رد خون؛ 'جای شهید و‌ جلاد عوض نشود'

در اواخر فیلم رد خون - به کارگردانی محمدحسین مهدویان - در صحنه‌ای وحید (مجاهد به ظاهر تواب) را به سبب خیانتش به اطلاعاتی‌ها و همکاری‌اش با مجاهدین، می‌برند که اعدام کنند. او نام مسعود را صدا می‌زند که نجاتش دهد. این مسعود اما مسعود رجوی، رهبر مجاهدین خلق، نیست. مسعود بازجوی زندان اوین است که در حق مجاهد تواب محبت‌ها کرده بود. بازجو به گریه می‌افتد و صادق، مامور اطلاعات می‌کوشد آرامش کند.

این صحنه‌ای کلیدی است؛ جای دژخیم و قربانی عوض شده؛ زندانبان، قربانی بی‌معرفتی و خیانت زندانی ناسپاس تصویر می‌شود. آیا این قرائت از تاریخ آشنا به نظر نمی‌رسد؟ آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، در واکنش به افشای نوار صوتی آیت‌الله منتظری در نکوهش و محکومیت اعدام‌های ۱۳۶۷، هشدار داده بود که در قضاوت‌ها درباره دهه شصت، جای شهید و جلاد عوض نشود.

اکنون در چشم‌اندازی که رد خون از وقایع آن سال‌ها به دست می‌دهد به نظر می رسد درست آن است که این جمله را وارونه خواند:‌ یعنی هشیار باشید که همچون گذشته حتما حتما جای جلاد و قربانی عوض شود. ماجرای نیمروز: رد خون(۱۳۹۷) را می‌توان لبیکی به این فراخوان قلمداد کرد.

حق نشر عکس UCG ماجرای رد خون

فیلم تاریخی-سیاسی رد خون در این روزهای کرونایی در اینترنت به نمایش عمومی درآمده است و مخاطبان از آن بسیار استقبال کرده‌اند. گفته می‌شود که اقبال به آن از اثر پیشین مهدویان، ماجرای نیمروز (۱۳۹۵) که پرتماشاگر بوده، بیش‌تر است. اگر آن اولی در قالب تریلری سیاسی-‌تاریخی به وقایع پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و ورود مجاهدین به فاز مسلحانه و نیز تقابل حکومت اسلامی با آنان می‌پرداخت، رد خون رویدادهای مرتبط با عملیات فروغ جاویدان (از جانب مجاهدین) یا مرصاد (از سوی نظام) را پی می‌گیرد.

صادق (جواد عزتی) و کمال (هادی حجازی‌فر) دو شخصیت از فیلم نخست ماجرای نیمروز اند. این دو دوست در ماجرای نیمروز در کشتن موسی خیابانی ( فرد دوم سازمان مجاهدین خلق و مسئول شاخه ایران) و اشرف ربیعی (همسر مسعود رجوی) نقش‌های اصلی را برعهده داشتند. در رد خون، که مانند فیلم پیشین مستندگونه ساخته شده، صادق تحرکات مجاهدین را در عراق رصد می‌کند که در تدارک تهاجم نظامی به ایران اند. او برای ترور فرمانده آنان، کمال را فرا می‌خواند. مجاهدین در مرداد ۱۳۶۷ به ایران حمله می‌کنند. در این بین کمال می‌فهمد خواهرش که در آغاز جنگ اسیر شده بود به مجاهدین پیوسته است. خجل از کرده او، درصدد برمی‌آید که پنهان از همکاران اطلاعاتی‌اش زن را بکشد. می‌خواهد کارنامه درخشانش در جنگ و جهاد خدشه‌دار نشود. در نهایت کمال به سبب تعلقات خانوادگی نمی‌تواند به خواهرش شلیک کند. و صادق او و همسر خواهرش افشین را به سبب تمرد و پنهان‌کاری خلع سلاح می‌کند.

جعل تاریخ و تاریخ جعل

شکنجه‌ها و قتل‌عام‌های زندانیان سیاسی اوایل دهه ۱۳۶۰ و نیز کشتارهای ۱۳۶۷ و به خاک‌سپاری بی‌نام‌ونشان کشته‌شدگان، هر دو را از سیاه‌ترین صفحات کارنامه جمهوری اسلامی ایران می‌دانند. اعدام‌های گسترده ۱۳۶۷، هم‌زمان با تهاجم مجاهدین به خاک ایران یا به روایت‌هایی روزهایی پس از آن رخ داد. هزاران زندانی سیاسی چپ و بیش‌تر مجاهد که اکثرشان پیش‌تر حکم زندان گرفته بودند، درسوال‌وجواب‌هایی چند دقیقه‌ای به مرگ محکوم و اعدام شدند.

رد خون و ماجرای نیمروز البته هر دو نیرنگ‌ می‌کنند و از آوردن نام اعدام و یادکرد گستره آن طفره می‌روند و از اشاره به شکنجه حتی با نام شرعی تعزیر و حد نیز سر باز می‌زنند. در مقابل خشونت مجاهدین را بدون شرح مقدمات و سابقه و انگیزه‌ اختلافاتی که حتی به پیش از انقلاب بازمی‌گردد، نشان می‌دهند.

جعل تاریخ در جمهوری اسلامی ایران جریانی مستمر و پردامنه است. بخش‌های فرهنگی، تاریخی- اطلاعاتی، سیاسی و نظامی نظام همواره در تولید و تکثیر تاریخ حکومتی کوشیده‌اند. گرچه انتشار روایت‌های رقیب از جانب قربانیان و بازماندگان‌شان و افشای اسنادی چون سخنان آیت‌الله منتظری و نیز برگزاری دادگاه نمادین ایران تریبونال، قرائت رسمی نظام را خدشه‌دار کرده است.

اگر مورخ یا ایدئولوگی از جمهوری اسلامی به تحریف تاریخ خون‌بار حذف مخالفان بپردازد، مخاطب به سبب وضعیت نابسامان ایران و اداره‌کنندگانش به احتمال زیاد در برابرش موضع ناموافق می‌گیرد. اما اگر همین غرض از طریق فیلمی داستانی و ساخته‌شده با قواعددرست ژانر و بدون نشانه آشکار ایدئولوژی پی گرفته شود، اثر علاقه تماشاگر را برمی‌انگیزد و آن‌چه اصل است از دیده پنهان می‌ماند. همچنان که قدرت تکنیکی و جذابیت درام و مستندوارگی رد خون مخاطب و منتقد را مرعوب می‌کند و واقعیات تاریخی را می‌پوشاند.

جذابیت فریبنده ژانر و درام

دو فیلم ماجرای نیمروز و رد خون، به دقت و ظرافت در چارچوب ژانر جذاب تریلر، برای ارتباط با مخاطب عام‌تر و انبوه‌تر، طراحی و ساخته شده‌اند. ژانر در جایگاه یک نظام روایی-ارتباطی مجموعه‌ای از پیش‌فر‌ض‌ها و انتظارات و قراردادهای مشترک میان تماشاگر و فیلم است که به ارتباط او با اثر سامان می‌بخشد. مثلا در ژانر تریلر مخاطب انتظار دارد که با تقابل آدم‌خوب‌ها و آدم‌بدها مواجه شود و طبیعتا به پیروزی جناح مثبت میل می‌کند.

  • ماجرای نیمروز، روایت رسمی از آغاز خشونت

رد خون مانند سلفش ماجرای نیمروز مقابله قهرمانان و رقیبان را در درام به محملی برای خودی و دیگری‌سازی از نوع جمهوری اسلامی بدل می‌سازد. بدین‌سان نشان حذف غیرخودی را در پوشش قواعد دراماتیک نهان می‌دارد و اختناق و خشونت را موجه جلوه می‌دهد. خودی و قهرمانان یعنی اطلاعاتی‌ها و نیروهای سرکوب‌گر و غیرخودی‌ها و نابه‌کاران یعنی مخالفان. فیلم هیچ تصویر دیگری از مخالف به دست نمی‌دهد. مخالف یا خشونت‌طلب اسلحه‌ به دست‌ و یا مزور و مزدور است. افزون ‌بر این در هیچ‌کجای اثر به هیچ خوانش دیگری از تاریخ جز قرائت رسمی جمهوری اسلامی راه داده نمی‌شود.

حق نشر عکس UCG رهبر در جایگاه خدایگان

در جایی از رد خون، در پس‌زمینه افشین، که همسرش به مجاهدین پیوسته و او با همسرش مماشات می‌کند، تصویر مات آیت‌الله منتظری دیده می‌شود و در بخشی دیگر در پشت شخصیت‌ یا شخصیت‌هایی که با قاطعیت مخالفان را قلع و قمع می‌کنند، عکس ناواضح آیت‌الله خمینی بر دیوار است. غرض آشکار است: اندیشه‌های فرد سست‌‌اراده متاثر از حسینعلی منتظری است، اما اعتقادات اطلاعاتی‌های مصمم، از اقتداشان به امام امت نشات گرفته است. این صحنه البته استثنا به شمار می‌آید. رد خون نه تنها رد خون قربانیان، که می‌کوشد رد پای ایدئولوژی‌ تمامیت طلب ولایت فقیه را هم که مجوز آن همه خون‌ریزی را صادر کرده، پاک کند.

هم در ماجرای نیمروز و هم در رد خون رهبران انقلاب هم‌چون خدای ادیان ابراهیمی نادیدنی و لمس‌ناشدنی اند؛ چنان از زمین ارتفاع گرفته‌اند، که هیچ شتکی از خون رنج‌دیدگان سرکوب‌ها بر دامن‌شان نمی‌نشیند. رهبر در مرتبه وجودی آسمانی که وقتش را با اشتغالات خرد از جمله جان آدمیان تلف نمی‌کند. ماموران دون‌پایه‌اند که همچون موکلان عذاب و قبض روح مشغول رتق و فتق امورند و به جاسوسی و کشتن و شکنجه می‌پردازند و ظاهرا آتش‌به‌اختیار عمل می‌کنند. و درست از همین جا نیز در اثر رخنه پدید می‌آید و ایدئولوژی و انسان‌شناسی و دین‌شناسی ولایت فقیهی بیرون می‌زند: ولی فقیه در مقامی است هم‌پایه خدایان و البته آشکار است که با خداوند نمی‌توان درپیچید و اگر با او پنجه درافکنید جز مرگ و ندامت سرانجامی نمی‌یابید.

افیون فراموشی

مصادره از اصلی‌ترین کلیدواژه‌های رویکرد نظام در مواجهه با افراد، جریان‌ها،‌ رویدادها، و گروه‌های مخالف یا متفاوت است. جمهوری اسلامی در مصادره خانه‌ها و اموال نماند و آن را در تمام سطوح پیش برد. یعنی نه تنها دارایی‌های مادی مردمان که داشته‌های معنوی و همگانی را از جمله انقلاب و تاریخ و تاریخ انقلاب و حتی روایات شخصی را هم مصادره کرد. اگر به مثالی تازه برای مصادره نیاز دارید، مراسم خاکسپاری پیکر‌های مسافران هواپیمای اوکراینی را به خاطر آورید که چگونه حکومت آیین سوگواری آنان را که خود کشته بود مصادره کرد و آن‌ها را شهید خواند.

امحای آثار گورهای کشته‌شدگان اعدام‌های دهه ۱۳۶۰ عزم جزم نظام را در محو نشا‌نگان تاریخی و مدارک عینی کشتارها نشان می‌دهد. تولید فیلم‌هایی همچون رد خون را نیز می توان در ادامه همین رویه و در جهت مدیریت تاریخ و خاطره دید.

پل ریکور فیلسوف فرانسوی از سوء استفاده از مفهوم فراموشی سخن می‌گوید که در آن به بهانه رهایی از گذشته دردآور، از یادبردن رنج و درد قربانیان تکلیف و عادت می‌شود. این همان تاریخی است که به گفته او جلادان می‌نویسند. وظیفه اخلاقی بازماندگان این است که در برابر این فراموشی ایستادگی کنند و خاطره قربانیان را از گزند پاک‌شدن از حافظه جمعی پاس دارند.

در صحنه پایانی رد خون، صادق که براساس نامش لابد صادق‌ترین شخصیت است و ظاهرش یادآور سعید امامی از طراحان قتل‌های زنجیره‌ای‌، با سلاح‌های برزمین‌مانده رفقای متمردش تنها می‌ماند. دیگران همچون افشین - نماینده طیف مردد، کمال که نمایان‌گر آنانی است که به جبهه رفته‌اند، و نیز روسا که سیاسی‌کارند، هیچ‌کدام به اندازه صادق نمی‌توانند فارغ از علقه‌های شخصی و اغراض روانی تا آخر ایستادگی کنند و در حفظ نظام و برقراری امنیتش بکوشند.

به بیان دیگر به زعم فیلم هیچ‌چیز مهم‌تر از برقراری امنیت به هر قیمتی نیست و مفهوم درست امنیت را هم تنها امنیتی‌های تندروی نظام تعریف و اجرا می‌کنند. مصداق عملی امنیت در این نگاه، حذف فیزیکی دیگری-مخالف است؛ تحقق نظری‌اش اما پیچیده‌تر است. این یکی از راه جعل تاریخ با انکار و نادیده‌انگاشتن خاطره رنج قربانیان محقق می‌شود. اسم رمز این جا فراموشی است. با تولید آثار خوش‌ساخت اما تحریف‌گری چون رد خون و ماجرای نیمروز افیون فراموشی در میان جمع می‌پراکند و تاریخچه آن دیگری از طریق تحمیل قواعد دراماتیک از اذهان زدوده و به داستانی جذاب فروکاسته می‌شود.

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: رد خون؛ 'جای شهید و‌ جلاد عوض نشود'