نسبت غیزانیه و کپرنشین‌ها با آدمکشی در آمریکا/ توئیترعلیه ترامپ؟!

نسبت غیزانیه و کپرنشین‌ها با آدمکشی در آمریکا/ توئیترعلیه ترامپ؟!
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگی - حمید بوالی: لئوپولد دوم (Léopold Louis Philippe Marie Victor)‏ در ۹ آوریل ۱۸۳۵ در بروکسل به دنیا آمد و ۱۷ دسامبر ۱۹۰۹ از دنیا رفت. او دومین پادشاه بلژیک بوده و سلطنت را بعد از پدرش لئوپولد اول به ارث برد. او دومین فرزند لئوپولد اول و لوییز اورلئان بود. وی ۱۷ دسامبر ۱۸۶۵ به تخت نشست و تا پایان عمر پادشاه بلژیک بود.

این بلژیکی خون‌خوارترین پادشاهی است که تاریخ به خود دیده است. لئوپولد دوم که بانی استعمار و غارت کنگو شناخته می‌شود در طول مدت اشغال جمهوری دمُکراتیک کُنگُو، موجب شکنجه و قتل بیش از ۱۰ میلیون نفر از مردم این کشور شد. لئوپولد دوم از ۱۸۶۵ تا ۱۹۰۹ کنگو را به بند استعمار؛ قتل و غارت کشید. هولوکاست عظیم کنگو در همین زمان رقم خورد. جنایات او قابل‌مقایسه با جنایتکار دیگری در دنیا نیست.

اما لئوپولد انساندوست بزرگی بود و بیشتر سود حاصل از طرح تبدیل کنگو به یک تیول شخصی‌اش نه به جهت تجملات شخصی بلکه به نفع مردم بلژیک برای احداث تأسیسات عمومی، موزه‌ها، آسایشگاه‌ها و… صرف شد. پاپ لئوپولد را یکی از قدیسان می‌دانست. هولوکاست بلژیک از اسف‌بارترین جریان‌ها در نتیجه روندی به نام جهانی شدن بود. روند جهانی شدن که از قرن هجدهم به تدریج آغاز شد امروز در نقطه اوج خود قرار دارد. بی‌شک لئوپولد دوم الگوی همه رهبران جدید دنیای جهانی شده ماست.

***

۱. ویلیام بنت، محافظه‌کار مشهور و نویسنده کتاب «فضائل» در برنامه زنده «صبح در آمریکا» به صراحت سخنان جنجال‌آمیزی گفت: "من واقعاً بدین گفته اعتقاد دارم که اگر خواستار کاهش جرم هستید و اگر تنها به همین هدف چشم دارید می‌توانید تک‌تک کودکان سیاه‌پوست را در این کشور عقیم کنید. تا بدین ترتیب نرخ بزهکاری در آمریکا کاهش یابد. "

کاخ سفید بی‌درنگ از خود واکنش نشان داد: این اظهارات مناسب نبوده است…

رهبران جامعه جدید آمریکا یک‌به‌یک علیه این گفته موضع‌گیری کردند. کمی بعدتر خود او از اظهارنظرش عقب‌نشینی کرد و کمی بعدتر رئیس جمهور آمریکا یک سیاه پوست شد. آیا اوضاع در آمریکا تغییر کرده بود؟

حالا دیگر ما با یک نژادپرستی ساده و قدیمی مواجه نبودیم. چیزی بیش از آن در میان بود: همه یکصدا علیه نگره‌های نژادی علیه سیاهپوستان موضع می‌گرفتند و در عین حال واقعیت نه تنها تغییری نکرده بود بلکه جداسازی‌ای فراتر از تقسیم نژادی در جریان بود. چه اتفاقی در حال رخ دادن بود؟ در یک همزمانی تاریخی نظریه پایان تاریخ فوکویاما، ایمان به پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی در تاریخ پایان پذیرفته بود، دورانی که قرار بود همه چیز را تیول شخصی خود کنند. ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاده بود و «دیگری» نشان داده بود که لیاقت ندارد، ما به دوران «دیوارها» وارد شده بودیم. اما ماجرا به شدت پیچیده‌تر بود. یک دیوار کشی بزرگ و پهناور بین دو دسته از آدم‌ها در دنیا اتفاق افتاده بود. سرمایه‌داران و غیر آنها.

در یک همزمانی تاریخی نظریه پایان تاریخ فوکویاما، ایمان به پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی در تاریخ پایان پذیرفته بود، دورانی که قرار بود همه چیز را تیول شخصی خود کنند. ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاده بود و «دیگری» نشان داده بود که لیاقت ندارد، ما به دوران «دیوارها» وارد شده بودیم اما این بار ما با دیوار برلین مواجه نبودیم. دیوار جدید نباید دیده شود. در دنیای تسلط رسانه‌ها و پیچیدگی موضع‌گیری‌ها این استراتژی سخت اما حساب شده‌ای بود: بر دیوارهای کوتاه‌تر و سطحی‌تری تمرکز کنیم تا دیوارهای واقعی به تدریج در زیر لایه‌های مدیریت جدید جهان پنهان شوند: " ما ناجیان دیوارهای کوتاه دنیاییم و کسی آن دیوار بلند را نمی‌بیند؛ بر کنترل خشونت‌های ظاهرین تمرکز می‌کنیم تا کسی خشونت سیستماتیک حال حاضر را نبیند"

حالا وارد دوران جدیدی از جهانی‌شدن شده بودیم. ما موجودات کوچکی هستیم که با بنده‌نوازی مورد استقبال قرار می‌گیریم؛ کسی حق اعمال خشونت علیه ما را ندارد. ما پاره‌تن آنها هستیم به شرطی که خوب کار کنیم و خوب بخریم و خوب خرج کنیم و البته؛ به شرطی که از جوهر مقاومت خالی شده باشیم. درست مثل قهوه‌های بدون کافئین؛ روغن‌های بدون کلسترول و بستنی‌های بدون شیر و....

آنها که هستند؟ همان‌هایی هستند که انتظار شنیدنشان را داریم. رهبران جدید دنیا، بیل گیتس و جورج سوروس، کارمندان ارشد اجرایی شرکت‌های گوگل، یاهو، آی‌بی‌ام، اینتل، فیس‌بوک، توئیتر و....

آنها اصرار زیادی دارند که بر روی خشونت‌های ظاهرین (دیوارهای کوتاه‌تر) توقف کنند و اذهان را از توجه به خشونت سیستماتیک (دیوار اصلی ما و آنها) دور کنند. آنها معتقد نیستند که گروه رنج‌کشیده‌ای از آدم‌ها وجود دارد که به دلایل ساختاری دچار مشکلات عمومی شده‌اند. بلکه معتقدند اکثر مشکلات دامن‌گیر مردم طبیعی و در سرنوشت آنهاست. به همین ترتیب آنها روی مبارزه با بیماری‌های عمومی مثل سل و مالاریا و ایدز و اخیراً کرونا به شدت تمرکز می‌کنند. بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله هدف اصلی آنهاست و بخش بزرگی از درآمد خود را صرف مبارزه با آسیب‌های این اتفاقات می‌کنند و همه این‌ها تلاشی است برای اینکه این تئوری وجود تقسیم بندی ما / آنها در اذهان و افکار عمومی شکست بخورد. این نیکوکاران چگونه می‌توانند بین خودشان و ما دیواری کشیده باشند؟ آنها که هر روز در آفریقا و هندوستان و جنوب شرق آسیا مشغول کمک به مردم در مواجهه با آسیب‌های طبیعی هستند. پسران و دختران کوچک آنها هر شب دعا می‌کنند که شر بلایای طبیعی از سر زمین کنده شود تا برادر و خواهر آفریقایی و رنجور آنها هم بتواند مثل آنها زندگی کند.

اینجا دیگری جایی برای حرف زدن از تبعات سیستم سرمایه‌داری جهانی شده وجود ندارد. این دیوار بزرگ کشیده شده میان شمال غرب و بقیه دنیا دیگر عملاً وجود ندارد. کسی از آن حرف نمی‌زند و بزرگترین متهمان این دیوارکشی که موجب مرگ و نابودی میلیون‌ها نفر و بهم ریختن وضع زندگی میلیون‌ها تن دیگر شده است امروز در جایگاه ناجیان ایستاده‌اند.

۳. ماجرا همیشه هم طبق تمایلات رهبران جدید جهان به پیش نمی‌رود. یک سیاه‌پوست در آمریکا کشته شده است و شعله‌های خشم بخشی از مردم آمریکا علیه آن به آسمان برخاسته است. رهبران جدید دنیا؛ وارثین سرمایه‌داری جهانی اما مثل همیشه به فکر مصادره هستند. یکی یکی صف کشیده‌اند و اظهار تأسف می‌کنند از کشته شدن یک سیاه پوست و خشونت علیه معترضان به این قتل. درست در میانه همین ماجرا دعوای توئیتر با ترامپ قابل بررسی است. توئیتر توئیت‌های خشونت بار ترامپ را محدود کرده است و ترامپ نیز آنها را به محدودیت‌هایی تهدید کرده است. نقش اول رهبران جدید دنیا در قصه کشته شدن سیاهپوست آمریکایی جک دورسی مدیرعامل توئیتر است که چندی پیش یک میلیارد دلار از ثروت خود را صرف مبارزه با بیماری کرونا کرده است. او پای عدم خشونت علیه مردم ایستاده است و قرار است هزینه‌های آن را هم بپردازد. در حالی که سود سهام توئیتر روز به روز در حال افزایش است و توئیتر با روش‌های بی‌رحمانه‌ای در حال حذف رقبای ایدئولوژیک خود است؛ حالا توئیتر قهرمان دوران جدید است. تمرکز ویژه توئیتر بر روی پوشش گسترده اعتراض‌ها علیه دولت و پلیس آمریکا شک‌برانگیز نیست؟ توئیتر نقش محوکننده مرز ما و آنها را به خوبی ایفا می‌کند. خشونت ظاهرین علیه سیاهپوست‌ها را به شدت بازنمایی می‌کند و دیگر کسی مگر به فکر خشونت ساختاری تقسیم بندی ما و آنها نیز هست. ما به رهبری توئیتر علیه خشونت‌های کوچک جهانی مبارزه می‌کنیم؛ بی‌آنکه حرفی از آن دیوار بزرگ در میان باشد.

تمرکز ویژه توئیتر بر روی پوشش گسترده اعتراض‌ها علیه دولت و پلیس آمریکا شک‌برانگیز نیست؟ توئیتر نقش محوکننده مرز ما و آنها را به خوبی ایفا می‌کند. خشونت ظاهرین علیه سیاهپوست‌ها را به شدت بازنمایی می‌کند و دیگر کسی مگر به فکر خشونت ساختاری تقسیم بندی ما و آنها نیز هست کشته شدن سیاهپوست آمریکایی حالا فرصت خوبی است برای تمرکز دوباره بر نقش رهبران جدید دنیا که کسی مثل ترامپ را هرگز به جمع‌شان راه نمی‌دهند؛ چون او اعلام می‌کند که با شلیک گلوله از معترضین پذیرایی می‌کند. او الفبای رهبری جدید دنیا را هم نمی‌داند. حالا آنها، شبکه‌های اجتماعی آنها، رسانه‌های آنها به شدت در حال تمرکز بر روی کشته شدن این سیاهپوست هستند. خبرنگار آنها توسط پلیس دستگیر می‌شود و.... نتیجه نهایی مشخص نیست؟ کسی به آن دیوار بزرگ که یکی از نتایج کوچکش این رفتار با سیاهپوستان است حتی فکر هم می‌کند؟ مگر اینکه ماجرا از دست رهبران جدید در برود و اعتراض بزرگ شود و فرصتی برای عیان کردن فاصله ما و آنها.

۴. جهان یکسره پر از اتفاقات جالب است. همزمان با این اتفاق دو اتفاق بسیار تلخ نیز در ایران رخ داده است. یک پیرزن کپرنشین بر اثر حمله نیروهای اجرایی شهرداری به محل زندگی اش ظاهراً دچار آسیب شده و نهایتاً جان داده است و مردمانی در خوزستان، مهد تولید ثروت ایران سالهاست بی آب مانده‌اند و اعتراض آنها نیز به روش خشونت‌باری پاسخ داده شده است.

گیج‌کننده‌ترین نقش در این میان را امروز یک عدالتخواه واقعی ایرانی به عهده دارد. او باید چه کار کند؟ اعتراض صرف و بی‌دامنه به کشته شدن پیرزن کرمانشاهی و تیر خوردن جوان خوزستانی او را به لبه پیوستن به آنهایی نزدیک می‌کند که دنبال فرصت‌هایی مثل این‌گونه موارد هستند تا دیوار بزرگ را با تمسک به موارد جزئی تحت پوشش قرار دهند؛ اگر او نداند که امروز با اعتراض علیه این دو اتفاق تلخ مشغول حرف زدن از ساختاری است که برآمده از جهانی شدن تقسیم بندی «ما و آنها» ست. عدالتخواه ایرانی، اگر قرار باشد با کمک‌های خیریه ماجرای اصلی را پوشش دهد و تمایز جهانی ما و آنها را به فراموشی بسپارد دقیقاً در مسیر رهبران جامعه جدید جهانی گام برداشته است؛ همان رهبرانی جامعه جدید جهانی شده‌ای که آنچه امروز و دیروز در غیزانیه و کرمانشاه رخ می‌دهد ثمره مستقیم نفوذ تقسیم بندی «ما / آنها» در کشور پر ماجرایی به نام ایران است.

بنابراین عدالتخواه ایرانی اگر به خشونت ظاهرینی که در این دو اتفاق رخ داده است اکتفا کند و ساختارهای تقسیم کننده ما / آنها را که در جریان جهانی شدن به یک کشور اسلامی با حاکمیت اسلامی هم این چنین نفوذ کرده است نبیند دچار اشتباهی اساسی شده است. این ساختار تقسیم کننده ما / آنهاست که آن پیرزن را در حاشیه نگه می‌دارد و برای غیزانیه اهمیتی قائل نیست تا آبش را تأمین کند.

طبیعی است که با چنین مقدماتی انتقاد و اعتراض عدالتخواه ایرانی به آنچه امروز در آمریکا در حال رخ دادن است به اندازه اعتراض او به این اتفاقات تلخ در ایران اهمیت دارد. اینجا و آنجا ندارد. عدالتخواه علیه دیوار بلند تقسیم‌کننده ما / آنها در هر جغرافیایی می‌جنگد. شلوغ‌کاری‌های فضای مجازی اما عدالتخواه ایرانی را در معرض خطر بزرگی قرار داده است. یک نگاه عوامانه زمینی (محبوب رهبران جدید دنیا) دائماً به او توصیه می‌کند که آمریکا به ما چه مربوط؟ وقتی در کشور خودمان این همه اتفاق مشابه در حال رخ دادن است. واضح است که آمریکا و هر آنچه در آمریکا رخ می‌دهد به خصوص وقایعی مثل کشته شدن سیاهپوست آمریکایی که فرصتی همزمان برای پنهان کردن و عریان کردن آن دیوار است به عدالتخواه ایرانی مربوط است چون سرمنشاء و علل موجبه به وجود آورنده تقسیم بندی‌ای که امروز کشور او را با این اتفاقات مواجه کرده است در واقع در بزرگترین حامی و مجری جهانی‌سازی در حال رقم خوردن است و اگر او به جریان اصلی ساختار دنیا بی‌توجه باشد؛ فقط ناتوانی خود را از داشتن یک تصویر پانوراما و واقعی از ماجرای غیزانیه و پیرزن کپرنشین نشان می‌دهد.

ماجرا کمی پیچیده است. به این ترتیب است که سوال آیا با وجود این اتفاقات تلخ در ایران اعتراض به آنچه در آمریکا رخ می‌دهد موجه و اخلاقی است سوال اساساً بی‌موردی است واضح است که اعتراض به رخ دادن اتفاقی اگر علاوه بر اصل موضوع به اعتراض به سرمنشا و علل اصلی آن میسر باشد مؤثرتر است. اینجاست که باید سمت و سوی اعتراض را به شکلی هوشمندانه به شیوه‌ای که فریب توئیتر و بازی‌های رهبران جدید دنیا را نخورد متوجه ساختار قدرت و آن تقسیم کننده ما و آنها در جهان کنیم. کسی نیست که در این شک داشته باشد که سرمایه‌داری جهانی شده متضمن ایجاد خودکار افرادی حذف شده و چشم‌پوشی از بی‌خانمان‌ها تا بیکاران است.

***

در آغاز اکتبر ۲۰۰۵ پلیس اسپانیا به فکر راه‌حلی افتاد تا جلوی مهاجرت آفریقایی‌های نومید به داخل یک جزیره مرجانی در داخل آفریقا که متعلق به اروپا بود را بگیرد. طرح‌های مختلفی برای احداث دیواری بین این سرزمین و مراکش ارائه شد که برخی از آنها که از سوی شرکت‌های داده‌پردازی و مهندسی مشهور دنیا ارائه شده بود شگفت آور بود. یک ساختار پیچیده پر از تجهیزات الکترونیکی که شباهت جالبی با دیوار برلین داشت و فقط کارکرد آن وارونه بود این دیوار قرار بود جلوی ورود آدم‌ها را بگیرد نه جلوی خروج آنها را… چاره این ساختار ما / آنها چیست؟ باز کردن دیوار مرزی تا همه مهاجران قانونی و غیرقانونی به داخل کشور بیایند؟ اصلی ترین آسیب دیده خود طبقه فرودست خواهند بود و یا بستن راه مرزها با چنین امکاناتی و واقعی کردن تقسیم بندی ما و آنها؟ هیچکدام. چاره برانداختن همه دیوارهای ساختاری‌ای است که موجب فرار مهاجران از کشورهایشان شده است. همه دیوارهای جهانی سازی به سبک رهبران جدید دنیا که روزگاری یک سیاه‌پوست آمریکایی را به کشتن می‌دهد؛ روزگاری یک پیرزن کرمانشاهی را و روزگاری نیز بی‌آبی بخشی از پاره تن ایران را با بی‌اهمیتی به فراموشی می‌سپارد.

پی‌نوشت:

یک راه دیگر هم وجود دارد. سه روز دیگر سالگرد درگذشت آرمانگراترین مرد تاریخ معاصر ایران است. هم او که در دوره قبل از انقلاب با وجود تمام مسائل و مشکلات حاد ایران این تقسیم بندی ما و آنها را به خوبی فهم کرده بود و با وجود مبارزه با رژیم پهلوی؛ نوک تیز پیکانش به سمت آمریکا و اسرائیل به عنوان به وجود آورندگان تقسیم بندی ما و آنها کند نشد. اگر سند زنده می‌خواهید برای آنکه در ماجرای غیزانیه و پیرزن کپرنشین؛ کشته شدن یک سیاهپوست آمریکایی چه کار می‌کند می‌توانید به نوک انگشت جانشین و شبیه‌ترین به او نگاه کنید. سخنرانی مهم سالیانه ۱۴ خرداد در راه است.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: نسبت غیزانیه و کپرنشین‌ها با آدمکشی در آمریکا/ توئیترعلیه ترامپ؟!