«تتلو» یعنی روزگار خود ما

«تتلو» یعنی روزگار خود ما
خبر آنلاین

فحّاشی و هتّاکی‌ تتلو به هیچ وجه قابل دفاع نیست، اما نادیده‌گرفتن علل این رفتار و گفتار هم سر زیر برف فروبردن و مغالطه است.

بسیاری دنبال بهانه‌اند که نبینند، نشنوند و نگویند، برای این آسوده خاطر شدن هم شیوه‌هایی دارند، مثلاً می‌گردند فرعی را به جای اصل می‌نشانند. علّت‌یابی و مواجه شدن با واقعیت اغلب تلخ و اضطراب‌زاست.

کسانی که درپی خودفریبی نیستند، می‌دانند که نمی‌توان حرف و مدّعای فردی را با پرداختن به نوع پوشش، اپیلاسیون، تتوی تن و صورت او یا بررسی احتمال ابتلای او به انواع اختلال‌های شخصیت (نمایشی، ضدّ اجتماعی، دوقطبی و پدوفیلی) رد کرد و نادیده گرفت.

هم‌چنین، می‌توان از منظر اخلاق، دین، روان‌شناسی/ روان‌پزشکی (جزء/فردگرایانه) گریبان «امیرحسین مقصودلو» را گرفت و او را «بیمار» یا «شرور» دانست، ولی کاویدن بستر اجتماعی-اقتصادی مولّد تتلوها، برای شهروندانِ واقع‌بین (چه عوام و چه نخبه) – و نه حاکمان – خردمندانه‌تر است.

آن‌چه نخبگان فکری (مثلاً جامعه/ روان‌شناسان) را از عوام متمایز می‌کند، تبیین ژرف‌تر و پیچیده‌تر مسائل و آسیب‌هاست، وگرنه فرد آسیب‌دیده‌ای که کف خیابان با سایر آسیب‌دیدگان تعامل دارد، چه بسا در توصیف شرایط از نخبۀ خلوت گزیده در کنج اتاقی در دانشگاه به‌روزتر و آگاه‌تر باشد. با این مقدمه،

تتلو یعنی سُستی و ناتوانی فرهنگ، پریشانی (آنومی) و جولانِ گستاخانۀ غریزه،
تتلو یعنی کارکرد معیوبِ نهادهای اصلی جامعه (خانواده، دین و سیاست) و گسیختگی اجتماعی،
تتلو یعنی «به‌خودوانهاده‌ شده»هایی که دلبسته و وابستۀ چیزی و کسی نیستند؛ «من خودِ ردم، بخیه خورده رو مغزم»،
تتلو یعنی سرگیجۀ ناشی از شیزوفرنی فرهنگی، شکاف «فرهنگ واقعی» و «فرهنگ آرمانی»، تفاوت زمین تا آسمانی خلوت و جلوت،
تتلو یعنی بی‌فایدگی حرف‌زدن، فقر گفت‌وگو، انسداد همدلی و آغاز فحّاشی و ویران‌گری،
تتلو یعنی بروز آشکار علائم مرضیِ «دوران فترت» و تعلیق میانِ احتضار قدیم و ممکن نشدن زایش جدید،
تتلو یعنی بی‌ثباتی و «پیچ‌هایِ پی‌درپی»؛ «من هر وقت که چشم وا کردم، بودم انگا تو برزخ، نه راه پس نه پیش، همش یهو برق رفت»،
تتلو یعنی «بی‌طرف نبودن قدرت» و به‌رسمیت نشناختن کثرت،
تتلو یعنی سرکشی و عصیان مردمان بر اثر ناپارسایی بعضی از حاکمان؛ «ظاهر مردم؛ باطن مسئولان»،        
تتلو یعنی تهوعِ ناشی از تناقض‌های بی‌شمار در «شرایط تُروماتیک» (وضعیتی که در آن پیامد سوء مدیریت¬‌ و پمپاژ اخبار سیاهِ فساد روان‌ها را می‌آزارد)،
تتلو یعنی نفرت از تداوم اصالت تباروقبیله و انباشت پرسش‌های بی‌پاسخ؛ «آمریکا بده چرا بچه‌ت داره پاسشو؟»،
تتلو یعنی هشدار جامعه‌شناسان: «در دورۀ سرمایه‌داری فقط اشراف می‌توانند ازدواج کنند» – البته با بیان خودش: عشق که پولی باشه، آدمای فقیر «تنها» میمونن و آدمای پولدار میفتن به فکر حرمسرا،
تتلو یعنی «بی‌کاری امّ‌الفساد است»، تازه شغل هم درآمد کافی ایجاد نمی‌کند! یعنی شاغلِ هم‌چنان فقیر،
تتلو یعنی نیاز جنسی پاشنۀ آشیل حکومت‌هاست، یعنی اصراری منجمد بر یک تعریف از خانواده، یعنی «ازدواج سفید»، «ازدواج ساندویچی»، «خانۀ مبلۀ ساعتی» و «تک‌زیستی»، «خودروخوابی»،
تتلو یعنی رفتار مردان جامعه با بانویی که جدا شده (مطلّقه) و پیشنهادهای مکرّر ... ،
تتلو یعنی همان دختری که بی‌پروا و مردانه شوخی می‌کند یا فحش می‌دهد،
تتلو یعنی کلیپ‌هایِ پورنِ رد و بدل شده در گروه‌های عناصر ذکور فامیل در شبکه‌های اجتماعی است،
تتلو یعنی فحش‌های جنسی-ناموسی (خشونت کلامی جنسی علیه بانوان) به داور و ورزشکار در ورزشگاه‌ها یا در دعواهای خیابانی به یکدیگر،
تتلو یعنی «افسردگی»، «استرس» و «پرخاشگری» سه بیمارهای روانی شایع در کشور است،
تتلو یعنی خودکشی ناشی از افسردگی، البته باعملیاتی انتحاری، پُرسروصدا و انتقام‌جویانه،
تتلو یعنی مسمومیّت شدید و نابیناشدن بر اثر امیدِ تقلّبی: «نفسم هست، هوا نیس، هیچ نوری تو شبا نیس»،
تتلو یعنی «اعتیاد» نخستین آسیب اجتماعی ایران است و «گُل» یکی از پُرمصرف‌ترین مخدّرهاست،
تتلو یعنی افیونیِ متجاهر و گور/کارتن‌خوابی که متأسفانه! بی‌سروصدا در حاشیۀ شهر جان‌ نمی‌دهد، بلکه این بار تریبون دارد و زجر، اعتراض و مرگش را در گوش‌ها و چشم‌ها فرو می‌کند ...

خلاصه، ادای پاستوریزه‌ها را درنیاوریم، امیرحسین مقصودلو (متولد 1366) پدیدۀ غریب و ناآشنایی نیست، یکی از ما مردمان است، دوست من است، بچّه محل شماست و برادر آن دیگری، همان بچّۀ بد و پسرک بی‌ادب و بی‌تعلّقِ خانواده که آبروداری! نمی‌داند.

پ.ن.:
شگفتا که «عشق» تنها مهارکنندۀ تتلوست، هرگاه از عشق و محبوب خوانده، ترانه‌هایش لطیف و گرمابخش است.

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: «تتلو» یعنی روزگار خود ما