«سیرت» جنبش سبز

«سیرت» جنبش سبز
کلمه
چکیده :خرداد ۸۸ نقطه‌ی عطفی است در تاریخ جمهوری اسلامی که فهم تاریخ پس از آن، بدون توجه به این نقطه‌ی عطف ناممکن است. خوشایند و مطلوب‌مان باشد یا نباشد، خرداد ۸۸ چرخش‌گاه کلیدی حکومت بود برای حذف حداکثری و انحصار مطلق، و برترنشاندن روال‌های نظامی و امنیتی بر سیاست‌ورزی نصفه و نیمه‌ی پیشین، و سرمشقی شد برای دی ۹۶ و آبان ۹۸، و کشتار عریان در ماهشهر و شهریار و قلعه حسن خان و ده‌ها نقطه‌ی دیگر ...


کلمه – سید احمد نیک‌جو

فرا رسیدن سالروز انتخابات سال ۸۸، و آن سیه‌روزی و نکبتی که به‌زور خدعه و فریب و سرنیزه بر کشور تحمیل شد بسیاری عواطف پاک و صادقانه را به غلیان درآورد و دگرباره نام ثلاثه‌ی محصوره را بر زبان و قلم کثیری از پیر و جوان این سرزمین جاری ساخت؛ در زمانه‌ای که روزی بدون خبری از فساد و به یغما بردن سرمایه‌های این کشور شروع نمی‌شود و بدون عکس و صدا و خبری از رنج و مصیبت رعیتی از رعایای این مُلک به پایان نمی‌رسد، نام این سه عزیز همان حقیقتی است که یادآوری و تکرارش می‌تواند قوت قلبِ بلادیدگان باشد و روشن‌نگهدارنده‌ی شعله‌ی لرزان امید.

اما به هوش باید بود که خرداد ۸۸ بیش از آنکه موضوع دل‌نوشته و تجدید خاطره‌ی روزهای همبستگی و هم‌دلی باشد، سوژه‌ای است برای یادآوری حقیقتی سترگ؛ حقیقتی که بسیاری از سیاسیون، از سر غفلت یا تغافل، از روی خوش‌خیالی یا طمع قدرت، در فراز و نشیب این سالها کوشیدند در کم‌رنگ یا محوکردن آن؛ این حقیقت عریان که در این سرزمین از جمهوریت و اسلامیت تنها نامی تهی و بدون مدلول به‌جا مانده و هر چه که هست، فقط شهوت قدرت است و طمع ثروت و برق تزویر، و هر کسی به هر نامی که در پی پنهان یا رقیق‌کردن این حقیقت کانونی باشد، یا به خبطی بزرگ دچار است یا دل به سفره‌ی رنگین و چرب اصحاب تقلب چشم دوخته.
بدین سبب، فراسوی تجدید خاطرات تلخ و شیرین آن ایام، به پاسداری از میراث فکری آن دوران نیازمندیم. باید این تاریخ ۱۱ ساله را بازخوانی کرده و تصمیم‌های ریز و درشت این سالها را در ترازوی آن حقیقت ستبر بسنجیم و این میراث گران‌سنگ را چراغ راه سازیم.
ببینیم که کوتاه‌آمدن از حقیقت، و برترنشاندنِ شبه-مصلحت‌های کوتاه‌مدت، چه بر سر آرمان و امید جامعه می‌آورد؛ درس بگیریم که چشم‌پوشی از دروغ‌های کوچک و بزرگ، سر از چه ویرانه‌ای درمی‌آورد، به یاد داشته باشیم که سستی در مطالبه‌گری و پیگیری وعده‌های دم انتخابات، و سکوت در برابر به حاشیه راندنِ مطالبات برحق، چه فرجام تلخی می‌تواند پدید آورد؛ عبرت بگیریم که بر سر واژگانی چون «واقع‌بینی» و «آینده‌نگری» و «تدریجی بودن تغییر» نباید سهل‌گیر بود و اجازه داد که هر رطب و یابسی را در این لباس بزک کنند.

وگرنه، همین می‌شود که امروز هست! دولتی بر سر کار است که با فریاد نام و راه محصورین بر سر کار آمده، اما نه تنها گره فروبسته‌ی حصر را نگشود، که در کار خود نیز در مانده، و بی‌اختیار و بی‌خاصیت، مترسکی را مانندست که دست و پای چوبین خویش را نیز نمی‌تواند بجنباند، نه در اقتصاد و سیاست داخله و نه در منطقه و جهان؛ نه کسی در داخل او را به بازی می‌گیرد و نه در خارج از مرزها کسی برایش تره خرد می‌کند و وقعی به ژست‌هایش می‌نهد. بخشی از این تباهی، محصول سهل‌گیری و خوش‌بینی نابه‌جای ماست که گذشته‌ی آزموده‌شده را کم‌رنگ کردیم و هنگام اعتماد، به قدر لازم سخت‌گیر و اصول‌مند نبودیم.

خرداد ۸۸ نقطه‌ی عطفی است در تاریخ جمهوری اسلامی که فهم تاریخ پس از آن، بدون توجه به این نقطه‌ی عطف ناممکن است. خوشایند و مطلوب‌مان باشد یا نباشد، خرداد ۸۸ چرخش‌گاه کلیدی حکومت بود برای حذف حداکثری و انحصار مطلق، و برترنشاندن روال‌های نظامی و امنیتی بر سیاست‌ورزی نصفه و نیمه‌ی پیشین، و سرمشقی شد برای دی ۹۶ و آبان ۹۸، و کشتار عریان در ماهشهر و شهریار و قلعه حسن خان و ده‌ها نقطه‌ی دیگر، و فضاحت و رسوایی تا بدان‌جا رسید که نظام در معنای «مستضعف» نیز دست برد تا به خیال خام خود، دامن از نجاستِ کشتار و جنایت پاک کند. ما نیازمند یادآوری دائمی این حقیقت‌ایم تا اجازه‌ی مصادره و تحریف شعارها و آرمان‌های‌مان را به هر کس و ناکسی ندهیم.

اگر کسی همچنان مایل است به «نمایش» انتخابات دل ببندد مانعی نیست، اما نباید اجازه داد که جنبش سبز و اهدافش را بازیچه‌ی خود کند.

نباید به قلب ماهیت جنبش سبز رضایت داد و سکوت کرد تا عده‌ای پشت صندوق رای پنهان شوند و ما را متهم کنند به رادیکالیسمی که ادب و آداب دموکراسی‌خواهی را نمی‌داند و راه دموکراسی را از خیابان دنبال می‌کند. اینکه «خیابان جایگزین صندوق رای نیست»، طعنه‌ای است به ما هواداران جنبش سبز، تو گویی که ما سازوکار رفتار دموکراتیک را نمی‌دانیم و جوانانی سربه‌هواییم که یک‌شبه ایران را بهشت می‌خواهیم. چه تهمتی بدتر از این؟

هیچ کس نباید از یاد ببرد که جنبش سبز در طلیعه‌ی یک «انتخابات» زاده شد و جنبشی انتخابی بود، اما در قبال «هویت» انتخابات منفعل نبود و صد اما که فرق «انتخابات آزاد و سالم» و «خیمه‌شب‌بازی اصحاب قدرت» را خوب می‌دانست و حاضر نشد تا شریک تدلیس و تقلب و «نمایش» باشد. جنبش سبز و رهبرانش متوجه این دقیقه بوده‌اند که حضور در انتخابات و پذیرش نتیجه، مقدماتی دارد و لوازمی، که بدون این مقدمات و لوازم، و بدون دفاع از «حیثیت» و «اعتبار» صندوق رای، از برگه‌های سفید بی‌جان کاری ساخته نیست؛ کما اینکه امروز بر بسیاری از خوش‌بینان نیز آشکار شده که کشتی‌بان را سیاستی دیگر آمده‌ست، آن‌چنان که هیچ عرصه‌ی موثر و تعیین‌کننده‌ای از امورات را به برآمدگان از صندوق رای نمی‌سپارد و جز مجیزگویی و فرمان‌بری، از آنان انتظار ندارد و کوچکترین عرض اندامی را یا به تطمیع فرومی‌نشاند یا با تهدید و سرکوب.

آری، در جایی که حتی «ظاهر» قانون هم به هیچ گرفته می‌شود و ابتدایی‌ترین حقوق «قانون»ی منتخبین ملت امکان پیگیری ندارد، در جایی که خبر رشوه‌های میلیاردی برای تایید صلاحیت خم به ابروی حامیان شورای نگهبان نمی‌آورد و از تیزی پنجه‌ی فرودآمده‌ی آنان بر صورت غرور و حرمت ملت نمی‌کاهد و صدای لرزانی از عذرخواهی نیز بلند نمی‌کند، در جایی که رقابت بزرگانِ جریان‌های مختلف در نهاد «قانون‌گذاری» بر سر این است که کدام گوش به زنگ‌تر است و فرمان‌های صادره را بهتر منتقل و تثبیت می‌کند، آیا رقابت برای ورود به قدرت ارزش آن را دارد که امید جامعه را برانگیزیم؟

پیش از احیای نهاد نمی‌توان سراغ صندلی رفت و پیش از بازپس‌گیری «جایگاه» فیصله‌بخش صندوق، نمی‌توان به خروجی‌های آن دل بست، و این تمام پیام جنبش سبز بود و هست، و اگر جایگاهی در تاریخ مبارزات آزادی‌خواهانه‌ی این سرزمین داشته باشد، به سبب آشکارسازی همین پیام است. قهر مدنی و تحریم انتخابات نمایشی، در کنار حساسیت به دروغ و فساد و قلب واقعیت، و تاکید بر معاونت و برادری و برابری و بهره‌مندی شهروندان و زادگان این آب و خاک (از مسلمانِ شیعه و سنی تا مسیحی و یهودی و زرتشتی و بهایی و با دین و بی‌دین) از حقوق مدنی و سیاسی برابر، همه و همه در خدمت آن پیام صریح و بدیهی است.

از این روی، هر آنچه که در مدح و ستایش و یادبود رهبران جنبش سبز گفته می‌شود را باید به محک این پیام مرکزی جنبش سبز آزمود.
در این روزها، در تمجید از مشی و منش رهبران جنبش سبز سخنان فراوانی گفته شده که ابداً خالی از حقیقت نبوده و نمونه‌های منقول و مکتوب از این دست، فراوان است. این جمله‌ی کلیدی مهندس موسوی را نمی‌توان از یاد برد که «پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند». اما این همه‌ی ماجرا نیست و نمی‌توان «تمامیت» جنبش سبز را به این جنبه‌ها و خصائص نیکوی رهبرانش فروکاهید. چه بسا دیگرانی هم باشند که کم یا زیاد از این خصائصِ منشیِ نیکو بهره‌مند باشند. آنچه کانونی و محوری است، محتوا و مضمون تحلیلی-راهبردی جنبش سبز است که بر نگاهی دقیق و روشن‌بینانه استوار است، بی‌هیچ مجامله‌ای! و مگر می‌توان نقض عهد را دید و شاهد بی‌حیثیت‌شدنِ میثاق ملی، و به‌سخره‌گرفته‌شدنِ ظاهر و باطن قانون بود و خود را به ندیدن زد؟ به چه امیدی؟ اینکه کودتاگران به وعظ و نصیحت ما گوش بسپرند و کلمه‌ی «آشتی» چنان انقلابی در وجودشان به پا کند که بر سر عقل بیایند؟ به راستی با چه کسی تعارف داریم؟

تنگناهای داخلی و بین‌المللی نیز به‌جای سرعقل‌آوردن حاکمان و سیاسیون، بهانه‌ای شده برای خودفریبی، انگار که گرانی و تورم و بحران ارز و سکه و طلا و رشد اقتصادی منفی و فسادهای رنگارنگ و دروغ‌های وقیحانه و ناکارآمدی‌های ازحدگذشته و بازداشت‌ها و احضارهای هرروزه و ده‌ها سنگ دیگر که از منجنیق فلک می‌بارد، ربطی ندارد به «ساختار»ی که در برابر خودی‌ها رئوف و منعطف، و به منافع ملت بی‌اعتناست، و اگر در جایی از این سرزمین، طاقت ملت از بیماری و بی‌نانی و بی‌آبی طاق شده و فریادی به آسمان بلند شود، باید این صداها را خفه کرد، تا امنیت «نظام» آسیب نبیند. این نه تنها «نظام» است که ملت را در برابر این مشکلات به «گروگان» گرفته و هر صدایی را به همراهی با ترامپ تعبیر می‌کند، بلکه از آن بدتر، جماعتی از اصلاح‌طلبان نیز، که ولع حضورِ به هر قیمت در قدرت را پنهان نمی‌کنند، همین اتهام را نثار دسته‌ی دیگری از هم‌طیفان خود می‌کنند و معتقدند که عدم شرکت در انتخابات مجلس همراهی با ترامپ بوده است!

تاسف‌بارتر و طعنه‌آمیزتر آنکه همین‌ها برای مهدی کروبی دل‌نوشته هم می‌نویسند؛ دقیقاً همین‌ها، که ذره‌ای با مشی و منش و روش او قرابت ندارند، و در این سالها به قدر توان خود در تحریف واقعیت و بزک‌کردن زشتی‌های حکومت، و طعنه‌زنی به جنبش سبز فروگذار نکردند (و البته که ماحصل این تلاش‌ها را در میزان اقبال جامعه به مواضع خود در اسفند ۹۸ دیدند)، همانانی که در این سالها در برابر بیانیه‌ها و نامه‌های صریح کروبی در نقد صدر تا ذیل حکومت دم برنیاورده و بلکه آن را به‌هم‌زننده‌ی ملاعبه با حکومت تصور می‌نمودند، لابد امروز بیش از هر کسی محق‌اند که از «اعتدال» مهدی کروبی سخن بگویند! این دل‌نوشته‌ها، که «هیچ» نسبتی با منش و روش رهبران جنبش سبز ندارد، نه برای رضای خدا، که برای فروکوفتنِ رقبای درون جریانی است، وگرنه کدام تردستی‌ای می‌تواند «اعتدال»ِ مدنظر اینان را به کروبی بچسباند؟!

غافل از اینکه مهدی کروبی باهوش‌تر و شرافت‌مندتر از بسیاری از اینان بوده و هست و می‌داند که تنها اصلاحات «ساختار»ی است که شاید اندک روزنه‌ای برای برون‌رفت از بن‌بست باشد؛ همو که از ۲۳ خرداد ۸۸ می‌دانست که «این تازه اول داستان است»!

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: «سیرت» جنبش سبز