جنبش کارگری و گذار به دموکراسی در ایران
روز جهانی کارگر دال اجتماعی- سیاسی برجستهای است که نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از جوامعی که حد اقل مواجهه با جهان جدید و اقتضائات صنعتی آن را داشتهاند، دارای دلالتهایی سترگ بوده و حکایت از جنبشهای اجتماعی و پراتیکهای جمعی تعیین کننده دارد. آنچه در این میان و بدین بهانه محل بحث میتواند قرار بگیرد، پرسمان دموکراسی و نسبت مفهومی و آنگاه انضمامی جنبشهای مذکور با گفتار آزادی است.
به سخن دیگر پرسش این است که آیا جنبش کارگری خارج از تحقق تاریخیاش در جوامع صنعتی و یا در حال توسعه که همواره در چهارچوب گفتار «برابری» صورتبندی گردیده میتواند امکان دیگری از آرایش گفتمانی را تجربه نموده و به مثابه جنبشی در خدمت گذار به دموکراسی، خویشتن آراید؟
نگارنده این پرسش را به عنوان یک پرسمان پنداشته و در صدد ارائه پاسخی پرگویانه، تمام عیار و یا غیر متواضعانه و واجد مدعاهای نظری قاطعانه نیست و جز فتح باب گفتگو در این باره مدعایی ندارد.
تحقق تاریخی جنبش کارگریسرمایهداری در پی انقلاب صنعتی و حسب منطق رشد سرمایهدارانه اقتصادی که همانا منطق مبتنی بر تجمیع ثروت و شکلگیری سرمایه است، در موج اول خویش صورتی خشن، سرکوبگرانه و ناعادلانه داشت و تمامی مناسبات قرن نوزدهمی طبقاتی ما بین طبقه نوظهور و پویای صاحب صنعت (که الزاما با مفهوم بورژوازی قابل انطباق نیست) و طبقه کارگر را به صورتی ناعادلانه سامان داد. طبقه کارگر قربانی انباشت سرمایه گردید و ارزش اضافی کار (به تعبیر کارل مارکس) به تجمیع سرمایه یاری رساند.
کارگر در این مناسبات غیر انسانی و ناعادلانه که البته لازمه گریزناپذیر توسعه در جهان مرکز بود، استثمار میشد و طبعا نمیتوانست جز با مساله عدالت رویارویی موثر داشته باشد، تا چه رسد به این که واژگان و مطالباتی چون آزادی، تحزب، دموکراسی، مشارکت سیاسی و … بتواند مسئلهاش بوده باشد.
به فلیپبورد یورونیوز فارسی بپیوندید
ظهور جنبشهای سیاسی رادیکال به مثابه پسلرزههای آن رخداد تاریخ ساز بشری، – انقلاب کبیر فرانسه- و به ویژه جنبشهای ۱۸۳۰ و کمون پاریس و آنگاه توضیح نظری و تجویز عملی کارل مارکس برای تغییر جهان به طبقه کارگر به عنوان طبقه کنشگر و دارای عاملیت انقلابی در چهارچوب یک سیستم تمامیت طلب ایدئولوژیک، جنبشهای سیاسی این طبقه را به عنوان پراتیک جمعی غیر دموکراتیک، خشونتگرا، أرادهگرا و نهایتا برابریطلب ترسیم مینماید.
در قرن بیستم از طرفی تجربه غمانگیز شوروی و سوسیالیسم عینیت یافته و از سوی دیگر روند اصلاح نظام سرمایهداری از سرمایهداری موج اول به سوی سرمایهداری مالی و رفاهگرای موج دوم و آنگاه سرمایهداری جهانی شده موج سوم، طبقه کارگر را از عاملیت جنبشهای دموکراسی ستیز و تمامیتطلب به سوی عاملیت جنبشهای دموکراسیخواهانه سوق داد.
ایلنادر ابتدای قرن، بحران اقتصادی از پی جنگ خانمانسوزی که گریبانگیر لیبرال _دموکراسیهایی گردید که حال گفتمان متخاصمشان در کشوری چون روسیه موفق به تصاحب انقلابی دموکراسیخواهانه – عدالتطلبانه نیز گردیده بود.
جان مینارد کینز با تاسیس نظریه دولت رفاه اقدام به جراحی بزرگ در نظام سرمایهداری میکند و ترمیمی بنیادین در نظم لیبرال صورت میدهد تا با گسترش تامین اجتماعی و تعریض طبقه متوسط و نهایتا لیبرالیزاسیون جنبش کارگری، هدایت و عاملیت طبقه کارگر در اختیار احزاب کارگری قرار گیرد که با پذیرش قاعده بازی لیبرال دموکراسی در جهت بهبود شرایط طبقات فرودست میکوشیدند.
پس از دهه ۱۹۵۰ و با گسترش سندیکالیسم در فضای پس از جنگ دوم جهانی در اروپا ـ اعم از اروپای قارهای و بریتانیا ـ صورتبندی طبقاتی این جوامع به نفع «طبقه متوسطی شدن طبقه کارگر» تغییر یافت و جنبشهای کارگری نیز به آرامی سرشت طبقه متوسطی یافتند. سرشت طبقه متوسطی طبقه کارگر را به ویژه میتوان در انقلاب دانشجویان در مه ۱۹۶۸ و موضعگیریهای کاملا غیر رادیکال و حتی سکوت و عدم همراهی سندیکاها با دانشجویانی که به نام کارگران و ضدیت با سرمایهداری به خیابانها ریخته بودند، ملاحظه نمود. آری شگفتی تاریخ آنجا رقم خورد که انقلاب به نام کارگران بدون حضور و یا با حضور حداقلی کارگران جلوه یافت.
- در ترکیه، کشور همسایه ایران حداقل حقوق ماهیانه چقدر است؟
- مقایسه دستمزد کارگر روزمزد ایرانی و اروپایی
در انتهای قرن نیز شکل گیری «کارگر اطلاعاتی» به تعبیر کاستلز موجبات فقدان موضوعیت کارگر صنعتی و تقویت هویت طبقه متوسطی کارگران گردید.
جنبش کارگری در ایراندر ایران تا دهه ۱۳۴۰ خورشیدی اساسا ویژگیهای کارگر صنعتی شکل نمیگیرد، از آنجا که تا این دهه صنایع انبوه و کارخانهای در ایران شکل نگرفته است. کارگران صنعتی در ایران هیچگاه در فضای گفتمان سوسیالیستی قرار نگرفته و هیچگاه جنبش کارگری با ویژگیها و مطالبات سوسیالیستی نیز صورت نمیگیرد. لیکن خارج از فضای کار و مناسبات واقعی تولید، جنبش چپ ایرانی با تمامی خصوصیات شرقی و روسیاش به راه خود ادامه میدهد.
آخر ورود سوسیالیسم به ایران از دروازه روسیه صورت گرفته و سوسیالیستهای انقلابی قفقاز به عنوان تداوم اس.آر های روسی نخستین راویان آرمان برابری برای ایرانیان بودهاند.
اقتضائات لنینیستی چپ ایرانی موجب میشود که به دلیل اولویت حزب و انقلابیگری حرفهای، دیگر توجه چندانی به کارگران به عنوان عاملان تغییر جهان نگردد و روشنفکران و احزاب چپ به جای کارگران نمایندگی و سخنگوی سیاسی ایشان را بر عهده گیرند. لنینیسم ایرانی نیز از آنجا که میراثدار خشونتگرایی و دولتگرایی بلشویکی بود، هیچگاه دموکراسی برایش حائز اولویت نگردبد و حتی در فضای گفتاری نیز ستیز با دموکراسی تحت عنوان «دموکراسی بورژوازی» تمام قد از سوی جنبش چپ دنبال گردید.
انقلاب ۵۷در انقلاب ۵۷ نیز هر چقدر که احزاب و سازمانهای چپ فاقد پشتیبانی از سوی طبقات فرودست بودند و عمدتا در میان خرده بورژوازی پایگاه خویش را میجستند، روحانیت و جناح مذهبی بدانسان که علیرضا میرسپاسی در کتاب مدرنیته ایرانی توضیح میدهد این توفیق را داشت که بسیج اجتماعی تودهای خویش را از طبقات فرودست و عمدتا حاشیه شهری و نو شهری ساماندهی نماید.
یورونیوز فارسیدر مواجهه احزاب چپ با حاکمیت پس از انقلاب و آنگاه فروپاشی شوروی در ابتدای دهه ۷۰ خورشیدی است که گفتمان چپ روسی به عنوان منبع و محل تغذیه مباحثات دموکراسیستیزانه از عرصه عمومی و آن گاه سپهر نظری ایرانیان طرد میگردد.
دوره رفسنجانی تا اصلاحاتهمزمان با گشایش و لیبرازیسیون اقتصادی در دولت هاشمی رفسنجانی و نوسازی صنعتی برآمده از آن که در دولت اصلاحات نیز دنبال گردید، با توسعه صنعتی، جامعه کارگری نیز گسترش پیدا کرده، توان تأثیرگذاری اجتماعی یافته، پراتیک جمعیاش در معادلات سیاسی ـ امنیتی حاکمیت ورود پیدا میکند. طبیعتا طبقه کارگر صنعتی به سبب آنکه زاییده تحولاتی است که از دل پروسه لیبرازیسیون اقتصادی- اجتماعی در آمده و توسط جناح تکنوکرات و حامی طبقه متوسط حاکمیت صورت پذیرفته، خود نیز فضای حیاتیاش را در سپهر اصلاحات یافته، به رغم انتقادات نه چندان جدی به مناسبات کارفرما – کارگر در طی دوران ۱۶ ساله حاکمیت لیبرالهای اسلامی، در کل به طور اصولی از این جناح حمایت میکنند. اصلاحات نیز به مثابه مطالبه و خواست بنیادین و دموکراسیخواهانه طبقه متوسط از شکلگیری نهادها و اشکال حافظ حقوق کارگران در چهارچوب نظم دموکراتیک استقبال نموده، با آغوشی باز و حمایتی آشکار به سراغ سندیکاها میرود.
دوره احمدینژادبا توفیق دولت دموکراسیستیز از سال ۸۴ دموکراسیخواهان و حامیان طبقاتی ایشان مورد غضب قرار گرفته، حاکمیت به سوی تعمیق مناسبات حامیپرورانه و عدالت توزیعی گام برمیدارد. طرفه آن که دولت دموکراسیستیز به نیکی مؤتلفین طبقاتی خویش یعنی طبقه فرودست غیر مولد و کارگران ماقبل صنعتی را پرورده، در چالش دموکراسیخواهی ـ دموکراسیستیزی، طبقه متوسط و من جمله طبقه نوظهور کارگران صنعتی را هدف قرار میدهد.
اپلیکیشن یورونیوز را از پل استور دانلود کنید
شلیک نهایی به طبقه متوسط شهری زمانی اتفاق میافتد که دولت تحت عنوان هدفمندسازی یارانهها هزینه سبک زندگی را برای این طبقه افزایش داده، گپ سبک زندگی توانمندی زیستی را ژرفتر نموده، با تزریق نقدینگی مستقیم به طبقات فرودست غیر شهری یا شبهشهری غیر صنعتی آن لایهای از جامعه را تجهیز مینماید که قطعا به سبب شرایط معیشتی و نیز توفق ایدئولوژیک معانی غیر زمینی، فرسنگها با دموکراسیخواهی فاصله دارد و حتی از این قابلیت نیز بهرهمند است که در منازعات میدانی شهری به خدمت گرفته شود. در این فرایند جامعه دو قطبی شده، طبقه متوسط در میان طبقه بورژوازی نظامی – رانتبر و فرودستان غیر مولد و شبهشهری قیچی میشود.
عدم پرداخت دستمزد کارگران صنعتی و تلاش در جهت تعطیلی صنایع مولد را نیز میبایستی در همین راستا ارزیابی کرد و تغییر ساختار اجتماعی از بورژوازی ملی دموکرات ـ کارگر صنعتی به بورژوازی نظامی ـ فرودستان غیر مولد و متکی به دولت را در همین زمینه فهمید.
دوره روحانیروی کار آمدن دولت روحانی و اتخاذ سیاست خارجی تنشزدایانه با غرب و نهایتا امضای برجام گرچه بصورت موقت ورود سرمایه خارجی و نیز بازگشت پول فروش نفت به ایران را به همراه میآورد و به نظر میرسد که شرایط طبقه کارگر باید رو به بهبود رود اما به دلیل عدم اتخاذ رویکرد معطوف به عدالت اجتماعی و بسط رفاه در میان لایههای فرودست جامعه از سویی و تداوم سیاست خصولتیسازی با شدت و حدت بیشتر، اتفاقا این دوره به دورهای پر تنش میان دولت و جنبشهای کارگری تبدیل میشود.
- گفتگوی یورونیوز با منصوراسانلو، فعال کارگری
- گفتگو با منصور اسانلو درباره وضعیت و مطالبات جنبش کارگری ایران
- پخش «اعترافات» اسماعیل بخشی از صدا و سیما؛ سپیده قلیان بار دیگر بازداشت شد
وضعیتی که خیلی زود با پایان عملی برجام در سال ۹۷ به خروج و عدم ورود سرمایه معهود در برجام و تعطیلی و ورشکستگی صنایع به اصطلاح «خصولتی» شده منتهی میشود و فقر فزاینده نه تنها در میان طبقه کارگر را به همراه میآورد که فرودستسازی طبقه متوسط نیز از رهآوردهای آن است.
جنبش کارگری و دموکراسیخواهیامروز دیگر به جنبش کارگری نمیتوان خارج از جنبش های سیاسی دموکراسیخواه و در بستری بیرون از طبقه متوسط شهری نگریست. جنبش کارگری بلا تردید یکی از جنبشهای اجتماعی مهم ایران در دهه ۹۰ است که نقش و اهمیت خود را در پویش کلان جامعه ایران در گذار به دموکراسی دارد.
مطالعات گذار به دموکراسی به عنوان کانون مطالعات سیاست تطبیقی در ۲ دهه اخیر عمدتا در توضیح تجارب گذار به دموکراسی یا به سراغ تجارب اروپای شرقی رفته و بر نقش نخبگان حاکم (الیتهای مستقر) تاکید ورزیدهاند و یا در خوانش تجربیات آمریکای لاتین بر اهمیت جنبشهای اجتماعی صحه گذاشتهاند.
جنبش اجتماعی نیز آن حیثیت التفاتی جمعی و اعتراضی کنشگران است که در مقابل ساختار و تعاییر هویتی با آن بنفکنی دیگری مدارانه را میطلبد.
چنین «دیگری»هایی زمانی که به یک دیگری اعظم تبدیل شود و یک پاد گفتار کلان را در مقابل گفتار مسلط سامان دهد، جنبشهای اجتماعی را نیز به سمت وحدتی استراتژیک سوق داده است.
ایلنادر ایران دهه ۹۰ در تداوم شرایط دهه ۸۰ هویت مسلط «تشیع فقاهتی دولتگرا» غیریتسازیهای طبقاتی، جنسیتی، منزلتی، قومیتی و روشنفکرانه را به سود شکلگیری «دیگری اعظم» که از آن میتوان به «دیگریدموکراسی» یاد کرد، سوق میدهد و در چنین وضعیتی است که دموکراسی برای تمامی دموکراسیخواهان و به ویژه کارگران دیگر نه یک امر تزئینی بلکه امری واقعی و عینی تلقی میگردد که با حیات معیشتی و ستیز طبقاتی شان مرتبط است.
جنبش کارگری دموکرات و یا حد اقل دموکراسیخواه تجربهای ارزنده و حاصلی پر بار که بر زمین توسعه صنعتی ۲۳ ساله سه دولت لیبرال روییده است. اول ماه مه در واپسین سال دهه ۹۰ خورشیدی کموبیش با این اطمینان از راه رسید که جنبشهای کارگری با پیرایش خود از رویکردهای ایدئولوژیک چپ همگام با سایر جنبشهای اجتماعی در ظرف جنبش کلانی که غیریت دموکراسی را در برابر سلطه تئوکراتیک حاکم، حامل است به سوی دموکراسی لیبرال گام برمیدارد.
- تجمع روز کارگر در برابر خانه کارگر و مجلس ایران
حاکمیت در سالهای اخیر و بویژه پس از جنبش معیشتی دی ۹۶ و آبان ۹۸ به کرات با اتخاذ مواضع ضد فرودستان و تحقیر آنان حتی دست به تغییر خوانش در مهمترین دلالتهای گفتار جمهوری اسلامی چون دلالت «مستضعفان» زده تا فاصله خود از فرودستان خواهان تغییر وضع موجود را هر چه بیشتر برجسته سازد.
بدینسان حاکمیت دینی هر آن بحران اجتماعی با محوریت مطالبات اقتصادی را انتظار میکشد و خود را برای مقابله با آن آماده میکند؛ انتظاری که از نقش برجسته جنبش کارگری در گذار به دموکراسی در ایران حکایت دارد.
منبع خبر: یورو نیوز
اخبار مرتبط: جنبش کارگری و گذار به دموکراسی در ایران
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران