جامعه ایرانی در ۱۰ سال گذشته چقدر عقب افتاده است؟
دهه ۱۳۹۰ یکی از زیانبارترین دوران تاریخ معاصر ایران است. همافزایی بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آسیبهای جبرانناپذیری به جامعه وارد کرده است.
در این مدت نهتنها فرایند کند توسعه مختل شده بلکه جامعه ایرانی در نقطهای عقبتر از ۱۰ سال گذشته ایستاده است. این پدیدهای بیسابقه دست کم در ۶۰ سال گذشته است. حجم عقبماندگی حتی در دهه ۱۳۶۰ هم به رغم وقوع انقلاب و جنگ به اندازه امروز نبود.
حق نشر عکس Tasnim Image caption ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف، شخصیتهایی که در انتخابات سه سال پیش توسط رای مردم رد شدند در راس قوه قضائیه و مقننه نشسته اندآمارهای صندوق بینالمللی پول نشان میدهد در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ میانگین قدرت اقتصادی هر ایرانی ۵ درصد کمتر شده، در حالی که قدرت اقتصادی هر شهروند ترکیه در این مدت بیش از ۱/۵ برابر بیشتر شده است. سرانه تولید ناخالص داخلی در افغانستان در این مدت ۱۶ درصد، در عراق ۲۸درصد، در پاکستان ۲۳ درصد و در عربستان سعودی بیش از ۱۰ درصد افزایش یافته است.
در دهه ۱۹۸۰ به دلیل انقلاب، هرج و مرج و جنگ و البته افزایش بیحساب و کتاب جمعیت سرانه تولید ناخالص داخلی در ایران تا ۳۰ درصد سقوط کرد، اما حجم عقبماندگی، یعنی فاصله میان ایران و کشورهای همسایه به اندازه الان به چشم نمیآید. در آن سالها متوسط رشد اقتصادی جهان و کشورهای همسایه مانند سالهای اخیر نبود. تحمل سقوط در شرایطی که در بقیه کشورها هم خبر خاصی نیست به مراتب سادهتر از تحمل شرایطی است که همه با شتاب به جلو حرکت میکنند، اما ایران در جا زده و روز به روز بیشتر از همقطاران خود عقب میماند.
تاثیر سقوط اقتصادی روی طبقات مختلف جامعه متفاوت است. قاعدتا طبقات کمدرآمد فشار مضاعفی را تحمل کردهاند چراکه نتیجه کاهش قدرت خرید برای فرودستان کوچکتر شدن سفره غذا، گرسنگی و سوءتغذیه است، اما آسیب این بحران روی طبقه متوسط هم چشمگیر است. طبقهای که موقعیت خود را خود را در مقایسه با شهروندان سایر کشورها و هموطنان مهاجرتکرده خود ارزیابی میکند.
ده سال پیش یک مهندس جوان تازه فارغالتحصیل شده از دانشگاه در تهران به راحتی میتوانست شغلی با درآمد حدود یک میلیون تومان در ماه پیدا کند؛ یک میلیون تومان به قیمت روز حدود هزار دلار در ماه میشد. با این پول یک جوان میتوانست یک خانه معمولی اجاره کند یا اگر خردهسرمایهای داشت یک واحد آپارتمان کوچک در یک منطقه متوسط بخرد، وسایل خانه و تفریح و کار مناسب تهیه کند و هر سال یا یکی، دو سال در میان به سفر خارجی نه چندان گرانقیمتی برود.
حالا همان جوان به زحمت ۱۰ میلیون تومان در ماه درآمد دارد. پولی که اگر آن را به ارز خارجی تبدیل کند به ۵۰۰ دلار هم نمیرسد. دوستان مهاجرت کرده او حالا به پشتوانه ۱۰ سال سابقه کاری چند برابر ۱۰ سال پیش درآمد دارند، اما جوان ایرانی چارهای ندارد جز آنکه با قدرت خریدی که تا نصف کاهش یافته روزگار بگذراند.
او اگر از قافله خانهداران جا مانده باشد که احتمالش کم نیست، ناگزیر است برای اجاره یک واحد آپارتمان ۵۰ متری در یک محله متوسط تهران نصف درآمدش را اول ماه به صاحبخانه تقدیم کند. مسافرت و خرید وسایل خانه و تفریح و کار پیشکش، باید مواظب باشد تا بقیه ماه برای خرید مواد غذایی و مایحتاج ضروری پول کم نیاورد. در حالی که همقطاران او در خارج از ایران به پشتوانه درآمدشان، ولو آنکه تمام عمر بدهکار بانک شوند، صاحب خانه شده و میشوند. هر یکی دو سال یک بار گوشی تلفن همراهشان را عوض میکنند، ماشین مدل بالا سوار میشوند و مسافرتهای تفریحی میروند.
از این نظر طبقه متوسط ایرانی بازی اقتصاد و رفاه را به همقطاران خود در کشورهای دیگر و دوستان مهاجرت کردهاش باخته است، اما از نظر اجتماعی و سیاسی چه به دست آورده است؟
حق نشر عکس donyaye eghtesad Image caption حسن روحانی در حلقه اطرافیان خود و بازی قدرت چنان گرفتار شده که حتی قادر به تشخیص موقعیت شکننده اجتماعی و سیاسی خود نیست. روحانی نماد شکست آخرین تلاش همهجانبه طبقه متوسط است طبقه متوسط و رویای تغییر جامعهطبقه متوسط در سیاست نیز یک بازنده تمامعیار بوده است. ایده اصلی مشارکت فعال در انتخابات ریاست جمهوری سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ تغییر مسیر ایران به سمت و سوی توسعه و جلوگیری از قبضه قدرت توسط اقتدارگرایان بود. هر دو ایده با شکست روبهرو شدند. ایده توسعه با سر به زمین خورد و اقتدارگرایانی که هدف شرکت در انتخابات، حذف آنها از گردونه قدرت بود، موقعیت خود را در ساختار سیاسی ایران محکمتر کردهاند.
حالا حوزه دخالت آیتالله خامنهای در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و جامعه به مراتب گستردهتر از ۳ سال پیش و ۸ سال پیش و ۱۰ سال پیش است. ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف، شخصیتهایی که در انتخابات سه سال پیش توسط رای مردم رد شدند در راس قوه قضائیه و مقننه نشسته اند و جنتی منتخب آخر تهران بر کرسی ریاست مجلس خبرگان. به منتخب مردم هم امیدی نیست، حتی در این حد که در قامت یک سیاستمدار سرخورده آبروداری کند. حسن روحانی در حلقه اطرافیان خود و بازی قدرت چنان گرفتار شده که حتی قادر به تشخیص موقعیت شکننده اجتماعی و سیاسی خود نیست. روحانی نماد شکست آخرین تلاش همهجانبه طبقه متوسط است. حالا از اسم روحانی برای سرزنش کسانی استفاده میشود که در ارزیابی توانایی خود برای اصلاحات و البته توانایی هسته مرکزی قدرت برای مقابله با اصلاحات دچار اشتباه محاسباتی شدند.
جایگاه اجتماعی طبقه متوسط نیز در این سالها به شدت متزلزل شده است. تا ۱۰ سال پیش، طبقه متوسط نیروی محرکه جنبشهای سیاسی و اجتماعی در ایران بود، حالا اما در دو جنبش بزرگ اعتراضی اخیر در دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ در حاشیه قرار داشته است.
حالا اکثر جوانان امیدواری که گمان میکردند میتوانند با نشان دادن موقعیت اجتماعی خود، هسته مرکزی قدرت را به عقبنشینی وادار کنند نقش مرجع و تعیینکننده خود را از دست دادهاند. یا کنار نشسته و تماشا میکنند، یا دنبالهرو جریان غالب در جامعهای شدهاند که به نقطه غیر قابل بازگشت گسیختگی رسیده است یا مهاجرت کرده اند.
بیشتر بخوانید:
- روحانی: سیاست ما را آیتالله خامنهای مشخص میکند
- ابراهیم رئیسی و ماموریت جدید؛ پاکسازی نظام؟
- محمد باقر قالیباف، دورخیزی دیگر برای ریاست یک قوه
- کابینه جدید روحانی و چهار سال پیشرو: از کنار آمدن با سپاه تا تعامل با دو مجلس
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: جامعه ایرانی در ۱۰ سال گذشته چقدر عقب افتاده است؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران