هر خطایی که از خودیها سر بزند، در نهایت با چشمپوشی حکومت مواجه میشود و مجازاتی در نظر گرفته نمیشود
سید محسن حسینی
سید مصطفی تاجزاده(متولد ۱۳۳۶، تهران) معاون بینالملل وزیر ارشاد(سیدمحمد خاتمی)در دولت مهندس موسوی و معاون سیاسی وزارت کشور در دولت اصلاحات(عبدالله نوری و عبدالواحد موسوی لاری) بود. ایشان در کنکورهای کارشناسی ارشد(سال ۷۱) و دکتری علوم سیاسی(سال۷۴) به ترتیب رتبههای اول و سوم را به دست آورد. با رخداد دوم خرداد ۷۶، مجدداً وارد میدان سیاست عملی شد. تاجزاده ریاست ستاد انتخابات را در برگزاری سه انتخابات سراسری بر عهده داشت. از سال ۸۸ تا ۹۵ نیز به عنوان زندانی سیاسی در اوین بود. ایشان هماکنون از منتقدان سیاستهای وضع موجود در کشور است.
*نشریه وحدت با توجه به حوادث اخیر آمریکا و واکنشهای دوگانهی مسئولان جمهوری اسلامی ایران، مصاحبهای اختصاصی در مورد معیارهای دوگانه با دکتر تاجزاده داشته است. توجه شما را به این مصاحبه جلب مینماییم.
*وحدت: به نظر شما برخوردهای متناقض و دوگانهی مسئولان جمهوری اسلامی با مسائلی مانند معترضان و تظاهرات در آمریکا و ایران، همهپرسی در فلسطین و ایران، حصر در بحرین و ایران، گرانی بنزین در فرانسه و ایران، فیلتر بودن توییتر و استفادهی مسئولان از آن و…چه آثاری بر مردم و کشورمان میگذارد؟*مردم از طریق معیارهای دوگانه قانع نمیشوند.
تاجزاده: شاید تنها اصل اخلاقی که میتواند مورد قبول همهی انسانها باشد، صرف نظر از گرایشهای متفاوت و حتی متضادی که دارند، همان اصل یا قاعدهی طلایی باشد که آنچه برای خود میپسندی، برای دیگران نیز بپسند و آنچه بر خود نمیپسندی، بر دیگران مپسند. بر این اساس فعل اخلاقی فعلی است که انسان بر خود و دیگران به یکسان جاری میکند.
باوجود این و متأسفانه کاربرد معیارهای دوگانه در اغلب کشورهای جهان در عرصهی سیاست خارجی حاکم است ( به ویژه در کشورهایی که سابقهی توسعهطلبی و استعمارگری دارند ). مثلا نسبت به دو نظام استبدادی که با یکی متحد است و با دیگری مخالف، دو نوع رفتار از خود نشان میدهند؛ نقض حقوق بشر در یکی را برجسته و پررنگ میکند و در دیگری به سادگی از آن میگذرد. چنین وضعیتی برای قدرتهای بزرگ از دید بسیاری از مردم جهان اگر چه ناپسند است اما انتظاری غریب نیست. ولی از کشوری انقلابی که داعیهی دفاع از ارزشهای الهی دارد، استفاده از معیارهای دوگانه بسیار ناپسند است و نه تنها هموطنان خود را توجیه و مجاب نمیکند بلکه با اعمال چنین روشی، عملکرد قدرتهای استعماری را توجیه میکند زیرا تلویحا اعلام میکند که ما نیز دقیقا مانند شما رفتار میکنیم با این فرق که قدرت شما را نداریم. به ویژه اینکه شیعیان/مسلمانان در اقلیتِ مذاهب جهانی هستند و توجیه یا کاربرد استانداردهای دوگانه به ضرر آنان است.
*استفاده از معیارهای دوگانه، اعتبار را لکهدار میکند.
وی افزود: از سوی دیگر بین روشنفکران نیز همین مشکل کاربرد معیارهای دوگانه به چشم میخورد و فقط منحصر به سیاستمداران کشورمان نیست. ما در جامعهی خود با کسانی مواجه هستیم که نقض حقوق بشر در ایران را به درستی و به شدت محکوم میکنند اما به نقض آن حقوق توسط دولت آمریکا (مانند زندان ابوغریب یا همین جنایت اخیر)، سکوت میکنند. از سوی دیگر صدا و سیما وقتی به آمریکا میرسد چنان طرفدار حقوق بشر و برپایی حق تظاهرات و تجمع مخالفان میشود و چنان سرکوبگری پلیس را محکوم میکند، که تعجب آدمی را برمیانگیزد. در عین حال نه تنها نسبت به نحوهی مواجههی غلط نیروهای نظامی و انتظامی در برخورد با مردم (مانند اعتراضات دی ۹۶ یا آبان ۹۸)، کلامی نمیگوید و از خشونت پلیس تصویری نشان نمیدهد بلکه با تحقیر معترضان و متهم کردن آنان به آشوبگری و مزدوری برای بیگانگان یا حداقل همسویی با مطامع خارجی، سعی در توجیه سرکوب آنان میکند. خوشبختانه اکثریت قاطع ایرانیان حق اعتراض را به رسمیت میشناسند و با سرکوبگری و برخوردهای خشونتآمیز پلیس مخالفاند، اغتشاش و آشوب را نیز به مصلحت نمیدانند. آنان در عین حال هم سرکوب پلیس در آبان ۹۸ را محکوم میکنند و هم سرکوب پلیس در مینیاپلیس و دیگر شهرهای آمریکا را.
به نظر من هر فرد و گروهی که با معیارهای دوگانه با نقض حقوق بشر در ایران و جهان روبهرو شود، اعتبار خود را نزد اکثریت مردم لکهدار میکند.
*وحدت: آقای دکتر سلطانی، نایب رئیس سابق اتاق بازرگانی، در توییتی گفت که”فرقی میان ظلم به سیاهپوستان در آمریکا و ظلم به سیاهبختان در ایران نیست اما ظاهراً رنگ پوست بیشتر از رنگ زندگی به چشم میآید”؛ به نظر شما چرا اینگونه است؟*سیاهپوستان آمریکایی از ستم مضاعف رنج میبرند.
تاجزاده: ما در ادبیات سیاسی خود، اصطلاحی به نام”ستم مضاعف” داریم. این واژه را در قبل از انقلاب معمولا برای زنان به کار میبردند اما منحصر به آنان نیست. به این معنا که میگفتیم یک ستم عام در جامعه وجود دارد به نام استبداد و انسداد سیاسی که در آن حقوق اساسی شهروندان مثل حق آزادی بیان و قلم و تشکیل حزب و برپایی اجتماع و آزادی انتخابات توسط رژیم از مردم دریغ شده است و به حقوق آنها تجاوز میشود. در عین حال زنان علاوه بر این ستم، از ظلم دیگری رنج میبرند که در آن حکومت و جامعه، هر کدام به نوعی بر آنان به دلیل زن بودن و به علت فرهنگ و مناسبات مردسالارانه اعمال میکردند. بنابراین همهی مردم از ستم و انسداد سیاسی در رنج بودند؛ زنان علاوه بر این ظلم آشکار، از محدودیتها و محرومیتهای زیاد دیگری نیز رنج میبردند و به همین دلیل واژهی ستم مضاعف رایج شده بود.
ما با همین وضعیت مواجهیم؛ همهی ظلمی که در آمریکا رخ میدهد، متوجه سیاهپوستان نیست و نه فقط دیگر رنگینپوستان را در برمیگیرد بلکه بسیاری از سفیدپوستان فقیر و آسیبپذیر را نیز شامل میشود. در حقیقت یک اقلیت کوچک و درعین حال بسیار برخوردار، البته به همراه طبقهی متوسط بزرگ و قابل توجهی که امورات زندگی خود را میگذراند، برابر درصد قابل توجهی از مردمی که گرفتار مشکلات معیشتی فراوان هستند، قرار میگیرند. اما سیاهپوستان علاوه بر اینکه عموما در طیف محرومان قرار دارند، اما به دلیل سوابق تاریخی و فرهنگ نژادپرستانه که هنوز در قشرهای مهمی از جامعهی آمریکا نفوذ دارد و در غرب پدیدهی نادری محسوب نمیشود، از ستم مضاعف رنج میبرند. یعنی همهی آن محدودیتها و محرومیتهایی که قشرهای آسیبپذیر را رنج میبرند، به آنان نیز آسیب میرساند و در عین حال به دلیل رنگ پوستشان از محدودیتهای مختلف از محلهای مسکونی تا آموزش و اشتغال آنان را شامل میشود، در رنج هستند. آنها علت بخش قابل توجهی از رنجی را که بر خود احساس میکنند متوجه رنگ پوست خود میدانند و اینکه چون سیاهپوست هستند، از دید بخشی از شهروندان و حتی سیاستورزان نژادپرستشان از حقوق مسلّم انسانی محروم هستند. بنابراین جلوهی بیشتری از مشکل اساسیای که تقریبا اکثر جوامع از آن رنج میبرند یعنی شکاف طبقاتی و گسستی که بین اقلیت برخوردار و اکثریت محروم وجود دارد، در میان سیاهپوستان مشاهده میشود.
برای روشنشدن عمق فاجعه توجه شود که میانگین ثروت یک خانواده سفیدپوست ۱۴۷ هزار دلار و ثروت یک خانواده سیاهپوست متوسط ۳۶۰۰ دلار یعنی حدود ۴۰ برابر است. این اختلاف ظرف ۳۰ سال اخیر بیشتر هم شده (آن موقع ۱۵ برابر بوده) است. یعنی اقلیتی دارد سال به سال و به شکل نظاممند فقیرتر و کمبهرهتر میشود.
*وحدت: ما یک نظرسنجی در پیج اینستاگرام گذاشتیم و پرسیدیم که اگر در ایران اتفاقی مشابه با برخورد پلیس آمریکا با جورج فلوید میشد، مسئولان جمهوری اسلامی چه میکردند؟ از ۱۶۶ نفر دانشجویی که در نظرسنجی شرکت کردند، ۶۴ درصد معتقد بودند که فیلمبردار آن صحنه بازداشت میشد! و تنها ۸ درصد معتقد بودند که آن پلیس بازداشت میشد، به نظر شما چنین نظری به چه مسائلی برمیگردد و آیا شما هم با نظر این دانشجویان موافق هستید؟*اکثریت جامعه به قضاوت عادلانهی حکومت باور ندارد.
تاجزاده: من از نتیجهی نظرسنجی شما هیچ تعجب نمیکنم و علت آن را عملکرد حکومت در سالهای گذشته میدانم که متأسفانه در حوادث مشابه ناعادلانه قضاوت کرده و بر مبنای آن حکم صادر نموده است.
برای مثال ما فاجعهی ۱۸ تیر ۷۸ را داشتیم که در آن، بخشی از نیروهای انتظامی و لباس شخصیها ظلم بزرگی به دانشجویان روا داشتند اما بعد از آنکه دادگاه تشکیل شد، عملا همهی متجاوزین تبرئه شدند و در عوض، تعدادی از دانشجویان به زندان انداخته شدند. در حوادث بعدی نیز کم و بیش همین وضعیت را شاهد بودهایم. به همین دلیل احساس اکثریت جامعه این است که از دیدِ حکومت، مردم به خودیها و غیرخودیها تقسیم میشوند. غیرخودیها، ناراضیانی هستند که هر از چندی به خیابانها هم سرازیر میشوند اما خودیها مدافع نظام هستند که بقای سیستم وابسته به حضور و وجود آنهاست. هر خطایی که از خودیها سر بزند، در نهایت با چشمپوشی حکومت مواجه میشود و مجازاتی در نظر گرفته نمیشود. در نقطهی مقابل، حکومت مسالمتآمیزترین روش اعتراضی ناخودیها را برنمیتابد و با شدیدترین وجه سرکوب میکند و سپس به جای رسیدگی به علل مشکلات و نارضایتیها، سعی میکند ناراضیان را ارعاب کنند و البته در موارد اندکی تطمیع. مثلا آنچه جامعه در حمله عدهای آتش به اختیار به سفارتخانههای انگلیس و عربستان دید، این بود که باوجود پیامدهای بسیار منفی آن دو اقدام علیه منافع ملی و حتی امنیت کشور، اما در دادگاهها کسانی با مجازات جدی دیده نشد، ولی دانشجویان بیشماری و همینطور معترضان زیادی که هیچ جُرمی جز شرکت در یک تظاهرات اعتراضی مسالمتآمیز نداشتهاند، به حبسهای سنگینی محکوم شدهاند!
به این ترتیب جامعه فکر میکند اگر چنین اتفاقی در ایران افتاده بود، بیشترین محکومیت قضایی متوجه تظاهرکنندگان میشد، نه متوجه سرکوبگران.
*بزرگترین مشکل سیاسی، کاربرد معیارهای دوگانه است.
ایشان در پایان و جمعبندیِ مصاحبه افزود:
بزرگترین مشکل سیاسی در جهان معاصر، کاربرد معیارهای دوگانه است یعنی انسان همان خطایی را که بر دوست خود میبخشد، بر رقیب یا دشمن خود نه تنها نمیبخشد بلکه آن را برجسته میکند.
به نظر من در عصر ارتباطات و جهانیشدن باید تکلیف خود را با استانداردهای دوگانه روشن کنیم و تا چنین نکنیم، نه تنها معیار اخلاقی برای ارزیابی عملکردها در عرصهی سیاست نداریم، بلکه از بُعد نظری نیز با تناقضات جدی مواجه خواهیم شد. افزون بر آن، بیتوجهی به این مسئله میتواند به منافع ملی و حتی منافع حیاتی کشور ضربه وارد کند.
به نظر میرسد هر چه قدرت بیشتر توزیع شود، امکان اعمال معیارهای دوگانه کمتر و احتمال رعایت حقوق انسانها بیشتر میشود. پس اگر کسانی خواهان رعایت کامل و برابر حقوق بشر در تمام زمینهها و برای همهی شهروندان جهاناند، توجه کنند که تنها با دموکراتیک شدن حکومتها و نیز خروج از نظام تک قطبی در عرصهی بینالمللی میتوانند امیدوار به اِعمال معیارهای واحد در سطح ملی و جهانی باشند.
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: هر خطایی که از خودیها سر بزند، در نهایت با چشمپوشی حکومت مواجه میشود و مجازاتی در نظر گرفته نمیشود
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران