«آقازاده»؛ تلاش برای بازگشت آقازادگی به افتخار و احتشام
پیش از آغاز پخش رسمی آقازاده، در تبلیغات محیطی و تیزرها، شعار یا به نوعی خلاصه داستان آن در قالب این پرسش مطرح شد که «این قصه با خون تموم میشه؟» امّا دیدن سکانسهای آغازین قسمت اول یک غافلگیری برای مخاطبان به همراه داشت. این ابتدا و نه پایان قصه بود که با خون شروع شد. این آغاز داستانی به ظاهر ساده، اما با جزئیات فراوان در قالب یک کلیت آشنا و تلخ به نام پدیده «آقازادگی» بود.
«آقازاده بودن» تا چند دهه پیش در منظومه فکری ایرانیان، معنایی مثبت داشت. آقازادگی به معنای تعلق خونی و نَسَبی به بزرگان و عالمان دینی بود؛ رتبهای بسیار پایینتر از امامزادگان و منسوبان به اولیاءالله و فراتر از مردمان عادی. آقازادهها یا از سلاله اهل بیت (ع) و به سیادت نامبردار بودند و یا به همنفس و همسفره بودن با پدرانی اهل علم، تهجد و تذهیب نفس افتخار میکردند. افتخاری که البته رنگ مفاخره نداشت. هر چه بود، این احتشام و افتخار هالهای از تقدس و تبرک با خود داشت و البته مسولئیتی سنگین را نیز برای صاحبان آن به ارمغان میآورد.
اما این پدیده نیز همچون انبوههای از مفاهیم و مقولات اجتماعی، دینی و فرهنگی درگذر از تحولات دوران جدید و بهویژه تغیرات اجتماعی سالهای پس ازانقلاب دچار تغییر مفهوم و مصداق شد. امروز شنیدن نام آقازاده بیش از آن که تقدسزایی کند، تنفّرفزا شده و بیش از آن که احتشام بیاورد، یادآور افترا است. از ابتدای دهه هفتاد بود که امواج توسعه، تحت لوای سیاست سازندگی و بازسازی اقتصاد پس از جنگ، طبقات جدیدی را شکل داد. این طبقات جدید، با محوریت فعالیت اقتصادی و به بهانه پویایی اقتصادی و تجاری دست به یک رشته فعالیتهای به ظاهر قانونی زدند و بهتدریج با برقراری ارتباطهای پیدا و پنهان، مصداق دستهای پشت پرده قدرت اقتصادی در جامعه گشتند.
ایرانی تیزهوش، حساس و گاه زودرنج، خیلی زود مثلث فساد اقتصادی را با سه ضلع «آقازادگی، نوکیسگی و ثروت بادآورده» در ذهن خود ترسیم کرد. مثلثی که درون خود پیچیدگیها و ظرایف خاصی داشت که شاید تنها بخشی از آن برای افکار عمومی عیان شد. این عیانشدگی با افشاگریهای گاه و بیگاه و دادگاههای مفسدان اقتصادی رقم خورد. روندی که از نخستین سالهای دهه هفتاد آغاز شد و از دهه هشتاد، روزبهروز بر عمق وگستره آن اضافه شد.
پرونده المکاسب، گم شدن دکل نفتی، صندوق ذخیره فرهنگیان، اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و... کلیدواژههای تلخ امّا آشنایی هستند که در این راستا مطرح شدند. ظهور سلطانهای بیدولت امّا دولتمند که قلمرو حکومتشان به جای آب و خاک، شامل کاغذ، سکه، طلا، آهن، ارز، شکر و... بود، همگی نشانگان یک بیماری درحال پیشرفت بودند؛ سرطانی به نام فساد که در کالبد جامعه ایران ریشه دوانده بود.
فارغ از چیستی و چگونگی ظهور این چهرهها، فربه شدن مفهوم آقازادگی و پیوندهای آشکار و نهان آن با دستگاه قدرت و دیانت، بر پیچیدگی این روند و سردرگمی مردمان سرگشته و رنجدیده میافزود.
روایت هنرمندانه و آسیبشناسی این روند نامطلوب نیز همزمان با شکلگیری این پدیدههای تلخ رقم خورد. هنرمندان عدالتخواه علاوه بر رصد دژخیمی دشمنان بیرونی، هیچگاه چشم بر این کژی دوستنمایان نیز نبستند. سینما و تلویزیون بستری مناسب برای روشنگری در این زمینه بود؛ فیلمسازان با دیدگاههای فکری متفاوت به این بدکرداری پرداختند.ابراهیم حاتمیکیا، ابوالقاسم طالبی، مسعود کیمیایی، رخشان بنیاعتماد، رسول ملاقلیپور، مسعود دهنمکی، بهروز شعیبی، سعید سهیلی و... هریک در حد توان و از ظّن عدالتخواهی خود به تبیین اشکال مختلف رانت، نوکیسگی و فعالیتهای پشتپرده اقتصادی پرداختند که حاصل آن تولید آثاری قابل تأمل در این حوزه است.
اما آنچه حامد عنقا و بهرنگ توفیقی در «آقازاده» به تصویر کشیدهاند، نه صرفاً روایتی تکسویه و گذرا که افشای لایههای زیرین پدیده «آقازدگی» است. آنها ریشهکردن این ناخوشی بدخیم در رگهای دیانت، هنر و تجارت را به شکلی عریان اما با زبانی نافذ و مؤثر به تصویر کشیدهاند. در این زمانه عسرت که بیاعتمادی، سکه رایج بازار افکار عمومی شده، «آقازاده» هم ناگفتهها را به تصویر میکشد و هم با تذکر و تحذیر، گفتههای به حاشیه رفته را به متن میآورد.
حامد عنقا، ۱۰ سال پس از سریال «قلب یخی» که آن نیز موضوعی ملتهب و بهروز داشت، بازهم دست روی موضوعی مهم گذاشته و به سهم خود با نِشتر هنر، قصد فصد خون کدرشده جامعه را دارد. سرخی این خون سالهاست که با غلبه سودای آقازادگان بر اخلاط دیگر، رنگ باخته است. اینگونه است که با وجود سلولهای پرکار و قلب و مغزی سالم و اندامی رشید، کالبد جامعه ایرانی از درون رنجور شده است. دویدن در مسیر چشمانداز تعیین شده و عبور از رقبا برایش سخت گشته؛ اگرچه همچنان در مسیری که خط پایانی برآن متصور نیست، چشم به راه پیش رو دارد.
چهارمین همکاری حامد عنقا و بهرنگ توفیقی پس از سریالهای «انقلاب زیبا»، «پدر» و «بر سر دوراهی»، قطعاً همچون هر اثر هنری دیگر، دارای ایرادات و کاستیهایی است. تحلیل فنی آن در زمینههای مختلف نیز فرصتی جداگانه میطلبد، اما در مجموع میتوان گفت که «آقازاده» روایتی تازه از ضرورت پالایش خون جامعه از کژیهای آقازادههای تقلبی به موازات شناسایی و حمایت از آقازادههای اصیل است. اقدامی هرچند دیر، اما ضروری برای بازیابی معنی درست «آقازادگی» و نیفتادن به ورطه «آقازدگی». تلاشی هنری برای اثبات این که آقازادگی مقولهای با پشتوانه تاریخی و هویتی است که این روزها دستمال پستترین خواسته های بشری شده است.
۵۷۲۴۱
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: «آقازاده»؛ تلاش برای بازگشت آقازادگی به افتخار و احتشام
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران