ای روزگار کاش بار دیگر به جهان ما یک علی میدادی
وقتی شمشیر جهالت بر فرق سر عدالت فرود آمد، علی فریاد زد: «به خدای کعبه قسم که رستگار شدم».
این فریاد، فریاد رهایی بود، رهایی او که سرشار از اضطراب های وجودی بود. رها شدن از بار مسوولیتی سنگین و تلاش خستگی ناپذیر در راه حق؛ اما علی با کنش و عملش خود را برای همیشه رها کرد؛ رهایی از هرگونه مصادره نامش، او در آیین حکومت داری آن قدر پیشرو بود و به مخالفانش حد اعلای آزادی را می داد که تحسین و حیرت دوست و دشمن را برمی انگیخت.
روزی معاویه به ضرار گفت: «علی را برایم توصیف کن، ضرار گفت: مرا از این امر معاف بدار، معاویه گفت: هیچ راهی جز توصیف علی نداری، ضرار گفت: اکنون که ناچارم می گویم:به خدا قسم، شناخت علی از درک عقل و اندیشه ما بسیار دوربود. بر همه چیز توان داشت، گفتارش میزان شناخت حق و باطل بود و جز به عدالت حکمی از وی صادر نگشت. از سراسر وجود او دانش و علم می ریخت و تمامی نواحی هویت و ماهیتش گویای حکمت بود. از دنیا و شکوهش وحشت داشت و با تاریکی شب انسی عجیب برقرار می کرد اشکش به خاطر ترس از عظمت حق، فراوان بود. همیشه در اندیشه و تفکر به سر می برد و لباس زبر و خشن را دوست داشت و غذایش را جز نان جوین و مواد بسیار عادی که لذّتی در آن نبود چیزی تشکیل نمی داد. به هنگامی که بین ما بود با ما فرقی نمی کرد. از جواب هر خواسته مشروعی که داشتیم امتناع نداشت، وقتی از او دعوت می کردیم اجابت می فرمود».
ضرار ادامه داد: «به خدا قسم با این که به او نزدیک بودیم و او هم با ما نزدیک بود، ولی انگار از عظمت و بزرگی اش یارای سخن گفتن با او را نداشتیم. اهل دین را فوق العاده گرامی می داشت و با افتادگان نشست و برخاست می نمود. در زمان حکومتش هیچ قدرتمندی از ترس عدالتش جرأت اعمال زور و سلطه اش را نداشت و هیچ ضعیفی از رسیدن به عدل علی مایوس نبود. خدا را به شهادت می طلبم که شاهد شب های علی بودم، زمانی که پرده تاریک شب به رخسار جهان در می افتاد و ستارگان در آسمان دنیا به جلوه گری می نشستند، او محاسن خود را به دست می گرفت و چون آدم مار گزیده به خود می پیچید و چون انسان غصه دار اشک می ریخت و می گفت: دنیا برو غیر مرا گول بزن؛ خود را به من عرضه مکن و برای جلب من، متوسّل به هفت قلم آرایش مشو. چه دور است، چه دور است که بتوانی مرا فریب دهی، من تو را سه طلاقه کرده ام و جای هیچ گونه رجوعی برای تو باقی نگذاشته ام مدت تو بسیار کوتاه و خطرت برای فرزند آدم بزرگ است و عیش و خوشی ات اندک؛ آه که توشه ام برای سفر آخرت کم است وای که عبادتم برای دفع وحشت از راهی که در پیش دارم اندک است».
ناگهان معاویه گریست و گفت: «خدا رحمت کند ابوالحسن را؛ که به خدا قسم این چنین بود. سپس گفت: ای ضرار! حزن و اندوهت نسبت به او چگونه است؟ گفت: مانند کسی که فرزندش را در لانه اش سر بریده و گریه گلوگیر او شده و از غصه آرام نمی گیرد و اندوهش به پایان نمی رسد».
آری عظمت فکری و اخلاقی و روحی و بالاتر از همه عدالت علی چنان بود که حتی دشمنانش نیز جز اعتراف به یگانگی علی در عدالت حرفی برای گفتن نداشتند.
حضرت علی تجسم کامل عدل است چراکه با شمشیر ظلم به شهادت رسید و جلوه حقیقی تقوا و عابدترین فرد محسوب می شود چون در حالت عبادت و سجده به دیدار حق شتافت. امیرمومنان (ع) در هنگامه شهادت فرمود: «به خدای کعبه که رستگار شدم.» این سخن بدان معناست که پروردگارا از تو سپاسگزارم زیرا مرا در بالاترین مرتبه به ضیافت خویش دعوت کردی و پذیرفتی، چرا که در اوج اخلاق، ایمان، تقوا، عبادت و کمال انسانی هستم.
شخصیت و سیره مولای متقیان جلوه ای کامل از انسان متعالی را به تصویر می کشد. علما بر این مساله اتفاق نظر دارند که فضیلت و مکارم اخلاقی به طور کامل در نخستین پیشوای شیعیان نمود کامل داشته است. علی به عنوان انسان کامل از تمام فضیلت ها و سجایای اخلاقی برخوردار بود و هرآنچه که از منظر قرآن، عقل و روایات، اخلاق خوب به شمار می رود در ایشان وجود داشت.
حضرت علی اسوه تمامی سجایای اخلاقی به شمار می رود به این معنا که ایشان مصداق عینی و نمونه ای کامل از اخلاق سیاسی، خانوادگی، فردی و اجتماعی است و تمام جلوه های اخلاقی وی در اوج کمال قرار دارد. امیر مومنان در صفت هایی چون صداقت، عدالت، انصاف، صراحت، شرح صدر، قناعت، ساده زیستی، تواضع و فروتنی الگو محسوب می شود.
امیرمومنان حقیقتا مصداق تعبیری به شمار می رود که «جرج جرداق» نویسنده لبنانی پس از آن که فضایل سیاسی، اجتماعی و اخلاقی و ابعاد وجودی ایشان را برمی شمارد در ارتباط با ایشان می نویسد: امام علی «صدای عدالت انسانی» است.
جرج جرداق در کتاب ارزشمند «امام علی، صدای عدالت انسانی» در وصف حضرت علی نوشته است: «ای روزگار کاش می توانستی همه قدرت هایت را، و ای طبیعت، کاش می توانستی همه استعدادهایت را در خلق یک انسان بزرگ، نبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ جمع می کردی و یک بار دیگر به جهان ما یک علی دیگر می دادی».
ای علی که جمله عقل و دیدهای ** شمه ای واگو از آن چه دیدهای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد ** آب علمت خاک ما را پاک کرد
باز گو دانم که این اسرار هوست ** ز آن که بیشمشیر کشتن کار اوست
باز گو ای باز عرش خوش شکار ** تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم تو ادراک غیب آموخته ** چشم های حاضران بر دوخته
یا تو واگو آن چه عقلت یافته ست ** یا بگویم آن چه بر من تافته ست
از تو بر من تافت چون داری نهان ** میفشانی نور چون مه بیزبان
ماه بیگفتن چو باشد رهنما ** چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
چون تو بابی آن مدینه علم را ** چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب ** تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد ** بارگاه ما له کفوا أحد
منبع خبر: خبرگزاری جمهوری اسلامی
اخبار مرتبط: ای روزگار کاش بار دیگر به جهان ما یک علی میدادی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران