تردید اصلاح‌طلبان برای حمایت از «آقای فیلسوف»

تردید اصلاح‌طلبان برای حمایت از «آقای فیلسوف»
فردا

صبح نو: هوای حمایت از علی لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری به سرشان زده است؛ همانانی که روزگاری در نیمه دهه هفتاد به واسطه پخش برنامه‌های تلویزیونی علیه رسوایی کنفرانس برلین، آسمان و زمین را علیه او دوختند. داریم از اصلاح‌طلبان سخن می‌گوییم؛ نیرو‌هایی که در عاریه‌گیری از جبهه مقابل برای تمدید تنفس سیاسی خود، به درجه استادی نائل شده‌اند. با وجود همه پالس‌های مثبت برای حمایت از «آقای فیلسوف» در انتخابات پیش‌رو، چراغ قرمز‌هایی از سوی اصلاح‌طلبان جلوی راه او سبز شده است.

بدرقه آقای فیلسوف
پس از آنکه علی اردشیر لاریجانی دانش آموخته رشته فلسفه از دانشگاه تهران، پس از ۱۲ سال جایگاه ریاست مجلس را ترک گفت، رسانه‌های پر تعداد اصلاح طلب در مدح و ثناگویی برای او کم نگذاشتند. پر رنگ کردن جایگاه سیاسی لاریجانی در مجالس سه گانه هشتم و نهم و دهم، تبلیغات روی تشکر و قدردانی روسای دو قوه مجریه و قضائیه از تلاش‌های او در مجلس، آگران دیسمان دیدار فرماندهان نظامی با لاریجانی و در آخر، پرداختن طعنه آمیز به حکم مشاورت رهبری، از جمله اقداماتی بود که اصلاح طلبان طی روز‌های گذشته برای ارتقای شان و منزلت سیاسی رئیس پیشین پارلمان، انجامش دادند. «آینده رئیس، رئیس آینده» تیتر روزنامه سازندگی و «مظلوم بودیم، اما شجاع» تیتر روزنامه اعتماد، تنها بخشی از ثناگویی اصلاح طلبان برای شخص لاریجانی بود. همه این‌ها ما را بیشتر از قبل متوجه این گزاره مهم میکند که آیا لاریجانی، روحانی ثانی برای اصلاح طلبان خواهد بود؟

لاریجانی، آری یا نه؟
نیمه اول اردیبهشت‌ماه غلامحسین کرباسچی در اظهاراتی جنجالی که بسیاری آن را عبور و خروج مجدد کارگزاران سازندگی از جبهه اصلاحات ارزیابی کردند با حمله به محمد خاتمی، خواستار صرف‌نظرکردن از او به‌عنوان لیدر اصلاحات و پیش از او، رویگردانی از شخص محمدرضا عارف شد. چندی بعد از این اظهارات، سیدمصطفی تاجزاده، کنشگر رادیکال اصلاح‌طلب در توییتی، مواضع تجدیدنظرطلبانه کرباسچی را زمینه‌سازی برای حمایت از علی لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری بعدی برشمرد و نوشت: «حق آقای کرباسچی است که در انتخابات‌۱۴۰۰ هم شرکت کند و حتی به تبلیغ آقای لاریجانی، اما به اسم کارگزاران و نه به اسم اصلاح‌طلبان.» علاوه بر تاجزاده، چهره‌های دیگری هم حضور دارند که بجد، مخالف سرمایه‌گذاری مجدد جبهه اصلاحات روی نامزد عاریه‌ای در انتخابات آینده هستند. چندی پیش محمدرضا تاجیک، نظریه‌ورز اصلاح‌طلب در گفت‌وگویی با «صبح‌نو» در پاسخ سوالی درباره احتمال حمایت اصلاح‌طلبان از علی لاریجانی در انتخابات‌۱۴۰۰ گفت: «باید مشخص بشود در قبال پرداخت چک سفید بدون امضا یا قراردادن تمامی تخم‌مرغ‌ها در سبد طرف مورد ائتلاف، قرار است چه دریافتی‌ای داشته باشیم. به‌نظرم این موارد در ائتلاف‌۹۶ محاسبه نشدند.» وی افزود: «آن به‌ظاهر اصلاح‌طلبانی نیز که این‌بار با دخیل‌بستن به امثال لاریجانی طمع در قدرت کرده‌اند، یکبار دیگر اصلاح‌طلبی را می‌کُشند و در خاک می‌کنند، اما این‌بار دیگر بر خاک آن گل و ریاحینی نخواهد رویید.» این فقط حزب کارگزاران سازندگی نیست که خیال حمایت از علی لاریجانی دارد بلکه افراد و عناصر دیگری نیز چنین می‌اندیشند. برای نمونه الیاس حضرتی، دبیرکل حزب اعتماد ملی در گفت‌وگویی با «تسنیم» با تاکید بر اصلاح‌طلب بودن روحانی و لاریجانی، گفت: «امروز هم آقای لاریجانی و هم آقای روحانی اصلاح‌طلب هستند و هر دوی آن‌ها از گفتمان اصول‌گرایی عبور کرده‌اند. به‌طور کلی یکی از افتخارات ما اصلاح‌طلبان این است که شخصیت‌های اصول‌گرا را به شکل محترمانه از اصول‌گرایی عبور داده و به اصلاح‌طلبی سوق داده‌ایم که این مسأله تنها محدود به آقای روحانی و آقای لاریجانی نیز نمی‌شود و در گذشته نیز آقای ناطق نوری چنین وضعیتی داشته است.» روزنامه شرق روزنامه نزدیک به حزب کارگزاران سازندگی نیز در گزارش روز ۳۱ اردیبهشت خود، با اشاره به بالابودن احتمال حمایت اصلاح‌طلبان از لاریجانی به‌دلیل ضعف در تشکل‌یابی و نداشتن راهبرد، نوشت: «به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان با نداشتن برنامه جامع انتخاباتی و البته نداشتن وحدت سیاسی میان خودشان، از حمایت از لاریجانی چندان ناراضی نیستند و در صورتی که باز هم ردصلاحیت‌ها مانع حضور یک نیروی شناخته‌شده و دارای مقبولیت اجتماعی بالا شود، سیاست ائتلافی این‌بار روی علی لاریجانی پیاده شود؛ هرچند معلوم نیست که در صورت حضور لاریجانی در انتخابات، او به یک ائتلاف تمام‌عیار با اصلاح‌طلبان، یعنی مشخص‌کردن سهم جبهه اصلاحات از دولتش راضی شود یا مانند سال‌۹۲ اصلاح‌طلبان به معنای دقیق کلمه از او حمایت کنند نه با او ائتلاف.»

آغاز لاریجانی
سپهر سیاسی ایران، «فرزند دوم میرزا هاشم آملی» را نخستین‌بار در قامت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شناخت. پس از استعفای سیدمحمدخاتمی از وزارت فرهنگِ دولت اول هاشمی رفسنجانی، علی لاریجانی به‌عنوان وزیر فرهنگ به مجلس چهارم معرفی شد و با اخذ رأی اعتماد، بر کرسی این وزارتخانه تکیه زد. پس از پایان دوره اول دولت سازندگی، لاریجانی با حکم رهبر انقلاب، به ریاست ساختمان شیشه‌ای صداوسیما منصوب شد و تا سال‌۱۳۸۳ در این جایگاه ماند. ریاست علی لاریجانی بر سازمان صداوسیما، سرآغازی شد بر زاویه‌گیری‌های او با جریان روشنفکری؛ جریانی که بخشی از آن، بعد‌ها در تشکیلات جریان اصلاحات مستحیل گشت. پوشش پرطمطراق و گسترده کنفرانس برلین در بهار سال‌۱۳۷۹ اوج تقابل صداوسیمایِ تحت فرمان لاریجانی با جریان اصلاح‌طلب بود. روی‌گردانی رادیو و تلویزیون آن سال‌ها از طیف رادیکال جریان اصلاحات، البته در سال‌های بعد نیز روندی مستمر و ادامه‌دار به خود گرفت.

لاریجانی در کسوت رییس پارلمان
با گام‌نهادن لاریجانی به قوه مقننه و ریاست بلامنازع بر مجلس هشتم و پس از آن، مجالس نهم و دهم، آرام‌آرام وجه دیگری از خصال سیاسی لاریجانی رخ نمود؛ وجهی کمتر ایدئولوژیک و بیشتر پراگماتیک؛ همین چرخیدن بر پاشنه مرام عمل‌گرایی، او را از چشم برخی اصول‌گرایان انداخت؛ تا جایی که به سکوت، بی‌حرکتی و انفعال در بزنگاه‌های حساس سیاسی، به‌ویژه پس از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، متهم شد. همین اتهامات علیه لاریجانی کافی بود تا جریان اصلاح‌طلبی روی نام او برای سیاست‌ورزی مشترک، حسابی ویژه باز کند؛ اما برای قرابت بیشتر و بیشتر، شاید یک «یکشنبه سیاه» کم بود.
یکشنبه سیاه
با نزدیک شدن به پایان عمر دولت دوم محمود احمدی‌نژاد، بر میزان تشنج‌ها و چالش‌ها میان دو قوه مجریه و مقننه افزوده شد. اوج تنازعات میان‌قوه‌ای، در جلسه استیضاح آقای عبدالرضا شیخ‌الاسلامی، وزیر کار در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۱ که بعد‌ها به «یکشنبه سیاه» شهره شد، بروز کرد. آنجا که رییس‌جمهوری وقت ضمن انتشار فیلمی از گفت‌وگوی فاضل لاریجانی، برادر رییس مجلس با سعید مرتضوی، رییس وقت سازمان تأمین اجتماعی، علی لاریجانی را به همدستی تلویحی با برادرش در برخی شائبه‌های اقتصادی متهم کرد. انتشار این فیلم، فضای آشوبناکی در مجلس ایجاد کرد و در نهایت به بگومگوی بی‌سابقه میان رؤسای دو قوه و خروج رییس‌جمهوری از پارلمان انجامید. این حادثه مهم سیاسی، نقشی شگرف در ارائه چهره‌ای مظلوم و محق از لاریجانی توسط رسانه‌های اصلاح‌طلب منتقد دولت احمدی نژاد، و در نتیجه مصادره کامل رییس وقت مجلس به نفع جریان اصلاح‌طلب، ایفا کرد. همراهی لاریجانی با اصلاح‌طلبان در حمایت از نامزدی حسن روحانی در انتخابات ۹۲ و پس از آن، حمایت اصلاح‌طلبان از علی لاریجانی از حوزه انتخابیه قم در انتخابات مجلس دهم، بیش از پیش همگونی تجدیدنظرطلبان با لاریجانی را نشان داد.

اصلاح‌طلبان مصادره‌گر
طی سال‌های اخیر، علی لاریجانی به سیاستمدار نظرکرده جریان اصلاحات تبدیل شده است. رودررویی تمام‌عیار با رییس دولت دهم، مقاومت در برابر مخالفان برجام در مجلس نهم، خوش‌وبش صمیمانه با محمد خاتمی در مراسم ترحیم آیت‌الله «حسین راستی‌کاشانی» در جماران، هدایت فضای پارلمان برای تصویب دو کنوانسیون ذیل‌FATF و جلوگیری از فشار مجلس به وزرای زیر تیغ استیضاح و تحقیق و تفحص، جملگی موجب شده تا لاریجانیِ با سبقه محافظه‌کاری، از دید اصلاح‌طلبان بدل به یک چهره رفرم‌طلب و تحول‌خواه شود. اصلاح‌طلبان که به شدت با کمبود نیروی واجد شرایط نامزدی برای ریاست جمهوری بعدی مواجهند، چندان بدشان نمی‌آید که برای زنده ماندن در عرصه سیاسی ایران، همچون سال‌۹۲ بار دیگر در زمین نامزدی اجاره‌ای بازی کنند. بی‌شک، حمایت از لاریجانی شاید بتواند اصلاح‌طلبان را در قدرت نگاه دارد، اما بیش از پیش از آن‌ها قلب هویت خواهد کرد و اصلاح‌طلبی را به بوته بی‌آرمانی و صرفاً فرصت‌طلبی و قدرت‌طلبی گرفتار خواهد کرد. این همان مساله‌ای است که می‌تواند به بهانه اختلاف میان دو طیف مهم اصلاح‌طلبی یعنی قدرت محورانِ عمل‌گرایی مانند حزب کارگزاران سازندگی و آرمان‌گرایانِ نزدیک به محمد خاتمی [مشخصاً سازمان منحله مجاهدین انقلاب و جبهه منحله مشارکت]تبدیل شود. پیش از همه این‌ها، سؤال اساسی‌تر این است که با وجود عملکرد غیرقابل دفاع دولت و مجلسِ تحت سیطره اصلاح‌طلبان طی ۴ و ۷ سال گذشته، آیا اصلاً علی لاریجانی شانسی برای پیروزی در انتخابات‌۱۴۰۰ خواهد داشت؟ قطع به یقین، همه آنچه درباره اصلاح‌طلبان و نسبت‌شان با قدرت گفتیم، بستگی به شانس پیروزی آقای فیلسوف دارد.

منبع خبر: فردا

اخبار مرتبط: تردید اصلاح‌طلبان برای حمایت از «آقای فیلسوف»