اردوغان و ایاصوفیه، 'رویای' احیای خلافت اسلامی
عرفان ثابتی، پژوهشگر تاریخ در یاداشتی برای صفحه ناظران به چرایی تبدیل ایاصوفیه از موزه به مسجد پرداخته و ریشه آن را در تفکر احیای امپراطوری اسلامی عثمانی از سوی رجب طیب اردوغان و طرفدارانش در مخالفت با جهان مسیحیت اروپایی و سکولارهای داخل ترکیه می داند.
حق نشر عکس Getty Images Image caption اردوغان نیز همچون آتاتورک دلمشغول نوعی عظمت ازدسترفتۀ آرمانی است و از همان ابزار آتاتورک یعنی "نهادهای دولتی و مهندسیِ اجتماعیِ بالا به پایین" استفاده کرده تا "جایگزین خودِ آتاتورک شود." به همین علت است که کاگاپتای، اردوغان را "آتاتورکی ضد آتاتورک" میخوانَدوقتی در سال ۱۴۵۳ عثمانیها کُنستانتینوپُل [قسطنطنیه] را فتح کردند، بیش از هزار سال از زمانی میگذشت که اهالی آن شهر خود را "رومی" میخواندند. این شهر در قرن هفتم پیش از میلاد در قلمرو یونان باستان بنا نهاده شده بود و پیش از آن که در قرن چهارم میلادی کنستانتین، آن را به پایتختیِ امپراتوری رم- رم شرقیِ بعدی- برگزیند بیزانتیوم یا بیزانس نام داشت. زبان رسمی این امپراتوری، یونانی و دین رسمیاش مسیحیت ارتدوکس یونانی بود. نام ترکیه تنها در قرن بیستم برای متمایز کردن جمهوری تازهتأسیس ناحیه آناتولی از عربهای ساکن قلمروهای پیشین امپراتوری عثمانی رواج یافت (بتانی هیوز، استانبول: قصۀ سه شهر، ۲۰۱۷).
بنا به نخستین سرشماری دوران عثمانی، که در سال ۱۴۷۷ انجام شد، در میان اهالی غیرنظامی و غیردرباری قسطنطنیه تنها ۹۴۸۶ ترک مسلمان وجود داشت در حالی که ۴۱۲۷ خانوادهی یونانی، ۱۶۸۷ خانواده یهودی، ۴۳۴ خانواده ارمنی، ۲۶۷ خانواده جنوایی و ۳۳۲ خانوادهی اروپاییِ غیرجنوایی در این شهر زندگی میکردند (جیمز کونو، دوران باستان به چه کسی تعلق دارد؟، ۲۰۱۱).
حتی یک قرن پس از آن هم گالاتا، واقع در حومۀ قسطنطنیه، از ۱۸ ناحیۀ مسلماننشین، ۷۰ ناحیۀ یونانینشین، ۳ ناحیۀ اروپایینشین، ۱ ناحیۀ یهودینشین و ۲ ناحیۀ ارمنینشین تشکیل میشد. به قول اِولیا چَلَبی، جهانگرد نامدار عثمانی در قرن هفدهم، جمعیت مسلمانان در این شهر تنها ۶۴ هزار نفر بود، در حالی که "کفار" ۲۰۰ هزار نفر بودند. در سال ۱۸۸۶، در اواخر دوران امپراتوری عثمانی، ۵۳ درصد از جمعیت ۸۵۰ هزار نفریِ این شهر، مسلمان، ۲۱ درصد یونانی، ۲۱ درصد ارمنی و ۳ درصد یهودی بودند. اما در نخستین سرشماریِ جمهوری ترکیه، که در سال ۱۹۲۴ و پس از کشتار بیش از یک میلیون ارمنی، یونانی و آشوری به دست ترکها انجام شد، سهم ترکهای مسلمان در جمعیت تقریباً یک میلیون و دویست هزار نفری قسطنطنیه به ۶۱ درصد افزایش و سهم ارمنیها به ۷ درصد کاهش یافته بود- ذکر این نکته خالی از لطف نیست که تغییر نام این شهر به استانبول در سال ۱۹۳۰ یعنی هفت سال پس از انتقال پایتخت به آنکارا رخ داد. در سال ۲۰۱۰ اقلیتهای غیرمسلمان تنها کمتر از ۱ درصد از جمعیت استانبول ده میلیونی و حدود ۲.۰ درصد از کل جمعیت ترکیه را به خود اختصاص داده بودند (همان منبع).
زوال تنوع و تکثر فرهنگی و مذهبی در ترکیه نه تنها حاصل کشتار، تبعید و مهاجرت اجباری اقلیتها در اواخر دوران عثمانی و اوایل دوران جمهوری ترکیه بلکه نتیجه تعقیب و تحمیل سیاستهای معطوف به تثبیت فرادستیِ ترکها و مسلمانان سنی در یک قرن گذشته است. تغییر کاربریِ ایا صوفیه از موزه به مسجد جدیدترین نمونه از چنین سیاستهایی به شمار میرود.
در واقع، ایا صوفیه سومین کلیسایی است که در این محل ساخته شده است. دو کلیسای دیگر، که به دست کنستانتین کبیر و تئودیوس بنا نهاده شده بودند، بر اثر شورش و آتشسوزی از بین رفتند. در نتیجه، ژوستینیَن، امپراتورِ وقت، دستور احداث کلیسای فعلی را صادر کرد که بیش از هزار سال بزرگترین بنای دینیِ جهان بود.
برای آگاهی از اهمیت این بنا در میان مسیحیان کافی است به این نکته اشاره کنیم که بنا بر روایتهای مذهبی، فرشتهای بر احداث آن نظارت داشته است. بسیاری از مسیحیان این کلیسا را "متبرک" میشمردند زیرا عقیده داشتند که چوبی که در بنای آن به کار رفته به کشتی نوح تعلق دارد. ایا صوفیه "مادر همهی کلیساها" و متعالیترین جلوه "حکمت مقدسی" به شمار میرفت که با میلاد مسیح پدید آمده بود. در اسطورههای مذهبی آمده است که در پایان تأسیس این کلیسا ژوستینین، که از شکوه و عظمت آن به وجد آمده بود، فریاد برآورد: "ای سلیمان، در جلال و جبروت از تو پیشی گرفتم." (بتانی هیوز، استانبول: قصۀ سه شهر).
بنابراین، عجیب نیست که نه تنها بسیاری از سازمانهای بینالمللی با تغییر کاربریِ این بنا، که جزئی از میراث جهانی یونسکو است، مخالف بودهاند بلکه نهادها و جوامع مسیحی سراسر دنیا هم نسبت به این اقدام اعتراض کردهاند. پس چرا اردوغان بهرغم اعتراضات گسترده جهانی، بر بازگشایی سریع این بنا به عنوان مسجدی برای عبادت مسلمانان تأکید کرده و چنین مخالفتهایی را "نقض استقلال" و "حاکمیت ترکیه" خوانده است؟
حق نشر عکس Getty Images Image caption ایا صوفیه "مادر همهی کلیساها" و متعالیترین جلوه "حکمت مقدسی" به شمار میرفت که با میلاد مسیح پدید آمده بود. در اسطورههای مذهبی آمده است که در پایان تأسیس این کلیسا ژوستینین، که از شکوه و عظمت آن به وجد آمده بود، فریاد برآورد: "ای سلیمان، در جلال و جبروت از تو پیشی گرفتم." احیای عظمت دوران عثمانیبه نظر نگارنده، پاسخ را باید در این بخش از سخنرانیِ اخیر اردوغان پیدا کرد: "ایا صوفیه بهعنوان میراث سلطان محمد فاتح دوباره احیا و به مسجد تبدیل شده است... جنبش ایا صوفیه نشانگر آزادی مسجدالاقصی و صدای پای مسلمانانی است که از دورۀ فترت خارج میشوند. ایا صوفیه که برای چندمین بار در طول تاریخ مجدداً احیا شد، امروز بار دیگر احیا میشود."
ظهور جمهوری ترکیه ثمرۀ سقوط امپراتوری عثمانی است. شگفت نیست که همۀ رهبران این کشورِ نوپا، از آتاتورک تا اردوغان، از "احیای عظمت" کشور سخن گفتهاند. کشورهایی که بازماندۀ امپراتوریهای بزرگ هستند هرگز این خاطره را فراموش نمیکنند و معمولاً در حسرت شکوه و جلال ازدسترفته به سر میبرند. اما این خاطره نه واقعیت محض بلکه تصویری آرمانی از گذشته را دربرمیگیرد، گذشتهای که هم مایۀ غرور است و هم عامل نارضایی از عظمت بربادرفته. نوستالژی، بسیج سیاسی را تسهیل میکند زیرا به سیاستمداران اجازه میدهد که با سؤاستفاده از احساس "غرور" و "نارضایی" عمومی، مردم را برای دستیابی به اهداف خود برانگیزند یا بفریبند (سونِر کاگاپتای، سلطان جدید: اردوغان و بحران ترکیۀ مدرن، ۲۰۲۰).
آتاتورک در واکنش به نابودی امپراتوری عثمانی به دست قدرتهای اروپایی میخواست ترکیه را سراپا اروپایی کند تا شکستناپذیر شود. هر چند او دین را از بین نبرد اما با ایجاد نظامی سکولار دین را تحت سلطۀ حکومت درآورد و شهروندانی را که دین را عنصر اصلی هویت خود میدانستند به حاشیه راند. بر عکس، اردوغان از غرب و اروپا فاصله گرفته و بر اسلام محافظهکار به عنوان مؤلفۀ اصلی هویت ترکیه تأکید کرده است (همان منبع).
اردوغان نیز همچون آتاتورک دلمشغول نوعی عظمت ازدسترفتۀ آرمانی است و از همان ابزار آتاتورک یعنی "نهادهای دولتی و مهندسیِ اجتماعیِ بالا به پایین" استفاده کرده تا "جایگزین خودِ آتاتورک شود." به همین علت است که کاگاپتای، اردوغان را "آتاتورکی ضد آتاتورک" میخوانَد.
برای مثال، میتوان به "سازمان امور دینی" یا "دیانت" اشاره کرد که به دستور آتاتورک به منظور کاستن از قدرت روحانیون، جلوگیری از بسیج سیاسیِ مردم توسط آنها، و به اختصار، برای "دولتی کردن دین" تأسیس شد اما در دوران اردوغان به ابزاری برای "دینی کردن دولت و جامعه" تبدیل شده است. همان طور که پارسال جان ام. بک در مقالهای در نشریۀ "آتلانتیک" نوشت: "این سازمان در سال ۱۹۲۴ تأسیس شد اما در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه به سرعت گسترش یافت و به سازمانی بیش از پیش سیاسی تبدیل شد که در پی افزایش نفوذ جهانیِ خود است. اکنون این سازمان بیش از ۱۰۰ هزار کارمند دارد و بودجهاش از سال ۲۰۰۶، یعنی نخستین دورۀ نخست وزیریِ اردوغان، چهار برابر شده و به ۱۲.۵ میلیارد لیره (۲ میلیارد دلار) رسیده است. این رقم از بودجۀ بسیاری از وزارتخانهها، و حتی سازمان اطلاعات ملی، بیشتر است."
بک در این مقاله نشان میدهد که دولت اردوغان با احداث صدها مسجد از طریق این سازمان سرگرم گسترش قدرت نرم خود در سراسر دنیا بوده است. از میان این بناها، که بسیاری از آنها یادآور معماری کلاسیک دوران عثمانیاند، میتوان به بزرگترین مسجد شبهجزیرۀ بالکان در تیرانا (پایتخت آلبانی)، بزرگترین مسجد آسیای مرکزی در بیشکک (پایتخت قرقیزستان)، بزرگترین مسجد آفریقای غربی در آکرا (پایتخت غنا) و بزرگترین مسجد نیمکرۀ غربی در مریلند (آمریکا) اشاره کرد.
به گزارش بک، "دولت ترکیه هزینه احداث دستکم ۲۰۰۰ مسجد کوچک و بزرگ را تأمین کرده و سرگرم برنامهریزی و مذاکره برای احداث مساجد دیگری در بقیۀ نقاط دنیا است: برای مثال در ونزوئلا، که اردوغان مشغول تقویت دولت مصیبتزدۀ نیکولاس مادورو است، و در کوبا، که اردوغان ادعا کرده دریانوردان مسلمان پیش از کریستف کلمب به آنجا رسیدند. این مساجد را آنکارا اداره خواهد کرد و ــ در مناطقی که مهاجران ترکتبار فراوانی را در خود جای داده ــ همان مواعظ و خطبههای دیکتهشدۀ دولتیای ایراد خواهد شد که هر هفته در تمام شهرها و روستاهای ترکیه شنیده میشود."
به نظر کاگاپتای، "نتیجۀ نهایی" ترویج چنین سیاستهایی "این است که اکنون ترکیه علیه شهروندانی که خود را در درجۀ اول مسلمان، و به تعبیر دقیقتر مسلمان سنیِ محافظهکار، نمیدانند دست به تبعیض میزند."
جالب این که هم موافقان و هم مخالفان اردوغان او را با سلطان عبدالحمید دوم مقایسه میکنند. همان طور که ویلیام آرمسترانگ در مقاله ای در نشریۀ "هیستوری تودِی" نشان میدهد، هواداران اردوغان او را خَلَف صالح "خاقان بزرگ" (عبدالحمید دوم) میدانند که به نظرشان "آخرین فرمانروای سرافراز عثمانیِ اسلامی بود که در برابر غرب ایستادگی کرد."
عبدالحمید دوم و اردوغان هردو به "مدرنیزاسیون" دل بسته و از "مدرنیته" بیزار بودهاند. شگفت نیست که هر دوی آنها شیفتۀ "پروژههای عظیم زیرساختی" نظیر احداث راهآهن و تونل و فرودگاه (سومی صرفاً در مورد اردوغان) و در عین حال از اصلاحات حقوقیِ مدرن گریزان بودهاند. به قول آرمسترانگ،"تصور میشود که ایدۀ احداث تونلی در زیر آب برای متصل کردن بخش آسیایی و اروپاییِ استانبول را اولین بار عبدالحمید بیش از صد سال پیش مطرح کرده بود: در روز افتتاح تونل زیرزمینی "مرمره" در سال ۲۰۱۳، آن را تحقق "یک رؤیای صدساله" خواندند."
آرمسترانگ میگوید حتی شایع شده بود که دولت اردوغان قصد دارد که سومین، و بزرگترین فرودگاه استانبول، را "عبدالحمید" بنامد: "چنین پروژههای عظیمی از جمله ویژگیهای ترکیۀ امروزی است که ترکیبی از فرصتهای شغلیِ سودآور و طرحهای بلندپروازانه و پرزرق و برقی (موسوم به پروژههای "نوعثمانی") به شمار میرود که ظاهراً سبب میشود این کشور به جایگاه حقیقی خود در میان ملل بزرگ دست یابد."
عبدالحمید دوم از مدرنیزاسیون برای تحکیم پایههای حکومت استبدادیِ خود، غربستیزی و به اصطلاح "اتحاد اسلام" یا ترویج قرائت محافظهکارانهای از اسلام سنی استفاده میکرد. به قول آرمسترانگ، "شبکۀ جاسوسان او به یاری پیشرفتهای تکنولوژیک (مانند تلگراف و راهآهن) باعث تحکیم حکومت استبدادی وی شد. اما عبدالحمید به آن قبیل اصلاحاتی که میتوانست به اقلیتهای مسیحیِ امپراتوری آن آزادیِ عملی را بدهد که قدرتهای اروپایی خواهانش بودند، چندان اعتنا نداشت."
اقداماتی نظیر به تعلیق درآوردن مجلس، سرکوب مخالفان سیاسی و آزار و اذیت شدید ارمنیهای ساکن امپراتوری عثمانی به مخالفتهای داخلی و خارجی با عبدالحمید دوم دامن زد و او سرانجام یک سال پس از انقلاب "ترکهای جوان" مجبور به کنارهگیری از قدرت شد.
در سالهای اخیر، دولت اردوغان که بر خلاف گذشته با مشکلات اقتصادی عمدهای دست در گریبان بوده، بیش از پیش به غربستیزی و سرکوب روشنفکران، روزنامهنگاران، ناراضیان سیاسی و اقلیتهای قومی روی آورده است. عجیب نیست که همچون اواخر دوران سطنت عبدالحمید، سؤظن بیمارگونۀ سیاسی در ترکیه رواج یافته است و دولت و حزب حاکم مرتباً ناکامیهای خود را به گردن دشمنان داخلی و خارجی میاندازند. بازار نظریههای توطئه در ترکیه چنان گرم شده که تحقیق دربارۀ آنها به یکی از حوزههای نسبتاً پررونق مطالعات دانشگاهی در غرب تبدیل شده است.
همان طور که آرمسترانگ توضیح میدهد، مدافعان اردوغان او را همچون عبدالحمید دوم در محاصرۀ دشمنان داخلی و خارجی میدانند. برای مثال، "امرالله ایشلر، معاون اول نخست وزیر، در اوایل سال ۲۰۱۴، زمانی که صاحبمنصبان نزدیک به اردوغان به طور گسترده با اتهام فساد از سوی دادستانها مواجه بودند، قدرتهای خارجی را متهم کرد و گفت: "سلطان عبدالحمید را نیز مستبد، ظالم، و عیبجو میخواندند. نیروهای بینالمللی و عوامل داخلی در مخالفت با او با یکدیگر متحد بودند. امروز نیز همین نقشه در حال اجراست. دارودستههای داخلی و خارجی در برابر عبدالحمید موفق شدند اما امروز پیروزی از آنِ ملت ترکیه است. ملتِ ما با این بازیها آشناست."
جالب این که اردوغان هم به چنین مقایسهای متوسل شده و گفته است: "امروزه همان توطئهها دقیقاً به همان شکل در حال اجراست. تنها دوران و بازیگران تغییر کردهاند."
کاگاپتای به درستی میگوید که آنچه ترکیه را قدرتمند میکند "دموکراسی سالمتر است، نه سیاست غیرلیبرالی...ترکیه تنها در صورتی میتواند به اقتصادی پیشرفته و قدرتی جهانی بدل شود که جامعهای باز و دموکراتیک باقی بماند، و استعداد و سرمایه را حفظ و جذب کند، دو عنصری که بدون آنها چنین دیگرگونیای رخ نخواهد داد."
به نظر او، حل بحران کنونیِ این کشور "مستلزم قانون اساسیِ جدیدی است که به نیمه مذهبی ترکیه "آزادی دین" و به نیمۀ دیگر "آزادی از دین" را نوید دهد. برای دستیابی به اهمیت جهانی نه تنها معقول بلکه لازم است که اردوغان کشور را به لیبرال دموکراسی تبدیل کند. گام برداشتن در این مسیر اردوغان را به "سلطان خوب" تبدیل خواهد کرد."
متأسفانه تغییر کاربری ایاصوفیه حاکی از گام برداشتن در مسیر دیگری است.
بیشتر بخوانید:
- اردوغان فرمان تبدیل ایاصوفیه به مسجد را امضا کرد
- اردوغان و 'رویای امپراطوری عثمانی' در شمال آفریقا
- اردوغان نامه ترامپ را در 'سطل آشغال انداخت'
- اردوغان به دنبال سلاح هستهای است؟
- کودتای ترکیه؛ پیروزی اردوغان، کدام پیروزی؟
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: اردوغان و ایاصوفیه، 'رویای' احیای خلافت اسلامی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران