روایت جامعه اسلامی دانشجویان شریف از ملاقات با دو دانشجوی بازداشتی
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف درباره جلسه اخیر تشکل ها با مسئولان قوه قضائیه پیرامون دستگیری دو دانشجوی این دانشگاه نوشت:
سه چهار هفته پیش بود که از طرف معاونت فرهنگی دانشگاه پیامی آمد مبنی بر این که وزارت اطلاعات میخواهد جلسهای با دو دانشجوی شریفی دستگیر شده ترتیب دهد و از نمایندگان دانشجویی در این جلسه دعوت به عمل آورد. تقریبا هیچ چیز از جزئیات جلسه مشخص نبود؛ اما تعجب ما از این بود که تا به حال مشابه چنین جلسهای را در خاطرمان سراغ نداشتیم. گمان اول به این میرفت که قرار است قوه قضاییه یک نمایش رسانهای برگزار کند و مواضع همیشگی خود را تکرار کند و ما هم مجلس پُرکنی باشیم برای دوربینها.
در این مدت سوالات زیادی برایمان ایجاد شده بود که حل نشده باقی مانده بود: اینکه چرا این دانشجوها دستگیر شدهاند؟ واقعا جرمشان چه بوده؟ وضعشان در زندان چگونه است؟ تا به حال چهقدر از حقوقشان پایمال شده و سوالاتی از این دست. خوشبختانه جواب برخی از این سوالاتمان را گرفتیم و برخی را نه و در این متن به آنها اشاره میکنم. امیدوارم با ارائه قسمت خاصی از جزئیات این جلسه، روایت مغرضانهای ارائه ندهم.
پس از آن پیام اولیه، اعلام شد که هفته بعد این جلسه تشکیل میشود. جلسه نه در آن هفته که با چند هفته تاخیر قطعی شد. اما همچنان حضور یا عدم حضور بچهها در جلسه مشخص نبود.
قرار شد جلسه ساعت ۱۱ (۲۳ تیر) باشد اما مکان دقیق آن دقیقا معلوم نبود. حسابی زیر و بم ساختمانهای قوه را گشتیم تا بفهمیم مکان جلسه کجاست. بالاخره ساختمان را پیدا کردیم و جلسه ساعت ١١:٣٠ شروع شد.
حاضرین در جلسه از این قرار بودند: یک نماینده از هر تشکل دانشجویی و شورای صنفی، دکتر بهمنآبادی از دانشکده فیزیک، دکتر جهانگیر از دانشکده کامپیوتر، دکتر فاطمی زاده(معاونت دانشجویی) از طرف هیئت رئیسه دانشگاه و یک نماینده از بنیاد ملی نخبگان. از طرف قوه قضائیه هم آقایان امینناصری معاون امنیتی دادستان، جعفری بازپرس پرونده و یک کارشناس امنیتی حضور داشتند.
قرائت قرآن شروع شد. من نتوانستم گوش کنم بس که فکرم مشغول بود اما بعدا یکی از حاضرین، به متنی که از قرآن در اول جلسه قرائت شده بود اشاره کرد و گفت آیات خوانده شده مربوط به منافقین بود. در خلال صحبتها هم مسئولین دائما آیاتی از قرآن میخواندند و تلاش داشتند از این طریق به این ماجرا اشاره کنند.
ابتدا آقای ناصری شروع به صحبت کرد و درباره سوالاتی که فکر میکرد برای ما مطرح است، جوابهایی میدهد:
- چرا وکیل آزاد ندارند؟ «این قانون مصوبه مجلس شورای اسلامی هست. ما هم معترض به این قانون هستیم و شما هم باید به مجلس اعتراض کنید.››
- چرا با ضرب و شتم گرفته شدهاند؟ ‹‹ امکان وقوع هر اتفاقی بوده است. شاید به خودشان یا دیگران آسیب میزدند. امکان داشت خودشان را با سیانور بکشند.››
- چرا این جلسه شکل گرفته؟ ‹‹میخواستیم به سوالاتی که در فضای دانشگاه شکل گرفته پاسخ بدهیم.››
بعد از این صحبتها درب اتاق باز میشود و امیرحسین و علی را میبینیم که وارد اتاق میشوند. مدام دنبال چیز نامعقولی بودم که در آنها پیدا کنم اما نبود. اعمال و ظاهرشان عادی بود. آمدند و روی صندلی نشستند.
پس از آن دکتر فاطمی شروع به صحبت میکند. محورهای دانشگاه برای تشکیل این جلسه را که نبودِ خبرنگار و یا ضبط نشدن صوتی و تصویری بود را شرح میدهد و درخواستهایی را مطرح میکند؛ اینکه به بچهها اجازه دهند خانوادههایشان را ببینند، امکان دسترسی به وکیل تعیینی داشته باشند و نهایت رأفت اسلامی را در برخورد با آنان مدنظر قرار دهند.
بعد از ایشان دکتر بهمنآبادی نظرات خود را بیان میکند. ایشان که مسئول بسیج اساتید دانشگاه شریف است و مسئول المپیاد فیزیک هم بوده، میگوید امیرحسین دانشجویش بوده و با شناختی که از او و پدرش دارد، این اتفاق برای او غیر قابل باور است. در نهایت تاکید میکند که لازم است با آنها با رأفت اسلامی برخورد شود. دکتر جهانگیر هم از این اتفاق ابراز تعجب میکند و مدام از بچهها سوال میپرسد که چه شده که آنها به این راه کشیده شدهاند.
فیلمی برای نمایش آماده شده بود و آن را پخش کردند. موسیقی فیلم سعی بر ایجاد فضای هیجانی خاصی داشت. از دوربین مداربسته یک نفر کلاهبهسر و با چهرهای نامعلوم مشاهده میشود که به سمتی میدود، چیزی پرت میکند و جایی آتش میگیرد و در نهایت فرار میکند. زیرنویس میشود که این حادثه در ساعت فلان در مکان بهمان اتفاق افتاده است.
یکی دیگر از فیلمهای قابل توجه، فیلمی است از عکس مریم رجوی که در دانشکده فیزیک گرفته شده و برای شبکه های معاند ارسال شده است. اما هیچ نشانهای از کسی که فیلم را گرفته مشاهده نمیشود.
نوبت به صحبت بچهها میرسد؛ حرف که میزنند نمیشود فهمید جمله بعدی چیست. هر جمله را نصفه و نیمه رها میکنند و به جمله بعدی میروند. اول سردرگماند که چه چیز را باید بگویند و چه چیز را نه. شاید هم این لکنت به خاطر استرسی بود که داشتند. از جملاتشان چنین برداشت میشد که میخواهند در حضور وکیل صحبت کنند تا اطمینانشان به حرفها بیشتر باشد.
علی شروع به صحبت میکند. او علاقهای به صحبت نداشته و میخواسته که پرونده از زیر دست وزارت اطلاعات بیرون بیاید و بعد صحبت کند اما وقتی دیده قرار است جلسه بدون دوربین و در حضور دانشجوها و اساتید باشد، قبول کرده که بیاید و دیداری تازه کند. او چند کلمهای درباره خانوادهاش میگوید با این مضمون که: «کارهای خانواده من ربطی به من ندارد و من مسئول کارهای خودم هستم. البته من آنها را دلسوز خود میدانم ولی پاسخگوی کارهای خواهرم و برادرم که ندیدهام بلکه شنیدهام نیستم. میخواهم که برای ورود خواهرم به ایران مشکلی پیش نیاید هرچند میدانم برادرم برگشتنی نیست...» اینجا نمایندگان قوه واکنش نشان میدهند که ما بنا بر آیه قرآن کاری به خانواده متهم نداریم.
بحثها که جلو میرود، شک بچهها در حرف زدن بیشتر میشود. گویی شکشان در این است که آیا این حرفها را باید با مشورت وکیل بگویند یا خیر. در حین این لکنتها دو نفر از نمایندگان تشکلها میگویند که این دوستان احتمالا در فشار هستند و ما راضی به اذیت شدنشان نیستیم و اگر نمیخواهند حرف نزنند. بازپرس تایید میکند و نتیجه این میشود که جلسه را به شکل پرسش و پاسخ پیش ببریم و اگر بچهها مایل به حرف زدن بودند، پاسخ دهند.
امیرحسین کمی صحبت میکند. او هم نصفه نصفه حرف میزند. از پشیمانی میگوید، از افتادن در مسیری که انتهایش را نمیدانسته، از راه رفتن لب برکهای که در آن تمساح بوده! از تغییر در تفکراتش. نکته دیگری که اشاره میکند این است که او حاضر است خودش توضیح بدهد که دقیقا چه اتفاقی افتاده تا ماجرای او مورد سوءاستفادهی رسانهها قرار نگیرد. گویی حدس و گمانهای بیرون از زندان بر روی او تاثیر گذاشته است.
حالا مجال صحبت به ما داده میشود. به هر نفر اجازه یک سوال را میدهند و ما دائما نگران وقت هستیم، اما در نهایت دستمان در سوال پرسیدن باز گذاشته میشود و جلسه تا حدود ساعت ١۴ ادامه پیدا میکند. صحبتهای نمایندگان دانشجویان، ترکیبی از سوالات و مطالبات بود که حدود آنها در خاطرم هست.
نماینده انجمن اسلامی درخواستش این بود که اجازه ملاقات آنها با خانوادههایشان را بدهند، حق گرفتن وکیل انتخابی به آنها داده شود، امکان آزادی به قید وثیقه تا زمان دادگاه را داشته باشند و در برخورد با آنها حداکثر رأفت اسلامی مدنظر قرار بگیرد.
یک سوال هم مطرح کردند و آن این بود که حکم بازداشت موقت برای حداکثر یک ماه میتواند باشد، پس چرا اینها بیشتر نگه داشتهشدهاند؟ نماینده قوه در ادامه به این سوال این گونه پاسخ میدهد که: «حکم بازداشت موقت امکان تمدید تا ۲ سال را هم دارد و قانون دستمان را باز گذاشته است.»
نفر بعدی نماینده انجمن اسلامی مستقل بود. سوالاتی از این قبیل مطرح شد که: چرا قوه قضائیه واکنش رسانهای ضعیفی در این اتفاق داشت؟ چرا ما از کانالهای معاند باید خبر این دوستان را بشنویم؟ چرا در زمان مناسب جواب مکفی به اذهان عمومی داده نشد؟ مطالبه هم این بود که باید به نوعی جواب داده شود که منافقین دیگر زبان درازی نکنند؛ باید پاسخ درخوری به آنها داده شود و دقت شود که ما در اینجا با دو دانشجو طرف نیستیم بلکه با یک سازمان خرابکارِ بدسابقه مثل منافقین طرفیم.
نفر بعد نماینده بسیج دانشجویی بود. خواسته های ایشان نیز واکنش درخور از طرف قوه قضاییه، اغنای افکار عمومی، آگاه شدن بچهها از حقوقشان، بررسی پرونده در دادگاه عادلانه و بهدور از حاشیه سازیها و فضاهای احساسی و همچنین اینکه «حواسمان باشد آن طرف پرونده سازمان منافقین است».
نفر بعدی از طرف جامعه اسلامی، خود بنده بودم که این سوالات را پرسیدم:
چرا به خانواده این بچهها امید واهی و وعدههای سرِ خرمن داده میشود؟ آیا این رویکرد برای رسانهای نشدن این اتفاقات است؟ اما آیا اینگونه برخورد با رسانه درست است؟ من به عنوان دانشجو رسانهام توییتر است و هشتگ علی یونسی را کنار مازیار ابراهیمی میبینم. مادامی که اوضاع این پروندهها همیشه همینگونه است، این شبهه پیش میآید که عاقبت یکسانی نیز در انتظار این پرونده باشد. چرا در پروندههای امنیتی اینقدر شک و شبهه ایجاد میشود؟
آیا انفرادی برای ۶۰ روز مصداق شکنجه نیست؟ آیا راست است که علی کرونا گرفته است؟ اوضاع بهداشتتان چطور است؟
و در نهایت نیز چون خودم هم در دانشکده کامپیوتر درس میخواندم و با بعضی از اساتید المپیاد و دوستان علی آشنا بودم، اینگونه گفتم که: «علی و امیرحسین به خوشنامی در بین دوستان و اساتید خود شهره هستند و این خود علتی بر هیجانی بودن کارهای آنها بوده است. نباید فکر کنیم که آنها واقعا به کارهایی که انجام دادهاند عقیده داشتهاند، بلکه از سر جوانی شان گمراه شده بودند. برای همین لازم است با نهایت رأفت اسلامی با آنها برخورد شود و با این برخورد اندکی به این فضای ناامیدی بین نخبگان، امید تزریق کنید.»
شورای صنفی هم حرفهای خود درباره اوضاع بهداشتی و کرونا را بیان میکند و نهایت رأفت اسلامی را از مقامات قوه حاضر در جلسه میخواهد.
بعد از مطرح شدن این سوالات، نمایندگان قوه به بعضی از آنها پاسخ میدهند. اول این که وکیل انتخابی خلاف مقررات است و نمیتوانیم خلاف مقررات عمل کنیم(ذکر این نکته بهجاست که علی و امیرحسین هم اکنون بر خلاف قانون، وکیل تسخیری دارند و نه وکیل تعیینی).
دلیل نداشتن دیدار با خانواده به این علت است که خانواده آنها بعد از صحبت با بازپرس اطلاعات را در اختیار شبکههای معاند میگذاشتند و این باعث سلب اعتماد برای ملاقات حضوری در این پرونده امنیتی شد.
دلیل طولانی شدن انفرادی این است که آنها در ۳۰ روز اول هیچ اطلاعاتی را بروز ندادند.
علی از وضع کرونای خود میگوید. او میگوید در اوایل علائم سرفه و عطسه داشته آما حالا آنها را ندارد و به همین علت خبر بهبودی خود را به خانواده داده که نگران نباشند.
در جایی از صحبت علی و امیرحسین از روال اتفاقاتی که افتاده میگویند. مضمون این روال، اینگونه بوده که:
«ده روز اول در یک اتاق ۱۲ متری بودم که همه چیز خوب بود.بعد از آن منتقل شدم به یک اتاق دو در یکونیم و بدون پنجره که روز و شب را فقط از اذان میتوانستم تشخیص دهم.» امیرحسین ۴۰ روز و علی ۲۰ روز آنجا بودهاند و بعد به مدت ده روز به همان اتاقهای ۱۲ متری منتقل شدند و بعد هم به زندان عمومی رفتند.
در انتها بازپرس در خطاب به علی و امیرحسین میگوید از نحوه جذبتان بگویید. از طریق وصل شدنتان بگویید تا آسیبشناسی کنیم و جلوی اتفاقات مشابه را بگیریم. اما ظاهراً آنطور که مد نظرشان بود پاسخی نگرفتند.
اینجا دیگر آخرهای جلسه بود و گویی هنوز حرفهایی بود که بچهها نمیدانستند باید بزنند یا نه. جلسه با نکاتی از اساتید در این باب که چگونه باید با این گونه بچهها تعامل کرد تمام شد.
اما ذکر نکاتی جدای از روایت بالا، خالی از لطف نیست؛
علی و امیرحسین هنوز وکیل تسخیری دارند(وکیلی که به انتخاب قوه انتخاب میشود) در صورتی که مطابق قانون باید وکیل تعیینی(انتخاب وکیل بر عهده خود متهم و با انتخاب از یک لیست مشخص از وکلای تایید شده) داشته باشند. از این رو مطالبه وکیل تعیینی همچنان پابرجاست.
هنوز هیچ چیزی مبنی بر اقدامات خرابکارانه اثبات یا رد نشده است و این دو دانشجو هنوز در مظان اتهام هستند.
امیرحسین و علی دو دانشجوی نخبه و پرتلاش بودهاند که در بدترین حالت در تور منافقین کور دل افتاده و خوراک بازی رسانهای آنها شدهاند. نکند که ما نیز از منجلاب این ماجرا، قصد ماهیگیری داشته باشیم.
اقداماتی که این دو دانشجو متهم به انجام آنها هستند حتی اگر آنها را تماما انجام داده باشند بنابر شواهد باید به عنوان اشتباهی از سر هیجان در نظر گرفته شوند. از این رو کاملا شایسته است قوه قضاییه با نهایت رأفت اسلامی با این پرونده برخورد کند.
سه چهار هفته پیش بود که از طرف معاونت فرهنگی دانشگاه پیامی آمد مبنی بر این که وزارت اطلاعات میخواهد جلسهای با دو دانشجوی شریفی دستگیر شده ترتیب دهد و از نمایندگان دانشجویی در این جلسه دعوت به عمل آورد. تقریبا هیچ چیز از جزئیات جلسه مشخص نبود؛ اما تعجب ما از این بود که تا به حال مشابه چنین جلسهای را در خاطرمان سراغ نداشتیم. گمان اول به این میرفت که قرار است قوه قضاییه یک نمایش رسانهای برگزار کند و مواضع همیشگی خود را تکرار کند و ما هم مجلس پُرکنی باشیم برای دوربینها.
در این مدت سوالات زیادی برایمان ایجاد شده بود که حل نشده باقی مانده بود: اینکه چرا این دانشجوها دستگیر شدهاند؟ واقعا جرمشان چه بوده؟ وضعشان در زندان چگونه است؟ تا به حال چهقدر از حقوقشان پایمال شده و سوالاتی از این دست. خوشبختانه جواب برخی از این سوالاتمان را گرفتیم و برخی را نه و در این متن به آنها اشاره میکنم. امیدوارم با ارائه قسمت خاصی از جزئیات این جلسه، روایت مغرضانهای ارائه ندهم.
پس از آن پیام اولیه، اعلام شد که هفته بعد این جلسه تشکیل میشود. جلسه نه در آن هفته که با چند هفته تاخیر قطعی شد. اما همچنان حضور یا عدم حضور بچهها در جلسه مشخص نبود.
قرار شد جلسه ساعت ۱۱ (۲۳ تیر) باشد اما مکان دقیق آن دقیقا معلوم نبود. حسابی زیر و بم ساختمانهای قوه را گشتیم تا بفهمیم مکان جلسه کجاست. بالاخره ساختمان را پیدا کردیم و جلسه ساعت ١١:٣٠ شروع شد.
حاضرین در جلسه از این قرار بودند: یک نماینده از هر تشکل دانشجویی و شورای صنفی، دکتر بهمنآبادی از دانشکده فیزیک، دکتر جهانگیر از دانشکده کامپیوتر، دکتر فاطمی زاده(معاونت دانشجویی) از طرف هیئت رئیسه دانشگاه و یک نماینده از بنیاد ملی نخبگان. از طرف قوه قضائیه هم آقایان امینناصری معاون امنیتی دادستان، جعفری بازپرس پرونده و یک کارشناس امنیتی حضور داشتند.
قرائت قرآن شروع شد. من نتوانستم گوش کنم بس که فکرم مشغول بود اما بعدا یکی از حاضرین، به متنی که از قرآن در اول جلسه قرائت شده بود اشاره کرد و گفت آیات خوانده شده مربوط به منافقین بود. در خلال صحبتها هم مسئولین دائما آیاتی از قرآن میخواندند و تلاش داشتند از این طریق به این ماجرا اشاره کنند.
ابتدا آقای ناصری شروع به صحبت کرد و درباره سوالاتی که فکر میکرد برای ما مطرح است، جوابهایی میدهد:
- چرا وکیل آزاد ندارند؟ «این قانون مصوبه مجلس شورای اسلامی هست. ما هم معترض به این قانون هستیم و شما هم باید به مجلس اعتراض کنید.››
- چرا با ضرب و شتم گرفته شدهاند؟ ‹‹ امکان وقوع هر اتفاقی بوده است. شاید به خودشان یا دیگران آسیب میزدند. امکان داشت خودشان را با سیانور بکشند.››
- چرا این جلسه شکل گرفته؟ ‹‹میخواستیم به سوالاتی که در فضای دانشگاه شکل گرفته پاسخ بدهیم.››
بعد از این صحبتها درب اتاق باز میشود و امیرحسین و علی را میبینیم که وارد اتاق میشوند. مدام دنبال چیز نامعقولی بودم که در آنها پیدا کنم اما نبود. اعمال و ظاهرشان عادی بود. آمدند و روی صندلی نشستند.
پس از آن دکتر فاطمی شروع به صحبت میکند. محورهای دانشگاه برای تشکیل این جلسه را که نبودِ خبرنگار و یا ضبط نشدن صوتی و تصویری بود را شرح میدهد و درخواستهایی را مطرح میکند؛ اینکه به بچهها اجازه دهند خانوادههایشان را ببینند، امکان دسترسی به وکیل تعیینی داشته باشند و نهایت رأفت اسلامی را در برخورد با آنان مدنظر قرار دهند.
بعد از ایشان دکتر بهمنآبادی نظرات خود را بیان میکند. ایشان که مسئول بسیج اساتید دانشگاه شریف است و مسئول المپیاد فیزیک هم بوده، میگوید امیرحسین دانشجویش بوده و با شناختی که از او و پدرش دارد، این اتفاق برای او غیر قابل باور است. در نهایت تاکید میکند که لازم است با آنها با رأفت اسلامی برخورد شود. دکتر جهانگیر هم از این اتفاق ابراز تعجب میکند و مدام از بچهها سوال میپرسد که چه شده که آنها به این راه کشیده شدهاند.
فیلمی برای نمایش آماده شده بود و آن را پخش کردند. موسیقی فیلم سعی بر ایجاد فضای هیجانی خاصی داشت. از دوربین مداربسته یک نفر کلاهبهسر و با چهرهای نامعلوم مشاهده میشود که به سمتی میدود، چیزی پرت میکند و جایی آتش میگیرد و در نهایت فرار میکند. زیرنویس میشود که این حادثه در ساعت فلان در مکان بهمان اتفاق افتاده است.
یکی دیگر از فیلمهای قابل توجه، فیلمی است از عکس مریم رجوی که در دانشکده فیزیک گرفته شده و برای شبکه های معاند ارسال شده است. اما هیچ نشانهای از کسی که فیلم را گرفته مشاهده نمیشود.
نوبت به صحبت بچهها میرسد؛ حرف که میزنند نمیشود فهمید جمله بعدی چیست. هر جمله را نصفه و نیمه رها میکنند و به جمله بعدی میروند. اول سردرگماند که چه چیز را باید بگویند و چه چیز را نه. شاید هم این لکنت به خاطر استرسی بود که داشتند. از جملاتشان چنین برداشت میشد که میخواهند در حضور وکیل صحبت کنند تا اطمینانشان به حرفها بیشتر باشد.
علی شروع به صحبت میکند. او علاقهای به صحبت نداشته و میخواسته که پرونده از زیر دست وزارت اطلاعات بیرون بیاید و بعد صحبت کند اما وقتی دیده قرار است جلسه بدون دوربین و در حضور دانشجوها و اساتید باشد، قبول کرده که بیاید و دیداری تازه کند. او چند کلمهای درباره خانوادهاش میگوید با این مضمون که: «کارهای خانواده من ربطی به من ندارد و من مسئول کارهای خودم هستم. البته من آنها را دلسوز خود میدانم ولی پاسخگوی کارهای خواهرم و برادرم که ندیدهام بلکه شنیدهام نیستم. میخواهم که برای ورود خواهرم به ایران مشکلی پیش نیاید هرچند میدانم برادرم برگشتنی نیست...» اینجا نمایندگان قوه واکنش نشان میدهند که ما بنا بر آیه قرآن کاری به خانواده متهم نداریم.
بحثها که جلو میرود، شک بچهها در حرف زدن بیشتر میشود. گویی شکشان در این است که آیا این حرفها را باید با مشورت وکیل بگویند یا خیر. در حین این لکنتها دو نفر از نمایندگان تشکلها میگویند که این دوستان احتمالا در فشار هستند و ما راضی به اذیت شدنشان نیستیم و اگر نمیخواهند حرف نزنند. بازپرس تایید میکند و نتیجه این میشود که جلسه را به شکل پرسش و پاسخ پیش ببریم و اگر بچهها مایل به حرف زدن بودند، پاسخ دهند.
امیرحسین کمی صحبت میکند. او هم نصفه نصفه حرف میزند. از پشیمانی میگوید، از افتادن در مسیری که انتهایش را نمیدانسته، از راه رفتن لب برکهای که در آن تمساح بوده! از تغییر در تفکراتش. نکته دیگری که اشاره میکند این است که او حاضر است خودش توضیح بدهد که دقیقا چه اتفاقی افتاده تا ماجرای او مورد سوءاستفادهی رسانهها قرار نگیرد. گویی حدس و گمانهای بیرون از زندان بر روی او تاثیر گذاشته است.
حالا مجال صحبت به ما داده میشود. به هر نفر اجازه یک سوال را میدهند و ما دائما نگران وقت هستیم، اما در نهایت دستمان در سوال پرسیدن باز گذاشته میشود و جلسه تا حدود ساعت ١۴ ادامه پیدا میکند. صحبتهای نمایندگان دانشجویان، ترکیبی از سوالات و مطالبات بود که حدود آنها در خاطرم هست.
نماینده انجمن اسلامی درخواستش این بود که اجازه ملاقات آنها با خانوادههایشان را بدهند، حق گرفتن وکیل انتخابی به آنها داده شود، امکان آزادی به قید وثیقه تا زمان دادگاه را داشته باشند و در برخورد با آنها حداکثر رأفت اسلامی مدنظر قرار بگیرد.
یک سوال هم مطرح کردند و آن این بود که حکم بازداشت موقت برای حداکثر یک ماه میتواند باشد، پس چرا اینها بیشتر نگه داشتهشدهاند؟ نماینده قوه در ادامه به این سوال این گونه پاسخ میدهد که: «حکم بازداشت موقت امکان تمدید تا ۲ سال را هم دارد و قانون دستمان را باز گذاشته است.»
نفر بعدی نماینده انجمن اسلامی مستقل بود. سوالاتی از این قبیل مطرح شد که: چرا قوه قضائیه واکنش رسانهای ضعیفی در این اتفاق داشت؟ چرا ما از کانالهای معاند باید خبر این دوستان را بشنویم؟ چرا در زمان مناسب جواب مکفی به اذهان عمومی داده نشد؟ مطالبه هم این بود که باید به نوعی جواب داده شود که منافقین دیگر زبان درازی نکنند؛ باید پاسخ درخوری به آنها داده شود و دقت شود که ما در اینجا با دو دانشجو طرف نیستیم بلکه با یک سازمان خرابکارِ بدسابقه مثل منافقین طرفیم.
نفر بعد نماینده بسیج دانشجویی بود. خواسته های ایشان نیز واکنش درخور از طرف قوه قضاییه، اغنای افکار عمومی، آگاه شدن بچهها از حقوقشان، بررسی پرونده در دادگاه عادلانه و بهدور از حاشیه سازیها و فضاهای احساسی و همچنین اینکه «حواسمان باشد آن طرف پرونده سازمان منافقین است».
نفر بعدی از طرف جامعه اسلامی، خود بنده بودم که این سوالات را پرسیدم:
چرا به خانواده این بچهها امید واهی و وعدههای سرِ خرمن داده میشود؟ آیا این رویکرد برای رسانهای نشدن این اتفاقات است؟ اما آیا اینگونه برخورد با رسانه درست است؟ من به عنوان دانشجو رسانهام توییتر است و هشتگ علی یونسی را کنار مازیار ابراهیمی میبینم. مادامی که اوضاع این پروندهها همیشه همینگونه است، این شبهه پیش میآید که عاقبت یکسانی نیز در انتظار این پرونده باشد. چرا در پروندههای امنیتی اینقدر شک و شبهه ایجاد میشود؟
آیا انفرادی برای ۶۰ روز مصداق شکنجه نیست؟ آیا راست است که علی کرونا گرفته است؟ اوضاع بهداشتتان چطور است؟
و در نهایت نیز چون خودم هم در دانشکده کامپیوتر درس میخواندم و با بعضی از اساتید المپیاد و دوستان علی آشنا بودم، اینگونه گفتم که: «علی و امیرحسین به خوشنامی در بین دوستان و اساتید خود شهره هستند و این خود علتی بر هیجانی بودن کارهای آنها بوده است. نباید فکر کنیم که آنها واقعا به کارهایی که انجام دادهاند عقیده داشتهاند، بلکه از سر جوانی شان گمراه شده بودند. برای همین لازم است با نهایت رأفت اسلامی با آنها برخورد شود و با این برخورد اندکی به این فضای ناامیدی بین نخبگان، امید تزریق کنید.»
شورای صنفی هم حرفهای خود درباره اوضاع بهداشتی و کرونا را بیان میکند و نهایت رأفت اسلامی را از مقامات قوه حاضر در جلسه میخواهد.
بعد از مطرح شدن این سوالات، نمایندگان قوه به بعضی از آنها پاسخ میدهند. اول این که وکیل انتخابی خلاف مقررات است و نمیتوانیم خلاف مقررات عمل کنیم(ذکر این نکته بهجاست که علی و امیرحسین هم اکنون بر خلاف قانون، وکیل تسخیری دارند و نه وکیل تعیینی).
دلیل نداشتن دیدار با خانواده به این علت است که خانواده آنها بعد از صحبت با بازپرس اطلاعات را در اختیار شبکههای معاند میگذاشتند و این باعث سلب اعتماد برای ملاقات حضوری در این پرونده امنیتی شد.
دلیل طولانی شدن انفرادی این است که آنها در ۳۰ روز اول هیچ اطلاعاتی را بروز ندادند.
علی از وضع کرونای خود میگوید. او میگوید در اوایل علائم سرفه و عطسه داشته آما حالا آنها را ندارد و به همین علت خبر بهبودی خود را به خانواده داده که نگران نباشند.
در جایی از صحبت علی و امیرحسین از روال اتفاقاتی که افتاده میگویند. مضمون این روال، اینگونه بوده که:
«ده روز اول در یک اتاق ۱۲ متری بودم که همه چیز خوب بود.بعد از آن منتقل شدم به یک اتاق دو در یکونیم و بدون پنجره که روز و شب را فقط از اذان میتوانستم تشخیص دهم.» امیرحسین ۴۰ روز و علی ۲۰ روز آنجا بودهاند و بعد به مدت ده روز به همان اتاقهای ۱۲ متری منتقل شدند و بعد هم به زندان عمومی رفتند.
در انتها بازپرس در خطاب به علی و امیرحسین میگوید از نحوه جذبتان بگویید. از طریق وصل شدنتان بگویید تا آسیبشناسی کنیم و جلوی اتفاقات مشابه را بگیریم. اما ظاهراً آنطور که مد نظرشان بود پاسخی نگرفتند.
اینجا دیگر آخرهای جلسه بود و گویی هنوز حرفهایی بود که بچهها نمیدانستند باید بزنند یا نه. جلسه با نکاتی از اساتید در این باب که چگونه باید با این گونه بچهها تعامل کرد تمام شد.
اما ذکر نکاتی جدای از روایت بالا، خالی از لطف نیست؛
علی و امیرحسین هنوز وکیل تسخیری دارند(وکیلی که به انتخاب قوه انتخاب میشود) در صورتی که مطابق قانون باید وکیل تعیینی(انتخاب وکیل بر عهده خود متهم و با انتخاب از یک لیست مشخص از وکلای تایید شده) داشته باشند. از این رو مطالبه وکیل تعیینی همچنان پابرجاست.
هنوز هیچ چیزی مبنی بر اقدامات خرابکارانه اثبات یا رد نشده است و این دو دانشجو هنوز در مظان اتهام هستند.
امیرحسین و علی دو دانشجوی نخبه و پرتلاش بودهاند که در بدترین حالت در تور منافقین کور دل افتاده و خوراک بازی رسانهای آنها شدهاند. نکند که ما نیز از منجلاب این ماجرا، قصد ماهیگیری داشته باشیم.
اقداماتی که این دو دانشجو متهم به انجام آنها هستند حتی اگر آنها را تماما انجام داده باشند بنابر شواهد باید به عنوان اشتباهی از سر هیجان در نظر گرفته شوند. از این رو کاملا شایسته است قوه قضاییه با نهایت رأفت اسلامی با این پرونده برخورد کند.
منبع خبر: خبرگزاری دانشجو
اخبار مرتبط: روایت جامعه اسلامی دانشجویان شریف از ملاقات با دو دانشجوی بازداشتی
موضوعات مرتبط: جامعه اسلامی دانشجویان مجلس شورای اسلامی مازیار ابراهیمی دوربین مداربسته سازمان منافقین بسیج دانشجویی دانشکده فیزیک وزارت اطلاعات دانشگاه شریف بازداشت موقت انجمن اسلامی وکیل تسخیری موسیقی فیلم دعوت به عمل قوه قضاییه مصوبه مجلس قوه قضائیه خانواده من دکتر فاطمی امید واهی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران