کرونا دینداری را تقویت کرد/ نسبت «رنج و بیماری» با «گرایشات دینی»

کرونا دینداری را تقویت کرد/ نسبت «رنج و بیماری» با «گرایشات دینی»
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: یافته‌های علمی نشان می‌دهد، ارتباط معناداری بین مصائب و بحران‌های بشر با تغییر میزان اهمیت دین و خدا وجود دارد. تحقیقات مختلفی در این باره صورت گرفته است مثلاً طبق نظرسنجی سایت گالوپ باور دینی مردم آمریکا در سالی که حادثه یازده سپتامبر اتفاق افتاد، افزایش پیدا کرد. این نشان می‌دهد به طور طبیعی اقبال به دین در شرایط بحرانی افزایش پیدا می‌کند.

در کشور ما اگرچه پدیده کرونا به طور موقت موجب توقف مناسک و شعائر دینی شده است، اما نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که اعتقادات مذهبی مردم در این بحران افزایش یافته است. از سوی دیگر نیز افزایش فعالیت‌های انسانی و فداکارانه کادر درمان و بهداشت و هم‌دلی و کمک‌رسانی اقشار مختلف جامعه را شاهد هستیم که خود موید افزایش روحیه دین مدارانه در این گونه رفتارهاست.

در گفتگو با علیرضا شجاعی زند، استاد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس به موضوع تأثیر کرونا بر دینداری مردم، پرداختیم. متن زیر مشروح گفتگوی مهر با این استاد دانشگاه است.

*در نظرسنجی‌ای که ایسپا در مورد تأثیر بحران شیوع کرونا بر اعتقادات مذهبی مردم داشته است، ۴۸.۴ درصد پاسخگویان اظهار داشته‌اند در این ایام که کرونا شیوع پیدا کرده اهمیت دین و خداوند برای آنها نسبت به قبل تغییری نکرده است. ۴۷ درصد مردم گفته‌اند در ایام کرونا، اهمیت دین و خداوند برای آنها نسبت به قبل بیشتر شده است و فقط ۳.۵ درصد گفته‌اند این اهمیت نسبت به گذشته کمتر شده است. ۱.۱ هم به این سوال پاسخ ندادند. این نظر سنجی نشان می‌دهد که به تبع بحران کرونا بر سطح دینداری مردم تأثیر داشته است؛ این تأثیر را از منظر جامعه شناختی چطور می‌توان تفسیر کرد؟

نظریه‌ای در بین دین‌پژوهان کلاسیک وجود داشت که معتقد بود که نسبت میان «رنج و بیماری» با «گرایشات دینی» اساساً مثبت است و این بیماری و تهدید و دل‌نگرانی‌ها هستند که بستر روآوری انسان‌ها به عوالِم دیگر و عوامل ماوراءالطبیعی می‌شده است

کرونا از آن حیث که یک بیماری است؛ نظیر همه بیماری‌های دیگر است و می‌تواند تهدیدی برای هر فعالیتی، از جمله فعالیت‌های دینی محسوب شود. تشدید اثراتش هم طبعاً تابعی است از شدت تهدید و ممانعت‌هایی که پدید می‌آورد. یک نظریه‌ای اما در بین دین‌پژوهان کلاسیک وجود داشت که فعالیت‌های دینی را استثنا می‌کرد و معتقد بود که نسبت میان «رنج و بیماری» با «گرایشات دینی» اساساً مثبت است و این بیماری و تهدید و دل‌نگرانی‌ها هستند که بستر روآوری انسان‌ها به عوالِم دیگر و عوامل ماوراءالطبیعی می‌شده است. این نسبت را حتی اگر علّی و ایجادی هم ندانیم؛ اما یک نسبت ایجابی میانشان برقرار است. به همین رو مشاهده می‌شود افرادی هم که توجهات دینی بارزی ندارند، در چنین موقعیت‌هایی دینی‌تر می‌شوند. خلاصه بازار دین گرم‌تر می‌شود و انواع تمایلات خرافی و افسون‌گرایانه در جامعه درگیر یک بلیه گسترده، رونق پیدا می‌کند. این را به عینه در جامعه خودمان و حتی در جوامعی که کمتر مذهبی هستند، می‌شود دید. چه در ماجرای کرونا و چه در موقعیت‌های شخصی‌تر که بالاخره برای هر یک از ما یا نزدیکان ما به وقوع پیوسته است.

پس اگر صورت تلطیف‌شده و معتدلی از آن نظریه کلاسیک درباره نسبت میان موقعیت‌های تهدید و اضطراب با افزایش توجهات دینی را بپذیریم؛ می‌توان ادعا کرد که اگر کرونا باعث تعطیل و توقف برخی از تجمعاتِ دینی شده؛ اما از جنبه دیگر موجب بذل توجهات بیشتر افراد به‌سوی دین گردیده است.

چرایی آن هم قابل تحلیل است. یکی از علل روشنش قطع زنجیره عادی زندگی است و آنچه به عادت و روال تبدیل شده است. می‌دانید که شرایط یک‌دست و روندهای متعارف و تکراری در زندگی اساساً موجب غفلت از ابعاد دیگر وجودی و عرصه‌های دیگر حیات می‌شوند و این قبیل تکانه‌ها و قرار گرفتن در موقعیت‌های خطیر بعضاً باعث عطف توجه به نیازها و ظرفیت‌های مغفول‌مانده انسان می‌گردند. این درباره همه انسان‌ها کمابیش صدق می‌کند؛ اما در افرادِ با دینداری‌های خفیف‌تر به مراتب بیشتر است. در چنین شرایطی نوعاً شاهد روآوری‌های غیر مترقبه و خارج از چارچوب از سوی افرادی هستیم که کمتر درگیری و دغدغه دینی داشته‌اند. چرا؟ چون اینان کسانی‌اند که در زندگی‌اشان کمتر پیش آمده که به واقعیتی به اسم مرگ فکر کنند. یکی از خصوصیات عمومیِ دنیای فوقِ مدرن غربی همین غفلت از پرسش‌های وجودی است و از جمله غفلت از واقعیتی به اسم مرگ که در کنار زندگی است و بلکه در درون آن حضور دارد. توجه دارید که با هر نفسی که ممدِّ حیات است و مفرَّحِ ذات، یک گام به مرگ نزدیک‌تر می‌شویم. این واقعیتِ گریزناپذیر و بلاشکِ مرگ است که انسان مدرن به نوعی آن را نادیده گرفته و به فراموش سپرده و یا سعی بلیغی دارد که آن را نادیده بینگارد.

اینگلهارت نظریه‌ای دارد درباره عرفی‌شدن مبتنی بر این پیش‌فرض که دین، مولود شرایط بحرانی است و متکی بر اضطراب‌های زندگی از قبیل ناامنی و تهدید و بیماری و مرگ. او ادعا کرده که با فروکاستن اضطراب‌های زندگی به مدد علم و تکنولوژی و بالارفتن سطح ایمنی و رفاه، دغدغه‌های دینی هم کاهش یافته است و خواهد یافت. بنابر این هر چه انسان‌ها مدرن‌تر باشند، بی‌اضطراب‌تر خواهند بود و هر چه بی‌اضطراب‌تر، بی‌دین‌تر. این وضعیت مدرن به فرض آنکه صائب باشد و به تحقق هم رسیده باشد؛ خلأ معنویتی را پدید می‌آورد که موجب عطش و نوعی حسرت وجودی در انسان‌ها است. این قبیل افراد در اولین موقعیتِ مستعدی که قرار بگیرند؛ نظیر همین کرونا؛ واکنش‌های دینی و معنوی بیشتری از خودشان نشان می‌دهند

اینگلهارت نظریه‌ای دارد درباره عرفی‌شدن مبتنی بر این پیش‌فرض که دین، مولود شرایط بحرانی است و متکی بر اضطراب‌های زندگی از قبیل ناامنی و تهدید و بیماری و مرگ. او ادعا کرده که با فروکاستن اضطراب‌های زندگی به مدد علم و تکنولوژی و بالارفتن سطح ایمنی و رفاه، دغدغه‌های دینی هم کاهش یافته است و خواهد یافت. بنابر این هر چه انسان‌ها مدرن‌تر باشند، بی‌اضطراب‌تر خواهند بود و هر چه بی‌اضطراب‌تر، بی‌دین‌تر. این وضعیت مدرن به فرض آنکه صائب باشد و به تحقق هم رسیده باشد؛ خلأ معنویتی را پدید می‌آورد که موجب عطش و نوعی حسرت وجودی در انسان‌ها است. این قبیل افراد در اولین موقعیتِ مستعدی که قرار بگیرند؛ نظیر همین کرونا؛ واکنش‌های دینی و معنوی بیشتری از خودشان نشان می‌دهند.

*در میان مصائبی که تاکنون برای بشر پیش آمده، بلیه ای مانند کرونا ویژگی‌هایی دارد که با دیگر شرور متفاوت است، آیا این تفاوت که نوعاً به گستردگی این بیماری باز می‌گردد، می‌تواند در تغییر نگاه به دینداری مؤثر بوده باشد؟

بله، درست است. کرونا خصوصیاتی دارد که آن را از بیماری‌های دیگر متمایز ساخته و آن مسری بودن شدید آن است. این باعث بروز دو اتفاق در زندگی، خصوصاً زندگی مدرن شده و آن تشدید تنهایی و فراغت است. انسان مدرنی که به نحو غالب دچار عارضه تنهایی است؛ اکنون به دلیل دستورالعمل فاصله‌گذاریِ اجتماعی بر تنهایی‌اش افزوده شده و به دلیل توقف فعالیت‌های یومیه‌اش، بر زمان فراغتش نیز اضافه شده است. این فراغت اگر در شرایط دیگری روی می‌داد که انسان‌ها با اضطراب و محدودیت‌های کنونی مواجه نبودند، حتماً ماهیت و سمت و سویی دیگری پیدا می‌کرد. ماهیتی از جنس بی‌خبری و بی‌خیالی و سرخوشی‌های بیشتر. اما چون که خیلی نمی‌شود به پارک و رستوران رفت و به سفر و تفریحات دیگر پرداخت؛ ناخواسته فرصت و بستری را فراهم آورده برای پاسخ دادن به آن توجهات دینی و معنویِِ متروک مانده.

قصه در باب دینداران و کسانی که دغدغه‌ها و درگیری‌های دینیشان پیش از این هم برقرار بوده، البته قدری متفاوت است. ایشان خیلی نیاز به این تلنگرها برای اعتنا پیداکردن به دین و معنویت نداشته‌اند؛ در عین حال همه آن عناصر پیش‌گفته بر ایشان نیز اثرگذار بوده است. مثل تنبه پیدا کردن نسبت به نزدیکی مرگ و به‌دست آوردنِ فرصت و خلوت بیشتر؛ لذا برای ایشان هم به نوعی چراغِ دین و دینداری در این ایام روشن‌تر شده است.

*به هر حال یکی از اتفاقاتی که در بستر کرونا رخ داده این است که لاجرم فعالیت‌های جمعی دینی تعطیل شده است، این تعطیلی مناسک می‌تواند سطح دینداری را متأثر کند؟

باید توجه داشت که دین یک کل یک‌پارچه و همه‌جانبه است و در عین حال واجد ابعاد و جنبه‌های مختلف. این کثیرالابعاد بودن که در ادیان پیشرفته‌تری نظیر اسلام، کامل‌تر نیز شده؛ به دلیل آن است که با انسان که موجودی چند بُعدی است، سروکار دارد. یک سبب دیگر آن، ظرفیت و کارکردهای متفاوتی است که این ابعاد دارند و با تأثیرگذاریِ بر روی هم، یکدیگر را تکمیل و تقویت می‌کنند. روشن است با توجه به شرایطی که کرونا تحمیل کرده، موقعیت برای تقویت ابعاد فردی‌ترِ دینداری بیشتر فراهم است و ابعاد جمعی‌ترِ آن، تضعیف خواهند شد. عرض کردم «فردی و جمعی» و نگفتم «درونی و بیرونی»؛ چون اینها معادل هم نیستند. دوگانه دوم در بطن و ذیل دوگانه اول حضور دارد. یعنی هر یک از ابعادِ فردی یا جمعی دینداری هم جنبه درونی دارد و هم بیرونی.

از ابعاد جمعی دینداری، یکی «مناسک» است به معنی عبادات جمعی و دیگری «شعائر» که دربرگیرنده مراسم و گردهمایی‌هایی جمعی و حضور در اماکن زیارتی و مذهبی است. می‌شود محافلی که مشخصاً به منظور کارهای تعلیمی و تربیتی تشکیل می‌شوند را هم به آن دو اضافه نمود و در زمره جلوه‌های جمعی حیات دینی محسوب کرد. کرونا به همان دلایلی که گفتیم و می‌دانیم به این نوع از فعالیت‌های دینی لطمه زده و آنها را به تعطیلی کشانده است. کرونا اگر چه در موارد پیش‌گفته به تقویت و تشدید توجهات دینی کمک می‌کرد؛ در اینجا موجب توقف بخش قابل توجهی از فعالیت‌های دینی شده است. آن دسته‌ای که اتفاقاً بروز و ظهور مهمی در جوامع دینی نظیر جامعه ما دارند.

باید توجه داشت که دین، مولود مناسک نیست و اتکای محض و تامّی به اماکن مقدس و برگزاری جمعیِ عبادت و تعظیم شعائر و برپایی محافل و مجالس مذهبی ندارد. لذا چنین نیست که با توقف در آنها بلافاصله دستخوش تنازل گردد. البته اگر زمان این تعطیلی‌ها طولانی شود و جایگزین‌های مناسب و جبران‌کننده‌های خاصی برای آن تدارک دیده نشود؛ طبعاً اثرات سوئی باقی خواهد گذارد که به‌تدریج نمایان خواهد شد

*چرا مناسک و شعائر در جامعه ما این قدر مهم شده است؟

اهمیتش را از خود دین می‌گیرد. توجه دارید که دین در فعالیت‌های جمعیِ دینی، در دو نقش و موقعیت متفاوت ظاهر می‌شود. از یک‌سو عاملِ انگیزه‌بخش حضور مردم در این اماکن و محافل است و نقش علّی در برپایی و ترتیبات آن دارد و از سوی دیگر معلول این موقعیت‌ها است؛ یعنی این محافل خود به تقویت دینداری مشارکت‌کنندگان کمک می‌کنند. به بیان دیگر می‌توان گفت که دین، علت مُحدثه اجرای مناسک و تعظیم شعائر و برپایی تجمعات دینی است. آنها به نحو مستقل و بدون پشتیبانی‌های معنابخش و تعیین‌کننده دین، هیچ موضوعیت و توجیه و حقانیتی ندارند. در مقابل هم فعالیت‌هایِ جمعیِ دینی، یکی از پنج شش علت تقویت دینداری و بقای دین هستند.

به هر صورت این کارکردهای دینیِ مناسک و شعائر است و بدیهی است که هرگونه تعطیل و وقفه در آنها موجب کاستن از تأثیرات مثبتشان بر دینداری مردم خواهد شد. در عین حال باید توجه داشت که دین، مولود مناسک نیست و اتکای محض و تامّی به اماکن مقدس و برگزاری جمعیِ عبادت و تعظیم شعائر و برپایی محافل و مجالس مذهبی ندارد. لذا چنین نیست که با توقف در آنها بلافاصله دستخوش تنازل گردد. البته اگر زمان این تعطیلی‌ها طولانی شود و جایگزین‌های مناسب و جبران‌کننده‌های خاصی برای آن تدارک دیده نشود؛ طبعاً اثرات سوئی باقی خواهد گذارد که به‌تدریج نمایان خواهد شد. خصوصاً در ادیانی نظیر اسلام و بالاخص در نحله شیعی که این بُعد در آن بسیار پررنگ است.

*خوب است به بهانه این بیماری و تعطیلی مناسک یک بازخوانی در مورد کارکردهای اجتماعی مناسک داشته باشیم، از نظر شما چه کارکردهای اجتماعی برای مناسک می‌توان متصور بود که در شرایط کرونایی دستخوش تغییر شود یا بروز و ظهور مضاعف می‌یابد؟

همچنان که عرض کردم مناسک و شعائر از اجزای طبیعی هر دینی است و اهمیتشان هم فی‌نفسه است و از دین برمی‌خیزند و برای دین هستند؛ در عین حال کارکردهای دیگری هم دارند. اجتماعات دینی به جز کارکردهای تعلیمی و آموزشی و تأثیرات هیجانی و عاطفیشان بر روی افراد؛ در تقویت انسجام اجتماعی و تحکیم پیوندهای درونی دینداران هم مؤثرند. اینها علاوه بر اثرات معنوی حضور در اماکن مقدس و تلطیف روح و آمادگی برای برقراری ارتباط خالصانه و نزدیک‌تر با خداوند است. از کارکردهای مهم اجتماعی آن همین تأمین عِده و عُده است و تزریق انگیزه‌های مضاعف برای فعالیت‌های عام‌المنفعه اجتماعی.

این عزم و انگیزه و ظرفیت و امکان به مدد همین مشارکت‌های مناسکی و تجمعات دینی و هیئات مذهبی است که فراهم آمده. همان که طی سال‌های اخیر و متعاقب اوج‌گرفتن پیاده‌روی‌های اربعین، به عنوان بُعد بیش از حد متورم شده دین به باد انتقاد گرفته شده است. ظرفیت بی‌نظیری که بسیاری از ادیان و کشورها، حسرتش را می‌خورند و بیش از ما به ارزش و اهمیتش واقفند. نمی‌دانم جامعه‌شناسی در ایران به چنین داشته‌هایی از جامعه خود واقف است و رغبتی به مطالعه در چندوچون و کم‌وکیف آن پیدا کرده یا هنوز گرفتار بررسی جنبه‌های آسیبی این جامعه است

کرونا نشان داد که جوامع اسلامی در مقایسه با کشورهای غربی از ظرفیت امدادگری به مراتب بیشتری برخوردارند و از توان بالایی برای حل مسائل خویش در موقعیت‌های بحرانی. موقعیت‌هایی که مردم در آن نوعاً دچار تزاحم و تعارض منافع می‌شوند و ممکن است به جان هم بیفتند. با صرف نظر از بزرگنمایی‌هایی که پیرامون این موضوع وجود دارد و کشورهای رقیب از آن علیه یکدیگر استفاده می‌کنند، می‌توان با قطعیت از وجود یک همبستگیِ مثبت میان «میزان دینداری» با «حل مسئله در موقعیت‌های بحرانی» سخن گفت. این همبستگی هم در سطح فردی معنادار است و هم در سطح کشوریِ آن. شکل‌گیری حرکت‌های جهادی و بسیجی‌وار در ایران البته سابقه‌دار است و نمونه‌های فراوانی از آن را در همین اردوهای جهادیِ دانشجویان و در حوادث سیل و زلزله هم شاهد بوده‌ایم. در قضیه کرونا اما به دلایل خاصِ آن، این پدیده از گستردگی و تنوع به مراتب بیشتری برخوردار شده و بازتاب‌های به مراتب بیشتری هم پیدا کرده است. زیرا حساسیت و توجه مردم نسبت به آن بیشتر است و امکان مقایسه هم‌زمان با کشورهای دیگر نیز وجود دارد. عرضم این است که این عزم و انگیزه و ظرفیت و امکان به مدد همین مشارکت‌های مناسکی و تجمعات دینی و هیئات مذهبی است که فراهم آمده. همان که طی سال‌های اخیر و متعاقب اوج‌گرفتن پیاده‌روی‌های اربعین، به عنوان بُعد بیش از حد متورم شده دین به باد انتقاد گرفته شده است. ظرفیت بی‌نظیری که بسیاری از ادیان و کشورها، حسرتش را می‌خورند و بیش از ما به ارزش و اهمیتش واقفند. نمی‌دانم جامعه‌شناسی در ایران به چنین داشته‌هایی از جامعه خود واقف است و رغبتی به مطالعه در چندوچون و کم‌وکیف آن پیدا کرده یا هنوز گرفتار بررسی جنبه‌های آسیبی این جامعه است.

*الان در شرایط کنونی با توجه به اینکه بالاخره مناسک محدود شده و امکان فعالیت‌های جمعی مذهبی وجود ندارد، چه جایگزین‌ها و جبران‌کننده‌هایی را می‌توان مطرح کرد؟

ایران به موهبت برخورداری از حاکمیت دینی البته از جایگزین‌های موقتی خوبی برخوردار است. عرض کردم «موقتی»؛ چون برای فعالیت‌های جمعیِ دینی هیچ بدیل و جایگزین کارآمدی وجود ندارد. یکی از این جایگزین‌های موقتی، رسانه ملی است که می‌تواند این نقش و مسئولیت را با برنامه‌ریزی‌های درست و درخور و استفاده از برخی بداعت‌های هنری و ذوقیِ مناسب و ارتقای کیفیت‌ها بر عهده بگیرد و تا حدی هم مؤثر واقع شود. البته باید توجه داشته باشد و لابد توجه دارد که یک رسانه «ملی» است و نباید در این کار دستخوش افراط و تفریط گردد و سلیقه محدود و پسندهایِ خاص و یک‌دستی را بر آن غالب سازد که ممکن است هم به دین ضربه زند و هم وجهه عمومی و ملی‌اش را از دست دهد. اولین خسارتش هم احتمالاً از دست رفتنِ بخش‌های متنوعی از مخاطبین خواهد بود. این کار ریزه‌کاری‌ها و اصول و قواعدی دارد که چند و چونش را امثال بنده خیلی نمی‌دانیم. روشن است که باید از اهلش پرسید و به دست اهلش سپرد. به هر صورت گفتنش آسان است؛ اما از آب درآوردنش با ملاحظه جمیع جهات و رعایت تمامی اصول و شرایط، خیلی دشوار. لابد سیاست‌گذاران صدا و سیما و مدیران و برنامه‌ریزان شبکه‌های مختلف متوجه این شرایط خاص و نقش و جایگاه فرید و مسئولیت سنگین‌شان هستند و می‌دانند که ماه رمضان امسال با سال‌های پیش خیلی فرق دارد و نباید این فرصت بی‌بدیل و شاید غیرقابل تکرار را از دست بدهند.

*فارغ از تأثیراتی که کرونا بر دینداری و مسائل معطوف بر آن داشته است، چه سطوح دیگری را می‌توان به موضوع اضافه کرد؟ مثلاً کرونا چه تأثیری بر مسائلی مانند مدرنیته با تمام لوازم و وجوه آن داشت؟

یکی دیگر از تأثیرات پدیده جهانی کرونا، بر روی «موقعیت دین» است. به نظر می‌رسد و شواهد بسیاری هم وجود دارد که کرونا با تمام خسارت‌ها و هزینه‌هایش برای انسان‌ها و جوامع، که هنوز هم ابعاد و پایانش معلوم نیست؛ خیرات و ثمراتی هم داشته است. عسی اَن تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم. یکی از این خیرات برملاشدن سقف طاقات و توانایی‌های مدعیان توسعه و پیشرفت بود که تا پیش از این، تصویری اسطوره‌ای و شکست‌ناپذیر از خود به جهان ارائه کرده بودند. ضعف‌ها و نارسایی‌هایی که از علم و فن و مدیریتِ مدرن و نمونه‌های اَعلای آن در سطح جهان در این ایام مشاهده شد، بسیار عجیب و غیرمنتظره بود و نشان داد که لااقل بخش‌هایی از آن، ظاهرسازی و صورت‌آرایی بوده است. یکی از ثمرات این رخداد همین آگاهی‌بخشی به انسان‌ها بود که بیش از این به این سراب فریبنده دل نبندند و داشته‌های خود را چنین ارزان و بی‌حساب، به پای آن نریزند. حقیقت و ذاتِ مدرنیته البته پیش از این هم برای اهل نظر و آنها که غرب را از نزدیک تجربه کرده بودند، به میزان زیادی آشکار و شناخته شده بود و در باب آن هم به کرار سخن گفته و نوشته بودند. کرونا اما کمک کرد تا رازی را که نتوانسته بودند طی چندین دهه و بلکه سده افشا نمایند و به باور عمومی برسانند؛ در زمانی کوتاه و با استفاده از همان مبانی و چارچوب‌ها و به مدد ابزارهای مدرن بر آفتاب اندازند.

مدرنیته برخلاف ادعایی که درباره «آینده باز» مطرح می‌کرد و تا سده پیش هم کمابیش بدان باور داشت؛ یک جریان به‌شدت بسته و درگیر انسداد است و با هرگونه تغییر بنیادی و شالوده‌شکن به‌شدت می‌ستیزد و به همین رو وقتی با موقعیت‌هایی مواجه می‌شود که آبستن برخی تغییرات حاد هستند؛ دچار آشفتگی و تخیلات آخرالزمانی می‌شود

امروزه تقریباً تمامی آحادی که به نوعی با مقوله کرونا درگیر هستند؛ نسبت به این نکته هم امعان پیدا کرده‌اند که حقیقت دنیای مدرن چیزی به جز آن صورت تزیین‌شده است که در ویترین سینما و رسانه‌های تصویری به ما نمایانده شده است و می‌شود. یا به جز آن چیزی است که از مسیر سیاحت غرب و سفرهای تفریحی و توریستی دستگیرمان شده است. غربْ لایه‌های پنهان و پشت صحنه‌های دهشت‌آوری دارد که شاید جز در چنین موقعیت‌هایِ نادری قابل شکار و رؤیت نباشد. و بالاخره اینکه همیشه هم شرایط برای چنین مقایسه‌های ساده و در عین حال گویا برای عامه مردم فراهم نبوده است. این همه تا آن حدی که واقعیت داشته و به ادراک در آمده، طبعاً در موقعیت دین اثر گذارده است. میزان تأثیرات آن هم تابعی است از نگرش افراد به دین و انتظاری که از آن داشته‌اند. مثلاً برای کسانی که به دینِ خود به مثابه یک بسته کامل و بدیل نگاه می‌کنند؛ بروز هر ضعف و فتوری در مدرنیته، موجب ارتقای موقعیت دین خواهد شد. برای کسانی هم که ارتباطشان با دین درحد یک دلمشغولیِ حاشیه‌ای بوده، این اتفاق به نفعِ حاشیه و علیه متن تمام خواهد شد. باید البته مراقبت کرد که در این تحلیل و تبیین‌ها بزرگنمایی هم نشود. پدیده‌هایی که طی فرایندهای طولانی و با دخالت و نقش‌آفرینی عوامل متعدد شکل‌گرفته‌اند؛ هیچ‌گاه با آن سرعتی که ما مایلیم و فکر می‌کنیم، دچار دگرگونی‌های بنیادی نمی‌شوند و از هم فرو نمی‌پاشند.

این قبیل بزرگنمایی‌ها که با تعابیری از قبیل پیشاکرونا و پساکرونا افاده شده و با ادبیات آخرالزمانی هم همراه است؛ به اعتقاد بنده برخاسته از ذهنیتِ مدرن است؛ با اینکه ممکن است از مفاهیم و باورهای دینی هم استفاده کرده باشد و مؤمنان هم نسبت به آن خرسند باشند. نگرش انقطاعی به تاریخ، برخاسته از «انگاره پایان» است که مدرنیته به مثابه یک جریان غالب به‌شدت از آن متأثر است و بدان دامن می‌زند و انواع مختلفی از آن را هم تا کنون تئوریزه کرده است. مدرنیته برخلاف ادعایی که درباره «آینده باز» مطرح می‌کرد و تا سده پیش هم کمابیش بدان باور داشت؛ یک جریان به‌شدت بسته و درگیر انسداد است و با هرگونه تغییر بنیادی و شالوده‌شکن به‌شدت می‌ستیزد و به همین رو وقتی با موقعیت‌هایی مواجه می‌شود که آبستن برخی تغییرات حاد هستند؛ دچار آشفتگی و تخیلات آخرالزمانی می‌شود. این مسئله فقط جنبه روانی هم ندارد؛ بلکه نوعی واکنش صیانتی است تا انسان‌ها را مضطرب و نگران سازد و وادار به تمکین و قبول شرایط موجود. به همین روست که هیچیک از تصاویری هم که از آخرالزمان ارائه می‌دهند؛ نجات‌بخش و امید آفرین نیستند؛ بلکه به‌شدت هول‌انگیز و اضطراب‌آورند؛ تا جایی که حتی مؤمنان و منتظران واقعی را هم به وحشت و اِدبار مبتلا می‌سازد.

*این نگاه آیا به تداوم همین وضعیت منجر نمی‌شود؟

همین که این پدیده و امثال آن باعث می‌شود تا دینداران یا مدرنیست‌ها وادار به طرح پرسش‌های وجودی و فکر کردن به مسائل غایی و بنیادی شوند و خواسته یا ناخواسته به ادبیات دینی در این باب توسل جویند، خود موجب اقبال به سوی دین و ارتقای موقعیت آن است

مسئله دقیقاً در همین جاست. هیچیک از سازه‌های بشری، پایدار نمانده است و نمی‌ماند. همه چیز تغییرپذیر است، جز ذات و بضاعت‌های بشر. مدرنیته هم یک سازه بشری است و آغازی داشته و سرگذشتی و انجامی. هر آنچه از آنکه مبتنی بر حقیقت عالَم بوده و مفید به حال انسان، می‌ماند و هرچه خلاف طبیعت و فطرت آدمی و خلاف سازوکار حاکم بر هستی، طبعاً زوال خواهد پذیرفت. این عین حکمت و اراده الهی است که البته با نقش‌آفرینی انسان‌های آگاه و صاحب اراده به تحقُّق می‌رسد. آینده هم به روی بشریت باز است و توسط همین انسان‌هایی که ما را تا بدین نقطه رسانده‌اند، ساخته خواهد شد. اتفاقاتی از قبیل کرونا هم چیزی بیش از نقاط عطف کوچک یا بزرگی در این مسیر نیستند و نمی‌توانند موجب انقطاع در عالَم شوند و سازوکار حاکم بر تاریخ و اراده حاکم بر هستی را برهم زنند. خوب است به‌جای سرگرم‌شدن به بحث‌های آخرالزمانی و سوق‌دادن انسان‌ها به سمت ناگزیری؛ از این فرصت و موقعیت‌ها به نفع آگاهی‌بخشی بیشتر و به‌کاراندازیِ اراده‌های مؤمنانه استفاده نمائیم. بیاییم و از این فرصت و فرصت‌های مشابه دیگری که برای دین در بستر و فضای مدرن پدید آمده و بعد از این هم می‌آید، بهتر استفاده نمائیم. همین‌ها هستند که شرایط و زمینه را برای ظهور حضرت صاحب عجل‌الله و جهانی‌سازی ایمان فراهم می‌کنند. آنجا نه آخرالزمان است و نه فروپاشی عالَم؛ بلکه آغاز زمان و عصر جدیدی است از تحقق اراده الهی بر عالَم. زمان احیا و شکوفاسازی همه ظرفیت‌های هستی. ضعف و فتور در مدرنیته و حتی فروپاشی مدرنیته، فروپاشی عالَم نیست. مدرنیته خیلی پیش تر از آن فروخواهد پاشید و ای‌بسا قبل از ظهور حضرت.

همین که این پدیده و امثال آن باعث می‌شود تا دینداران یا مدرنیست‌ها وادار به طرح پرسش‌های وجودی و فکر کردن به مسائل غایی و بنیادی شوند و خواسته یا ناخواسته به ادبیات دینی در این باب توسل جویند، خود موجب اقبال به سوی دین و ارتقای موقعیت آن است. در عین حال باید توجه داشت که برداشت‌های انحرافی از آن هم می‌تواند موجب دور شدنِ دین از دسترس شود و با افول موج‌های ناشی از این قبیل حوادث، مجدداً به همان خانه اول بازگردیم. خانه‌ای که مدرنیته در متن آن است و دین در حاشیه آن. حاشیه، حاشیه است؛ چه فرقی می‌کند که از شدت احترام و تقدس باشد و در بالای سر یا از شدت بی‌اعتنایی باشد و در زیر پا.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: کرونا دینداری را تقویت کرد/ نسبت «رنج و بیماری» با «گرایشات دینی»