سهگانۀ لیبرالدموکراسی، سوسیال دموکراسی و «لیبرال-سوسیال دموکراسی»؛ آیا همآوایی «آزادی» و «عدالت» میتواند در «لیبرال-سوسیال دموکراسی» تحقق یابد؟
سید علی محمودی
اخیرا عبدالکریم سروش استاد برجسته و نامور مدرسۀ نواندیشی دینی در یک گفتوگوی مکتوب با عنوان«قضا رکن دموکراسی است»، به «سوسیال دموکراسی» اشاره کرده است. گفتوگو کننده از او میپرسد:«برخی از منتقدین، روشنفکری دینی را طرفدار سوسیال دموکراسی میدانند. شما در مجموع بیشتر به سوسیال دموکراسی مایل هستید یا لیبرال دموکراسی؟» وی در پاسخ نوشته است:«ای کاش سوسیال دموکراسی شدنی بود؛ دریغا که نیست. لذا به لیبرال دموکراسی با همۀ اشکالاتش و با کوشش در رفع آنها، باید دلخوش و پایبند بود.»(۱).
با اینکه در این گفتوگو مطالب مهمی در بارۀ مدیریت علمی، ماتریالیسم، خداناباوری و حقوق بشر، انسانگرایی لیبرال و آخرین یافتههای علوم زیستی با تکیه به موضوع اراده و اختیار انسان، دموکراسی حداقلی(عدم استبداد)و…مورد بحث قرارگرفته، اما بعضی از هماندیشان اهل قلم، بیشتر روی این جملۀ ایشان که:«ای کاش سوسیال دموکراسی شدنی بود؛ دریغا که نیست» تمرکز کرده و مطالبی منتشر کردهاند(۲).
وقتی اندیشمندی به اشاره مطلبی میگوید که مجمل است و یا روشن نیست، ممکن است دلایل یا ملاحظاتی داشته باشد. در این صورت بایستی از او پرسید که: مراد او از این عبارت چیست؟ چرا سوسیال دموکراسی شدنی نیست؟ آیا این نظریه باّلذات قابل تحقق نیست، یا اینکه نیازمند زمینهها و امکاناتی است که به عنوان نمونه ایران امروز از آنها برخوردار نیست؟ چرا نویسندۀ این گزاره در این باره افسوس میخورد؟ چرا باید به لیبرال دموکراسی دلخوش و پایبند بود؟ از سوی دیگر، میتوان از گفتوگو کننده پرسید که چرادر پرسش خود، فقط دوگانۀ سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسی را مطرح کرده است؟ آیا گزینۀ سومی در این میان وجود ندارد؟
این پرسش را میتوان به گونهای دیگر با عبدالکریم سروش درمیان نهاد: آیا درست است که در جامعه باید از آزادی و عدالت در کنار یکدیگر در جنبههای فردی و اجتماعی برخوردار گردید؟ اگر چنین است، آیا نمیتوان دموکراسی را به عنوان نظریهای برای سامان دادن به امور شهروندان با درونمایۀ لیبرالیسم و سوسیالیسم صورتبندی کرد؟ نویسندۀ این کلمات، همینجا از عبدالکریم سروش درخواست میکند که در صورت امکان و تمایل، آراء خود را در این باره مطرح سازد.
من در سال ۱۳۹۶ در این زمینه نظری را برپایۀ آزادی و عدالت از دیدگاه فلسفۀ سیاسی مطرح کردم که درنمایۀ آن تلفیق دو نظریۀ لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی است. این دیدگاه در مقالۀ«لیبرال-سوسیال دموکراسی به مثابه غایت نهایی در گذار به دموکراسی» بازتاب یافت که حاصل پژوهشی چندساله بود. این مقاله با چهار پرسش آغاز میشود که دو مورد آن به قرار زیر است:
دو مفهوم آزادی و برابری( عدالت) در نظریه های لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی چه جایگاهی دارد و چه تحولاتی را طیکرده است؟
کدام نظریۀ دموکراسی میتواند به مثابۀ هدف غایی در گذار به دموکراسی تلقی شود، به گونه ای که دو اصل آزادی و برابری با یکدیگر به هم آوایی و تعادل دست یابند؟
در این مقاله پس از بحث دربارۀ آزادی و عدالت، سیر تطور نظریۀ دموکراسی، زیر سه عنوان دموکراسی(کلاسیک)، لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی مورد بحث قرارگرفته و سپس دیدگاه تلفیقیِ«لیبرال- سوسیال دموکراسی» مطرح شده است. از ارجاع به محتوای این مقاله درمیگذرم و فقط جملاتی را در ایضاح سوسیالسم مورد نظر این نوشته ذکر میکنم که آیا سوسیالیسم مارکسی است یا قرائتی دیگر از سوسیالیسم که سرمایهداری را میپذیرد اما نابرابری فاحش میان فرادستان و فرو دستان را برنمیتابد، بلکه آنرا تعدیل میکند؟
در مقاله آمده است:« نظریۀ سوسیال دموکراسی در روزگار ما در پی رفع یا تعدیل کاستی ها و ناسازگاری های لیبرال دموکراسی از جنبه های اقتصادی و اجتماعی برمدار عدالت است.[…] سوسیالیسم آهنگ اصلاح سرمایه داری داشت، نه این که بخواهد یا بتواند جای آن را بگیرد. افزون براین، سرمایه داری از منظری اخلاقی به عدالت اجتماعی متعهد شد، به این معنی که مزایا یا پاداش ها باید در میان افراد جامعه سَرشکن شود.[…] سوسیال دموکراسی با کنترل و تعدیل اقتصاد در جامعه، در کنار لیبرال دموکراسی قرار گرفت تا از ارتفاع نابرابری های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جامعه بکاهد و زیست بشری را با شفقت و مهربانی همراه سازد. در زمانۀ ما، هرگاه پیوند لیبرالیسم و سوسیالیسم در دموکراسی مطرح میشود، تجربۀ عادلانه و کارآمد کشورهای شمال اروپا( سوئد، فنلاند، نروژ و دانمارک) در ذهنها تداعی میشود.
در این کشورها سرمایه داری قلب تپندۀ اقتصاد و فنآوری است و لیبرالیسم همانند گوهری در کانون دموکراسیِ نمایندگی میدرخشد، اما سوسیالیسم از رهگذر سیاستها و سازوکارهای لازم، دیوارهای تکبر، غرور، تفرعن و تکاثر را فرو می ریزد و پنجره های برابری، دوستی، غمگساری و فروتنی را رو به روی شهروندادن میگشاید. براین اساس، سوسیال دموکراسی میتواند جامعههای سرمایهداری را در جهت گسترش و ژرفا بخشیدن به اخلاق، انسان گرایی و برابریِ نسبی در بهره مندی از امکانات مادی و معنوی ارتقاء بخشد»(۳).
با توجه به مطرح شدن این موضوع، متن کامل مقالۀ««لیبرال-سوسیال دموکراسی به مثابه غایت نهایی در گذار به دموکراسی» در پست بعدی این کانال تلگرامی، منتشر میشود. دریافت نقد و ارزیابی اهل نظر، فرصتی برای نویسنده در یافتن کاستی ها و ابهام های متن و کمک به موضوعی است که به ویژه نیاز مبرمِ ایران فردا است.
پینوشتها:
(۱) روزنامۀ اعتماد، ۳۱ خرداد ۱۳۹۹٫
(۲) حمیدرضا جلاییپور،«سوسیالدموکراسی”شدنی” است»، کانال تلگرامی امتداد.
مجید یونسیان،«سوسیال دموکراسی؛ محتمل، ناممکن یا دست نایافتنی»، کانال تلگرامی راهبرد(محمد جواد روح).
(۳) فصلنامۀ پویه، شمارۀ ۲، زمستان ۱۳۹۶٫
منبع خبر: کلمه
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران