نقد روزنامههای 'دوم خردادی'؛ بهار اصلاحطلبان در فصل 'منتقدکشی'
در میانه دهه هشتاد شمسی وقتی تعدادی از دانشجویان چپ به نشانه اعتراض مقابل روزنامه شرق صف کشیدند، این روزنامه هم در اوج اقبال بود و هم جانشین معنوی روزنامههای دوم خرداد. معترضان با پلاکارد "شرق، جاروبرقی فرهنگی" و "کیهان و شرق، دو روی یک سکه"، به انتشار "انحصاری" اخبار و "گرایش اصلاحطلبانه مدیریت" روزنامه انتقاد داشتند.
جدای از محتوای نقد، این شاید جزو نخستین انتقادهای "جمعی" و البته "مستقل" به رویه و مدیریت این دست روزنامهها بود.
در این سالها، زیر بار رونق گفتمان اصلاحطلبی و همچنین توقیف زودهنگام مطبوعات مشهور به "دوم خردادی" در سال ۱۳۷۹، بررسی انتقادی این نشریات کمتر مطرح شد. اصلاحطلبان دوره بعد از پیروزی محمد خاتمی تا بهار ۱۳۷۹ را "دوران طلایی" و "بهار مطبوعات" توصیف میکنند.
سالها گذشت تا صداها و روشنفکران مستقل، از ماموریت سیاسی- ایدئولوژیک بعضی از مطبوعات و شماری از روزنامهنگاران اصلاح طلب آن دوره انتقاد کردند.
بیشتر بخوانید:
- از کشاورزی تا مهاجرت؛ سرنوشت چهرههای خبرساز مطبوعات ایران بعد از 'توقیف فلهای'
- جوانمرگی مطبوعات؛ بنگاههایی که میتوانستند ۲۰ ساله شوند
- ۲۰ سالگی توقیف مطبوعات؛ 'غمی که دائمی شد'
بخشی از این انتقادها به صبغه و سیاق روزنامههای "دوم خردادی" بود، به فروکاهیدن رسالت کار مطبوعاتی به "مطبوعات حزبی".
انتقاد دیگر اما به آن گروه از سردبیران و روزنامهنگاران این نشریات باز میگشت که هم دستی در تحریریهها داشتند و هم پایی در قدرت؛ هم ستوننویسان روزنامههای اصلاحطلب بودند و هم فعال سیاسی و عضو تیم رسانهای محمد خاتمی.
تاریخ تطبیقی سرکوب حق نشر عکس rahman-hatefi.net Image caption رحمان هاتفی، سردبیر کیهان در آستانه انقلاب و عضو حزب توده از جمله روزنامهنگاری بود که در دهه شصت شمسی بازداشت و در زندان جانش را از دست دادآنچه اصلاحطلبان از آن به عنوان "بهار مطبوعات" و یکی از دستاوردهای دولت خاتمی یاد میکنند، قسمی آزادی نسبی بود که مشمول روشنفکران و دیگر گروههای مستقل جامعه مدنی نمیشد. درست در همین سالها شماری از نویسندگان مستقل در دفاع از آزادی بیان "بدون حصر و استثنا" ربوده و کشته شدند.
از جمله محمد مختاری نویسنده و عضو کانون نویسندگان که معتقد بود حکومت اجازه انتشار بیش از ۱۰ هزار نسخه را به روشنفکران مستقل نمیدهد.
در سالها و دهههای قبل از آن نیز، یعنی درست زمانی که فعالان رسانهای مشهوری همچون سعید حجاریان، علیرضا علوی تبار، عباس عبدی و حمیدرضا جلایی پور در نهادها یا سمتهای امنیتی مشغول به کار بودند، بسیاری از روزنامهنگاران حزبی و مستقل ایرانی زندانی، ربوده و اعدام شدند.
علی اصغر امیرانی، بنیانگذار، مدیر و نویسنده مجله خواندنیها، رحمان هاتفی، سردبیر کیهان در آستانه انقلاب و عضو حزب توده، سیمون فرزامی روزنامهنگار سوئیسی ایرانیتبار، رییس دفتر خبرگزاری فرانسه در ایران و رضا غرابی مسئول رسمی نشریه کار سازمان فدائیان خلق اکثریت، از جمله روزنامهنگاری بودند که در یک دهه نخست بعد از انقلاب بازداشت و در زندان جانش را از دست دادند.
در دهه هفتاد نیز ربودن و اعترافگیری اجباری از فرج سرکوهی، سردبیر مجله آدینه نیز از نقاط عطف برخورد با روزنامهنگاران مستقل بود.
در واقع، روزنامهنگاران اصلاحطلب حتی در شدت سرکوب نیز مزیتی نسبی داشتند و کارشان به فتوا و قتل نمیکشید. حکومت غالبا در برخورد با آنها به "بهتان" و زندانهای معمولا کوتاه مدت اکتفا میکرد.
شاید همین نزدیکی به قدرت و برخورداری از "مزایای انحصاری" آن بود که سبب شد فعالان رسانهای اصلاحطلب نتوانند پیوندی میان خود و دیگر مدافعان آزادی بیان برقرار کنند. این شکاف امروز حتی بیش از عرصه مطبوعات در صحنه سیاست قابل رویت است؛ شکاف اصلاحطلبان با دیگر صداهای منتقد حکومت.
میدان بیرقیب: اعطای مجوز انحصاری روزنامه کثیرالانتشارهنوز از روی کار آمدن محمد خاتمی چندماهی نگذشته بود که بهمن ۱۳۷۶، خبر انتشار "روزنامه جامعه" با شعاری پرسش برانگیز بر بیلبوردهای شهر و تلویزیون دولتی ظاهر شد: "اولین روزنامه جامعه مدنی ایران".
این شعار اگر چه به ایدههای مورد استقبال مردم در انتخابات همان سال ارجاع میداد، اما مشخص نبود دقیقا چه ادعایی را در سر میپروراند. آیا جامعه مدنی از دوم خرداد آغاز شده بود؟ پس حساب نشریات و روزنامههای مستقل سالهای قبل، همچون آدینه، جامعه سالم، گردون، کتاب کوچه، تهران مصور و آیندگان چه بود؟
با اینکه تقویم گردانندگان "روزنامه جامعه" با نشریات مستقل "غیرخودی" متفاوت بود، اما این روزنامه و اخلافش، با تقدیر و سرنوشتی "تقریبا" مشابه مواجه شدند.
البته به لطف وزارت ارشاد دوران عطاالله مهاجرانی و چهرههایی مانند احمد بورقانی، معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد، عملا گردانندگان جامعه از پای نیفتادند. آنها از مجوز انتشار روزنامههایی با رویه مشابه و نامهای متفاوت بهرمند شدند: توس، نشاط و عصر آزادگان.
در قیاس با دیگر روزنامهنگاران و منتقدان حاکمیت، این مجوزهای متعدد، امتیاز انحصاری و بلیط برنده این تحریریهها به شمار میآمد؛ این در حالی است که روزنامههای مستقل عملا پس از توقیف، امکان اخذ مجوز جدید نداشتند.
بدین ترتیب، پس از سالها فترت، میدان بیرقیب انتشار روزنامههای سراسری و سیاسی، در انحصار روزنامههای "دوم خردادی" قرار گرفت و تیراژی میلیونی برای آنها به ارمغان آورد.
جدای از استقبال جامعه از شعارهای اصلاحطلبان، مجوز انتشار روزنامههای کثیرالانتشار و سیاسی، در واقع یک مزیتی انحصاری بود، امکانی که از سوی دولت محمد خاتمی تنها به جریانها و افراد همسو و احیانا مورد اعتماد اعطا میشد. این معتمدان که بودند؟
تبار سیاسی و امنیتی فعالان رسانهای 'دوم خرداد' حق نشر عکس IRNA Image caption حجاریان و عبدی، هر دو از چهرههای امنیتی دفتر تحقیقات نخست وزیری و وزارت اطلاعات، بعدها نقشی پررنگ در رسانههای دوم خردادی بازی کردنداکثر قریب به اتفاق مدیران مطبوعات دوم خردادی را افرادی تشکیل میدادند که وابستگی جناحی داشتند. در عین حال بسیاری از این روزنامهها هم اساسا ارگان حزبی و سازمانی به شمار میرفتند.
پس از دوم خرداد، در سالهای اوج، فعالان اصلاحطلب در بخشهایی مختلف مشغول به کار شدند: برخی در دولت و مجلس، برخی در شوراها و نهادهای مدنی و شماری هم در مطبوعات.
اخیرا اکبر منتجبی، معاون سردبیر روزنامه سازندگی ارگان حزب کارگزاران، در دفاع از روزنامهنگاری حزبی، مروری کرده بود بر گرایش سیاسی خاص و مدیران رسانهای دولت و مدیریت "روزنامههای دوم خرداد".
در آن سالها، احمد بورقانی، معاون مطبوعات ارشاد خود سابقه عضویت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را داشت. رجبعلی مزروعی، رئیس انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران نیز عضو حزب مشارکت بود.
این گرایشهای سیاسی عملا در مدیران و تحریریه روزنامهها هم امتداد مییافت.
"سلام" ارگان غیر رسمی مجمع روحانیون مبارز بود که در دفاع از مواضع دولت محمد خاتمی سرانجام تعطیل شد.
دیدگاه رسمی جامعه، توس، نشاط، عصر آزادگان به سردبیری ماشاالله شمس الواعظین هم "حمایت از دوم خرداد و دولت برآمده از آن بود".
همشهری روزنامه شهرداری تهران هم در سایه مدیریت غلامحسین کرباسچی و سردبیری محمد عطریانفر، دو عضو کارگزاران به "ارگان غیرمستقیم" این حزب تبدیل شده بود.
پس از تعطیلی روزنامه مشارکت، عملا روزنامههای نوروز، یاس نو، وقایع اتفاقیه و اقبال با هم صدایی مشابه را بازتاب میدادند. عباس عبدی از چهرههای امنیتی رده بالای دفتر تحقیقات نخست وزیری و وزارت اطلاعات در دهه ۱۳۶۰ یک پای ثابت در سیاستگذاری این رسانهها بود.
جامعه، توس، نشاط هم عملا با مجوز چهرههایی همچون حمیدرضا جلایی پور، فرماندار و معاون سیاسی شهرهای کردنشین (در اوج درگیریهای با مخالفان کرد در دهه ۱۳۶۰) اداره میشد.
صبح امروز یکی از مشهورترین روزنامههای آن زمان که زیر نظر سعید حجاریان و علیرضا علوی تبار اداره میشد عملا به مجاهدین انقلاب اسلامی نزدیک بود. هر دوی این چهرهها سابقه فعالیت امنیتی داشتند، سعید حجاریان در وزارت اطلاعات و علیرضا علویتبار در اطلاعات سپاه. آنها بعدتر در دفتر تحقیقات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری و مدتی قبل از انتخابات سال ۱۳۷۶ در مجله کیان مشغول به کار بودند.
سعید حجاریان، که یکی از بنیانگذاران وزارت اطلاعات بود از سال ۱۳۷۲ معاونت سیاسی دفتر تحقیقات استراتژیک را بر عهده داشت. او روایت میکند که با همکارانش از همان سال بر مسئله ریاستجمهوری بعدی تمرکز میکنند و تنها یک پروژه داشتند: "توسعه سیاسی و جامعه مدنی". این پروژه طرحی کاملاً روشن بوده که زیر پروژههایی همچون تئوریزه کردن انقلاب ۱۳۵۷، ماهیت دولت و رفتار سیاسی اقشار جامعه را شامل میشد. مواردی که چند سال بعد به عنوان شعارهای انتخاباتی محمد خاتمی طرح شد. بعدتر نیز بسیاری از افراد همین حلقه دفتر تحقیقات استراتژیک به عنوان مشاوران "رئیس دولت اصلاحات" انتخاب شدند.
هر چند این ایدهها خود برگردانی بود از فضای فکری جهان در دهه ۱۹۹۰ میلادی، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، و نفی انقلاب که خود را در قامت روشنفکری دینی و اشتیاق در پیوستن به موج نئولیبرالیسم و جهانیسازی تجسم میبخشید. این جریان پیشتر در قالب "مجله کیان" و کمی بعدتر "عصر ما" ارگان رسانهای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ظهور یافته بود. از قضا هر دوی این رسانهها، پیش از پیروزی دولت خاتمی شروع به کار کرده بودند و محتوا و تحریریه آنها، مقدمهای بودند بر پروژه سیاسی روزنامههای دوم خرداد.
روزنامهنگاری حزبی و تاوان نزدیکی با دولتاغلب روزنامههایی که پیش و پس از اردیبهشت ۱۳۷۹ توقیف شدند، عملا ادامه پروژهای سیاسی بودند که کم و بیش دولت محمد خاتمی پیش گرفته بود.
در واقع وجه شبه و تسمیه "مطبوعات دوم خرداد" همین همسویی آنها با دولت بود.
در عین حال، همین نزدیکی به نهاد ریاست جمهوری باعث شد دود آتش رقابت بیت رهبری و دولت خاتمی، خیلی زود به چشم روزنامههای طرفدار دولت اصلاحات برود.
در واقع، آنچه در اردیبهشت سال ۱۳۷۹ به "تعطیلی فلهای روزنامههای دوم خردادی" شهرت یافت، گذشته از سرکوب آزادی بیان، تاوان نزدیکی تام و تمام با دولت خاتمی بود.
نزدیکی به دولت اگرچه از یک سو مزیت اقتصادی و سیاسی به همراه داشت، اما در عمل به استقلال این رسانهها خدشه وارد کرد.
از همان روز اول ریاست جمهوری محمد خاتمی، دولت از این رسانهها انتظاری جز همسویی نداشت. احتمالا در امتداد چنین نگاهی بود که زمانی عطاالله مهاجرانی، وزیر ارشاد وقت، روزنامه جامعه را به خاطر انتشار تصویر محوی از ابوالحسن بنی صدر، اولین رئیس جمهوری ایران، آن هم در حاشیه یک عکس، به "سواستفاده از آزادی" متهم کرد.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: نقد روزنامههای 'دوم خردادی'؛ بهار اصلاحطلبان در فصل 'منتقدکشی'
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران