سید قطب،"نشانه های راه"ی که به بیراهه رفت
سید قطب، نویسنده و نظریهپرداز مصری، شخصیتی بحثانگیز و جنجالی و یکی از مهمترین تئوریسینهای جریان اسلام سیاسی رادیکال در قرن بیستم است. سید قطب از نظر فکری مراحل گوناگونی را در زندگی پرفراز و فرودش سپری کرد.
او که روزگاری در مطبوعات مصر به عنوان ادیبی توانا و منتقد ادبیای جسور شناخته میشد، در جریان راه به افکار مارکسیستی دلبستگی نشان داد و سپس شیفتۀ اندیشههای حسن البنا، بنیانگذار سازمان اخوانالمسلمین، شد و بعد از ترور حسن البنا رسماً عضویت آن سازمان را به دست آورد.
کتاب "معالم فیالطریق" (="نشانههای راهِ") سید قطب یکی از مهمترین و غوغاسازترین کتابها در مقام نظریهپردازی برای جریان اسلام سیاسی و تأسیس حکومت اسلامی مورد نظر این جریان است. او این کتاب را در دهۀ شصتِ سده بیستم میلادی در دوران زندان و در شرایطی که سازمان اخوانالمسلمینِ مصر در بدترین حالت قرار داشت و صدها تن از اعضای آن در زندانها مورد بدرفتاری و شکنجه قرار میگرفتند نوشت و تلاش ورزید آن را بخشی از برنامۀ تعلیمی و تربیتی برای زندانیان اخوان قرار دهد. فصلهایی از این کتاب پیش از آن در تفسیر "فی ظلال القرآن" نیز آمده بود، اما او فصلهای دیگری بر آن افزود. بدینگونه او توانست با نوشتن کتاب یادشده صورتی مدوّن از برنامۀ عملش که بعدها بازتابی گسترده در خاور میانه یافت عرضه کند.
مرگ تراژیک نویسنده "نشانههای راه"
"نشانههای راه" آخرین کتابی بود که سید قطب نوشت و در واقع وصیتنامهای بود که برای نسلهای آینده از خود به جا گذاشت. اینکه جمال عبدالناصر، رهبر وقت مصر، به خاطر نوشتن این کتاب، او را به جوخۀ اعدام سپرد ارزش نمادین مضاعف به آن بخشید. اعدام سید قطب نه تنها عقاید او را به حاشیه نبرد بلکه گسترۀ اندیشههایش را بیشتر از پیش وسعت داد، چون وی را در نظر پیروان و مریدانش به اندیشهورزی شهید تبدیل کرد که در راه افکار و آرمانهایش مرگ را با گشادهرویی پذیرا شد.
پس از چاپ و انتشار کتاب یادشده در میان اخوانالمسلمین، رهبر وقت سازمان اخوان، حسن الهضیبی، نخستین کسی بود که به خطرناک و خشن بودن افکاری که کتاب "معالم" در پی ترویج آن بود پی برد. هضیبی رسالهای نگاشت به عنوان "دعاة لا قضاة، (=دعوتگرانیم، نه داوران)" و مفاهیم کلیدی کتاب سید قطب را مورد نقد و تخطئه قرار داد.
"جاهلیت" و "حاکمیت" دو مفهوم کلیدیای است که سید قطب در محور آنها در کتاب "نشانههای راه" ایدهپردازی کرده است.
حق نشر عکس AFPجاهلیت
تا پیش از سید قطب، "جاهلیت" به روزگار بتپرستی پیش از اسلام در شبه جزیره عربستان که دارای شاخصهای فرهنگی و ارزشی خاصی بود اطلاق میشد. اما سید قطب این مفهوم را درازدامنتر ساخت و به معنای انحراف از اسلام، چه این انحراف مربوط به پیش از اسلام باشد یا پس از اسلام، به کار برد. او تا جایی در زشت و تاریک جلوه دادن وضع کنونی جامعههای انسانی غلو میکرد که روزگار معاصر را ظلمانیتر و نامطلوبتر از دوران جاهلیت قبل از اسلام میدانست. مثلاً او در جایی مینویسد:" ما امروزه در جاهلیتى همانند جاهلیت زمان ظهور اسلام یا حتا تاریکتر از آن قرار داریم. هر چه در پیرامون ما قرار دارد جاهلیت است. باورها و عقاید مردم، عادتها و سنت هایشان، منابع فرهنگشان، هنرها و ادبیاتشان، مقررات و قوانینشان، و حتا بسیارى از چیزهایی که ما فرهنگ اسلامى و منابع اسلامى و فلسفه و اندیشه اسلامى به شمار مىآوریم همگى از محصولات این جاهلیت است."
شاید در وهلۀ اول تصور شود که این داوری تنها در مورد نظامهای کاپیتالیستی و کمونیستی صورت گرفته، ولی حقیقت امر آن است که به نظر سید قطب، "جامعههای اسلامی" نیز تفاوت زیادی با جامعههای دیگر ندارند. به اعتقاد او، مسلمانی به ادعا و شعار نیست بلکه عمل از همه چیز مهمتر است و جامعههایی که حاکمیت غیر خدا را پذیرفتهاند جاهلی به حساب میآیند، هرچند این جامعهها خود را مسلمان بشمارند و در ظاهر با جاهلیت سر ستیز داشته باشند.
حاکمیت
مفهوم "حاکمیت" حضوری سنگین در ادبیات طیفهای مختلف جریان اسلام سیاسی دارد و اجتهادهای رنگارنگی بر محور آن شکل گرفته است. ایدۀ حاکمیت را در آغاز ابوالاعلی مودودی، تئوریسین اسلام سیاسی در شبه قاره هند برساخت و طبعاً او با توجه به تقابلهای هویتی شدید در آن زمان در میان مسلمانان و هندوها در شبه قاره این ایده را پردازش کرد. با اینهمه، سید قطب را میتوان مهمترین نظریهپرداز در این زمینه دانست چرا که او پس از وامگیری این ایده از مودودی ابعاد گستردهتری به آن بخشید و آن را در جهت طراحی و تدوین برنامه عمل خود استفاده بهینه کرد.
به نظر سید قطب و مودودی، استفاده از هر منبعی دیگر به جز خدا برای سامان دادن به امور جامعه خلاف توحید است چرا که حاکمیت مطلق بر کائنات از آن خداست و کسی جز او حق قانونگذاری را ندارد و شایستۀ بندگی نیست. به باور آنها، مردم باید بهگونهای به بار آیند که بر وفق منهج الهی در همۀ شؤون زندگیشان رفتار کنند و به این کار مجبور ساخته شوند و تمامی قوانین و الگوها و سیستمها و عادتها و سنتها را از خدای یگانه برگیرند و شریعت الهی را در همۀ جنبههای زندگیشان پیاده کنند. همچنین حکومت اسلامی آن حکومتی است که بنیادش بر قانون الهی گذاشته شده باشد. حکومتهایی که بر مبنای قوانین وضعی بشری عمل میکنند شایستۀ فرمانبری نیستند.
از نظر این دو تئوریسین، سیاست مفهومی بسیار گسترده دارد تا جایی که همۀ فعالیتهای انسانی اعم از عبادات و معاملات و جهاد را دربرمیگیرد. از اینرو میتوان گفت، خدا حاکمی است که خواستۀ اصلیاش برقراری حکومت اسلامی است.
سید قطب به این باور است که مفهوم حاکمیت برگرفته از صراحت آیههای قرآنی (از جمله آیههای 42،44، و 50 سوره مائده و آیۀ 40 سورۀ یوسف) است. این درحالی است که این آیات ممکن است از قضاوت و داوری در منازعات حرف بزند و به حاکمیت سیاسی ربطی نداشته باشد.
سید قطب احتمالاً از روی ناآگاهی به ریزهکاریهای فقیهانه هر وقت که از حاکمیت روشها و قوانین الهی سخن میزند هیچ تفاوتی میان نصوص مُحکم و متشابه و قطعی و ظنی و نیز مسائل منصوص علیه و موضوعات اجتهادی قایل نمیشود.
سید قطب میگوید که برقراری حاکمیت خدا به معنای حاکمیت رجال دین و کسانی که به نام خدا سخن بگویند نیست بلکه به معنای برقراری شریعت خدا و مبنا قرار گرفتن قوانین خدایی است. اما او به این پرسش پاسخ نمیدهد که در این صورت چه کسی به امر خطیر اجتهاد و استنباط از متون دینی خواهد پرداخت؟
حق نشر عکس AFPواکنش در برابر غربگرایی
سید قطب در روزگاری ایدههایی همچون جاهلیت و حاکمیت را پرداخت که جریان غربگرایی در جهان اسلام با شدت و حدت تمام میدانداری میکرد و حتی اصلاحگران مسلمان نیز در برابر تمدن غربی با شیفتگی و شیدایی برخورد میکردند، خاصه آنکه خلافت اسلامی فروپاشیده بود و دولت-ملتهای سکولار به صحنه آمده بودند. سید قطب میخواست به مسلمانان اعتماد به نفسشان را دوباره بازگرداند و به همین جهت هجمههای سنگین بر غرب و تمدن غربی به راه انداخت و در همین راستا جهاد را نیز بازتعریف و از همۀ نظامهای سیاسی حاکم در جهان اسلام مشروعیتزدایی کرد و برای ایجاد گروه مومنی که هستۀ نخستین جامعۀ اسلامی را به وجود میآورد و از جامعۀ جاهلی جدا شود سرگرم تئوریسازی شد.
در این میان، مشکل اصلی این بود که او همیشه تعارضها و کشمکشها را ایدئولوژیک میدانست و هیچ راهی برای مصالحه باقی نمیگذاشت و در این راستا نقطۀ آغاز برای ایجاد جامعۀ اسلامی را برقراری عبودیت مردم به خدا تلقی میکرد اما بر اساس مفهومی از حاکمیت که خودش ارائه میکرد و آن را بخشی جداییناپذیر از اعتقاد به "لا اله الا الله" میشمرد. روی همین لحاظ است که وقتی میخواهیم "معالم فی الطریق" را تحلیل و ارزیابی کنیم ناچاریم دو مفهوم کلیدی و مرکزی را در اندیشۀ سید قطب همیشه به خاطر داشته باشیم: جاهلیت و حاکمیت.
سید قطب و گروههای تکفیری
مفهومپردازیهای سید قطب در محور دو اصطلاح "جاهلیت" و "حاکمیت" موجب شد که راه برای نفوذ افکار تکفیری در جریان اسلام سیاسی هموار شود و تباهیهای بسیاری به بار آید و حرمتهای زیادی شکسته شود و بیشتر از پیش پراکندگی داخلی در میان مسلمانان به وجود آید.
او هرچند به تکفیر افراد و اشخاص نپرداخت (آنطور که از بعضی از اظهارات خودش برمیآید)، اما بنیادهای تفکرش بر مبنای عقیده و ایدئولوژی استوار شده بود و نظریه حاکمیت را نظریهای مربوط به مرزبندی میان کفر و ایمان و بخشی جداییناپذیر از مفهوم توحید میشمرد. گفته میشود که او در سالهای اخیر زندگیاش در زندان به مطالعه کتابهای ابن تیمیه و ابن قیم، از پیشوایان فکری سَلَفیّت، علاقه نشان میداد و به صورت مستمر آنها را میخواند. احتمالاً تعریف تنگنظرانهای که وی از توحید ارائه میکند به پیروی از ابن تیمیه و ابن قیم صورت گرفته است.
ایدهپردازیهای سید قطب پیرامون مفاهیمی همچون "حاکمیت" و "جاهلیت" بعدها برای بسیاری از گروههای بنیادگرا خوراک تئوریک فراهم کرد و آنها را قادر ساخت از این مقولهها در درگیری ایدئولوژیک خود با نظامهای حاکم در کشورهای اسلامی بهرهبرداری کنند. اهمیت کتاب "نشانههای راه" برای گروههای تندرو اسلامی در این است که این کتاب به مثابۀ ماشین جادهصافکن عمل کرد و به گروههای سلفیِ جهادی این جسارت را بخشید که با متون دینی به صورت مستقیم وارد تعامل شوند و بیباکانه سنت فقهی مسلمانان را به کلی نادیده بگیرند و به مردهریگ فکری و فقهی مسلمانان وقعی ننهند. بیگمان، این گروهها به میراث فکری سید قطب بسنده نکردند بلکه با توجه به اقتضائات زمانی و مکانی چیزهای زیادی بر آن افزودند، ولی همیشه از کسی که مسیر تازهای به روی آنها گشوده بود به نیکویی یاد میکردند.
از شخصیتهای نامدار جریان اسلام سیاسی که بعدها از عقاید سید قطب اثر پذیرفتند از اینها میتوان نام برد: صالح سریه، رهبر سازمان "الفنية العسكرية" در مصر، محمد عبدالسلام فرج، طراح اصلی ترور انور سادات، رئیس جمهور وقت مصر، عبدالله عزام، رهبر عربهای افغان، ابو قتاده، از رهبران سازمان القاعده، ایمن الظواهری، رهبر کنونی این سازمان.
بیشتر بخوانید:
- تکفیریها؛ تاریخ سیاسی و تبار فکری
- جهان اسلام و تکفیریها از دیروز تا امروز
- جنگ با تروریسم و آشتی با افراطگرایی؛ سیاست پس از یازده سپتامبر
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: سید قطب،"نشانه های راه"ی که به بیراهه رفت
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران