عشق و شور حیدری وجودی؛ 'ای دل پاک گناه تو خوشم میآید'
در کودکی، زمانی که تنها حدود دوازده سال داشت، مصراعی بر لبانش جاری شد و حیدری وجودی را برای هفتاد سال دیگر گرفتار شوریدگی شاعرانه و عارفانه کرد و به قول خودش در برزخی از هوشیاری و جنون قرار داد.
مصراع "چه بودی، رو نمودی دل ربودی بیدلم کردی" او را چنان مجذوب کرد که دیگر به چیزی غیر از شعر و بعد عرفان نپرداخت.
حیدری وجودی از چند منظر یک شخصیت فرهنگی بارز و قابل توجه در افغانستان بود.
نخست این که او چنان که پرتو نادری، شاعر معاصر، گفته است، آخرین حلقه از شاعرانی بود که "عرفان" با نام شان گره خورده است. شاعرانی که سلوک فکری و سبک زندگی شان مشخصههایی مثل فقیرانگی، خوش مشربی و واسوختگی داشت.
ملک الشعرا قاری عبدالله، عبدالعلی مستغنی، مولانا خال محمد خسته، واصل کابلی، ندیم کابلی، شایق جمال، ملک الشعرا عبدالحق بیتاب، غلام نبی عشقری (معروف به صوفی عشقری) و چند چهره دیگر، شاعرانی بودند که از نظر اندیشه، گرایش عرفانی و صوفیانه و از نظر زبان تحت تاثیر سبک هندی به ویژه بیدل ولی با تلفیقی از سبک عراقی بودند. همچنین برخی از این چهرهها از شاعران حوزه بخارا نیز تاثیر پذیرفته بودند. این گروه در آغاز سدهای که اکنون به پایانش نزدیک شده، همزمان با ایجاد شدن "انجمن ادبی کابل" ظهور کردند و به خاطر نوع خاصی از پرداخت در شعر فارسی دری "شاعران مکتب کابل" نام گرفتند.
حیدری وجودی آخرین نماینده برجسته و مطرح همین مکتب بود؛ مکتبی که در دهههای اخیر با ظهور شاعران نوگرایی مثل واصف باختری و همچنین شاعران چپگرا مثل بارق شفیعی، سلیمان لایق، عبدالله نایبی و دیگران به حاشیه رفت.
- حیدری وجودی شاعر نامدار افغانستان در گذشت
- کتابخانههای عامه افغانستان دگرگون میشود؟
- هفتاد و پنج سالگی انجمن ادبی کابل
نکته دیگری که اهمیت حیدری وجودی را برجسته میکند، حضور و نقش او در زنده و جاری نگهداشتن همین سبک و سلوک بود. او به تنهایی محور گروهی از آدمهایی در کابل شد که شیفته عرفان مولانا و شعر مکتب کابلی بودهاند. محل کار او در کنجی از کتاب خانه عامه کابل چند دهه نه تنها پاتوق این افراد بود بلکه یک نشانی مشخص برای شاعران جوان و تازهکار نیز بود.
اگر چه به دلیل این که درونگرا بود یا شاید به دلیل رعشه شدیدی که هنگام صحبت در صدای او ایجاد میشد، زیاد حرف نمیزد، اما فقط قرار گرفتن در حضور شاعری با چنین کارنامهای برای بسیاری هیجانانگیز بود.
او برای بیش از سی سال هر هفته به طور منظم نشستهای شرح مثنوی مولانای بلخی و شعرهای بیدل دهلوی برگزار میکرد. حرفهای او درباره موضوعات عرفانی در این نشستها برای برخی چنان تاثیرگذار بود که اشک میریختند.
این شاعر صوفی به نوعی از عرفانی باور داشت که "سخت گیری و تعصب را خامی" میخواند و مثل درگاه ابوالحسن خرقانی هر کسی، بدون این که ایمان و اعتقادش مورد بازپرس قرار بگیرد، میتواند به حضور او راه یابد. به همین دلیل بود که افرادی از هر گروه، قومیت، پیشینه حزبی و سیاسی و از هر طبقهای نزد او میآمدند ولی با برخورد یکسان مواجه میشدند.
شایق جمال، از همگنان مطرح او در بخشی از غزلی که در وصف حیدری وجودی در ۱۳۴۶ خورشیدی نوشته است، گفته است:
هر کس به نقد مهر و وفا میتوان خرید
جنس صفا و صدق، ز بازار حیدری
حیدری وجودی و عشق زمینی و آسمانیحیدری وجودی عشق را جوهر اصلی شعر و زندگی خود میدانست. حتا از نظر بسامد واژگانی "عشق" در شعرهای او بارز است. او به عشق خودش را چنان سرسپرده میدانست که در شعری به حکم آن خاک کوچه معشوق را جاروب میکند.
ندیدهای که به مژگان خویش میروبم
به حکم عشق گرانمایه، خاک کوی ترا
*
این شعر نیست نعره مستانه من است
فریاد و شیون دل دیوانه من است
این پیکر نحیف که دیده گدازها
مأوای گنج عشق تو، ویرانه من است
عشق اگر چه در اغلب شعرهای او رنگ و بوی عرفانی دارد اما او از زمره مسلمانان و عارفان سختگیری نبود که منکر اهمیت عشق زمینی شود. عرفان او با پیروی و تاثیر از اندیشه مولانا به انسان به عنوان پارهای از روح خداوند میدید، بنابراین عشق انسان به انسان هم در واقع برای او قابل ارج بود. بسیاری از عارفان چنین مکتبی، عشق به خدا را حقیقی و غیر از آن را مجازی میدانند، حتا بر این امر نیز معتقدند که "عشق مجازی" مقدمهای برای رسیدن به "عشق حقیقی" است.
اگر به نمادها و کلمات کلیدی عرفانی و برخی اشارات ارجاعات بسیاری از شعرهای حیدری وجودی دقت نکنیم، تصور خواهیم کرد که مخاطب تمام آن شعرها معشوقهای زمینی بودهاند.
با این حال در چند دهه کارنامه شاعری نمونههایی هم دارد که نمیتوان آنها را در دایره شعر عرفانی گنجانید و جنبه کاملا زمینی دارند. بالاخره او نیز یک انسان ساکن همین زمین و دارای احساسهایی مثل هر آدم دیگری، بود. مثل شعرهایی که در پی میآید؛ برخی حتا با مایههای اروتیک:
ستاده بود چو طاووس مست بر لب جو
کشید جان مرا سینه کشیده او
به زیر جامه سبز حریر میلرزید
چو موج نور دو تا نار نو رسیده او
*
مکش ز پیکر سیمین خود لباس زری
سیه مکن گل روی سفیده سحری
*
به مانند دو مه کاندر دل تالاب میغلتند
به لای جامه دیدم سینههای صاف سیمینش
به کام آرزویم جوهر حنظل شکر گردد
به یاد بوسه لبهای شهدآمیز شیرینش
حق نشر عکس Yassir Malikzadaحیدری وجودی این شعرها را در سی و چند سالگی نوشته است که در مجموعه سوم او "نقش امید" چاپ شده است. اما نمونههای مثل این را در شعرهای بعدی و حتا در سرودههای سالهای اخیر زندگی او نیز میتوان دید.
ویژگی دیگر شعرهای او سوز و گداز و شیفتگی بسیار درشتی است که در زبانی بسیار ساده بیان میشود:
با آن که مرا آتش هجران تو "در" داد
شادم که کسی را خبری نیست ز دودم
*
همچو مهتاب که بر ابر حریری تابد
تن و تنپوش سیاه تو خوشم میآید
...
رفتی از خویش و کف پای که را بوسیدی
ای دل پاک! گناه تو خوشم میآید
*
نگاهت دفتر شعر است میخوانم، نمیدانم
ولی تو شعر من را خوب میفهمی، نمیخوانی
بیثباتی جهان
شعرهای با درونمایه اجتماعی حیدری وجودی مثل صوفیان و قلندران همصنف او ما را برای توجه به قشر فقیر و فردوست جامعه فرا میخواند. به گونه نمونه در این بیتها که درباره تاثیر باد زمستان بر دستفروشان سخن میگوید:
غریو تندباد مردم آزار
کسی داند که اندر روی جاده
به پا از صبح تا شام غریبان
به امید لب نانی ستاده
تن لرزان چو برگ بید بیبر
به فرق سر تبنگی را نهاده
به رگها خون او را یخ گرفته
زبانش از سخن گفتن فتاده
او فقیرمشرب بود و زندگی بیآلایش را دوست داشت. در طول حیات تلاشی برای حضور در مباحث جنجالی نکرد و نیز نخواست تسلیم دنیای مدرن و شبکههای اجتماعی و دغدغههای آن شود. او پایپند نوعی از بینیازی عارفانه بود و چنان که گفته شعر برایش همه چیز بود.
به پیش کس نکنم دست احتیاج دراز
چرا که حاجت و حاجتروای من شعر است
حق نشر عکس حیدری وجودیدرگذشت حیدری وجودی داغی بر دل بسیاری نهاد که او را میشناختند و از او خاطراتی داشتند. وقتی خبر درگذشت او منتشر شد، شمار زیادی اظهار تاسف کردند و با انتشار عکسها و شعرهای او به او که در ۸۱ سالگی درگذشت،ادای احترام کردند. از جمله رضا محمدی، شاعر مطرح افغانستان مرثیهای برای او نوشته است که اینگونه آغاز میشود:
تمام عمر غریبانه زیستی دریا!
برای غربت مردم گریستی دریا
وجود کابل، روح تو بود در جریان
کسی اگر چه نپرسید کیستی دریا
چند باری که از وخامت وضع سلامتیاش خبر رسید، برخی هم از عدم توجه مسئولان و مقامها و افراد دارا به او نوشتند. تا این که او نیز یکی از قربانیان کرونا شد.
در نگاه حیدری وجودی به جهان گاهی میتوان نوعی از دلزدگی از "بشر" و تاکید در بیثباتی دنیا را دید که خود سرنوشت خودش را چنین به تیرگی کشانده است.
جهان دریایناپیداکنار است
بشر بر بال امواجش سوار است
قرار و عافیت از مرگ میخواه
که بحر زندگانی ناقرار است
*
بشر ای دشمن آرامی خویش
هوسها پختهای از خامی خویش
ز خودخواهی به دانشگاه هستی
شدی انگیزه ناکامی خویش
حق نشر عکس Yasser Malikzadaاگر چه از اتاق استاد حیدری وجودی در گوشهای از طبقه سوم کتابخانه عامه کابل دیگر در روزهای دوشنبه و چهارشنبه صدای پیری با مریدانش شنیده نخواهد شد. با آن که دیگر جای او در آن چوکی/صندلی کنار پنجره مشرف به شهری پرهیاهو و نیز در بسترش در کنار خانواده خالی خواهد بود. او برای ادبیات و دوستدارانش میراث بزرگی برجا ماند، چنانچه صوفی عشقری در ۱۳۵۱ خورشیدی درباره او گفته:
"گل" نگردد تا قیامت در جهان
زین اثر نام و نشان حیدری
در تنور سینههای سالکان
پخته گردیده است نان حیدری
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: تا وقتی تو و امثال تو را سر جایتان بنشانیم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران