بیستمین سالمرگ احمد شاملو؛ احمد شاملو شاعر خوب، اما مترجم بدی بود؟

بیستمین سالمرگ احمد شاملو؛ احمد شاملو شاعر خوب، اما مترجم بدی بود؟
بی بی سی فارسی
حق نشر عکس MEHR

بمناسبت بیستمین سالمرگ احمدشاملو مجموعه مطالبی در سایت بی‌بی‌سی منتشر می‌شود.

"شاملو شاعر توانمندی بود، اما مترجم خوبی نبود. 'غزل غزل‌های سلیمان' را در حد درک خود ترجمه کرده و به میل خود هر جای آن ‌را که خواسته تغییر داده. چنین ترجمه‌ای خصوصا برای متن دینی که نیازمند دقت و صحت بالاست قابل استناد و اتکا نیست... شما می‌پرسید و من جواب می‌دهم و یک عده هم که روی شاملو تعصب دارند، ناراحت می‌شوند."

این سخنان پیروز سیار، مترجم ایرانی، که در تازه‌ترین شماره نشریه 'اندیشه پویا' در تهران منتشر شده، آخرین نمونه از انتقادها علیه شیوه کار احمد شاملو در ترجمه متون ادبی است که مجموعه‌ای بزرگ و غنی از شعر، رمان، نمایشنامه، داستان کودک و ... را شامل می‌شود.

حق نشر عکس Socail Media Image caption ترجمه‌های احمد شاملو موافقان و مخالفانی دارد منتقدان ترجمه‌های شاملو چه می‌گویند؟

احمد شاملو که حالا دقیقا بیست سال از فقدان او می‌گذرد، همچنان نامی زنده در ادبیات ایران است. شعر شاملو هنوز "هوای تازه"ای برای زبان فارسی به شمار می‌رود و آثار او حتی بحث‌برانگیزترین ترجمه‌هایش با اقبال عمومی مواجه می‌شود.

با این حال، در شرایطی که نشر کتاب غیرطبیعی است، آزادی بیان نقض می‌شود، سانسور و آزار حکومتی علیه نویسندگان در ایران اعمال می‌شود، در شرایطی که برگزاری مراسم بر مزار نویسندگان و روشنفکران ممنوع است و یا هرازگاهی سنگ قبرشان نیز تخریب می‌شود، برخی به همان میزان "نفرت" علیه نویسندگان، نگران "اسطوره‌سازی" و "تعصب" درباره آنان هستند.

بیشتر بخوانید:

  • شاملو؛ ده سال بعد - BBC News فارسی
  • تخریب قبرها: 'ما به مرده‌ها هم رحم نمی‌کنیم'
  • مراسم سالمرگ احمد شاملو امسال هم برگزار نشد
  • احمد شاملو شاعر بزرگ آزادی در آپارات

این فضای احساسی، که محدودیت‌های حکومت در به وجود آوردن آن نقش عمده داشته، مانع نقد منصفانه و جدی درباره آثار ادبی از جمله ترجمه‌های شاملو شده است.

به طوری که طی دهه‌های اخیر، درباره جنبه‌های مختلف شعر شاملو، کتاب‌ها، مقاله‌ها، گفت‌وگوها و پژوهش‌های دانشگاهی متعددی منتشر شده، اما در زمینه کیفیت ترجمه‌های او، به نسبت ادعاها و جبهه‌گیری‌های شفاهی که می‌شود، چیزی مکتوب نشده است.

یکی از تندترین اظهارنظرها در این زمینه، سخنان ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلم‌ساز ایرانی است که پنج سال پس از درگذشت شاملو در کتاب "نوشتن با دوربین" در گفت‌وگو با پرویز جاهد، این شاعر را به "سرقت ادبی" متهم کرد.

منتقدان ترجمه‌های شاملو دلایل متعددی را برای رد این ترجمه‌ها مطرح می‌کنند؛ از نیاموختن آکادمیک زبان، ترجمه آثار از زبان‌های واسطه و انتخاب بعضا آثاری کم‌ارزش در ادبیات کشورهای خود، تا وفادار نبودن به متن اصلی و دخالت بیش از حد و حضور برجسته مترجم.

حق نشر عکس Socail media Image caption شاملو سعی می‌کرد در برخی ترجمه از زبان کوچه بهره ببرد

همچنین برخی می‌گویند که اگر او شاعر برجسته و معروفی نبود، یا ترجمه شعرهایش را در نسخه آوایی به خوبی بازخوانی نمی‌کرد، توجه چندانی به این بخش از آثارش معطوف نمی‌شد.

با وجود انتقادهای شفاهی، برخی منتقدان نقدهای خود بر ترجمه‌های شاملو را به صورت مدون منتشر کرده‌اند.

یکی از این آثار، کتاب "احمد شاملو چهره دیگر" نوشته مسعود خیام است که سال‌ها پس از مرگ شاملو منتشر شد. در حالی که این کتاب به موضوعات مختلف درباره شاملو اختصاص دارد، خیام خود گفته که تلاش کرده به "مشکلات ترجمه‌های" شاملو نیز بپردازد.

حق نشر عکس Socail media Image caption عبدالله کوثری: اگر كسی بخواهد از توانایی زبان فارسی، به‌ ویژه زبان كوچه و محاوره باخبر شود، باید ترجمه‌ شاملو از رمان "پابرهنه‌ها" نوشته زاهاریا استانکو را مطالعه كند

همچنین شهاب نادری مقدم، مترجم، در مقاله‌ای که درباره ترجمه شاملو از شعر "میان ماندن و رفتن" سروده اکتاویو پاز نوشته، "ناهمگونی سطرها در متن ترجمه" را از معایب ترجمه شاملو در این شعر دانسته است. او همچنین به این نتیجه رسیده که "شاملو تقطیع شعر را تغییر داده است، حال آنکه عموم مترجمان معتقدند در ترجمه تقطیع متن اصلی باید حذف شود."

نادری مقدم می‌نویسد: "مسئله بعدی در ترجمه شاملو جابه‌جا کردن بندهای شعر است. شاملو بند دوم شعر را حذف کرده و در بند یکی مانده به آخر آورده است." این مترجم همچنین ادامه داده که "شاملو در دو بخش از شعر، از متن اصلی دور شده است؛ جایی را کاملا متفاوت ترجمه کرده است و یک بند را اصلا ترجمه نکرده است."

در زمان حیات شاملو نیز این انتقادها مطرح بود و خود او نیز از آنها اطلاع داشت.

شاید به همین دلیل، در ابتدای کتاب "همچون کوچه‌ای بی‌انتها" که شامل منتخبی از شعر شاعران جهان است و اکنون جلد دوم مجموعه آثار او را تشکیل می‌دهد، این "تذکار" را لازم دانست: "چون ترجمه بسیاری از این اشعار از متنی جز زبان اصلی به فارسی درآمده و حدود اصالت‌شان مشخص نبوده، ناگزیر به بازسازی آنها شده‌ام."

مدافعان ترجمه شاملو چه می‌گویند؟

اما بیست سال پس از مرگ شاملو، در شرایطی که بازار کتاب ایران از انبوه ترجمه‌های خوب، متوسط، ضعیف و به ویژه ترجمه‌های تکراری از یک اثر اشباع شده، چرا همچنان آثار ترجمه‌ای شاملو پرفروش است و مخاطب جذب می‌کند؟ اساسا با وجود این انتقادها، ضرورت خواندن ترجمه‌های شاملو چیست؟

برخی مدافعان و حتی منتقدان ترجمه‌های شاملو، که کم‌ تعداد هم نبوده‌اند، هر یک تلاش کرده‌اند به گونه‌ای به این پرسش‌ها پاسخ دهند.

به عنوان نمونه، جواد مجابی، نویسنده و منتقد ادبی، گفته است: "مترجمان خوبی چون احمد شاملو، محمد قاضی و رضا سیدحسینی زبان ما را گسترش دادند و ما با خواندن ترجمه‌های ایشان به ظرفیت‌های متفاوتی از زبان دسترسی پیدا می‌کنیم."

ترجمه‌های شاملو حتی الگوی بسیاری از مترجمانی شده که اکنون جزو مترجمان مطرح ایران به شمار می‌روند.

مثلا احمد پوری، مترجم، درباره این که در ترجمه‌ شعر از چه کسی تأثیر گرفته، گفته است: "در ترجمه‌ شعر، من خودجوش کارم را شروع کردم و کسی مدنظرم نبود؛ جز برخی از ترجمه‌های شاملو که به نظرم خیلی خوب می‌آمدند." این مترجم درباره ترجمه شاملو از شعر "مرثیه برای ایگناسیو" سروده لورکا نیز گفته است: "شاملو به قدری زیبا این شعر را ترجمه کرده که من از ترجمه‌اش صرف نظر کردم."

پوری با این حال، اضافه کرده که در برخی از ترجمه‌های شاملو "دقت لازم صورت نگرفته یا احیانا بسیار آزاد بوده که این در نفس خود عیب نیست، ‌چون ترجمه‌ای به اسم ترجمه آزاد داریم و یکی از بهترین نمونه‌های آن ترجمه فیتز جرالد از خیام است."

این در حالی است که علی عبداللهی، شاعر و مترجم آثار آلمانی به فارسی، در مقاله‌ای نوشته است: "ترجمه‌های شاملو از لورکا آن قدرها هم که برخی ادعا می‌کنند آزاد نیست. این را در مقایسه ترجمه‌های شاملو با ترجمه‌های دیگران از همان شعرها و افزون بر این، با مقایسه آن با ترجمه آلمانی کارهای لورکا دریافتم."

عبدالله کوثری، دیگر مترجم ایرانی، نیز بر اهمیت "زبان" در ترجمه‌های شاملو تاکید کرده است: "ترجمه‌هایی چون 'گیل‌گمش' و 'غزل غزل‌های سلیمان' به‌خاطر زبان شاملو در عرصه‌ ادبی مطرح شدند."

این مترجم گفته که شاملو "به ‌دلیل حفظ اصالت زبان فارسی"، بارها و بارها به ویرایش ترجمه‌هایش می‌پرداخت و اگر کسی بخواهد از توانایی زبان فارسی، به‌ ویژه زبان کوچه و محاوره باخبر شود، باید ترجمه‌ شاملو از رمان "پابرهنه‌ها" نوشته زاهاریا استانکو را مطالعه کند.

به عقیده کوثری، این رمان بدون ترجمه شاملو نمی‌توانست "جایی فراتر از سایر نوشته‌های رئالیسم سوسیالیستی" در ایران بیابد. همچنین شاملو با ترجمه‌ نمایشنامه‌های لورکا، به این آثار "از لحاظ ارزش ادبی، ارزشی دو چندان بخشید".

علی رفیعی، کارگردان بزرگ تئاتر ایران، نمایش "یرما" نوشته لورکا با ترجمه احمد شاملو را در تهران به روی صحنه برده و ترجمه‌های دیگر شاملو از نمایشنامه‌های خارجی مثل "سیزیف و مرگ" اثر روبر مرل نیز در سالن‌های تئاتر تهران اجرا شده‌ است.

حق نشر عکس Socail media Image caption از راست: محمد قاضی، ابولحسن نجفی و احمد شاملو؛ مترجمان شازده کوچوکو نوشته آنتوان سن اگزوپری

دو مورد جنجالی: "شازده کوچولو" و "دن آرام"

در میان ترجمه‌های شاملو، دو ترجمه "شازده کوچولو" نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری و "دن آرام" نوشته میخائیل شولوخوف، بسیار مورد توجه و همچنین پرفروش بوده و در عین حال مخالفان جدی داشته است.

ابوالحسن نجفی، مترجم فقید و از اعضای پیشین فرهنگستان زبان و ادب فارسی، از منتقدان جدی ترجمه شاملو از "شازده کوچولو" بود.

نجفی که خود نیز به ترجمه این اثر جهانی پرداخته بود، گفت: "شاملو کتاب را نخستین‌بار با نام 'مسافر کوچولو' ترجمه کرد و در مقدمه‌ای که بر کتاب آورده مدعی می‌شود که پرنس به معنای شاهزاده نیست. علاوه بر این ما در نیمی از این کتاب، شخصیت اصلی را با نام 'شاهزاده کوچولو' و در نیم دیگر او را با نام 'امیر' می‌شناسیم. او در تحریر دوم، آن مقدمه را حذف و در تحریر سوم، کتاب را یک بار دیگر و این بار با نام 'شازده کوچولو' ترجمه می‌کند."

حق نشر عکس Socail media Image caption نجفی معتقد بود که "مرتبه زبانی" كه اگزوپری در این كتاب به كار برده "زبان معیار" است و اصلا "زبان ادبی" نیست

نجفی معتقد بود که "مرتبه زبانی" که اگزوپری در این کتاب به کار برده "زبان معیار" است و اصلا "زبان ادبی" نیست، بنابراین باید زبان معیار را انتخاب کرد و فقط به آن لحن شاعرانه داد.

او همچنین منتقد ترجمه محمد قاضی از این اثر بود و می‌گفت که ترجمه قاضی "ادبیانه" است و ترجمه شاملو "افراط قاضی را به تفریط می‌کشاند"، به این معنی که شاملو لحن کتاب را از ادبیانه خارج کرده و لحن عامیانه به آن بخشیده است، در صورتی که به عقیده نجفی، لحن عامیانه نیز برای ترجمه این اثر "بعضا کاملا بی‌جا و بی‌معناست".

مصطفی رحماندوست، شاعر کودکان که او نیز یکی از خیل مترجمان "شازده کوچولو" در ایران است، گفته که تاکید زیاد شاملو بر ادبیات عامه، گاهی خواندن ترجمه‌هایش را به ویژه برای کودکان دشوار می‌کند: "فهم اصطلاحات و اشاراتش نیاز به فهم فرهنگ عامه دارد."

اما هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده‌ کودکان و دیگر عضو فرهنگستان، نظری دیگر دارد. او معتقد است: "بچه‌های امروز از زبان رنگارنگ کوچه و بازار در حال فاصله گرفتن هستند و به نظر می‌رسد ترجمه شاملو تا حد زیادی توانسته است این زبان را حفظ کند و در نگهداری زبان عامیانه موفق باشد."

تفاوت دو ترجمه قاضی و شاملو را می‌توان با مقایسه ترجمه حتی یک جمله به قلم این دو مترجم مشاهده کرد. قاضی یکی از جملات متن اصلی (Mais tu es seul sur ta planète!) را این گونه: "ولی تو که در این سیاره تنها هستی!" و شاملو به گونه‌ای دیگر ترجمه کرده است: "آخر روی این اخترک که فقط خودتی و کلاهت."

حق نشر عکس Socail media Image caption دن آرام با ترجمه به‌آذین

رمان "دن آرام" نیز مثل "شازده کوچولو"، پیش از ترجمه شاملو به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده بود و محمود اعتمادزاده (به‌آذین)، نویسنده و مترجم معروف ایرانی، برگردانی از آن را در دهه پنجاه به خوانندگان فارسی‌زبان ارائه کرده بود.

حق نشر عکس Socail media Image caption دن ارام با ترجمه احمد شاملو

اما شاملو ترجمه به‌آذین را نمی‌پسندید و معتقد بود که مترجم در ترجمه، ضرباهنگ و زبان نویسنده را منتقل نکرده است.

این ترجمه شاملو چندی پس از درگذشتش با توضیحات خود مترجم درباره ترجمه این کتاب منتشر شد: "از اول قرار ترجمه لغت به لغت نبود. من دن آرام را وسیله‌ای رام یافته بودم برای پیشنهاد زبان روایی به نویسندگان فارسی‌زبان."

اما برخی از نظرات شاملو درباره ترجمه این کتاب حتی برای ناشر آن نیز قابل پذیرش نبود، مثلا دوباره همه تاریخ‌های میلادی که شاملو به شمسی برگردانده بود، به اصل آن برگردانده شد و رسم‌الخط شاملو نیز تا حدودی تغییر داده شد.

نظرها درباره ترجمه شاملو از "دن آرام" مثل موضع‌گیری‌ها درباره ترجمه او از "شازده کوچولو" دوگانه است؛ برخی کاملا آن را رد و برخی آن را ستایش می‌کنند.

حق نشر عکس Social media Image caption به‌آذین، مترجم ایرانی

مثلا ابراهیم گلستان از اساس این ترجمه را بازنویسی ترجمه به‌آذین دانسته و گفته است: "تو [شاملو] که می‌گی این بده، تو چه می‌دونی که این بد ترجمه کرده اگر اصلش را نداری. شاید غلط ترجمه کرده، چی را می‌خواهی بهتر بنویسی."

یا محمود دولت‌آبادی، نویسنده، در مراسم نقد و بررسی این کتاب، با دفاع از ترجمه به‌آذین و این که "ترجمه دن آرام شاملو به هیچ وجه ترجمه به‌آذین را منتفی نمی‌کند"، گفت: "نکته‌ای که به خود شاملو هم گفتم این بود که به هر حال 'دن آرام' یک اثر حماسی است و در این اثر حماسی زبان کوچه و بازار درست است که به خیلی از قابلیت‌ها می‌افزاید، اما ممکن است جاهایی نیز لطمه هم بزند."

اما در مقابل، محمد بهارلو، منتقد ادبی، گفت این "کار شاملو کاری بسیار آموزنده است که حتی فرهنگ‌نویسان دوباره برای اینکه مدخل‌های مثال‌شان را تکمیل کنند، باید فیش‌های آن را استنساخ کنند."

همچنین برخی معتقدند که شاعر بودن شاملو، ترجمه او از "دن آرام" را خواندنی‌تر کرده است؛ مثلا ترجمه شاملو از شعر ابتدای رمان با ترجمه قبلی "از زمین تا آسمان" تفاوت دارد.

آبتین گلکار، مترجم و مدرس ادبیات روس در ایران، درباره مقایسه دو ترجمه به‌آذین و شاملو از این کتاب، در مقاله‌ای نوشت که اساسا "استراتژی" این دو مترجم در ترجمه این اثر با یکدیگر متفاوت بوده است.

به عنوان نمونه، به‌آذین در برگردان واژه‌هایی که بر واقعیات خاص زندگی و فرهنگ روسی دلالت دارند، مانند نام غذاها، لباس‌ها، ابزارها، مکان‌های خاص یک قوم یا فرهنگ، می‌کوشد تا حد امکان معادل‌هایی فارسی برای آنها برگزیند و از به کار بردن اصل واژه‌های بیگانه پرهیز کند، اما در ترجمه شاملو، بسیاری از واژه‌ها صورت روسی خود را حفظ کرده‌اند.

توجه به فرهنگ عامه یکی از اصول بنیادین احمد شاملو در کار ادبی‌اش بود؛ چه ترجمه، چه شعر و چه پژوهش. اما به قول جواد مجابی، منتقد ادبی، به ضعف‌های آن نیز آگاه بود: "شاملو را باید از جمله افرادی دانست که سعی کرد بخشی از فرهنگ مردم را مکتوب کند، اما مانند هدایت اعتقاد نداشت که فرهنگ مردم بهترین است."

حق نشر عکس social media Image caption شاملو طوری لورکا را به فارسی برگرداند، که گویی به فارسی سراییده شده بود ترجمه‌های شاملو به روایت خود شاملو

نظر خود احمد شاملو درباره نفس کار ترجمه چه بوده است؟

ع. پاشایی، از نزدیکان شاملو در کتاب "نام همه شعرهای تو؛ زندگی و شعر احمد شاملو" از قول این نویسنده درباره اولین مواجه‌اش با ترجمه آورده است: "من اولین بار که [ترجمه فرانسوی] شعر بلند 'پادشاه هارلم' لورکا را خواندم، سخت حیرت‌زده شدم، طوری که برای درک بهتر فوت و فن این شعر شروع کردم آن را کلمه به کلمه و سطر به سطر به فارسی برگرداندم، با همان فرانسه شکسته ‌بسته آن موقعم. این شعر خیلی [بر من] تأثیر گذاشت، یعنی برداشت مرا از شعر سخت گسترش داد.»

ترجمه برای شاملو از همان ابتدای فعالیت ادبی، همچون شعر، کاری خلاقانه بود.

او در گفت‌وگویی در سال ۱۳۴۵ گفت: "آب پاکی را روی دست‌تان بریزم: شعری که ترجمه‌اش به صورت مقاله‌ای درآید، حقه‌بازی است نه شعر؛ گندم‌نمایی و جوفروشی است و چنین شاعری را قانونا می‌توان به عنوان کلاهبردار تحت تعقیب قرار داد!"

شاملو ترجمه دقیق، به ویژه ترجمه دقیق شعر را در برگردان واژه به واژه یا رعایت نظم ظاهری واژه‌ها و عبارات نمی‌دانست، بلکه ترجمه واقعی از نگاه او در برگردان معنا و روح اثر معنی می‌یافت: "این که ترجمه چگونه باشد، به نظر من شرط اولش این است که وقتی کسی آن را می‌خواند باید احساس کند دارد اثری تقریبا فارسی را می‌خواند. یعنی قالب‌گیری آن به زبان دوم باید آن قدر دقیق و روان و سلیس باشد که آدم احساس نکند ترجمه می‌خواند."

او در همان مقدمه ترجمه اشعار شاعران جهان نوشت: "اصولا مقایسه برگردان اشعار با متن اصلی، کاری بی‌مورد است. غالبا ترجمه شعر جز از طریق بازسازی شدن در زبان میزبان امر بی‌حاصلی است و همان بهتر که خواننده گمان کند آن چه می‌خواند شعری است که شاعر به فارسی سروده است."

شاملو معتقد بود که اگر نوشتن شبیه "نقاشی" است، ترجمه به "عکس" می‌ماند.

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: بیستمین سالمرگ احمد شاملو؛ احمد شاملو شاعر خوب، اما مترجم بدی بود؟