گفتوگویِ بیپرده امیر پریزاد با رامین پرهام درباره سلطنتطلبان، «مشروطه نوین»، رضا پهلوی، شورای گذار و... - Gooya News
پیشگفتار
رامین پرهام، در آبان ماه ۱۳۴۲ در کاشان متولد شد. چهار سال پس از انقلاب در بیست سالگی به فرانسه مهاجرت کرد. بعد از پایان دوره نخستِ دانشگاهی راهیِ آمریکا شد و دوره دکترایِ خود را در رشته زیستشناسی مولکولی گیاهان در دانشگاه ایلینویز بپایان برد. پرهام پس از آن به دانشگاه ویرجینیا رفت و دو سال سرگرم پژوهشهایِ فوق دکترایِ خود شد. پس از این دوره دانشگاهی، او به مدت هفت سال در بخش خصوصی در فرانسه سرگرم کار شد و سپس به نوشتن روی آورد. پرهام در این سالها، سه کتاب به فرانسه، و دهها مقاله به فارسی، فرانسه و انگلیسی در رسانههای معتبر اروپایی، آمریکایی، روسی و اسرائیلی در ارتباط با مسائل ایران منتشر کرده است. وی برای مدتی از اعضای فعال اتحاد برای دموکراسی در ایران (UDI) بود.
انگیزه اصلی گفتگوی من با دکتر رامین پرهام این بود که مشاهده نمودم، در فضای مجازی، آنهایی که به شخصیتهای معروفِ جامعه ایرانی ایرادهایی دارند، ما را به این بیت صائب رساندهاند که:
صائب غریب وبیکس و دلگیر می شوی
پر در مقام تجربه دوستان مباش
برای اینها، شاملو، گلشیری، سلطان پور، ساعدی و باقر پرهام و ... کمونیست بودهاند و برای ادبیات و علوم انسانیِ ما کار خاصی نکرده و باید بایکوت شوند! یا اینکه، فلان شخصیت چون پدرش گویا تودهای بوده، پس خودش هم تودهای است! یا آن دیگری با اینکه پدرش هوادارِ پادشاهی است، ولی چون پسرش اصلاحطلب شده، پس مورد اعتماد نیست!
یعنی حقیقتِ تاریخ، فرهنگ، ادبیات و سیاست در ایران بر این اساس پایهریزی شده که هرکه با ماست خوب است و هر که نیست، بَد!
زان پس نگه کرده گرد خویش یافتم، انبوه کودکان گرفتار درد را...
از آن شخصیتهایِ مهم فرهنگی و سیاسی دیگر کسی نمانده، ما ماندهایم و جامعهای گرفتار که همه به هم ایراد گرفته و خودمان در کنج تنهاییمان دچار ظلم ایرانسوز شدهایم. مانند شبکه مهم و تاثیرگذار توئیتر که بخشی از این خردهگیران را در خود گلهوار جمع کرده...
مثلا فلانی در بیوگرافی خود مینویسند: "ورود عرزشی (یعنی ارزشی - حزب الهی) چپ، سوسیالیست، مجاهد، پادشاهی، مصدقی، جمهوری خواه... ممنوع! اما من برای تعامل به توئیتر آمدهام!!!"
یکی از افراد مهمی که مورد حمله بخشی از این هَشتگزنهایِ ایرانی قرار گرفته، رامین پرهام است.
انواع اتهامات را به او نسبت دادهاند و در این گفتگو تلاش نمودهام اینها و انتقادهایِ دیگری را نیز با پرهام مطرح و شفافسازی کنم. برای همین از افرادی که به ایشان انتقاد داشتهاند خواستم تا پرسشهای خود را مطرح تا با ایشان درمیان بگذارم.
البته بخشی از این پرسشها را کنارگذاشتم، مانند این حرفِ بیربط که "چون رامین پرهام دکترای زیست شناسی دارد، حق دخالت در سیاست را ندارد"!
این طیف یادشان رفته که الان افرادی در ایران هستند که بعنوان دکتر علوم سیاسی شناخته شده، اما درسخواندن ایشان این گونه است که با دیپلم کاردستی یا فوقِدیپلم بافندگی و امنیت بینالملل یا لیسانس و فوقلیسانس شیمی، سرکی هم به حوزه سیاست زده و با دکترای علوم سیاسی از دانشگاه آزاد سیرالئون در غرب آفریقا یا دانشگاه گلنکالن در ولایات ایرلند، سرگرم تحلیلنگاری برای اصلاحطلبان اند!
از سوی دیگر، "رطب خورده کی منع رطب کند" را مغلطه میدانم، چرا که می توان رطبهای سمی را به دلیل گرسنگی خورد و بیمار شد اما به دیگران توصیه کرد که خرما نخورند. میتوان دکترای زیستشناسی و گیاهشناسی داشت، اما به برجستهترین تئورسینِ مشروطهخواهی هم تبدیل شد.
دکتر پرهام به تازگی مبحثی را به نام "مشروطه نوین" عنوان کردهاند که یکی دیگر از انگیزههای این گفتگو، پرداختن به این مهم است.
با توجه به نزدیکی سالروز صدور فرمان مشروطه (۱۴ امرداد ماه برابر با ۴ اگوست)، مشروطه چراغ راه ما در این گفتگویِ تفصیلی و بیپرده خواهد بود.
پرهام در یک فیلم بسیار تاثیرگذار نیز به نام "دستنوشتهها نمیسوزند"، ساخته محمد رسولاف، بازیِ خوبی از خود ارائه نموده. فیلم و تجربهای شخصی و مهم که یکی دیگر از موضوعاتِ موردِ بحثِ ما با پرهام در اینجا خواهد بود.
بخاطر میآورم تصمیم به ساخت فیلم "۲۸ امرداد" گرفته بودم. این فیلم و یک فیلم بلند دیگر، "زندگی نامه کورش زعیم"؛ بهمراه دو فیلم کوتاه که از زنده یاد ادیب برومند ساختهام، همگی مشمول ممنوعیت پخش شدند. دو فیلم کوتاهی که به گفت و گو با زنده یاد ادیب برومند اختصاص یافت، یکی پیرامون واقعه ۳۰ تیر و دیگری واقعه ۲۸ امرداد بود.
شروع کردم به تحقیق برای افرادی که در آن سال ها تاثیرگذار بودند و می بایست در فیلم حضور داشته باشند. از جبهه ملی درخواست کردم که فردی را معرفی نمایند که جناب آقای هرمیداس باوند را پیشنهاد دادند. نماینده طیف نهضت مقاومت ملی زنده یاد حسین شاه حسینی بودند. برای پان ایرانیست ها بعنوان طرفداران پادشاهی، آقای منوچهر یزدی قبول کردند که در این فیلم مستند حضور داشته باشند. با آقای بادامچیان بعنوان طیف فداییان اسلام تماس گرفتم و ایشان آقای مهدی عبدخدایی را معرفی کردند. برای نماینده حزب توده بسیار تلاش کردم. با آقای عمویی (امویی) تماس گرفتم و ایشان پوزش خواستند و گفتند پایم به تازگی شکسته و نمی توانم حضور داشته باشم. با زنده یاد فریبرز رییس دانا تماس گرفتم و امیدوار بودم ایشان دعوتم را قبول کنند. ایشان نیز پذیرفتند، اما در پایان مکالمه پرسیدند مدعوین چه کسانی هستند؟! تا رسیدم به مهدی عبدخدایی، که فریاد بلندی زدند و گفتند: "با یک قاتل سر یک میز نمینشینم!"
از دو سو ناراحت شدم. یکی آن که حضور ایشان می توانست به زوایای پنهان حزب توده کمک کند و با نیامدن ایشان بخشی از تلاشهای حزب توده ناگفته میماند؛ و دیگر این که انتظار نداشتم یک فرد منطقی و روشنفکر، با دلیلی که از سوی من پذیرفتنی نیست، تمایل به حضور نداشته باشد.
بانو شیرین عبادی گفتند عازم سفر خارج از کشور هستم و مهربانو نسرین ستوده را معرفی نمودند...
این گونه رفتار تا الان هم ادامه داشته و شاید گویای رفتار آنهایی باشد که در بیوگرافی خود در توئیتر، هم ادعایِ تعاملِ فکری دارند و هم علامت ورود ممنوع می زنند!
باری!
با این مقدمه نسبتا طولانی می رسیم به پرسشهایی که امیدواریم بتوانند زوایای پنهان تاریخ سیاسی را از دید یکی از شخصیتهای ایران امروز برای ما شفاف نمایند.
منبع خبر: گویا
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران