اینجا آسیه، پناهی ندارد...
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مهدی دیزانی؛* گرچه اتهامات متعدد است، ولی دادستان روی چند تایی اصرار بیشتری دارد. یکی از آن اصلیها، خراب کردن چند زاغه و آلونک در حاشیه تهران و بی سرپناه کردن مردم مستضعف است. علیالظاهر یک نفر هم در جریان اعمال قانون کشته شده، گرچه متهم میگوید عوامل قانون نقشی در قتل نداشتهاند. سوالها پیاپی پرسیده میشوند و پاسخها راه به جایی نمیبرند. حکم خلخالی از پیش مشخص است؛ چهل و یک سال پیش، عدالتخانه انقلاب، سناتور انتصابی، وزیر کابینه هویدا و آخرین شهردار طاغوتی تهران را به جوخه آتش میسپارد.
چهل و یک سال پیش، آسیه پناهی هم احتمالا مثل خیلی از نوجوانان هم سن و سالش، اخبار را دنبال میکرد و تصویر محو آینده خود را میان آن شعارهای بلند میجست. نمیدانم، شاید قانون اساسی جدید را که برانداز میکرد، خیالش جمع میشد از بابت مسکن زندگی آینده اش. از بابت هزینههای کمرشکن بیماری در هنگام پیریاش. از بابت آموزش و پرورش فرزندان به دنیا نیامدهاش. شاید فکرش را هم نمیکرد که چهل و یک سال بعد، رنج فقر و بی عدالتی چنان گرد پیری به چهره اش بپاشد که مطبوعات، وی را در پنجاه و چند سالگی پیرزن کرمانشاهی بخوانند.
قصه تلخ حاشیهنشینی، ظاهرا تمامی ندارد. گرانی برآمده از فساد و بی تدبیری، به حاشیه میراند و سپس اختلاف چند دستگاه حاکمیتی، سایه همان پناه 12 متری را از پناهی و خانواده شش نفره اش سلب میکند. شاهدان میگویند ماموران قانون مردم فقیر منطقه را نیمه شب با اشک آور و گاز فلفل از خواب بیدار کرده و همان سقف ناچیز را با لودر به طرفهالعینی روی وسایل مستعملش خراب کرده اند. روایت این جنگ نابرابر لودر و آه مردم بی پناه، ذهنم را به سمت و سوی خوبی هدایت نمیکند. برادری نوشته بود آسیه پناهی در اثر استنشاق بیش از حد گاز فلفل قلبش ایستاده است. قلبم آتش میگیرد و سینه ام فشرده میشود...
وضعیت عجیبی داریم. در حکومت مستضعفین، اگر مقابل این ولینعمتان پابرهنه حرفی از جمهوری اسلامی به میان آوری، گاهی زبان به دشنام باز میکنند و تو سر به زیر میاندازی؛ گاهی حساب امام و انقلاب را از این بی عدالتی ها جدا میدانند و خود را انقلابی مینامند، بغض میکنی و لب به دندان میگزی؛ حرفی برای زدن نداری. با خود مرور میکنی که این شریح قاضیها را تو باید رسوا کنی.
نگرانیم، نگران انقلاب مستضعفان. دلواپسیم، اما دل فریاد زدن نداریم. کم کم دریافته ایم که مدت هاست داریم از سکوت خودمان سیلی میخوریم. وقت فریاد زدن فرا نرسیده است؟ نمیدانم. شوک آبان که از خواب بیدارمان نکرد، شاید سیلی قتل این مظلوم از خواب بیدارمان کند و ما را با اماممان آشتی دهد. امامی که با آن عظمتش، میترسید از روزی که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه داران گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند. امامی که میگفت:« ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد...»
مهدی دیزانی، مسئول واحد اندیشه بسیج دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
منبع خبر: خبرگزاری دانشجو
اخبار مرتبط: اینجا آسیه، پناهی ندارد...
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران