بسترهای برسازنده دانش فقه (۹)
محمد عثمانی
در جمع بندی کلی از نوشته های گذشته باید به چند نکته اذعان کرد که با تشکیل حکومت در مدینه، فاز جدیدی در رسالت محمدیه رخ داد. تغییر تاکتیک مواجه مستقیم با قدرت حاکم در مکه از طریق تشکیل حکومت. حکومت نو بنیاد بر اساس قانون اداره گی شد. این قوانین ریشه در عرف جامعه داشتند. یعنی با توجه به نیاز جامعه یا ا رهگیری از تجارب حکومتی پیشین قوم یهود در مدینه تقنین می شدند. وحی در مقام پشتیبان در مواردی که نیاز به قوانین جدید بود و برای نهادینه سازی از آن بهره گیری می شد. پس از فوت نبی هم این عرف جامعه در کنار وحی و سنت نبوی، شرایط قانون گذاری را همواره می ساختند. به خصوص بعد از فتح سرزمین ها نیاز به قوانین جدید ضرورت پیدا کرد. اما در کنار مسائل جامعه، روند قدرت در ساخت حکومت مندی از بعدی متافیزیکی به بنیادهای دنیوی و عرفی تغییر جهت می دهد. با روی کار آمدن حکومت اموی، سلطنت زمینی جای خلافت الهی نبوی را می گیرد. به این ترتیب فرآیند قانون گذاری در دولت اسلامی بر محور بایسته هوی عرفی زا کمک متن دینی و سنت پیامبر ادامه پیدا کرد.
انتقال قدرت به خاندان اموی با توجه به ریشه های اشرافیت عربی در پیشا اسلام، فرصت را مغتنم شمردند تا در بستری جدید، هویت خود باز تولید کنند. رویکرد دنیوی به اموری به مثابه یک غایت، از تحولات مبنایی در امر سیاست بود. سیاست تا آخرین خلیفه راشدین با هدف دنیا مزرعه ای است برای زیست سعادتمندانه اخروی بود. اما با روی کار آمدن معاویه سعادت دنیوی خود غایتی بایسته می نمود که از برای آن باید تلاش مضاعف کرد. انتقال مرکزیت دولت به شام و دوری آن از مدینه و مکه، فرآیند این تحول را آسان تر می نمود.
روی کار آمدن یزید بن معاویه اگر دولتی کوتاه و مستعجل بود، اما با کارهایی که انجام داد راهی برای دوری از امر آخرت را در سیاست هموار ساخت. وی در مقام امیرالمومنین که در نظرگاه عمومی مردم، مقام نبوی را تداعی می کرد، به زدن پایه های انگاره های الهی این قدرت مبادرت ورزید. پدرش معاویه بهنگام مرگ که سفارش به عدم مواجه با سه شخصیت در عصر خود کرد، یعنی حسین بن علی، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر، از این رو بود که اینان تداعی کنندگان هر یک از بزرگانی می کرد که در میان اسلام اجر و قربی معنوی داشتند. از همه مهمتر حسین بن علی که شخصیت محمدی را نمایندگی می کرد و در میان مسلمانان جایگاهی معنوی داشت. یزید از برای تقویت جریان تحول دنیا گرا یا بازگشت شوکت عربی، اقدام به شهادت حسین بن علی با روشی خشونت گرایانه کرد. این عمل را با اقدام یزید در خواندن اشعاری در مجلس خود در مقابل اهالی شام و خاندان اسیر پیامبر، پرده از غایت خود بر می دارد. آن گاه که گفت: ای کاش اجداد من در بدر بودند و انتقام من از خاندان محمد را می دیدند. بدانید که بنی هاشم با ملک جایگاه ما چنان بازی کرد، در حالیکه نه خبری و نه وحی بر آنان نازل شد. البته این رویکرد همراه با اعتراض های بسیاری شد؛ اما قدرت نهادینه مبتنی بر رهیافت نظامی در عصر اموی، مانع از توفیق و ثمری برای این جبنبش ها شد. با مرگ یزید و ترک قدرت توسط فرزندنش، خاندان اموی برای بقاء، تقویت بعد نظامی با استخدام نیروهای نظامی و جنگاور منطقه آذربایجان و ازبک صورت پذیرفت.
در این میان در کنار این تحول در بنیاد قدرت، سیاست عرب گرایی بر ضد ایرانیان زمینه نارضایتی میان سرزمین های که اسلام بدان وارد شده بود از جمله ایران فزونی گرفته بود. البته در اواخر قرن اول هجری حکومت ام ی در نتیجه سیاست های قومیت گرا، تمرد و جنبش های اعتراضی در مناطق مختلف آغاز شده بود. نمونه آن، اعتراض در سرزمین عراق بود که حکومت مرکزی با ارسال حجاج ثقفی این اعتراض ها را با خشونت بسیار سرکوب کردند. سرکوب ها ی خشن، نتوانست صدای اعتراض از سرزمین های تحت حاکمیت اموی یا حکومت اسلامی ساکت کند. از این امویان برای همراه سازی معترضین با حاکمیت، راه جذب آنان را در پیش گرفت. در این بستر بود که امویان به سمت ایرانیان گرایش پیدا کردند.
امویان که از ابتدای به قدرت رسیدن و انتقال قدرت مرکزی به شام، با بی میلی نخبگان یونانی و رومی فرهنگ بلاد شام در همراهی قدرت روبرو شده بودند؛ فرصت را با خیال خود مغتنم شمردند تا از فرآیند، شوکت به باد رفته عربی پیشا اسلامی را باز تولید کنند. لذا با یکدست سازی دستگاه قدرت از افراد قبایل عرب هم پیمان با خاندان اموی سیاستی متفاوت از دستگاه خلافت، اما در همان بستر و زمینه احیا کنند.
در این زمان سرزمین های اسلامی بسیار پهناور شده بودند. تنوع فرهنگی، قومی و زبانی ساخت قدرت ساده و مبتنی بر شوکت قبایلی را بر نمی تابید. به خصوص در روزگار امویان بسیاری از سرزمین های فتح شده، تاریخ و فرهنگ و نیز تجارب حکومتی خاص خود داشتند که در مقام مقایسه با آن چیزی که امویان در ذهن داشتند، مترقی تر می نمود.
سرزمین ایران و روم امپراطوری های بزرگ با تجارب حکومت مندی مقتدر بودند که اکنون امویان در اداره آنان با مشکل روبرو بود. امویان از برای حل این دشواره، قدرت نظامی خود را با استخدام اقوام جنگاور تقویت ساختند. بر این اساس بر خلاف عصر عباسی که در ادامه به تحلیل آن خواهیم پرداخت، امویان نتوانستند عصری طلایی همه با شوکت و شکوفایی برای حکومت اسلامی برسازنده.
از لحاظ علمی به گزارش ابن الندیم وراق در کتاب الفهرست منابع بسیاری در حوزه نجوم، طب، کیمیا و ریاضیات و…به زبان عربی از یونانی و رومی ترجمه شد؛ اما دلیل عدم شکل گیری یک نهضت ترجمه و نمود عصر طلایی را در ابتدا باید در تضادهای فرهنگی میان مسلمانان و یونانیان و رومیان بود که بی علاقگی نخبگان آنان را به همراهی با قدرت را بوجود آورده بود. در مقام دوم همراه اعتلای فکر سیاسی بستر ساز اعتلا و شکوفایی دیگر علوم می شود. در عصر اموی، تمایل به اعتلای فکر سیاسی در نظرگاه حاکمان اموی خطور نمی کرد؛ زیرا امویان گمشده ای بنام عصر با شکوه قدرت خود در پیشا اسلام داشتند و در صدد احیا و باز تولید آن در عصر و بستر جدید بودند.
زمانی امویان به این نکته توجه کردند که بایسته شکوه و عظمت یک قدرت در توان نظامی آنان نیست؛ بلکه باید با فکر سیاسی قدرت را نهادینه ساخت. این ایده در اواخر قد ت اموی و در زمان مروان بن محمد شکل گرفت. در این زما با چرخش به سمت ایرانیان، ساخت قدرت روبه دگرگونی و تحول گذاشت. ورود عبدالحمید بن یحیی الکاتب به عنوان پیش قراول فکر ایرانی و آوانگارد، تحول در ساخت قدرت و بنیادهای ذهنی و عینی آن بوجود آمد. در پاره های بعدی به صورت مستقیم از حضور ایرانیان در بدنه قدرت و تاثیر آنان سخن خواهیم گفت.
منبع: کتابخانه و مرکز اسناد قلم
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: بسترهای برسازنده دانش فقه (۹)
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران