دوران کرونا (۱۵)؛ اولین دشمن تمرکز قدرت، خود قدرت است (۷)
حسین رفیعی
گفتیم که در ایران تمرکز قدرت، در جهان استثنایی است. ولی مدیریت ماشین عظیم حکومت ـ دولت ناتوان است و قادر به جلوگیری از بحرانها و اتفاقات خطرناک آن نیست. روشهای حکومتی صلب و انعطافناپذیر هستند:
یک سابقهی تاریخی:
در ۱۹۱۷ که انقلاب روسیه پیروز شد. لنین یک شعار محوری داشت: «همه چیز به دست شوراها». بعد که بلشویکها کودتا کردند و انقلاب دمکراتیک روسیه را به انقلاب سوسیالیستی بلشویکی تبدیل کردند و نیروهای ملی، دمکرات و سوسیال ـ دمکرات را حذف کردند. شعار لنین تبدیل شد به: «همه چیز به دست حزب». شکست انقلاب روسیه و در همین لحظه بود.
بعد از این همه چیز مردم شد، حزب و کمیتهی مرکزی حزب و از درون کمیتهی مرکزی، همه چیز شد؛ دفتر سیاسی (پولیت بورو) و بعد از درون دفتر سیاسی، همه چیز شد، شخص دبیرکل، استالین. او جای خدا را گرفت! به قول اندره ژید، عضو حزب کمونیست فرانسه، «خیلی سعی کردیم که خدا را در حزب کمونیست فرانسه بکشیم ولی در شورو خدایی هیولایی ظهور کرده»
طبیعی بود که در کمیته مرکزی و پولیت بورو، بین اعضایی که بعضی از آنها دهها سال مبارزه کرده بودند و در انقلاب نقش جدی داشتند، اختلافنظر باشد. ولی خدای سازمان، استالین، این اختلافنظرها را نمیپذیرفت. راهحل سر به نیست کردن مخالفان! حذف فیزیکی شد!
در آغاز سال ۱۹۳۹ از مجموع ۱۳۹ عضو اصلی و علیالبدل کمیته مرکزی که در کنگره ۱۹۳۴ انتخاب شده بودند ۱۱۰ نفر بازداشت شدند و دهها تن به کام مرگ رفتند. غولهای تئوریک و عملیاتی جنبش کمونیستی شوروی و جنبش کمونیستی جهانی، همچون تروتسکی، بوخارین، کامنوف، پلخانف، زینویف و… حذف شدند و فقط خدای حزب باقی ماند و دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی سرکوبگر او.
طرفه آنکه در خیلی از موارد در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ دادگاههای مسکو را برگزار میکردند و این کادرهای باسابقهی حزب را مجبور میکردند که «اقرار» کنند که عامل امپریالیسم و نازیسم هستند! (در دادگاه تاریخ، روی مددف، ترجمه منوچهر هزارخانی، انتشارات خوارزمی ۱۳۶۰ و تاریخ سری جنایتهای استالین، الکساندر آرلوف، ترجمه: عنایتاله رضا، کتابسرا، ۱۳۶۶)
پس از مرگ استالین در ۱۹۵۳، خروشچف در کنگره بیستم ۱۹۵۶، برنامه اصلاحات و نجات شوروی استالینیسم را داد ولی اریستو کراسی حزب که مزه قدرت، ثروت و اشرافیگری را چشیده بوند، مقاومت کردند و یک استالین کوتوله، برژنف، خروشچف را کنار زد. در دهه ۱۹۸۰ گورباچف آمد تا کمونیسم را نجات دهد ولی دیگر دیر شده بود. شورش مردم عادی شوروی اعتراضها به رهبری یک دائمالخمر و باریچه سرمایهداری جهانی، شوروی را پاشاند و بعد پوتین با باندهای مافیایی به قدرت رسید و دائمالرئیس شد. امروز فقر و بدبختی و فلاکت مردم روسیه را فراگرفته و خیلی از مردم عادی، آرزوی دوران استالین را دارند! کارشناسان میگویند که سالانه، فقط ۳۷۰ میلیارد دلار اختلاس در روسیه میشود.
استالین در ساخت جامعه شوروی، معجزه کرد. توسعهی علوم و تکنولوژی را در سی سال به اندازهی دویست سال اروپا، جلو برد. مسأله آموزش، بهداشت، درمان، مسکن و… جامعه را حل کرد ولی اختناق و دیکتاتوری و سرکوب روشنفکران و هنرمندان و معترضین را هم به اوج رساند. از ۱۹۶۰ به بعد جامعهی شوروی و به تبع آن کشورهای اروپای شرقی شروع به نزول شاخصهای اقتصادی ـ اجتماعی ـ فرهنگی ـ اخلاقی کردند تا در ۱۹۸۹ شوروی فروپاشید. پس از کودتای بلشویکها در ۱۹۱۷ همه فراموش کرده بودند که لنین گفته بود که: «ما به اطلاعات کامل و حقیقی نیاز داریم و حقیقت نباید در بند این پرسش باشد که این حقیقت به نفع کیست… تمامی احزاب انقلابی که تاکنون مضمحل شدهاند… میترسیدند از ضعفهای خود سخن بگویند. اما ما مضمحل نمیشویم، چون از بیان ضعفهای خود نمیترسیم و یاد خواهیم گرفت که بر آنها غلبه کنیم. ولی خود لنین، تا زنده بود، و بعد از او استالین و برژنف یاد نگرفتند و جامعهی شوروی را تسلیم نوعی سرمایهداری مبتذل جهانی کردند و آمال و آرزوی میلیونها نفر را از بین بردند. شوروی با پنج هزار کلاهک هستهای و ارتش دو میلیونی و سازمان امنیتی قدرتمند خود در مقابل آزادی نتوانست دوام آورد. آزادی، بعد از هفتاد سال خود را به حزب کمونیست شوروی تحمیل کرد. گرچه با هزاران بحران و مشکل جامعهی روسیه و کشورهای اروپای شرقی دست به گریبان هستند و تا آزادی واقعی خیلی فاصله دارند ولی دیکتاتوری مافیاها سقوط کرد.
ادامه دارد
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: دوران کرونا (۱۵)؛ اولین دشمن تمرکز قدرت، خود قدرت است (۷)
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران