت اوضاع می‌افزاید.

امّا این تمام ماجرا نیست.ماتم انتظاری که مورد بحث قرار ‌گرفت، این جا هم وارد صحنه می‌شود. همان طور که گفته شد، ماتم انتظاری با فقدان‌های احتمالی پیش روشکل می‌گیرد. بهترین نمونه‌ی آن، تجسّم احتمال مرگ واجدین مسن ماست که همه با آن آشنا هستیم. این نوع ماتم همیشه با تصویری از آینده همراه است که بدترین شکل پیش‌بینی و تجسّم آن است. نه تنها صحبت از مرگ عزیزان و خود فرد در میان است بلکه  مشکلات اقتصادی مانند بیکاری قریب‌الوقوع، خسارت‌های مالی پیش رو، و تداوم  انزوا و تنهایی  که  همه با تصاویر ناخوشایند در باب آینده همراه است، فقدان‌هایی محسوب می‌شود که تجربه‌ی ماتم از نوعی دیگر را رقم می‌زند.

پاسخ دندان شکن طبیعت به انسان

ناگفته نماند که مقدم بر تمام اینها، میل به بقاء با تمام مؤلفه‌های منفی خود؛ مانند احساسات ناخوشایند اضطراب، افسردگی و خشم نیز در کار است که در شرایطی می‌تواند منجر به نوعی تنازع بقا  و اِعمال خشونت شود که عواقب خاص خود را در پی خواهد داشت. نکته‌ی دیگر این که تنها ما نیستیم که چنین تجربه‌ای را از سر می‌گذرانیم، بلکه چند میلیارد انسان دیگر در تمام قارّه‌ها و کشورها و از نژادهای مختلف و فرهنگ‌های گوناگون در این تجربه سهیم هستند و این، یعنی تجربه‌ی نوعی ماتم جمعی(collective) و جهانی که تا به حال سابقه نداشته است. شاید این پاسخ دندان‌شکنی است که طبیعت به انسانی نشان می‌دهد که به جهانی‌سازی به عنوان یکی از دستاوردهای بزرگ تمدّن خود بالیده و در راه آن تا مرز نابودکردن طبیعت پیش رفته و حالا موجودی که حتی به چشم هم نمی‌آید در نسخه‌ی دیگری از جهانی‌سازی بر او پیشی گرفته است.

به هر حال در وقوع واکنش ماتم نابهنجار یکی از عوامل تاًثیرگذار چگونگی شرایط وقوع فقدان و مرگ است. با تصویری که در فوق از انواع فقدان‌ها و ماتم‌ها ارائه شد، طبیعی است که پاندمی کرونا به تنهایی، با تمام ابعادی که دارد، زمینه‌ی تسهیل وقوع ماتم نابهنجار را فراهم می‌کند. علاوه بر آن در میان میلیاردها انسانی که در شرایط ذکرشده به سر می‌برند، بسیاری از آنها از انواع و اقسام مصائب، شکنندگی‌های شخصیّتی‌، اختلالات جسمانی و روانی و آسیب‌های اجتماعی رنج می‌برند، و حتّی در اوضاع معمولی هم در صورت مواجهه با یک فقدان با اهمیّت مانند مرگ یکی از عزیزان، دستخوش ماتم نابهنجار می‌شدند. در شرایط پاندمی کرونا معلوم است که درصد ابتلائ آنان به این عارضه‌ی ناخوشایند ده‌ها برابر خواهد شد. در حالی که اندیشمندی مانند بالبی معتقد است بیماری‌های روانپزشکی بیشتر تظاهری از ماتم نابهجار هستند و در پشت بسیاری از دردهای مزمن و نشانه‌های مبهم جسمانی که موجب مراجعه به بیمارستان‌ها می‌شود، ماتم نابهنجار یا حل‌نشده نهفته و روشن است که در اوضاع فعلی پیچیدگی و وسعت این پدیده بسیار بیشتر خواهد بود.

ماتم ناهنجار و ماتم ناهنجار

باید توّجه داشت که خود تجربه‌ی ماتم در شکل هنجار آن، یکی از دردناکترین تجربه‌های انسانی است و با انواع حالات منفی مانند اضطراب، اندوه، خشم، بی‌یاوری، احساس گناه، گیجی، اختلال خواب و اشتها، پریشان‌خیالی‌، وازدگی‌، گریستن‌، احساس فشار در سینه، ضعف‌، سستی و .... همراه است. یعنی پدیده‌ای که هنجار خوانده می‌شود چنین تصویری دارد. لذا تصوّر شکل نابهنجار  آن با تجسّم نوعی جهنم بی شباهت نیست. وهمان‌طور که قبلا اشاره شد، واکنش ماتم نابهنجار اشکال متنوّعی دارد. واکنش ماتم مزمن شایع‌ترین شکل آن است ولی انواع دیگری هم وجود دارد مانند: ماتم تاًخیر یافته، ماتم مفرط که با هراس و وحشت همراه است، واکنش مبدّل که با علائم غیرمعمول مشخّص می‌شود و حتّی مواردی مانند فقدان ماتم که حکایت از انکار بیمارگونه و غیرانطباقی می‌کند.

حال، با همه‌ی این مقدّمات چه باید کرد و از آن مهم‌تر چه می‌توان کرد. در مورد خود ویروس کرونا از آن  جا که همه‌ی کشورها در این مورد غافلگیر شدند، فاز پیشگیری که در هر امر مربوط به سلامت می‌تواند اهمیّت بنیادی داشته باشد، به خودی خود منتفی است. در زمینه‌ی پی‌گیری و درمان هم ظاهراً اکثر کشورها به جز یکی دو نمونه در عمل و در مدیریّت بحران، کارآمدی لازم را نشان نداده‌اند. پس در ارتباط با واکنش ماتم به علت ماهیّت

غافلگیرکننده پاندمی، اقدام پیشگیرانه‌ای قابل تصوّر نبوده است. از لحاظ درمانی هم برخورد با واکنش ماتم جزء اولویّت‌های اولّیه برنامه‌های مقابله‌ای نبوده است. خوشبختانه دیدیم که سخنگوی وزارت بهداشت در مورد واکنش ماتم ابراز نشده اظهارنظر کرد و گفت شیوه‌نامه‌ای برای حمایت از خانواده‌های سوگوار و بسته‌ای از خدمات روان‌شناختی و روان‌درمانی مهّیا شده است که من شخصاً اطلاعاتی در باره کارآیی آن ندارم.

چه باید و چه می‌توان کرد

با توجّه به شرایط بحران و امکانات موجود، یکی از مهم‌ترین اقدامات تهیّه و قراردادن اطلاعات صحیح در مورد بیماری و شیوه‌های مقابله و پی‌آمدهای آن  از جمله واکنش ماتم نابهنجار  است. در حال حاضر تقریباً برای همه مشخص شده که اطلاعات غلط و اظهارنظرهای نادرست، چه اندازه بر احساسات و واکنش‌های منفی افراد دامن می‌زند که در زمینه بروز ماتم هم نقش منفی خود را ایفا می‌کند.

توصیه‌هایی به طور مشخّص و اختصاصی، در مورد جلوگیری از واکنش ماتم نابهنجار ارائه شده که بیشتر معطوف به استفاده از امکانات فضای مجازی و اظهار همدردی و همراهی نزدیکان از طریق تماس‌های تصویری و تلفنی بوده است. حتّی از مراسم مجازی ترحیم سخن رانده شده است. گفته  شده از مراسم خاکسپاری فیلم‌هایی تهیه و بعداً در شرایط مناسب با حضور اقوام و نزدیکان نمایش داده شود. برخی توصیّه کرده‌اند بعدها  و پس از رفع بحران می‌توان مجالس یادبود واقعی برای رفتگان برقرار کرد. کارآیی این روش‌ها هنوز مورد بررسی قرار نگرفته است. در یک نگاه کلی به نظر می‌رسد که می‌تواند بهتر از هیچ باشد ولی مطمئنآً جانشینی قطعی برای مراسم واقعی و فرایند حقیقی و بهنگام عزاداری نخواهد بود. مسئله دیگر این است که هنوز زمان لازم برای تشخیص قطعی واکنش ماتم نابهنجار سپری نشده است و لذا تشخیص قطعی آن میسّر نیست. لذا استفاده از ماتم درمانی، مگر در مواردی که مسائل زمینه‌ای و شخصیّتی و قبلی فرد کاملاً روشن و احتمال بروز ماتم نابهنجار

تقریباً قطعی باشد، امکان‌پذیر نیست. امّا از مشاوره ماتم که در مورد مشکلات پیداشده در طول ماتم بهنجار هم کاربرد دارد، می‌توان استفاده کرد، یعنی همان چیزی که در بسته‌ی ذکرشده‌ی وزارت بهداشت آمده بود. امّا از آن جا که علیرغم تاًکیداتی که من سال‌ها وبارها داشته‌ام قبلاً آموزش مرگ و مردن و وجوه گوناگون آن مانند ماتم هیچ وقت در برنامه‌های آموزش عمومی و تخصصی و درمانی کشور محلی از اعراب نداشته است، اصولاً عدّ ه‌ی

کثیری از افراد اصلاً نمی‌دانند واکنش ماتم چیست و چه مشخصّاتی دارد و نوع عادی و نابهنجار آن چه گونه است.

لذا اصلاً فاقد بصیرت لازم هستند که در این زمینه تقاضای کمک داشته باشند یا به مشاوران و درمانگران مربوطه مراجعه کنند. از طرف دیگر در میان کادر حرفه‌ای هم کسانی که اموزش این نوع خدمات را دیده باشند اندک است. بنابراین سروته خدماتی ازین قبیل و میزان کارامدی و فراگیری آن چندان روشن نیست.

معهذا نمی شود دست روی دست گذاشت و از هر اقدامی که تاًثیر مثبت داشته باشد استقبال نکرد.

در خاتمه باید گفت که در این شرایط مانند سایر موقعیّت‌های بحرانی کودکان و سالمندان آسیب پذیرتر از دیگرانند.رفتار والدین درخانه و در هنگام قرنطینه نباید به گونه‌ای باشد که اضطراب و ترس کودکان را افزایش دهد. متاسفانه در موارد زیادی شاهد انتقال هراس والدین به کودکان هستیم. لذا باید اطلاعات صحیح در مورد بیماری و فقدان‌ها و احتمالاً مرگ عزیزان با کودکان نیز با بیانی متناسب با دوره ی سنّی آنان به اشتراک گذاشته شود.

* روان‌پزشک، دکترای تخصصی روانپزشکی از دانشکده ی پزشکی دانشگاه تهران

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: کرونا؛ ماتم نابهنجار