دوران کرونا (۱۱)؛ کرونا و قدرت در ایران (۳)

چکیده :اکمیت و دولت از کل توان ملی استفاده نمی‌کنند و از آن محروم هستند. چون حاکمیت با طرح اصلی «خودی ـ غیرخودی» خرج خود را از کل ملت جدا کرده است. «ثروت ـ قدرت ـ شریعت» را در بین خودی‌ها پخش کرده است و به آنها متکی است. تظاهرات سال‌های ۸۸، ۹۶ و ۹۸، نشان داد که حاکمیت بخش عمده‌ی اقشار میانی جامعه (در ۸۸) و بخش آسیب‌پذیر جامعه (۹۶ و ۹۸) را از دست داده و فقط متکی به امکانات مالی و تشکیلاتی خود...


حسین رفیعی

در جمهوری اسلامی، پس از ۴۲ سال، قدرت در نهادهای ملی متمرکز نشده است. گفتیم که نهاد دولت و نهادهای ملی ضعیف و نهاد حاکمیت قوی شده است. شاخص‌های آموزشی، بهداشتی، درمانی، اشتغال، معیشت، حقوق شهروندی، فساد مالی ـ اداری، حاشیه‌نشینی، تبعیض، اعتیاد،… نشان می‌دهند که در امر امنیت ملی، کوتاهی زیادی شده است. از ۴ مورد تقویت امنیت ملی، فقط بخش توسعه‌ی علوم و فنون نظامی، آنهم در بخش‌هایی، توسعه داشته‌ایم و در سه قسمت دیگر، کاهش تمرکز دانش ملی داشته‌ایم.

حاکمیت، به کمک قوانین تنظیمی و فقهی، توانسته است، در بخش خود، «قدرت ـ ثروت ـ شریعت» را متمرکز کند.

قدرت متمرکز شده، عمدتاً، از طریق سخت‌افزاری است و نه نرم‌افزاری، یعنی دانش. به خدمت گرفتن نیروهای امنیتی، مذهبی، قضایی، تبلیغاتی و به کمک تشکیلات متعدد لایه لایه و لابیرنتی و اتصال مستقیم آن‌ها به رأس نظام، تحقق‌یافته. به موازات آن، نهاد دولت (قوه مجریه) کارکرد طبیعی ندارد و تحت تأثیر نهاد حاکمیت، ضعیف، ناکارا و کم‌تأثیر شده است و همیشه وابسته به نهاد حاکمیت است و حاکمیت در چارچوب اعتقاد و منافع خود عمل می‌کند و نه منافع ملی.

ثروت متمرکز در زیر نظر بیت رهبری ۹ نهاد بزرگ را شامل می‌شود که یا وابسته به نیروهای نظامی هستند و یا آستان‌های مذهبی و ستاد اجرایی فرمان امام که اموال بی‌صاحب و مورد مناقشه‌ی حقوقی را تصاحب کرده و بعداً این نهادها، وارد فعالیت‌های اقتصادی سودآور شده‌اند و ثروت زیادی را متمرکز کرده‌اند. بودجه‌های سالانه دولت، بیشتر به بخش‌های تعلق گرفته که مورد عنایت بخش حاکمیت بوده و کمتر مورد نیاز احتیاجات بخش ملی جامعه. مثلاً به بخش آموزش (ابتدایی، متوسطه و عالی) توجه نشده و به بخش‌های مذهبی شیعی و حوزوی توجه شده.

لذا، حاکمیت و دولت از کل توان ملی استفاده نمی‌کنند و از آن محروم هستند. چون حاکمیت با طرح اصلی «خودی ـ غیرخودی» خرج خود را از کل ملت جدا کرده است. «ثروت ـ قدرت ـ شریعت» را در بین خودی‌ها پخش کرده است و به آنها متکی است. تظاهرات سال‌های ۸۸، ۹۶ و ۹۸، نشان داد که حاکمیت بخش عمده‌ی اقشار میانی جامعه (در ۸۸) و بخش آسیب‌پذیر جامعه (۹۶ و ۹۸) را از دست داده و فقط متکی به امکانات مالی و تشکیلاتی خود است.

حاکمیت به دنبال ایجاد تمدن اسلامی است و نه ارتقاء توان ملی. هزینه‌های آشکار و پنهان در کشورهای منطقه و تمرکز بر ایجاد تمدن اسلامی، تمامی استراتژی‌ها و امکانات را به سوی تحقق تمدن اسلامی، سوق داده است و از تقویت توان ملی به عمد یا به سهو، غفلت شده است. تمدن اسلامی، با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی به تقابل افتاده است. غرب، به رهبری آمریکا؛ توانسته است با کشورهای ثروتمند و قدرتمند عربی (عربستان، امارات، بحرین، مصر، اردن و…) و اسرائیل اتحادی علیه ایران ایجاد کند. کسانی هم در داخل، این روند را تشدید کرده‌اند (اشغال سفارت‌خانه‌های انگلیس و عربستان) و به آن دامن می‌زنند.

آنقدر ساختن تمدن اسلامی، توان مادی و نرم‌افزاری حاکمیت را به خود مشغول داشته که اتفاقات معمولی طبیعی (زلزله، سیل، آتش‌سوزی جنگل‌ها و…) یا غیرطبیعی (تصادف یک کشتی، تشخیص یک هواپیما، فروریختن یک ساختمان، یک بیماری اپیدمیک، تحریم‌ها،…) ناتوانی قدرت ملی را عیان می‌سازد. علاوه بر آن پدیده‌های دیگری سربرآورده‌اند که ضمن اینکه محصول عدم توجه به منافع ملی هستند، مرتباً قدرت ملی را تضعیف می‌کنند. پدیده‌هایی مانند؛ اعتیاد، فقر، فساد، تبعیض، حاشیه‌نشینی، کاهش تولید ملی، فرار مغز و سرمایه، رشد بیسوادی،… از آنجمله‌اند.

جامعه هزاران بحران دارد که برای حل این بحران‌ها، توان ملی، لازم است ولی حاکمیت بی‌توجه به این بحران‌ها، همچنان در پی ایجاد تمدن اسلامی است. حاکمیت و دولت مطیع آن قادر به حل این مشکلات توسط ساختارهای بروکراتیک و دایره‌ی محدود «خودی‌ها» نیست.

سیاست ایجاد تمدن اسلامی، با ژئوپلیتیک غرب، به رهبری امریکا، در منطقه به تضاد خطرناکی رسیده است. دکتر ظریف و روحانی، پس از امضای توافق «برجام» که شأن و منزلتی بین‌المللی برای ایران فراهم کرده بود؛ انتظار داشتند که با «برجام ۲» و «برجام ۳» اولاً بحران‌های داخلی حل و فصل شود و ثانیاً با غرب در چارچوب منافع ایران و ژئوپلیتیک غرب، توافقی حاصل شود. انتظار و امید روحانی و ظریف با دخالت مستقیم رهبری، محقق نشد و با انتخاب ترامپ وارد کوچه بن‌بست دیگری شد.

امروز با تشدید تضادها با غرب به رهبری آمریکا و ورود کرونا، ناتوانی مدیریت کشور بیش از پیش روشن شده است، امروز احتیاج به مدیریت ملی است. چرخش از قدرت فردی و گروهی به قدرت ملی ضرورت حل و فصل مشکلات و بحران‌هاست.

اگرچه کرونا، یک پدیده‌ی جهانی است ولی مدیریت غیرملی، چه در کشور قدرتمند امریکا و چه در کشور ما، نشان دادند که ضعف ساختاری دارند. در امریکا توحش سرمایه‌داری نئولیبرال را نشان داد و در ایران تمرکز قدرت که در سی سال گذشته به تدریج شکل گرفته. راه‌حل، بازگشت به قانون و تجربه‌ی بشری است. یعنی مسائل ملی را با تمام ملت می‌توان حل کرد.

ادامه دارد

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: دوران کرونا (۱۱)؛ کرونا و قدرت در ایران (۳)