نبی خاتم(ص) فضائل امیرالمومنین(ع) را غیر قابل احصاء دانسته اند
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه - جواد عبدل زاده: در تعریف فضیلت چنین گفته اند که عطیهای است از سوی خداوند بر بندگان، که نه از روی حق بنده بر خدا، بلکه از باب لطف و کرم الهی به بنده اعطا شده است. در حقیقت فضل الهی بر بنده، از روی احسان و رحمت الهی بوده و خدای خالق و قادر، برخی از بندگان را بر برخی دیگر صاحب فضلیت نموده است. این تفاوت در اعطا، حتی در بین بندگان خاص الهی یعنی انبیا و رسولان نیز نمود داشته و به فرموده قرآن" تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض". این شرافت و برتری در آیات، گاهی با اعطای کتاب بیان شده و گاهی به تفاوت در معجزات تبلور یافته که تفضلی و اعطایی، الله تبارک و تعالی بوده و منتخبین الهی در کسب آن نقشی نداشته اند. در کنار این نوع فضیلت اعطایی، فضائل اکتسابی هستند که در اثر تلاش بنده در راه خدا و مجاهده در سبیل الله، از طرف خدای بی همتا به عنوان مدالی مایه افتخار بر سینه منتخبین و منتجبین الهی میدرخشد. در این نوع کسب فضیلت نخستین گام حفظ خویش در قالب بندگی و عبد بودن برای خداست و دومین گام، اطاعت محض از دستورات و فرامین الهی، بدون در نظر گرفتن علقه های دنیوی اعم از زن و فرزند و مال و مقام و جان میباشد. در حقیقت این مدال افتخار آنگاه نصیب بنده عبد الهی خواهد شد که در میدان امتحانات الهی، با حواسی جمع و توانی کامل، وارد میدان آزمایش شده، با صبر و استعانت از الله تبارک و تعالی سربلند در تبعیت الهی از میدان گام بیرون نهد.
در مفاخره و مفاضله بین بندگان الهی، درست است که فضیلتهای اعطایی مهم و غیرقابل چشم پوشی است، اما فضائل اکتسابی به دلیل آنکه در میدانی با توانایی و شیوه آزمایش مساوی مورد ارزیابی قرار میگیرند، همیشه برگ برنده بوده و افضلیت را بیشتر به نمایش میگذراند.
انسان به صراحت آیه ۷۰ سوره اسرا، بر کثیری از مخلوقات الهی دارای افضلیت اعطایی از طرف خدای بی همتاست. در بین خود انسانها نیز، برخی بر برخی دیگر و بعضی بر بعضی دیگر، افضلیت دارند که اعطایی الهی است و غیر قابل مقایسه. اما آنگاه که انسانها بدون در نظر گرفتن فضائل اعطایی، از دیدگاه فضائل اکتسابی مورد مقایسه قرار میگیرند، عیارها بیشتر نمایان شده و ادعاها رنگ میبازند. چون و چراها از بین رفته و شماتتها و اعتقاد به تبعیض و تفاوت، از بین میرود. میدان مسابقه در شرایط یکسان برای افراد مختلف فراهم میشود و امتحان الهی برای بندگان آغاز میشود و بی شک برای فرد موفق در امتحان الهی، بایستی مدال افتخاری از سوی خدای بی همتا اعطا گردد، تا فضیلتش بر سایرین نمود یابد. اینجا هم معطی خداست، اما تلاش بنده عامل اعطا میباشد و فضیلت ثابت شده برای بنده، نشانی از شرافت و برتری او نسبت به دیگران است.
این فضیلتها گاهی به شکلی میباشند که نه برای یک فرد، بلکه به صورت قانون و فرمولی است که در صورت رخداد آن، میتوان برای بسیاری از افراد آن را شامل دانست. فضائل اخلاقی از جمله این موارد است که انسان با تبعیت کامل از دستورات شرع به کمالی در رفتار و کردار میرسد که شرافت و برتری اخلاقی اش در بین سایرین نمود یافته و فضیلت برایش به حساب میآید. یا فضیلتهای مادی که با در پیش گرفتن تقوای اقتصادی و سیر مسیر حلال طلبی در رزق و روزی، نعمتهای الهی بر بندگان جاری شده و فضیلت اجتماعی برای بندگان الهی شکل میگیرد. مثال دیگر مجاهده در راه الهی است که گاهی مجاهده علمی است و فضیلت در مقام علمی رخ مینماید و گاهی مجاهده با معاملهای به بهای جان است، که به نعمت عظمای شهادت ختم شده و برتری و شرافتی والا را برای بندگان مخلص الهی به بار میآورد.
گاهی نیز این فضیلتها به صورت منفرد و بی مانند در عالم خلقت مطرح شده و غیر قابل تکرار است. بی شک زمان قابل بازگشت نیست و امتحانات سخت الهی درزمانهایی خاص، چنان انسانها را به بوته آزمایش کشیده که تنها انسانهایی آماده و عابدانی مطیع توانسته اند در آن سربلند از ابتلای الهی بیرون آمده و مدال افتخار آن آزمون، فقط و فقط به ایشان اعطا شده است. فضیلتهایی تکرار نشدنی که نشان از بی نظیر بودن آن شخص در طول تاریخ بوده و تکرار آن فضیلت غیرممکن است. همین بی مانند بودن برخی فضیلت هاست که برخی نامها را در طول تاریخ به صفت همان فضیلت، همیشه برتری داده و به عنوان اسوه مطرح نموده است. هنوز هم وقتی از استمرار در راه حق و خسته نشدن از تبلیغ صحبت میشود، نام نوح نبی بر زبانها جاری میشود که سالهای طولانی در عرصه تبلیغ دین الهی تلاش نموده است.
هنوز هم وقتی از ترک علایق دنیوی صحبت میشود، نام ابراهیم خلیل میدرخشد که چگونه مطیع محض فرمان الهی در باب قربانی کردن فرزند خود بود. هنوز هم صبر ایوب زبانزد است و انتظار یعقوب، ترک گناه یوسف و ملک داری سلیمان ضرب المثل و رحمت و رأفت نبی خاتم (ص) الگو.چنین فضایلی نشان از موفقیت بندگان الهی در آزمونهای دشواری دارد که تکرارش ناممکن، ولی استفاده از آنها به عنوان اسوه میسر بوده است. اینکه چیزی قابل تکرار نباشد نه به این معنی است که دیگر آزمونی از سوی خدای بی همتا، در باب موارد مذکور از بندگان اخذ نشده است، بلکه سخن در این است موفقیت در همتا و مثل چنین آزمایشهایی، حتی در اذهان بندگان الهی سخت است و هیچ کسی آرزوی قرار گرفتن در چنان سختیها و بلاهایی را در ذهن نداشته و خود را موفق در اینچنین آزمونهایی نیز برنمی شمارد.
از دیدگاهی دیگر این برتری و شرافت در زمان رخدادش نیز غیر قابل دسترس برای دیگران بوده است و فضیلت اختصاصی اکتسابی در حالی به دست آمده، که همگان در مقابل این امتحان قرار گرفته و فقط و فقط نخبه ای از بندگان، که مطیع محض خدای باری تعالی بوده، توانایی موفقیت را داشته است و همین امر عامل برتری و شرافت این بنده الهی بر تمامی معاصران خود شده است و چگونه عقل غیر محجوب، تفضیل فاضل بر مفضول را میتواند کناری نهاده و مفضول را بر فاضل مقدم شمارد! چگونه میتوان افضل را دید و فاضل را برگزید و چگونه میتوان فاضلی در جمع داشت و مفضول را بر او مقدم دانست؟!
یکی از رسوم پسندیده مورخان و محدثان، ثبت فضائل بزرگان طول تاریخ بوده است تا این فضائل ثبت و ضبط شود. این مکتوب سازی مناقب و محاسن و فضائل چندین فایده دارد که از جمله آنها آشنایی اعصار با بزرگان تاریخ و بهره گیری از این فضائل برای اسوه سازی است و همچنین اقرار و اعتراف اعصار به این فضائل با ذکر و تکرار آن، جایگاه افراد را در طول تاریخ، بیشتر و بهتر نمایان ساخته و نوع نگاه به چنین افرادی را بر پایه مستندات تاریخی استوار میسازد. قضاوتها را آسانتر و به حق نزدیک تر ساخته و شماتتهای ناحق را رسوا میسازد. فایده دیگر این مکتوبات نیز جلوگیری از فضیلت تراشی برای برخی و اسطوره سازی های خیالی، جهت انحراف اذهان است. بی شک آنگاه که فضائل و محاسن از زبان دوستان مطرح میشود، جای نگریستن به دیده تردید و شک دور ممکن است، اما وقتی این مناقب و فضائل بر زبان غیر دوستان جاری میشود، دیگر جای هیچ تردیدی در دفاع از این شرافتها باقی نمیماند که به قول شاعر: خوشتر آن باشد که سر دلبران-گفته آید در حدیث دیگران.
نبی خاتم (ص) در روایاتی که کتب معتبر اهل سنت نیز آن را نقل کرده اند، فضائل امیرالمومنین علی (ع) را غیر قابل احصاء دانسته و از جهت کثرت، آن فضائل را غیر قابل شمارش دانسته اند. ایشان فرموده اند: «اگر کسی از روی اعتقاد یکی از آن فضائل را بیان نماید، خداوند گناهانش را مورد مغفرت قرار داده و اگر کسی یکی از آنها را بنویسد، تا نوشته باقی است، استغفار ملائکه برایش جاری است و اگر کسی یکی از آنها را استماع یا رؤیت نماید، خدا بر گناهانی که راهشان از گوش و چشم بوده او را مورد مغفرت قرار میدهد.» روایت نبوی آن قدر ترغیبی و تشویقی است که بی شک هر انسانی برای حضور در جمع این مغفورین اشتیاق داشته و سعی بر آن دارد که با ذکر فضائل علی ابن ابیطالب (ع) به هر صورت که ممکن باشد، خود را نشان دار برای غفران الهی نماید.
فضایلی که آنقدر بسیار بوده است که قابل احصاء نبوده و بخششی که برای خدای بی نیاز و رحیم، به بهانهی مذکور بسیار سهل است. شاید همین روایت عاملی بوده است مهم در نوشتن کتب حدیثی مفصل از سوی بزرگان اهل سنت که با اینکه به ولایت و امامت امیرالمومنین علی (ع) معتقد نبوده و ماموم آن امام المتقین نبوده اند، اما نسبت به ثبت و ضبط فضائل وصی خاتم المرسلین (ص) اقدام نموده و سعی کرده اند خود را در جمع کاتبان فضائل ایشان جای دهند. یکی از این افراد، ابوالموید موفق بن احمد بن محمد مکی خوارزمی معروف به اخطب یا خطیب خوارزمی که فضائل امیرالمومنین علی (ع) ثبت و ضبط و در مجموعهای جمع نموده است. خداوند ایشان را مورد مغفرت و رحمت خویش قرار دهد.
در بین کتب بزرگان اهل سنت برخی در بخشی از فصول خود به فضائل امام علی بن ابیطالب (ع) پرداخته و برخی نیز فقط به ذکر احادیث وروایاتی منفرد اکتفا نموده اند. یکی از این کتب کتاب صحیح مسلم میباشد. کتابی که در نزد اهل سنت علاوه از اینکه جزو کتب صحاح سته (ششگانه) میباشد، بلکه به همراه صحیح بخاری، جزو دو کتاب کاملاً صحیح السند و صحیح الروایه و مورد استناد اهل سنت و جماعت به حساب میآید. مؤلف این کتاب جناب ابوالحسن مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری متوفی ۲۶۱ هجری قمری است که در حدود ۷۲۷۵ حدیث را در این کتاب ذکر نموده است. این کتاب همراه با صحیح بخاری، بعد از قرآن، صحیح ترین کتب در نزد اهل سنت است. مسلم درفصل چهل و سوم کتاب خود، عنوان کتاب الفضائل را برگزیده و در ۴۶ باب به بیان فضائل برخی از انبیای الهی و نبی خاتم (ص) میپردازد.در فصل چهل و چهارم نیز طی عنوان کتاب فضائل الصحابه طی ۶۰ باب به ذکر فضائل مذکور برای برخی از اصحاب نبی خاتم (ص) پرداخته که از آن جمله خلفای راشدین، ام المومنین خدیجه، همسران نبی، فاطمه بنت نبی، حسنین، اهل بیت نبی و اصحاب به صورت انفرادی و یا گروهی (اصحاب بدر-اصحاب شجره-انصار و…) میباشد.
در صحیح مسلم کتاب چهل و چهارم باب چهارم، طی ۹ حدیث، فضائل امیرالمومنین علی (ع) بیان شده است. وقایع حدیث منزلت (واقعه غزوه تبوک)،حدیث رایت (واقعه فتح خیبر)،حدیث مباهله (آیه مباهله)،حدیث ثقلین و حدیث اباتراب در این باب از کتاب صحیح مسلم ذکر شده و در باب ۹ نیز تحت عنوان فضائل اهل بیت نبی، به واقعه حدیث کساء (آیه تطهیر) اشاره مینماید. بیان هریک از این فضائل به نوعی اقرار و اعتراف نویسنده به فضائل بی مانند امیر المومنین علی (ع) است.
که فقط او همچون هارون برای موسی، وصی بود و جانشین برای محمد (ص) و شماتت حسودان و منافقین در باب غزوه تبوک، به عنوان تنها غزوه ای که علی (ع) همراه نبی (ص) نبودند، چیزی از شرافت و برتری علی (ع) را کم نمینمود.
و فقط او بود که پرچم در یوم الخیبر بر دست گرفته و فتح خیبر را عامل گشت درحالیکه بیمار بود و در چند روز گذشته هیچکدام از مدعیان را توان فتح حاصل نشده بود. همویی که محبوب الله و رسول الله بود.
و فقط او بود و فرزندانش که هم شأن با قرآن، جزو ثقلین شدن برای استمساک مردم و نجات و هدایتشان. همانهایی که در اهل بیت بودنشان شریکی نداشتن و در طول تاریخ هیچ شریک تراشی برایشان، مقبول نیافتاد.
و فقط او بود که به کنیه ابوترابی که نبی خاتم به اختصاص به او داده بود، مفتخر بود و شماتت اغیار و دشمنان در دل او شک و تردیدی ایجاد نمیکرد که این کنیه، در روز قیامت بسیار بر زبان شفاعت طلبان جاری خواهد گردید و فقط او بود که به همراه همسر و دو فرزندش مشمول آیه ۳۳ سوره احزاب شده و اهل بیت مطهر خاتم الانبیا ء (ص) لقب یافت.
بیان این فضائل در کتاب صحیح مسلم، نشان از قبول قطعی رخدادهای مذکور در نزد اهل سنت و جماعت دارد. چراکه ایشان بر این اعتقادن که تمامی روایات موجود در صحیحین (صحیح بخاری و صحیح مسلم) صحیح السند میباشند. بدین طریق میتوان با استدلال به این روایات خاتم النبین (ص)،چنین بهره برد که علی ابن ابیطالب (ع) در دیدگاه اهل سنت، از اهل بیت دارای عصمت نبوی بوده که در قرآن از او به جان نبی نام برده شده و محبوب الهی و نبی الهی است. همان کسی که به لقب ابوتراب مفتخر بود و برای نجات مردم همچون قرآن، حبلی مورد استمساک مسلمین. همان کسی که نبی خاتم (ص) جانشین خویش نمود ایشان را در مدینه، تا همچون هارون باشد، که قرآن او را برادر و وصی و وزیر حضرت موسی میشناسد.
حال اینکه آیا اهل سنت و جماعت معتقد به موارد مذکور هستند یا نه؟ آیا در پوشه اعتقادی خود این احادیثی نبوی را مورد عنایت قرار داده اند یا نه؟ آیا عامل به دستور استمساک به ثقلین بوده اند یا نه؟ بحثی جداست. لیکن طبق روایت مذکور از حضرت رسول (ص) اگر اعتقاد به این فضائل در نزد هر کس باشد و از برای ترویج نقل کند یا به دیده تدبر ببیند یا به گوش جان بشنود، مورد رحمت و غفران الهی قرارگرفته و وعده عاقبتی نیکو برایش محقق خواهد شد. دقت کنیم که شرط اعتقاد در حدیث وجود دارد و عبارت" ذکر فضیله من فضائله مقرا بها"به صراحت شرط اقرار به فضائل را نمودار میسازد.اقرار به معنی ثابت کردن و اعتراف نمودن آمده است و اعتراف نشان از داشتن معرفت و آگاهی به حق است که با اقرار، آن حق در حق دیگری به اثبات میرسد.بی شک مرحله بعد از اقرار، که همان نمودار شدن و به زبان جاری ساختن حق است، مرحله تبعیت از حق پیش میآید.و ای کاش دلها و جانهای همه مسلمانان به فضائل علی (ع) مقر میگردید، تا غفران و رحمت الهی بربندگان سرازیرشود.
فضائل مذکور در کتاب صحیح مسلم برای امیرالمومنین علی (ع)، را میتوان با فضیلتهای ذکر شده همین کتاب در باب سایر اصحاب نبی خاتم (ص) مقایسه نمود.این مقایسه فارغ از نظر شیعه در باب روایات مندرج در صحیح مسلم، به خوبی تفاوت بین برتریهای پسر عمّ نبی، بر سایر یاران نبوی مشخص میسازد.شرافتی که به مفاخره نیازی ندارد. چراکه کیست کسی که در محبوب بودن برای خدا و رسول، جان بودن برای رسول، وصی بودن برای نبی خاتم، فاتح بودن برای لشکر اسلام، دوست دار بودن برای خدا و نبی، مورد استمساک بودن برای مسلمین، متواضع بودن در عین ثقل بودن، طاهر بودن و از اهل بیت نبی بودن، قابل مقایسه با علی بن ابیطالب (ع) بوده باشد؟!
جناب مسلم بن حجاج القشیری در کتاب خود به ذکر همین مقدار از فضائل حضرت امیرالمومنین علی (ع) کفایت نموده است. جای بسی تعجب و تأسف علمی است که ایشان به هردلیل از بیان والاترین رخداد تاریخ اسلام و حساسترین فراز زندگی نبوی که همانا واقعه عظیم غدیر خم در ۱۸ ذی الحجه سال دهم هجری میباشد، خودداری نموده و ذکری از این فضیلت والای امیرالمومنین (ع) به میان نیاورده است. مرحوم علامه امینی (ره) که دفاع علمی خویش از غدیر را در الغدیرش، تماماً مستند به اسناد اهل سنت نموده است، آنگاه که از بزرگان راوی غدیر در قرن سوم از بین اهل سنت یاد مینماید، نود و یک نفر را بر میشمارد که در بین آنها نام امام مکتب شافعی و حنبلی و صاحب صحیح بخاری و مسند ترمذی حضور دارد، لیکن اثری از جناب مسلم بن حجاج در این لیست نیست.
این نود و یک نفری که علامه امینی در الغدیر از راویان غدیر در کتب اهل سنت ذکر نموده اند، همگی از پیشوایان حدیثی اهل سنت بوده و در بین ایشان حافظان، صاحبان سنن و صاحبان مسانید بسیاری به چشم میخورند. اما غیبت صحیح مسلم در این لیست خود جای اندیشه و تفکر دارد. جایی که نام حافظ ابوعبدالله محمدبن اسماعیل بخاری متوفی ۲۵۶ هجری قمری و صاحب صحیح بخاری به عنوان برترین کتاب علمی بعد از قرآن در نزد اهل سنت، به عنوان یکی از مقرین به واقعه غدیر حضور دارد اما اثری از نام مسلم بن حجاج متوفی ۲۶۱ هجری قمری و صاحب دومین کتاب معتبر اهل سنت نیست.
آیا مسلم از واقعه غدیر بی خبر بوده یا از بین آن همه راوی معتبر حدیث غدیر، کسی پیغام غدیر را به ایشان نرسانده است؟ آیا مسلم در سفرهای خویش در خراسان، حجاز، عراق، شام و مصر نشانی از جریان ۱۸ ذی الحجه دهم هجری نیافته است؟ آیا او در نیشابور که قدمگاه یکی از اوصیاء نبی خاتم بوده است، سخنی از پیام غدیر نشنیده است؟ آیا جناب مسلم بن حجاج که بیشترین ارادت را به جناب محمد بن اسماعیل بخاری داشته و کتابش را تحت تأثیر کامل ایشان نگاشته، و جزو برترین حفاظ تاریخ حدیثی اهل سنت است، نتوانسته حدیث غدیر را از استاد و اساتیدش حفظ و ثبت نماید؟! الله اعلم.
آنچه در تحقیق در کتاب صحیح مسلم در باب غیبت واقعه غدیر در این کتاب بسیار جالب به نظر میرسد، بیان سه حدیث در فصل پنجاه و چهارم کتاب، با عنوان کتاب التفسیر میباشد. در این سه حدیث، نویسنده اشاره به نزول آیه سوم سوره مائده دارد. همان آیهای که در روز غدیر خم بعد از ابلاغ ولایت امیرالمومنین توسط نبی خاتم، نازل شده و خدای تبارک و تعالی میفرماید: "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا". در این سه حدیث که مسلم در کتاب خود نسبت به تفسیر آیه روایاتی بیان کرده است اولاً به عید بودن روز نزول این آیه اشاره دارد. ثانیاً به اهمیت والای این آیه اشاره دارد که فردی از قوم یهود، خلیفه مسلمین را مورد خطاب قرار داده و به مفهوم والای آیه اشاره میکند. ثالثاً به نزول این آیه در سرزمین مکه و در زمان آخرین حج پیامبر نیز اشاره شده است.
در هر سه حدیث جناب مسلم به روایاتی اشاره کرده است که سعی در تعیین روز عرفه به عنوان زمان نزول آیه داشته اند و این خود به نوعی تغییر در زمان نزول و منحرف سازی اذهان از نزول این آیه در ۱۸ ذی الحجه همان سال دارد. جالب آنکه همین اقرار به یوم العرفه، بطلانی است بر روایاتی که نزول آیه را مربوط به فتح مکه میدانند، چرا که فتح مکه در ماه مبارک رمضان رخ داده نه در ذی الحجه و یوم العرفه و همچنین اثباتی است بر اینکه این آیه در حجه الوداع نازل شده است.(برخی منابع شیعی نیز نزول این آیه را در یوم العرفه و یوم الغدیر و بعد از اعلام ولایت و جانشینی امیرالمومنین علی (ع) ذکر کرده اند).
از سویی دیگر سخنی از دلیل نزول نیز نیامده تا محتوا و پیام غدیر نادیده انگاشته شود. این در حالی است که پیشوایان حدیثی اهل سنت همچون امام المفسرین محمدبن جریر طبری صاحب تفسیر و تاریخ معروف (متوفی ۳۱۰ هجری قمری)، مورخ معروف و نویسنده تاریخ بغداد جناب خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳)، حاکم حسکانی نویسنده خصایص علی بن ابیطالب فی القرآن (متوفی ۴۹۰)، ابوالفرج معروف به ابن جوزی (متوفی ۵۹۲) و موفق بن احمد خوارزمی در کتاب مناقب صفحه ۸۰ و در مقتل الحسین جلد ۱ صفحه ۴۷ و برخی دیگر از بزرگان اهل سنت، به صراحت نزول این آیه را در یوم الغدیر و مربوط به واقعه عظیم غدیر میدانند. تلاش جناب مسلم برای نقل احادیثی که عید بودن این روز را نه برای اکمال دین، بلکه از جهت جمعه و یوم العرفه بودن میدانند نیز در نوع خود جالب و نیازمند تأمل است که آن یهودی عید را از برای بزرگداشت مفهوم آیه میداند و راوی حدیث از جهت روز نزول آیه!؟
غیبت بسیاری از فضائل علی (ع) در کتب اهل سنت، از جمله کتاب صحیح مسلم که تاریخ زندگی نبی خاتم (ص) را بررسی نموده و فضائل امیرالمومنین (ع) را که دوشادوش نبی در تمامی وقایع نقش اساسی داشته است، ذکر نکرده بی شک نیازمند تدبر و تأمل از سوی اهل تحقیق میباشد. نمیشود از ارکان اسلام، نشانه مؤمن، آیه انذار، غزوه بدر، غزوه حنین، فتح مکه، غزوه احزاب، غزوه احد، فتح خیبر، عقد اخوت، حجه الوداع، هجرت نبی و آیه اکمال سخن گفت و نامی از علی (ع) و فضائل و رشادتها و شرافت و برتریش به میان نیاورد. فاعتبروا یا اولی الابصار.
فضائل علی (ع) همگی اعطایی الله تبارک و تعالی هستن که بسیاری از آنها در میدان مسابقهای یکسان برای همه مسلمانان و حاصل آزمایش و امتحان الهی بودند.نفر اول هر میدان مسابقه شایسته برتری بر سایرین است و تاریخ برخی میادین و آزمونها را هیچ گاه توان کتمان نداشته و نخواهد داشت.
سخن را با حدیثی در کتاب الایمان صحیح مسلم باب ۳۳ به پایان می بریم که به نقل از علی (ع) چنین میآورد که: والذی فلق الحبه و برا النسمه، انه لعهد النبی الامی (ص) الی: ان لا یحبنی الا مؤمن و لا یبغضنی الا منافق.
منبع خبر: خبرگزاری مهر
اخبار مرتبط: نبی خاتم(ص) فضائل امیرالمومنین(ع) را غیر قابل احصاء دانسته اند
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران