دف، تنبور، شمشال، دوطبل و طاس همچنان در خانقاه‌ها کاربرد دارند

دف، تنبور، شمشال، دوطبل و طاس همچنان در خانقاه‌ها کاربرد دارند
آفتاب
آفتاب‌‌نیوز :

کردها از گذشته تاکنون علاوه بر سکونت در نقاط مختلف زاگرس (کردستان، کرمانشاه، آذربایجان غربی) و بخش‌هایی از خطه خراسان که محل سکونت و زندگی کردهای کرمانج است، در بخش‌هایی از ترکیه (باکور)، عراق (باشور) و سوریه (روژاوا) نیز ساکنند و به جز زبان آنچه در میان تمام اقوام کرد نقطه اشتراک بارز محسوب می‌شود موسیقی است. می‌توان گفت موسیقی جزیی از زندگی مردمان کرد محسوب می‌شود و هر منطقه بر اساس فرهنگ و منش و آیین و رسم و رسوم مردم آن بخش به آن می پردازد. موسیقی مقامی کردها و سازهای مربوط به آن دارای قدمت بسیار است و هنرمندان مناطق و شهرهای مختلف طی این سال‌ها برای بقا و حیات آن تلاش بسیاری کرده‌اند.

یکی از شهرهای با اهمیت در زمینه موسیقی کردستان ایران، بوکان (بزرگ‌ترین شهر واقع شده در جنوب استان آذربایجان غربی) است. این شهر که با القابی چون «عروس شهرهای ایران»، « شهر فرهیختگان» و « شهر حسن زیرک» و «شیرازِ کردستان» شناخته می‌شود، طی سال‌ها و دهه‌های اخیر خاستگاه هنرمندان بسیاری بوده است.

منصور بهرام‌بیگی (نوازنده، آهنگساز و سرپرست گروه هاوار) که با همیاری اعضای گروهش به اجرای آثار و مقام‌های کردی می‌پردازد و در جشنواره‌های مختلفی حضور یافته، درباره فعالیت گروهش، همچین وجوه اشتراک موسیقی کردستان و آذربایجان و سازهای مقامی و پر قدمت منطقه توضیحاتی ارائه کرد.

او می‌گوید: استان کردستان به لحاظ فرهنگی یا تقسیمات جغرافیای فرهنگی منطقه اردلان را پوشش می‌دهد یا می‌توان گفت این بخش را با نام حوزه فرهنگی اردلان می‌شناسند. جنوب استان آذربایجان غربی با استان کوی‌سنجق در عراق منطقه مکریان محسوب می‌شوند. استان کردستان نیز با استان سلیمانیه در عراق هم‌مرز است که به عنوان منطقه فرهنگی بابان شناخته می‌شود. دقیقا در مرز میان اردلان و مکریان شهر بوکان و قسمتی از شهرستان‌های سقز و بانه قرار دارد. بوکان شهری است که هم از نظر لهجه گفتاری ساکنان و هم به لحاظ نحوه لباس پوشیدن و شیوه رقص‌شان و کلا وضعیت فرهنگی شهر بین محدوده اردلان و مکریان قرار دارد. بر همین اساس، بخشی از موسیقی بوکان از جغرافیای فرهنگی اردلان و بخش دیگر آن از منطقه مکریان وام گرفته شده است. به همین دلیل معمولا خوانندگان و نوازندگانی که در منطقه بوکان و روستاهای اطراف آن هستند (از مطرب‌های قدیمی تا نوازندگان فولکور و افرادی که سواد موسیقی آکادمیک ندارند و موسیقی مقامی را به صورت سینه به سینه فراگرفته‌اند، حتی دراویش خانقاه‌ها نیز موسیقی هر دو جغرافیای فرهنگی را می‌شناسند.

گروه «هاوار» در این روزهای کرونایی چه فعالیتی دارد؟

مشغول ضبط آلبومی با محتوای موسیقی مقامی هستیم، زیرا در حال حاضر وجود بیماری کرونا فعالیت اهالی موسیقی را تحت تاثیر قرار داده و حال چند ماهی است کنسرتی برگزار نمی‌شود و مشخص نیست این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت، به همین دلیل ما نیز تصمیم گرفتیم فعالیت‌مان در سال 1399 را با ضبط آلبومی با محتوای موسیقی مقامی آغاز کنیم.

این اثر درباره مقام‌های کدامیک از مناطق کردستان است؟

در این اثر به مقام‌های جنوب آذربایجان غربی (حوزه فرهنگی مکریان)، شهرهای کلار و خانقین واقع در عراق که در منطقه گرمیان قرار دارند، کردستان و برخی از مناطق استان‌های کرمانشاه می‌پردازیم. با این تفاوت که سازبندی مقام‌های مناطق مذکور کاملا مقامی هستند،‌ یعنی آنها را با سازهای سنتی ایرانی یا سازهای غربی اجرا نمی‌کنیم.

سازهای مقامی که در اجرای مقام‌ها مورد استفاده قرار گرفته‌اند، کدام‌ها هستند؟

تنبور، دیوان، دوزله، شمشال، نرمه‌نای، سرنا، دایره، دف و دهل سازهایی هستند که در اجرای قطعات از آنها بهره برده‌ایم.

شهر بوکان بین استان کردستان و آذربایجان غربی واقع شده. موسیقی این شهر چه وجوه اشتراکی با موسیقی دو استان مذکور دارد و شما و اعضای گروهتان تا چه حد برای استفاده از آن ویژگی‌ها و اشتراکات تلاش می‌کنید؟

استان کردستان به لحاظ فرهنگی یا تقسیمات جغرافیای فرهنگی منطقه اردلان را پوشش می‌دهد یا می‌توان گفت این بخش را با نام حوزه فرهنگی اردلان می‌شناسند. جنوب استان آذربایجان غربی با استان کوی‌سنجق در عراق، منطقه مکریان محسوب می‌شوند. استان کردستان نیز با استان سلیمانیه در عراق هم‌مرز است که به عنوان منطقه فرهنگی بابان شناخته می‌شود. دقیقا در مرز میان اردلان و مکریان شهر بوکان و قسمتی از شهرستان‌های سقز و بانه قرار دارد. بوکان شهری است که هم از نظر لهجه گفتاری ساکنان و هم به لحاظ نحوه لباس پوشیدن و شیوه رقص‌شان و کلا وضعیت فرهنگی شهر بین محدوده اردلان و مکریان قرار دارد. بر همین اساس، بخشی از موسیقی بوکان از جغرافیای فرهنگی اردلان و بخش دیگر آن از منطقه مکریان وام گرفته شده است. به همین دلیل معمولا خوانندگان و نوازندگانی که در منطقه بوکان و روستاهای اطراف آن هستند، از مطرب‌های قدیمی و نوازندگان فولکور گرفته تا افرادی که سواد آکادمیک ندارند و موسیقی مقامی را به صورت سینه به سینه فراگرفته‌اند، حتی دراویش خانقاه‌ها نیز موسیقی هر دو جغرافیای فرهنگی را می‌شناسند. به لحاظ گفتار نیز اینگونه است.

خوانندگان منطقه بوکان و حوالی آن با چه لهجه‌ای می‌خوانند؟

بیشترین خوانندگان با لهجه کردی سورانی اهل بوکان و روستاهای بوکان هستند. به عنوان مثال زنده‌یاد حسن زیرک یکی از مفاخر و بزرگترین خواننده کرد، زنده‌یاد استاد قادر عبدالله‌زاده نوازنده شمشال، استاد عثمان محمدی نوازنده دوزله و نرمه‌نای، استاد عبدالله مجیدی نوازنده تنبک که از قدیمی‌های موسیقی مقامی است، یا خوانندگانی چون استاد رشید فیض‌نژاد، استاد حسن درزی، طاهر خلیلی، جمال مفتی، حسن ضیافتی، خبات مولودی افرادی هستند که اهل محدوده بوکان و روستاهای آن هستند و در این منطقه زیسته‌اند. البته برخی از این افراد در حال حاضر خارج از ایران هستند.

باید گفت بوکان خاستگاه هنرمندان متعددی بوده است.

بله همینطور است و در اصطلاح محلی بوکان را پایتخت فرهنگی شهرهای دور و بر می‌دانند. هیمن موکریانی، هژار و ئاسو برخی از نویسندگان و شعرایی هستند که به زبان فارسی و کردی نوشته‌اند.

درباره سازهای کردستان و مناطق مختلف آن توضیح دهید. سازهایی وجود دارند که با وجود قدمت بسیار در شرف فراموشی‌اند، مانند نرمه‌نای و شمشال و دوزله.

بله. به طور کلی سازهایی چون نرمه‌نای، شمشمال، دوزله و سرنا، سازهای منطقه زاگرس هستند و از شمال (ارمنستان) تا جنوب زاگرس (یعنی در زاگرس میانی و جنوبی و شمالی) نوازندگانی داشته‌اند و در موسیقی مقامی مناطق مربوطه مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند. این سازها به موسیقی‌های آیینی ماقبل ادیان الهی در زاگرس مربوط می‌شوند. البته این سازها‌ در آن مقطع شکل و ظاهر امروزی نداشته‌اند و در ادوار مختلف نیز نوع کاربرد و استفاده آنها نیز تغییر کرده است. به طور مثال همان جهشی که طی سه هزار سال گذشته در تنبور کرمانشاه رخ داده، برای سرنا و نرمه‌نای و دوزله نیز اتفاق افتاده است. البته دوزله تاحدی کمتر دچار تغییرات شده؛ زیرا ساختار ساده‌تری دارد. البته طی آن روند طولانی سایز سازها نیز دچار تغییراتی شده است.

سازهایی که درباره‌شان توضیح دادید در چه مناطقی کاربرد دارند و مورد توجه چه اقوامی هستند؟

این سازها در سبک‌های اقوام کرمانجی شمالی و جنوبی، سورانی و کلهری مورد توجهند. به لحاظ جغرافیایی اگر به سمت جنوب برویم با لک‌ها و لرهایی مواجه می‌شویم که از این سازها استفاده می‌کنند.

تفاوت‌های نوازندگی این سازها در مناطق مختلف به چه شکل است؟

تفاوت‌ها در نوع لهجه و ریتم‌ها و قالب‌های شعری است. زیرا به هرحال این سازها در موسیقی کلامی و آوازی کاربرد دارند. در کل وضعیت جغرافیایی و کاربردی که موسیقی در واقعیت اجتماعی و نوع زندگی مردم هر منطقه داشته بر نوع نوازندگی سازها تاثیر گذشته و نوازندگان از این مقولات استفاده کرده‌اند. به طور مثال ایزدی‌های منطقه‌ای در ارمنستان در مراسم آیینی و مجالس تمرینشان با دو نرمه‌نای به اجرا می‌پردازند. در جنوب آذربایجان غربی، نرمه‌‌نای در مراسم عروسی کاربرد دارد. این سازها در گذشته و پیش از ورود اسلام به منطقه،‌ توسط ایزدی‌ها و ادیان مرتبط با «میتراییسم» که زاگرس وجود داشته‌اند، مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند. به این موضوع نیز توجه داشته باشید که موسیقی در ادیان یکی از ارکان اصلی آیین‌ها بوده و کلا آیین‌ها و عبادت‌ها و پرستش‌ها با موسیقی همراه بوده است. امروزه امتداد و انعکاس این روند را می‌توان در آیین یارسان و خانقاهای قادریه دید. دف و تنبور و شمشال و دوطبل و طاس سازهایی هستند که امروزه در خانقاه‌ها کاربرد دارند.

دغدغه خودتان نسبت به موسیقی مقامی چیست؟

مهم این است که موسیقی مقامی را حفظ کنیم و آن را اشاعه دهیم، ‌به این دلیل که جزیی از تاریخ و فرهنگ ماست و نمی‌توان فرهنگ را نادیده گرفت یا آن را حذف کرد. به هرحال فرهنگ و هنر حاصل و دستاورد کل انسان‌هایی است که در طول و مرز جغرافیایی طی هزاران سال زندگی کرده‌اند. اشاعه موسیقی مقامی نیز مسئله بسیار با اهمیتی است زیرا طی دهه‌های پیش بخصوص ده سال گذشته درگیر تهاجم فرهنگی بوده‌ایم. ظاهرا آثاری را با عناوینی چون نوآوری به خورد مردم می‌دهند، در صورتیکه هنر که نوعی اندیشه ما محسوب می‌شده، امروزه به عنوان کالایی مصرفی که بیشتر بر اساس فشن و مد و مدلینگ و سرگرمی شکل گرفته، به مخاطبان ارائه می‌شود. به طور کلی زمانی که از هنر گذشته و امروز صحبت می‌کنیم، بحث اندیشه مطرح می‌شود. هنر صرفا فن نیست و فن و تکنیک به آن قسمت‌های اجرایی اتلاق می‌شود که بر روی کاغذ به شعر و بر روی ساز به ملودی و بر روی بوم به نقاشی تبدیل می‌شود. قاعدتا زمانی که موسیقی حذف می‌شود آن اندیشه و تفکر نیز حذف خواهد شد.

منبع خبر: آفتاب

اخبار مرتبط: دف، تنبور، شمشال، دوطبل و طاس همچنان در خانقاه‌ها کاربرد دارند