حمله کیهان؛ این بار به یک جمعیت‌شناس با طعم طعنه به حدادعادل و رویای ژاپن اسلامی او

حمله کیهان؛ این بار به یک جمعیت‌شناس با طعم طعنه به حدادعادل و رویای ژاپن اسلامی او
خبر آنلاین


۱- سؤال مهم مطرح اینکه چرا هرگاه گفتمان لزوم افزایش فرزندآوری به مقطع نتیجه گرفتن، قانون‌گذاری در مجلس و طراحی اقدام در دولت و سایر نهادها قرار می‌گیرد، حضرتعالی احساس تکلیف کرده و طی یک اقدام غیرحرفه‌ای و غیر آکادمیک درصدد عادی سازی و عادی‌نمایی روند تحولات کشور برای مسئولین و رسانه‌ها برمی‌آیید؟ آیا این اقدام که نمونه‌های مشابه مکرری دارد یک اتفاق مکرر است یا حاکی از یک رویکرد سیاست زده و یا احتمالاً غیر ملی است؟
۲- جناب دکتر میرزایی باید توضیح دهند که از خلط معنایی سالمندی فردی و بیولوژیک با سالخوردگی جمعیت کشور چه هدفی دارند؟ هر عقل سلیمی با اندک بهره‌ای از مفاهیم جمعیت شناختی می‌داند که مطالعات جمعیتی ناظر به سالخوردگی ساختارهای جمعیتی جامعه است و ابعاد کلان و پیامدهای اجتماعی سالمندی هرم سنی جمعیت را مورد مطالعه و مداقه قرار می‌دهد. آیا مطالعات تخصصی و آکادمیک تحولات جمعیت به معنی توهین به سالمندان و به منزله اسائه ادب به پیران خواهد بود؟
بدیهی است سالمندی بیولوژیک و سالمندان از منظر فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی، افرادی بسیار محترم و شایسته تکریم هستند، اما صدالبته از این مفهوم انسانی و دینی نمی‌توان نتیجه گرفت، حالا که سالمندان عزیز هستند، پس نباید درصدد حفظ جوانی یا جوان سازی جامعه خود باشیم و افزایش حداکثری نسبت جمعیت سالمندان را در دستور کار قرار دهیم و سالخوردگی جامعه را جشن بگیریم. راستی چرا همه کشورهای جهان در صدد حفظ جوانی و یا جوان سازی ساختار سالخورده جمعیت خویش هستند؟ شاید از منظر جناب دکتر میرزایی این کشورها هم سالمندستیز و بی‌توجه به ارج و قرب و تجربه سالمندان هستند؟ و یا شاید ایشان از جمعیت‌شناسی درکی دارند که هیچ‌یک از جمعیت‌شناسان و جامعه‌شناسان جهان نمی‌توانند درک کنند؟
۳- تناقض‌گویی و تحریف تعاریف ثابت بین‌المللی نیز از جمله رفتارهای غیر علمی و غیرحرفه‌ای است که در این یادداشت و برخی نوشتارها و مصاحبه‌های پیشین ایشان مشهود است. تعریف مقبول سنین سالمندی در مفاهیم سازمان بهداشت جهانی و صندوق جمعیت سنین بالای ۶۰ سال را شامل می‌شود و این مفهوم با سنین بالای ۶۵ سالگی که ناظر به بازه پس از سنین کار و فعالیت(working age) است کاملاً متفاوت است.
دکتر میرزایی باید بفرمایند، در حالی که خود ایشان طی سالیان گذشته مکرراً از همین تعریف رایج سنین بالای ۶۰ سال برای سالمندی استفاده می‌کردند، چگونه است که با جابه‌جایی تعریف بین‌المللی از ۶۰ سالگی به ۶۵ سالگی، درصدد کمتر جلوه دادن نسبت جمعیت سالمندان و عادی‌سازی و ناچیزنمایی آمار سالخوردگی جمعیت کشور است؟


۴- نام بردن از ژاپن نیز یکی دیگر از نکات تعجب‌برانگیز این یادداشت بود. شاید بهتر بود جناب دکتر میرزایی به‌جای اینکه مثل مسئولین دولت پس از جنگ، رؤیای ژاپن اسلامی را در سر بپروراند، با اندکی پژوهش پی می‌بردند که ژاپن تکنولوژیک و مدرن، بخاطر سالخوردگی جمعیت و به همین واسطه بخاطر فشار اقتصادی سالمندان بر جامعه و بار تکفل اجتماعی آنها، در حال حاضر بدهکارترین کشور جهان است. ای‌کاش ایشان می‌فرمودند که همین کشورهای غربی زمانی توانستند رشد و توسعه صنعتی و اقتصادی را تجربه کنند که در پنجره جمعیت بودند و ساختار سنی جوانی داشتند و در ادامه دومینوی بحران‌های اقتصادی سال‌های اخیر این جوامع توسعه یافته نتیجه همین سالخوردگی ساختار جمعیتی این کشورهاست. اساساً رویکرد این کشورها در پذیرش گسترده نیروی کار مهاجر و جوان از کشورهای آسیایی و آفریقایی برای کنترل بحران‌های اقتصادی است که در شرایط کنونی‌گریبانگیر این جوامع شده است. جناب دکتر میرزایی چرا در ذکر تجارب جهانی همه واقعیت را نمی‌گویند؟


۵- آقای دکتر میرزایی که با ژستی وطن‌دوستانه و حتی با توسل به مفاهیم دینی و ادبی تلاش می‌کنند خود را دلسوزتر از رهبر معظم انقلاب (مدظله) و باسوادتر از همه جمعیت شناسان و جمعیت‌پژوهان ملی و بین‌المللی نشان دهند، باید با صراحت پاسخ دهند، چرا وقتی در حوالی سال ۱۳۸۰ نرخ باروری کل کشور از مرز نرخ جانشینی نیز تقلیل یافته و کاهش یافت، احساس تکلیف ملی، شرعی و علمی نکردند، و چرا یقه خویش را ندریدند و فریاد نکشیدند و دست به قلم نشدند؟
۶- جناب دکتر میرزایی که مدعی نیم قرن فعالیت جمعیتی شده‌اند، چرا نفرمودند که بر پایه تجارب موجود جهانی و منطبق بر مفاهیم جمعیت‌شناختی آیا پس از سقوط نرخ باروری به کمتر از نرخ جانشینی اساساً امکان افزایش آن به بالاتر از نرخ جانشینی چه اندازه است؟ آیا در دنیا کشوری هست که پس از کاهش TFR به زیر نرخ جایگزینی موفق شده باشد به بالاتر از آن ارتقا یابد؟ آیا این اظهار نگرانی ایشان مبنی بر خطر رشد ناگهانی نرخ باروری و نرخ رشد، یک دغدغه علمی و واقعی است یا یک ادعای ژورنالیستی برای ایجاد نگرانی و ترس در بین مسئولین و تصمیم‌سازان کشور برای جلوگیری از اجرای سیاست‌های کلی جمعیت است؟
۷- «جنگ جمعیتی» حقیقتی است که طی سالیان اخیر مکرراً از طرف جناب دکتر میرزایی مورد استهزا و انکار قرار گرفته است. سؤال و ابهام دیگری که مطرح است اینکه در حالی که حاکمان و سیاستمداران غربی خود بر این واقعیت اذعان دارند، ایشان، چرا و برای تأمین منافع چه کسانی، این حقیقت مستند و مسلم موجود جهانی را انکار و پنهان می‌کنند؟ اگرچه اطمینان دارم دکتر میرزایی این اسناد را می‌شناسند، صرفاً جهت اطلاع ایشان و سایر کارشناسان حوزه جمعیت‌شناسی، به چند نمونه از این اسناد به‌طور اختصار ‌اشاره نموده و توصیه می‌کنم موارد ذیل‌الذکر را جست‌وجو و دقیق مطالعه نمایند.
الف- «تئودور روزولت» رئیس‌جمهور اسبق آمریکا در ۳ ژانویه ۱۹۱۳ طی نامه‌ای به «چارلز داونپورت» از بیولوژیست‌های برجسته آمریکایی و طرفدار ایدئولوژی اصلاح نژادی انسان‌ها می‌نویسد: من شدیداً دوست دارم که انسان‌های غیرمفید و نادرست به طور کامل از زاد و ولد منع شوند. افراد کم عقل جهان باید عقیم شوند تا نتوانند فرزندی از خود به جای بگذارند. باید روی زاد و ولد افراد و جوامع مطلوب و مفید جهانی تمرکز کرد و...
ب- «برتراند راسل» فیلسوف مشهور انگلیسی در کتاب تأثیر علم در جامعه (۱۹۵۳) می‌نویسد: من وانمود نمی‌کنم که کنترل بارداری تنها راه جلوگیری از افزایش جمعیت است. جنگ تا کنون در این رابطه ناامیدکننده ظاهر شده است، اما شاید جنگ باکتریایی مؤثرتر باشد. سه راه برای ثبات جمعیت یک جامعه هست: کنترل بارداری، کشتن نوزادان یا جنگ‌های بسیار مخرب، و یا بدبخت کردن عموم مردم، به استثنای یک اقلیت قدرتمند و مفید و...
ج- «هنری کیسینجر» نظریه‌پرداز و وزیر خارجه اسبق آمریکا در سال ۱۹۷۴ برنامه‌ای را ارائه کرد که طی آن از غذا به عنوان یک سلاح استفاده می‌شود. این برنامه را در «یادداشت شماره ۲۰۰» (NSSM۲۰۰) در سند دکترین امنیت ملی سال ۱۹۷۴ می‌توان دید. عنوان این یادداشت «پیامدهای جهانی رشد جمعیت جهان برای امنیت و منافع آمریکا» نام داشت و یک سال بعد به عنوان سیاست رسمی «جرالد فورد»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا به تصویب رسید. این یادداشت، یک طرح مخفیانه برای کاهش جمعیت در کشورهای کمتر توسعه یافته با استفاده از کنترل جمعیت و به طور ضمنی، جنگ و قحطی بود و...
د- «ساموئل هانتینگتون» در بخشی از مصاحبه خود درباره تمدن اسلام و چین و چالش آنها با تمدن غرب، با ‌اشاره به نقش روزافزون مسلمانان گفت: تمدن اسلام تمدنی است که چالش آن تا حدودی متفاوت از دیگر چالش هاست، چرا که این تمدن اساساً ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد بالای زاد و ولد که در اکثر کشورهای اسلامی، شاهد آن هستیم این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از ۲۰ درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان ۱۵ تا ۲۵ ساله تشکیل داده‌اند. توسعه جمعیت مسلمانان بسیار بالاتر و بیشتر از کل جهان می‌باشد. این تحول باعث تغییر موازنه دینی جهان می‌شود و این افزایش بیشتر از افزایش تعداد مسیحیان خواهد بود. ترکیب جمعیتی چنین رشدی، ممکن است عواقب اجتماعی و سیاسی زیادی داشته باشد؛ زیرا جوانان به دنبال اصلاحات، انقلاب و اعتراضات هستند. این نسلی است که نیروهای اجتماعی را برای سازمان‌ها و نهضت‌های اسلامی آماده می‌کند. در دهه ۷۰ و ۸۰ بود که انقلاب ایران ایجاد شد. افزایش ۲۰ درصدی جمعیت جوانان در الجزایر، در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ منجر به پیروزی مسلمان در انتخابات شد. از سوی دیگر، جمعیت‌های بزرگ‌تر نیازمند منابع بیشتری هستند. این مسئله ظرف بیست سال آینده، باعث مهاجرت دسته جمعی جوانان مسلمان جویای کار به غرب خواهد شد که با توجّه به ظهور پدیده اسلام‌گرایی و مقابله با ارزش‌های فرهنگی غرب، برای غرب یک خطر محسوب می‌شود و...
ه- «برژینسکی» یکی از نظریه‌پردازان و سیاست‌گذاران کهنه کار آمریکایی و از اعضای مهم تشکیلات «بیلدربرگ» و از طراحان پروژه نظم نوین جهانی است در مصاحبه‌ای با روزنامه وال‌استریت ژورنال می‌گوید: از فکر کردن به حمله پیش دستانه علیه تأسیسات هسته‌ای ایران اجتناب کنید و گفت‌وگوها با تهران را حفظ کنید، بالاتر از همه بازی طولانی مدتی را انجام دهید چون زمان و آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع بقای رژیم کنونی نیست و...
1717

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: حمله کیهان؛ این بار به یک جمعیت‌شناس با طعم طعنه به حدادعادل و رویای ژاپن اسلامی او