مسیر کشور پس از امام در رهبری آیت الله خامنه‌ای

مسیر کشور پس از امام در رهبری آیت الله خامنه‌ای
خبرگزاری دانشجو
 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، محمدعلی صمدی پژوهشگر تاریخ معاصر طی یادداشتی نوشت: صاحب این قلم اصراری ندارد پنهان کند یا در پس تشبیه و استعاره اعلام کند که نتیجه سه دهه رهبری آیت الله سیدعلی خامنه‌ای بر جمهوری اسلامی ایران را مطلوب و موفقیت‌آمیز ارزیابی می‌کند و اگر متهم به تملق نمی‌شد، الفاظ دیگری به کار می‌برد که حق این داعیه را ادا کند، اما در این یادداشت کوتاه، قصد من اثبات باورم به کسی نیست بلکه بنا دارم به اجمال علت دستیابی به چنین کارنامه درخشانی را، دستکم از منظر خود بیان کنم.

چه اهمیتی دارد که مشتی رقیب سیاسی جنابشان درباره‌ام چه فکر می‌کنند یا کمپلکس‌های زخم و کینه و عقده در رسانه‌های اروپایی و آمریکایی و سعودی چه رطب و یابسی به هم ببافند. بی حاشیه‌روی بیشتر، معتقدم آیت‌الله خامنه‌ای جز با تقلید از راه و روش سیاسی امام خمینی، نمی‌توانست طی این سه دهه، به چنین جایی برسد که امروز ایستاده‌ایم. شاید این جمله کلیشه‌ای به نظر بیاید، ولی مرادم از تقلید، آن معنای پروپاگاندایی‌اش نیست. ایشان به دلایلی که قطعاً تنها یکی از آن ها، علاقه و شیفتگی نسبت به «حضرت روح الله» است، توانست حکومت ده ساله آن حضرت را به مثابه یک مدل که به صحت و موفقیت آن اعتقاد کامل داشت، مقابل خود قرار داده و به جرات ادعا می‌کنم که طی این سی سال، با اقتباسی آزاد، به بسط و پرورش آن اقدام کند.

زیاد شنیده‌ام که گفته‌اند رهبری ایشان با رهبری امام متفاوت است و ایشان کشور را بر طریقی متفاوت هدایت کردند یا اگر امام بود، چنین نمی‌کرد و چنان می‌کرد، اما به نظرم تنها تفاوت عمده میان روش رهبری ایشان با رهبری امام خمینی، سرعت حوادث در دهه نخست انقلاب اسلامی است. طبیعی است که آن چه ایران در ذیل رهبری امام خمینی طی ده سال با آن مواجه شد، در مسیر حیات بسیاری از ملت‌ها و کشورها، طی نیم قرن یا حداقل ربع قرن اتفاق می‌افتد.

گرچه آقای خامنه‌ای، کشور را ده سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحویل گرفت، اما شرایط اقتصادی و اوضاع مادی کشور، شباهت زیادی داشت به روز‌های نخست پیروزی انقلاب. آن زمان، کشوری انقلاب زده، با ذخائری در حد صفر، به دلیل انهدام ساختار‌های سیاسی و اقتصادی رژیم قبل، خروج سرمایه‌ها توسط عوامل آن رژیم و اعتصاب‌های بلند مدت صنایع پایه و بازار و این زمان، کشوری جنگ زده با دستی خالی به دلیل فرسایش و خسارات سنگین صنایع پایه در جنگ و تحریم‌های طولانی و فرسایشی، اقتصادی مضمحل که محصولی بود از خبط و خطا‌های عجیب و غریب دهه آخر حکومت پهلوی و ده سال جنگ و ناآرامی در گوشه کنار کشور.

حتی بتوان گفت که اقتصاد سال ۱۳۶۸، رقت بارتر از اقتصاد سال ۱۳۵۸ بود. در ابعاد سیاسی هم کشور، پس از جنگ، به دلایل مختلفی دچار انشقاق‌ها و شکاف‌های مشابهی با سال ۱۳۵۸ بود. جناح‌های سیاسی که گمان نمی‌کردند جنگ به این زودی‌ها به نتیجه مشخصی برسد، حالا پس از مدت‌ها، طعم صلح و آرامش سرمستشان کرده و گرفتار اختلافات و تعارضاتی با الگو‌های مشابه ده سال قبل شدند.

انقلابیونی که تصور خروج قریب الوقوع از سیطره سنگین خفقان شاهنشاهی را نداشتند و اتحادی هرچند خفیف را علیه دشمن مشترک در پیش گرفته بودند، به فاصله چند ماه پس از پیروزی انقلاب، گرفتار رقابت و تعارضات شدند و آشفتگی‌های خطرناکی را در ساختار سیاسی کشور ایجاد کردند. (طبیعی است که غالب این شباهت‌های رفتاری، در سطح کلیات است و الا کسی مدعی مشابهت خط کشی‌های سیاسی نیرو‌های انقلاب، پس از وفات حضرت امام، مشابه آن چه مثلا جریاناتی مانند منافقین یا گروه‌های ملی-مذهبی نیست).

در وجوه اجتماعی نیز معضلاتی حس می‌شد که حداقل دورنمای مشابهی با ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی داشت. در سال ۱۳۵۸، صاحب نظران خارجی معتقد بودند که انسجام اجتماعی، به دلیل مشکلات اقتصادی و ناتوانی انقلابیون در رفع آن ها، به اضافه شکاف‌های سیاسی ناشی از تلاش اقشار مختلف برای تقسیم قدرت در نظام جدید، از میان رفته است و آن طور که به نظر می‌آید، یکپارچگی ملی وجود ندارد.

تجزیه طلبی‌های پی در پی و منازعات منطقه‌ای و سازمانی و اداری و... تاییدی بر این فرض بود. در سال ۱۳۶۸ هم اوضاع چندان خوشایند به نظر نمی‌رسید. نیرو‌های انقلابی و باورمند به نظام اسلامی، دچار گسل‌های قابل اعتنایی بودند که با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شروع شد. عزل آقای منتظری از رهبری که برای عموم مردم و اکثریت سیاستمداران، ناگهانی به نظر می‌آمد (در حالی که نتیجه بیش از سه سال تقلای پشت پرده امام خمینی برای اجتناب از چنین سرانجامی بود) و شوک منفعل کننده‌ای بود که البته با ضربه خرد کننده رحلت حضرت امام، فرصتی برای ماهیگیری از طرف ماهیگیران حرفه‌ای میدان سیاست فراهم نشد.

سنگینی مصائب و شاید خستگی و انفعال، نیرو‌های انقلابی را تهدید می‌کرد و بخش‌های دیگر بدنه فعال اجتماعی هم، چیزی در چنته نداشتند که در غیاب جوش و خروش انقلابیون، جایگزین کنند. آنان تمام انرژی خود را طی دهه گذشته، با غر زدن، زنجموره و تلاش برای اخلال، یا حداقل بی نتیجه نشان دادن تکاپوی شبانه روزی انقلابیون، به هدر داده بودند و هیچ ایده‌ای برای بهبود امور نداشتند جز تکرار شعار‌ها و تحلیل‌های فانتزی رسانه‌های خارجی. در این میان نباید از یک تفاوت جدی میان آغاز رهبری ایشان با آغاز زعامت رسمی امام خمینی بر نظام اسلامی غافل بود.

حضرت روح الله در حالی رهبری قانونی خود را بر کشور پیش گرفت که مخالفانش، هیچ کدام خود را در اندازه‌ای نمی‌دیدند که بتوانند در برابر ایشان عرض اندامی کنند، در حالی که مخالفان رهبری آیت‌الله خامنه‌ای در دایره نظام اسلامی، برای خود قواره‌ای معادل یا در برخی موارد، بالاتر از ایشان در نظر داشتند که البته این امری طبیعی و مبتلا به تمامی انقلاب‌ها و نهضت ها، پس از حذف مؤسس یا پیشوای نخستین آن‌ها بوده و خواهد بود.

در چنین شرایطی که جزئیاتش در این مختصر نمی‌گنجد، آیت الله خامنه‌ای بر مسند رهبری نشست. بررسی تاریخی مختصری، خالی از غرض ورزی و البته متکی به درکی درست از وقایع دهه شصت و اتفاقات سی سال گذشته نشان می‌دهد که دومین رهبر انقلاب اسلامی، برای مواجهه با شرایطی که وصفش رفت، مانند شاگردی ممتاز سیره امام خمینی را درپیش گرفت و آن مدل را با بردباری قابل تحسینی، در کوره زمان به کمال رساند.

برای مثال، می‌توان به شکل مواجهه ایشان با جریانات سیاسی منتقد و پرمدعا اشاره کرد. صبوری ایشان در برخورد با این جریانات که به نظر صاحب این قلم، در بسیاری جهات، شبیه گروهک‌ها در اوایل پیروزی انقلاب عمل می‌کردند و تنها گرایشات کفرآلود و التقاطی آنان را نداشتند، چیزی کم از حضرت امام نداشت. ضمن این که به دلیل آرامش نسبی کشور، پس از جنگ و انقلاب، ایشان موفق شدند از سرخوردگی کامل این نیرو‌ها جلوگیری کرده و آن‌ها را در چارچوب ساختار‌های نظام نگه داشته و حتی زمینه به قدرت رسیدنشان را فراهم کرده یا از تخریب و تضعیف غیرمتعارف آنان توسط رقبای شان جلوگیری کنند. مهمی که در سال‌های نخست تأسیس نظام، علی رغم اهتمام «حضرت روح الله»، به دلیل هیجانات غیرقابل مهار نیرو‌های انقلاب و حضور نیرو‌های تحریک کننده فراوان در داخل کشور، چندان مورد توجه نبود و تعارضات خیلی زود به رویارویی منجر می‌شد.

از این قبیل، موارد بسیاری را می‌توان مثال زد که البته نیاز به مجالی وسیع‌تر و پژوهشی عمیق‌تر و مستند دارد. در سیاست خارجی و راهبرد‌های نظامی، حتی انطباق بیشتری مشاهده می‌شود. سرسختی‌ها و انعطافات حضرت روح الله در تقابل با فشار‌های شکننده دشمنان خارجی طی وقایعی، چون جنگ، پذیرش قطعنامه، ماجرای سلمان رشدی یا نوع برخورد با ابرقدرت شرق، مواردی هستند که با کمی دقت و تیزبینی، می‌توان موارد مشابه آن‌ها را در سال‌های رهبری «آقا» مشاهده کرد و شاید مهم‌ترین تشابه رهبری امام خمینی و آیت الله خامنه‌ای، تلاشی است که ایشان در جهت افزایش بلوغ سیاسی (فارغ از بستگی یا عدم بستگی عاطفی به گرایشات سیاسی حاکم) در میان توده‌های مردم در پیش گرفتند. مطالعه در این زمینه احتمالاً ساده تراز سایر حوزه‌هاست، چون تمامی صحبت‌ها و مکتوبات امام خمینی و آیت الله خامنه‌ای در دوران زعامت شان در دسترس عموم و قابل بررسی است.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: مسیر کشور پس از امام در رهبری آیت الله خامنه‌ای