اعدام‌ نکنید؛ در ضرورت زیستن

چکیده :آن چیزی که جنبش مجازی دیشب را از نمونه‌های دیگر جدا می‌کند نه تنها کمیت بالا بلکه کیفیت متنوع مشارکت‌کنندگان بود. طوفانی که به معنای واقعی کلمه خودجوش به‌وجود آمد، آن‌قدر تنوع داشت که هیچ گروهی نتواند آن را مصادره کند یا با برچسب‌های معمول به دعواهای روزمره جریانات سیاسی تقلیل دهد. گویی همه خود را در صف اعدام و دو پس‌فردای دیگر آویزان بالای دار...


مهرداد محمدی

از زمانی‌که شبکه‌های اجتماعی در ایران رواج پیدا کردند، کمتر زمانی را مانند شب گذشته می‌توان یافت؛ کاربران توییتر و اینستاگرام به نحو بی‌سابقه‎‌ای یک‌صدا فعال شدند و #اعدام_نکنید به صدر موضوعات مهم روز در جهان صعود کرد. حالا کم‌تر کسی‌ در فضای آنلاین از اعدام سه جوان ایرانی، به خاطر اعتراض‌های خیابانی و بنا بر پرونده‌ای نامعلوم بی‌خبر است. پرونده‌ای که وکلای‌شان هم تا پیش از تأیید حکم برای اجرا از آن مطلع نبودند.

تصاویر شهدای اعتراضات در آبان ماه ۹۸، مانند بازتاب آینه‌ای بود که مردمی محروم‌شده، به حاشیه رانده، و به فقر افتاده را، در خون غلتیده، باتوم خورده و سرکوب شده نشان می‌داد. وقتی هواپیمای اکراینی منهدم شد، طبقه متوسطی نحیف‌شده که شاید آخرین امیدش را به رفتن فرزندانش بسته بود، خود را سوار بر هواپیما و گرفتار آتش موشک‌ها می‌دید. در هر دو حادثه خونین، افکار عمومی پشتیبان معترضین،‌ مطالبات و دادخواهی‌شان بود. چه بسیار افرادی که با وضع مالی کمی بهتر در آبان ماه سکوت نکردند و چه بسیار محروم‌شدگانی که برای کشته‌شدگان هواپیما سوگواری کردند و به خیابان آمدند.

آن چیزی که جنبش مجازی دیشب را از نمونه‌های دیگر جدا می‌کند نه تنها کمیت بالا بلکه کیفیت متنوع مشارکت‌کنندگان بود. طوفانی که به معنای واقعی کلمه خودجوش به‌وجود آمد، آن‌قدر تنوع داشت که هیچ گروهی نتواند آن را مصادره کند یا با برچسب‌های معمول به دعواهای روزمره جریانات سیاسی تقلیل دهد. گویی همه خود را در صف اعدام و دو پس‌فردای دیگر آویزان بالای دار می‌دیدند.

در طول این سال‌ها، هزاران هشتگی که با فکر و برنامه‌ریزی قبلی تولید شده بودند هیچ‌گاه به همه‌گیری #اعدام‌ـ‌نکنید نرسیدند؛ نه آنکه حرف‌شان اشتباه بود یا مطالبه‌شان طرفدار نداشت. اتفاقاً شاید تولیدکنندگان هشتگ‌های قبلی قواعد فضای مجازی را بیشتر مد نظر داشتند و ازین حیث هشتگ #اعدام_نکنید خلاف‌ جریان به حساب می‌آمد. احتمالا نزدیک‌ترین نمونه قبلی، ماجرای خودسوزی و کشته شدن «دختر آبی» بود.

بررسی واکنش‌‌های افکار عمومی به حوادث گوناگون نشان می‌دهد همان‌قدر که مسائل انسانی مانند قتل رومینا، خودسوزی دختر آبی و اعدام سه معترض آبان، حساسیت‌زا هستند و واکنش فعالانه مردم را برمی‌انگیزند، هشتگ‌سازی‌های حزب‌اللهی، اصلاح‌طلب، اصولگرا، برانداز یا سلطنت‌طلب با بی‌تفاوتی افکار عمومی مواجه می‌شود؛ حتی اگر مطالبه‌شان مقبولیت داشته باشد و افرادی شناخته‌شده به تبلیغ آن بپردازند. همه می‌دانیم که هویت‌های سازمانی یا سازمان‌های هویتی خودشان بیش از همه از شناسه‌های قلابی، خودکار، و مزرعه شلوغ‌کاری اینترنتی استفاده می‌کنند. ادعای ربات بودن کاربرانی که #اعدام_نکنید را به صدر موضوعات جهان تبدیل کرده بودند یادآور همان اتهام نوار بودن صدای شعارهای انقلابیون ۵۷ است.

«امانوئل لویناس» لحظه حیاتی «خود» را مواجهه با مرگ «دیگری» می‌داند و براین اساس اخلاقی را پیش می‌کشد که خود و دیگری با به رسمیت شناختن هم و در کنار هم ضرورت «زیستن» را محقق می‌کنند. اتفاقی که در ناخودآگاه جامعه ما هم افتاده است؛ هرکسی خود را پیشاپیش محکوم و در معرض مرگ می‌بیند. پس می‌تواند برای حق بر زیستن دیگری هم شورش کند. اگر این آگاهی حاصل از تجربه زیسته دوام بیاورد، قاعده «کشتن یک انسان، کشتن‌ همه انسان‌ها و نجات یک انسان، نجات همه انسان‌هاست» قوام پیدا می‌کند.

آن‌چیزی‌که اعتراضات خونین آبان را به معترضان هواپیمای ساقط شده، دختر آبی را به رومینا، طبقه متوسط را به مردمی فرودست‌شده، و همه ما را به سه جوان اعدامی پیوند می‌دهد، ضرورت صیانت از نفس و حق بر زیستن است. مقابله با کلیت ساختار حقوقی و حقیقی قدرتی است که نفس کشیدن را محترم نمی‌داند. مطالبه‌‌ای که از متن خود زندگی به ‌وجود آمده است و بسیار هم ساده و صریح است: نکشید!

منبع: مجمع دیوانگان

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: اعدام‌ نکنید؛ در ضرورت زیستن