آقای ظریف در سیاست خارجی به‌کجا رسیده‌ایم؟ مشکلات قرارداد ۲۵ ساله با چین

چکیده :رهبر جمهوری اسلامی ایران سال‌هاست که بدنبال این قرارداد بوده است. نظام بدون ارزیابی‌های کارشناسانه، دنبال برقراری این قرارداد است. یکی از دلائلی که این مجلس چنین چینش شد همین بوده که سد راهی در مقابل یک رهبری سیاسی فردی در این کشور نگردد و این رهبری هم برای دستیابی به اینگونه تصمیمات و قراردادها، مانند گران کردن بنزین، دچار مشکلی نشود....


مهدی نوربخش

درآمد: پیش‌تر بخش اول و دوم این یادداشت با عنوان کلی «جناب ظریف در سیاست خارحی به کجا رسیده‌ایم» در زیتون منتشر شد. اینک بخش سوم و نهایی آن تقدیم خواننده‌ها می‌شود.

قرارداد با چین:  جناب ظریف کشور ما با همت شما به‌دنبال یک قرارداد ۲۵ ساله اقتصادی با کشور چین است. این قرار داد را نمی‌توان با قرارداد ترکمنچای در زمان فعلی مقایسه کرد اما بهتر از من می‌دانید که این قرارداد یک قرارداد سیاسی است و نه اقتصادی. رهبر جمهوری اسلامی ایران سال‌هاست که بدنبال این قرارداد بوده است. نظام  بدون ارزیابی‌های کارشناسانه، دنبال برقراری این قرارداد است. یکی از دلائلی که این مجلس چنین چینش شد همین بوده که سد راهی در مقابل یک رهبری سیاسی فردی در این کشور نگردد و این رهبری هم برای دستیابی به اینگونه تصمیمات و قراردادها، مانند گران کردن بنزین، دچار مشکلی نشود.  روزنامه جوان آن را “همکاری بین شیر و اژدها” نامید و روزنامه وطن امروز به غلط نوشت که “چین تحریم‌ها را شکست.” همه کسانی که تا دیروز سخت با قرارداد برجام مخالف بودند امروز سخت حامی قرارداد با چین شده‌اند. ذالنور از جبهه پایداری، رئیس کمیته امنیت ملی و سیاست خارجی کشور،  یکی از اعتراضاتش بعد از گزارش شما در مجلس این بود که چرا فرامین رهبری را برای عقد این قرار داد با چین زودتر عملی نکرده‌اید.  غرب‌ستیزان و رهبر جمهوری اسلامی ایران می‌خواهند درهای این کشور برای مراوده و تعامل با غرب بسته شود لذا بدنبال باز کردن درهای کشور به روسیه و چین هستند.  ایران بسیار تمایل دارد که این قرار داد هر چه زودتر به سرانجام رسد، در حالیکه چینی‌ها اهل صبر و استراتژِی در سیاست خارجی خود هستند و می‌خواهند اگر با کشور ما وارد مراوده شدند، مشکلاتی که در ادامه به ان اشاره می‌شود برایشان حل شده باشد. در غیر اینصورت با کشور ما بازی سیاسی می‌کنند. خصوصا زمانی که رهبری جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفته است از سر استیصال بدنبال عقد یک قرار داد ۲۵ ساله با چین باشد. از همه خطرناکتر حمایت تمام قد سپاه پاسداران از این قرارداد با چین است. در دو کشور پاکستان و ونزوئلا که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد، نظامیان پشت سر چنین قراردادی با چین بوده‌اند و با مشکلات عدیده‌ای روبرو شدند.

 اول؛ ایران از تحریم‌های آمریکا خلاصی یافته تا برای چین مشکل و محدودیتی در مراودات مالی خود از طریق موسسات مالی و بانک‌های بین المللی ایجاد نکند. چین بعنوان دومین قدرت اقتصادی دنیا به دنبال استحکام و نفوذ خود در نهادهای مالی و کنواسیون‌های بین‌المللی است و نمی‌خواهد کنترل غربی‌ها  بر این نهادها گسترش پیدا کند. چینی‌ها از اقتصاد و مراودات جهانی بسیار سود برده و دومین اقتصاد توسعه یافته را بعد از آمریکا ایجاد کرده‌اند. آنها بدنبال استحکام و قدرت نهادها و معاهدات بین‌المللی که به تجارت جهانی کمک می‌کند بوده و هستند.

دوم؛ چین می‌خواهد ایران به کنوانسیون‌هایی نظیر FATF، معاهدات بین‌المللی و غیره پیوسته تا نه تنها آن کشور بتواند به شفافیت مراودات مالی و غیره خود با ایران اعتماد کند که برای حیثیت بین‌المللی خود کسب اعتبار کند. چین از دریچه دیگری حامی بسیاری از این قراردادهای بین‌المللی است بخاطر اینکه می‌خواهد به بزرگترین بازارهای تجاری دنیا، یعنی اروپا و آمریکا دسترسی داشته باشد. دسترسی باین بازارها با شرط و شروطی شکل می‌گیرد که چین می‌خواهد این شروط کاملا مراعات شود. حریری، رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین می‌گوید که بانک‌های روسی و چینی که به سیستم بانکداری سوئیفت دنیا مرتبط هستند نمی‌توانند با ایران وارد مراودات مالی شوند. دلیل مشخص آن عدم تصویب FATF  در ایران است. اگر کشوری به اینگونه معاهده بین‌المللی نپیوندد، به لیست سیاه مالی برده شده و مراودات مالی با آن کشور با ریسک صورت میگ‌یرد. هیچ بانک خارجی نمی‌خواهد با کشوری وارد مراودات مالی شود که شفافیت نداشته باشد.

سوم؛ چین کوشش می‌کند که در درون منطقه خاورمیانه یک ثبات سیاسی ایجاد شود و در سایه آن با همه کشورهای این منطقه مراودات تجاری و مالی ایجاد کند.  چین با دشمنان ایران نظیر عربستان سعودی، امارات و اسرائیل روابط تنگاتنگی دارد و اجازه نخواهد داد که کشور ما به ثبات سیاسی در این منطقه صدمه‌ای وارد کند. آنچه چین از ثبات سیاسی در این منطقه می‌فهمد با آنچه ما می‌فهمیم فرق‌های فاحشی دارد. هر رابطه‌ای با چین در آینده با تغییرات عمده در سیاست خارجی کشور ما گره خورده است. ثبات سیاسی منطقه‌ای به معنی پایان‌گیری همه تنش‌های سیاسی در خاورمیانه است. لیبرالیسم سیاسی اعتقاد دارد که وقتی کشورها حفظ منافع خود را در همکاری‌های چند جانبه با یکدیگر می‌بینند، هرگز به سراغ تنش و جنگ نمی‌روند. تنش سیاسی از مراودات تجاری و مالی بین کشورها جلوگیری به عمل می‌اورد. لذا اگر تغییرات عمده‌ای در سیاست خارجی کشور ما شکل نگرفت، چینی‌ها با ما باز بازی سیاسی می‌کنند. این بازی سیاسی به معنی این است که به آنچه در قراداد با کشور ما متعهد می‌شوند عمل نمی‌کنند و مرتب ما را بازی می‌دهند و معطل می‌گذارند. پروژه‌های ناتمام و طولانی و نهایتا از زمان گذشته نتیجه اینگونه رابطه با ما خواهد بود. این بازی سیاسی با حمایت شش قطعنامه سازمان ملل متحد برای تحریم کشور ما از طرف چین و روسیه در گذشته خود را بطور روشن نشان داده است. منافع سیاسی و اقتصادی چین در گرو همکاری با غرب، قطعنامه‌های سازمان ملل متحد بود و در آینده هم چنین خواهد بود.

چهارم: چین با آمریکا به دنبال تنش‌های سیاسی و نظامی نیست و فقط تمام تلاش خودرا مصروف رقابت اقتصادی کرده است. اگرچه چین یک نیروی نظامی قوی ایجاد کرده است اما هرگز بدنبال استفاده این قدرت نظامی و ایجاد تنش با آمریکا نیست. درسی که چین از جنگ سرد گرفته و متاسفانه کشور ما نگرفته است، ترجیح دادن قدرت اقتصادی بر قدرت نظامی است. چینی‌ها به خوبی دریافته‌اند که به پای قدرت رقابتی نظامی، سرمایه‌ها حیف و میل می‌شوند و به بنیان اقتصادی کشور از جهات مختلف ضربه می‌خورد. منابع مالی که باید به رشد اقتصاد تخصیص یابد به پای رقابت‌های تسلیحاتی ریخته شده و نهایتا مثل اتحاد جماهیر شوری سابق به افول اقتصادی منجر می‌شود. لذا کشور ما مادامی که بدنبال تنش با آمریکا باشد، نمی‌تواند از برنامه‌های اقتصادی چین بهره کامل گیرد.

گروهی در ایران و همچنین رهبر جمهوری اسلامی فکر می‌کند جنگ سرد جدیدی این‌بار بین چین با همکاری روسیه در مقابل غرب به رهبری آمریکا در حال شکل گرفتن است و بهتر آن است که هرچه زودتر کشور ما به بلوک ضد غرب، یعنی شرق به رهبری چین بپیوندد. اما فرق فاحشی که این زمان با آن زمان (جنگ سرد) دارد این است که در آن زمان دنیا دوقطبی شده بود و غرب به رهبری آمریکا و شرق به رهبری روسیه در مقابل یکدیگر صف‌آرایی ایدئولوژیک سیاسی و اقتصادی کرده بودند. این دوقطب به لحاظ ایدئولوژی سیاسی و اقتصاد با یکدیگر فرق‌های فاحشی داشتند؛ یکی به دموکراسی و نظام اقتصادی  کاپیتالیسم و در جوامع اروپائی با مخلوطی از کاپیتالیسم و سوسیالیزم اقتصادی اعتقاد داشت و دیگری به یک نظام کمونیستی توتالیتر و اقتصادی کاملا سوسیالیستی باور داشت. بلوک شرق نهایتا هم در ایدئولوژی سیاسی خود و هم در اقتصادی سوسیالیستی شکست خورد و فروپاشید . سیاست و اقتصاد در این بلوک یارای پاسخگویی به مشکلات عدیده ایجاد شده در اتحاد جماهیر شوری سابق و کشورهای همسو و هم پیمان با آن را  نداشت. چین اگرچه امروز یک نظام استبدادی خودکامه دارد اما از نظام توتالیتر مائوئیستی بسیار فاصله گرفته است. دیگر بدنبال شعارهای بیمارگونه مانند انقلاب فرهنگی در این کشور نیست، بلکه به فکر انقلاب اقتصادی است. در روسیه هم کمونیسم سیاسی جای خود را به یک دولت استبدادی اما نه مطلق داده است. لذا دگردیسی سیاسی و انتقال به یک نظام جدید سیاسی در هر دوکشور کاملا مشهود است. اما مهمتر از آن، در روسیه و چین نهایتا یک نظام اقتصادی با هسته مرکزی کاپیتالیسم شکل گرفته است. نظام‌های کاپیتالیستی امروز بیشتر بر سودآوری، رقابت آزاد، شرکت در بازار جهانی و زمانی همکاری‌های بین‌المللی برای رقابت تجاری روی می‌آورند. چین با رشد اقتصادی بالا توانسته این کشور را باثبات کند. شرق بیشتر به بازار و تکنولوژی غرب نیازمند است و غرب به نیروی کار و بازار شرق. در ایران رهبری جمهوری اسلامی و عده‌ای و شاید شما جناب وزیر و دولت آقای روحانی اعتقاد داشته باشید که می‌توان به دوران جنگ سرد برگشت و آنچه امروز به عنوان جنگ‌های تجاری، تحریم  و اختلاف بین چین و آمریکا مشاهده می‌کنید را نقطه شروعی برای استفاده از شرق و چین در مقابل غرب و آمریکا بدانید. اشتباه آنهایی که اینگونه فکر می‌کنند دقیقا این است که نمی‌فهمند نه چنین جنگی بین چین و آمریکا و کلا بلوک غرب در حال شکل گرفتن است و نه در آینده شکل خواهد گرفت و نه اصولا غرب و شرق بدنبال رقابت‌های گذشته و آنچه در دوران جنگ سرد تجربه کرده‌اند  است. لیبرالیسم سیاسی هم به غرب و هم به شرق درس داده است که برای منافع مشترک با یکدیگر همکاری کنند. مشکلات فعلی چین با ترامپ است و نه با آمریکا. به محض تغییر در صحنه سیاست آمریکا و انتخاب رئیس جمهور جدید در این کشور، چین و آمریکا مشکلاتشان را با یکدیگر حل خواهند کرد بخاطر اینکه هر دو به یکدیگر نیازمندند. آنها به رقابت اقتصادی که به همکاری‌های بین المللی نیازمند است ادامه می‌دهند. بلوک غرب بخوبی می‌داند که در شرق، نقش چین و هند در ایجاد ثبات سیاسی منطقه ای و فرامنطقه‌ای بسیار ضروری است.  جناب ظریف در سال ۲۰۱۸ صادرات آمریکا به چین ۱۷۹.۳ میلیارد دلار و چین به آمریکا معادل با ۵۵۷.۹ میلیارد دلار بوده است. مجموعا مراودات تجاری بین دو کشور معادل با ۷۳۷ میلیارد دلار شده است. مراودات تجاری آمریکا و کشورهای دنیا در سال ۲۰۱۹، با چین ۶۳۶ ، با کانادا ۵۸۲، با مکزیک ۵۵۷، با ژاپن ۲۰۴، با آلمان ۱۷۱، با کره جنوبی ۱۱۹، با انگستان ۱۰۹ و با فرانسه ۸۲ میلیارد دلار بوده است. مراودات تجاری آمریکا با چین بیشتر از هر کشور دیگری در دنیاست. این مراودات بیشتر از مجموعه سه کشور اروپائی المان، انگلیس و فرانسه است. باز این رقم بسیار بیشتر از مراودات تجاری آمریکا با ژاپن  و کره جنوبی است. جناب وزیر به رهبری جمهوری اسلامی ایران تذکر داده‌اید که جنگ سردی در راه نیست و چین هرگز بازار و تکنولوژی آمریکا را فدای ایران نخواهد کرد؟ به ایشان بفرمایید اگر در این قرار داد ۲۵ ساله صحبت از ۶۰۰ میلیارد دلار سرمایه ‌ذاری چین در ایران در طول چندین سال است، این رقم کمتر از یکسال حجم مراودات تجاری بین آن دو کشور است. تا پایان سال ۲۰۱۶، دولت چین ۱۴۵ میلیارد دلار در کمپانی‌های مختلف آمریکا سرمایه‌گذاری کرده بود. این سرمایه‌گذاری در کمپانی‌های کلیدی نظیر آی‌بی‌ام و جنرال الکتریک است. تا پایان سال ۲۰۱۸، مبلغ ۶.۲ تریلیون (هزار میلیارد) قرض آمریکا از خارج تامین شده بود. در سال ۲۰۱۱، چین ۹.۱% از قرض آمریکا یعنی ۱.۳ تریلیون دلار آنرا تامین کرده بود که در سال ۲۰۱۸ این مبلغ به ۵% کل قرض آمریکا تقلیل یافته بود. کمپانی‌های آمریکائی در سال‌های متمادی میلیاردها دلار در چین سرمایه‌گذاری کرده‌اند. در سال ۲۰۲۰ و زمان کرونا این کمپانی‌ها  ۲.۳ میلیارد دلار در چین سرمایه گذاری کردند.

چین یک بازیگر بین‌المللی و نه منطقه‌ای، لذا عقد قرارداد ۲۵ ساله کشور ما با چین مشکلات اقتصادی ما را آنچنان که رهبری جمهوری اسلامی ایران فکر می‌کند حل نخواهد کرد. اینگونه قراردادهای سیاسی نه تنها دستهای کشور ما را برای دسترسی به تکنولولوژی غرب و بازار دنیا می‌بندد که فرصتی برای چین ایجاد می‌کند تا اگر بخواهد از کشور ما بعنوان یک کارت بازی سیاسی در مقابل غرب استفاده  کند، که براحتی می‌تواند اینکار را انجام دهد. چینی‌ها سالهاست که از کره شمالی بعنوان یک کارت بازی در مقابل آمریکا استفاده کرده‌اند.  کره شمالی فقط یک کارت بازی بسیار خوب برای چینی‌ها در مقابل کره جنوبی، ژاپن و آمریکاست بدون آنکه مشکلات این کشور حل شده باشد.  کره شمالی مرتب با قحطی و گرسنگی مردم خود روبرو است بدون آنکه چینی‌ها بخواهند تغییری در اوضاع سیاسی و اقتصادی این کشور ایجاد کنند. کشور ما در سایه تکنولوژی دست دوم چینی و در بسیاری از موارد به سرقت رفته از غرب، به توسعه اقتصادی دست پیدا نخواهد کرد. گروهی به اقتصاد چین که دومین اقتصاد دنیا بعد از آمریکاست نگاه می‌کنند و این رشد اقتصادی حیرت‌زده‌شان میکند. اگرچه اقتصاد چین بسیار رشد کرده است و در زمینه‌هایی این رشد بسیار چشمکیر است،  اما این رشد اقتصادی اکثرا بر روی نیروی کار ارزان در این کشور و محصولاتی با کیفیت پایین تکیه کرده است. فروشگاه وال مارت (Walmart) در آمریکا که بزرگترین فروشگاه خرده فروش در سطح جهان است، ۷۰% محصولات خود را از چین فراهم می‌کند. این اجناس با قیمت نازل و کیفیت بسیار پایین در این فروشگاه به فروش می‌رسند. در مدیریت صنعتی و تولیدی، استراتژی رقابتی (Competitive Advantage) برای یک فروشنده و تولید کننده یا رقابت در بازار اجناس با کیفیت بالا (Differentiated Products) و یا قیمت پایین (Low Cost) است. محصولات چینی در همه دنیا با کیفیت بسیار پایین شناسائی شده‌اند. وابسته کردن کشور به چین دست‌های ما را از بازارهای دنیا برای دسترسی به تکنولوژی برتر و نوآوری در صنعت و رشد اقتصادی خواهد بست. برای کسانی که اصولا از رشد اقتصادی و صنعتی چیزی نمی‌فهمند و قادر نبوده اند ارزش تکنولوژی برتر را در توسعه کیفی اقتصادی ارزیابی کنند، فرق نمی‌کند که همه تخم مرغ‌های کشور خود را در سبد چین گذارند.

اولین باری که رهبری جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به چنین قراردادی حمایت خود را عیان کرد در سفر شی جین پینگ به تهران  در بهمن سال ۱۳۹۴ بوده است.  در ملاقات بین رهبری جمهوری اسلامی ایران و رئیس جمهور چین قرار شد که سطح مراودات کشور ما در ۲۵ سال آینده با چین به سطح ۶۰۰ میلیارد دلار ارتقاء پیدا کند. این صحبت بعد از عقد قرارداد برجام بود و بسیاری و دولت فکر می‌کردند که اوضاع اقتصادی کشور سامان گیرد لذا این پیشنهاد آن‌چنان دنبال نشد. بعدها علی لاریجانی از طرف رهبر به چین مسافرت کرد تا پیام او را برای علاقه ایران به چنین قراردادی به شی جین پینگ ابلاغ نماید. در شهریور ۱۳۹۸ ظریف به چین مسافرت کرد تا پیگیر این توافق شود. حدود یکماه بعد از این سفر، وزیر امورخارجه ایران به رسانه‌ها گفت،«صرفا پیشنهادی از سوی ایران برای روابط ۲۵ساله مطرح و در اصل، توافقی در کار نیست که بندهایی داشته باشد. یک پیشنهاد برای برنامه‌ای ۲۵ساله است که تازه باید بنشینیم و شروع به نوشتن توافق کنیم.» آقای ظریف در حالیکه برای پیگیری این قرار داد به چین مسافرت کرده بود، کوشش می‌کرد تلاش خود را برای عقد چنین قراردادی در صحبت با رسانه‌های داخلی مخفی نگه دارد. لذا کل پروژه توسط رهبری جمهوری اسلامی ایران شروع شده و برای ایجاد روابط تنگاتنگ بین ایران و چین برای بستن راه‌های مذاکره و همکاری با غرب در آینده طراحی شده است. پروژه رابطه با چین، پروژه رهبر جمهوری اسلامی ایران است و از دولت و جناب ظریف به عنوان کارگزار در این چهارچوب استفاده می‌شود.

در بهمن ماه ۱۳۹۴ رئیس جمهور چین در یک سفر چند روزه به خاورمیانه با رهبران عربستان سعودی، مصر و ایران دیدار کرد. تهران و دیدار رئیس جمهور چین با رهبر جمهوری اسلامی ایران آخرین ایستگاه این مسافرت بود. رهبران کشورهای خارجی به روشنی دریافته‌اند که مراوادات تجاری و سیاسی  آنها نمی‌تواند از کانال دولت انتخابی و وزارت امورخارجه  ایران به سرانجامی برسد و تصمیم از اول تا آخر با رهبر جمهوری اسلامی کشور ماست. نه تنها وزیر امور خارجه می‌داند که یک کارگزار است که کشورهای خارجی هم می‌دانند که این دولت فقط یک کارگزار است. در سفر اخیر آقای ظریف به مسکو، او فقط توانست با پوتین تلفنی تماس بگیرد. وقتی رهبر جمهوری اسلامی و نظامیان تصمیم گرفتند که روسیه را تشویق کنند تا در سوریه دخالت نظامی کند تا جنگ را از بن بست به بیرون آورد، قاسم سلیمانی به نمایندگی از طرف رهبری  به مسکو رفت تا با پوتین ملاقات کند، نه جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشور. سفر شی جین پینگ یک هفته بعد از عملی کردن رسمی برجام به تهران صورت گرفت. برجام پایان یک دوره ۱۲ ساله مذاکرات بین ایران و غرب برای برنامه هسته‌ای خود بود. سفر رئیس جمهور چین به این سه کشور اعلام رسمی شی جبن پینگ به تمایل مراودات تجاری در خاورمیانه بود. اگرچه در رابطه بین چین و ایران بیشتر به اهمیت نفت کشور ما برای پکن تکیه می‌شود، اما ایران می‌تواند برای چین  نقش با اهمیتی در پروژه اروپا-اسیای (Eurasia) این کشور ایفا نماید. این پروژه شامل ایجاد یک کریدور و سیستم اقتصادی، بنیان زیرساخت و نهادهای سیاسی و اقتصادی برای پیوند چین به آسیای مرکزی، خاورمیانه و اروپاست.  برای استفاده بهینه از این پروژه، کشور ما باید به سه اصل متعهد بماند. اول؛ کاهش تنش در منطقه خاورمیانه؛ اقتصادی پرتوان و پویا و عضویت کامل در آنچه چین، روسیه و هند همراه با بقیه شرکای خود نظیر اسرائیل در خاورمیانه ایجاد می‌کنند. نظام اقتصادی  اروپا-آسیای چین، نظامی است که فقط رقابت سیاسی و نه رقابت سیاسی و تنش در آن جای می‌گیرد. ایران باید کوشش کند که برای استفاده بهینه از ابتکار و پروژه چین برای ایجاد طرح کمربند و جاده (Belt and Road Initiative-BRI)، سازمان همکاری‌های شانگهای (Shanghai Cooperation Organization-SCO) و بانک سرمایه‌گذاری برای ایجاد زیر ساخت آسیا (Asian Infrastructure Investment Bank-AIIB) در تمام آنها شرکت فعال نماید. تحریم‌های آمریکا سد بسیار بزرگی در مقابل ایران گذاشته است و آنچه رهبران ایران فکر می‌کنند؛ که با تکیه بر چین می‌توان بر مشکلات ایجاد شده تحریم‌های واشینگتن فائق آمد، فقط یک بی بصیرتی سیاسی است و مشکل کشور ما را در زمینه‌های اقتصادی حل نمی‌کند. بعنوان مثال یکی از دلائلی که ایران هنوز نتوانسته در سازمان همکاری‌های شانگهای عضویت پیدا کند و فقط بعنوان ناظر در این سازمان شرکت کرده، تحریم‌های آمریکاست.

دیدار شی جین پینگ از تهران در بهمن سال ۱۹۹۴ به امضای طرح مشارکت جامع استراتژِیک (Comprehensive Strategic Partnership-CSP) بین دو کشور منتهی شد. چین در خاورمیانه و افریقای شمالی با کشورهای عربستان سعودی، امارات، مصر و الجزایر هم همین طرح را امضا کرده است. اما آنچه ذکر آن در اینجا بسیار ضروریست، امضای این طرح بین ایران و چین بعد از قرار داد برجام است. رهبران چین این طرح را با ایران امضا نموده و توقعشان این بود که با پایان تحریم‌های آمریکا با ایران، دستشان برای مراودات تجاری با ایران باز خواهد شد. چنین نشد و چین حتی بعد از تحریم‌های آمریکا حاضر نشد که از ایران در حجم گذشته نفت خریداری کند. آن مقدار کمی هم که خریداری شد، ایران نمی‌توانست به مبالغ دریافتی دسترسی داشته و باید در ازای آن جنسهای چینی را به کشور کند. در هیچ زمانی بعد از انقلاب روابط اقتصادی ایران و چین به سطح فعلی نرسیده بود. تحریم‌های کمرشکن ترامپ از می ۲۰۱۸ میلادی، کشور چین را در تبادلات مالی خود با کشور ما بسیار محافظه کار کرده است. آنها همیشه بفکر منافع خود با آمریکا و تقدم این منافع بر منافع کشور ما بوده اند.

طرح مشارکت جامع استراتژیک بالاترین رابطه اقتصادی چین بعد از مشارکت استراتژیک است. در این طرح روسیه، بلاروس، ازبکستان،  پاکستان، آلمان، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، نیوزلند، صربستان، اسپانیا، لهستان، پرتغال، یونان، کامبوج، تایلند، لائوس، شیلی، ونزوئلا، پرو، مکزیک، اکواردور، کنگو، افریقای جنوبی، میانمار، الجزایر، مصر، ایران، اندونزی، عربستان سعودی و اتحادیه اروپا جای گرفته اند. در مشارکت استراتژیک کشورهایی مثل عراق، افغانستان، قطر، امارات، ترکیه، هند، کره جنوبی و کانادا قرار می‌گیرند. تعداد کشورهای عضو مشارکت استراتژیک هم به بیش از ۳۰ کشور است. آنچه در ایران گروهی ادعا کرده‌اند که این رابطه راهبردی و شاید انحصاری است کاملا نادرست بوده و بیشتر توسط طرفداران این قرار داد مطرح شده است. همان رابطه‌ای که چین با پاکستان و عربستان سعودی شکل داده با کشور ما هم کوشش می‌کند ایجاد کند.

سیاست خارجی چین در خاورمیانه: اما برای فهم سیاست خارجی چین در دنیا و خصوصا در خاورمیانه در ابتدا باید به پروژه کمربند و جاده (BRI) که توسط این کشور برای توسعه اقتصادی خود طراحی شده است توجه نمود.  چین تصمیم گرفته است با این طرح ۱۵۲ کشور دنیا را در آسیا، اروپا، افریقا، خاورمیانه و آمریکای لاتین باین پروژه ملحق نموده و با ایجاد زیر ساخت‌های اقتصادی در این کشورها،  به رشد اقتصادی خود کمک نموده و و دامنه نفوذ اقتصادی خود را گسترش دهد. پروژه کمربند و جاده در سال ۲۰۱۳ میلادی توسط چین شکل گرفت. در این برنامه چینی‌ها بدنبال اتصال اقتصاد کشور‌های نامبرده از طریق ادغام و یکپارچگی (Integration) آنها با تخصیص منابع لازم و گردش آزاد اقتصاد در این کشورها هستند. اختلاط و یکپارچگی اقتصادی با کمک چین در این کشورها به این معنی است که از قوانین و نرم‌های مشترکی در این رابطه استفاده گردد.  در این برنامه، ایران میتواند نقش مهمی در یک بخش اصلی کریدور بین چین، اسیای مرکزی، آسیای غربی  و جاده ابریشم جدید را بازی کند. اتصال به آسیای غربی برای چین بسیار مهم بوده است بخاطر اینکه این کشور مجبور نیست از طریق روسیه به آبهای دریای مدیترانه متصل گردد. ایران همچنین می‌تواند بعنوان یک کشور قدرتمند نقش یک شریک قابل اتکا با چین را در بازار خاورمیانه فراهم و ایفا کند. در سفر خود به ایران، شی تاکید کرده است که طرح مشارکت جامع استراتژیک (CSP) با ایران جزئی از پروژه کمربند و جاده (BRI) چین است.  آقای ظریف در سفر ماه آگوست خود به چین، گفت که شرکت ایران در پروژه کمربند و جاده (BRI)  اعتماد بزرگی بین چین و ایران بوجود آورده است و این شراکت، «نمایش این حقیقت است که دو کشور در مراودات خود وارد مرحله جدیدی می‌شوند.» آقای ظریف در دو زمینه حقیقت را کاملا بیان نمی‌کنند. پروژه کمربند و جاده (BRI) دشمنان کشور ما در منطقه را هم در این همکاری عضو کرده است و دوم، این پروژه قبل از شروع، می‌خواهد که کشور ما قدم‌های بزرگی را در سیاست خارجی خود در جهت تغییر بردارد. با جنگهای تجاری ترامپ با چین  این پروژه به تاخیر افتاده است. دوم؛ تعهد چین برای تخصیص منابع لازم برای کشورهای عضو کمربند و جاده با تاخیرات فراوانی روبرو بوده و شرایطی که چین برای اعطای وام به کشورهای شرکت کننده در این طرح پیشنهاد نموده با شرایطی که بانک جهانی سال‌های متمادی و در زمانهای مختلف ایجاد کرده و بنام دام بدهی (Debt Trap) مشهور شده است فرق فاحشی ندارد. در بخش تخصیص منابع مالی،  بعنوان مثال، چین در سال ۲۰۱۷ میلادی توانست از طریق حمل بوسیله راه آهن،  محصولات خود را از طریق قزاقستان در آسیای مرکزی به کشور انگلیس برساند اما بسیاری از کشورهای عضو پروژه کمربند و جاده هنوز منابعی به آنها اختصاص داد نشده است و بسیار شاکی بوده‌اند. در بهترین حالت می‌توان گفت که ایجاد زیرساخت در این کشورها با تاخیر روبرو بوده است و اگر وامی هم برای ایجاد این زیر ساخت‌ها از طریق چین اعطا شده است، با بهره‌های بالا تخصیص یافته است. از سال ۲۰۱۶ میلادی که شی جین پینگ به تهران مسافرت کرده است، هنوز کار عمده ای بین این دو کشور در این رابطه صورت نگرفته و یکی از دلائل آنها تحریم‌های امریکا بر ایران است. سه سال بعد از سفر شی به ایران، ظریف در سفر سال ۲۰۱۹ خود به چین تازه می‌گوید که مراودات ایران با چین وارد مرحله جدیدی شده است. اما مرحله ای هنوز شروع نشده تا جدید باشد. ایران بعنوان مثال هنوز به معاهداتی نظیر FATF ملحق نشده تا بتواند بطور کامل بعنوان یک حلقه در این پروژه جای گیرد.

درسال ۲۰۰۱ سازمان همکاری‌های شانگهای (SCO) که دو عضو اولیه آن روسیه و چین بودند تاسیس شد. در سال ۲۰۱۷ هند و پاکستان هم توانستند به این سازمان ملحق شوند. ایران هنوز نتوانسته است عضو سازمان همکاری‌های شانگهای شود و بعنوان یک ناظر در این سازمان شرکت می‌کند. یکی از شروط برای ملحق شدن به این سازمان ایجاد صلح، ثبات و اعتماد متقابل است. صلح و ثبات از منطق لیبرالیسم سیاسی وام گرفته شده است. لیبرالیسم سیاسی اعتقاد دارد که مراودات اقتصادی فقط می‌تواند در منطقه‌ای رشد کند که در آن صلح و ثبات برقرار باشد. اولین کار ایران برای شرکت در این پروژه ایجاد صلح و ثبات در منطقه است. اما این صلح و ثبات را این بار نه رهبر جمهوری اسلامی ایران که چینی‌ها تعریف می‌کنند. در شرایطی که وضع سیاسی و نه اقتصادی در کشور ما خوب نیست،  بعید بنظر نمی‌رسد که چین شرایط همکاری ایران را برای کشور ما تعریف و بر ما دیکته کند و یا اجازه ندهد کشور ما بتواند مانند عضویت در سازمان همکاری‌های شانگهای، عضو فعال پروژه کمربند و جاده گردد.

سیاست خارجی چین در منطقه خاورمیانه را میتوان بطور خلاصه در زیر اینگونه تشریح نمود.

اول: چین بدنبال توسعه روابط اقتصادی خود با کشورهای منطقه است و در این رابطه با هیچ کشوری روابط راهبردی ندارد. ادعای طرفداران قرارداد ۲۵ ساله با چین که آنرا راهبردی می‌دانند کاملا نادرست است. در دسامبر سال ۲۰۱۹، سازمان نظر سنجی پیو (Pew) اعلام نمود که ۶۶% اسرائیلی‌ها طرفدار روابط اقتصادی گسترده کشورشان با چین هستند و  ۲۵% اسرائیلی‌ها مخالف گسترش این روابط. در حال حاضر تا ۱۵% کل مراودات تجاری اسرائیل با چین انجام می‌گردد. در سال ۲۰۱۸ میلادی، مراودات تجاری بین دو کشور به ۱۵.۳ میلیارد دلار رسیده است. این رقم نسبت به سال ۱۹۹۵، به میزان  ۴۴۰۰% برابر ازدیاد داشته است. شرکت چین در بعضی از پروژه‌های اسرائیل بخاطر فشار آمریکا در گذشته متوقف شده است، مانند پروژه آب شیرین کن (Desalinization Project)، اما چین همچنان در پروژه مهم اقتصادی این کشور مانند ساخت بندر حیفا فعال است و اسرائیل اجازه نداده است که آمریکا در اینگونه همکاری‌ها دخالت زیادی بکند. کشور آلمان مراودات تجاریش با چین به ۲۳۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ رسیده است. این رقم نسبت به سال ۱۹۹۲، ۲۰۰۰% افزونی داشته است. ۵۶% شهروندان آلمان نمی‌خواهند که روابط تجاری کشورشان با چین ازدیاد پیدا کند و فقط ۳۴% مردم خواهان افزونی روابط تجاری با چین هستند. این ارقام نشان می‌دهد چگونه روابط اسرائیل با چین افزایش یافته و این ازدیاد حمایت مردم این کشوررا هم بدنبال خود دارد. در سال ۲۰۱۸، روابط تجاری عربستان سعودی ۳۲% با چین افزونی پیدا نموده و به ۶۱.۴ میلیارد دلار در سال رسیده است. عربستان سعودی در حال حاضر بزرگترین شریک تجاری چین در خاورمیانه است. کره جنوبی در مقایسه با چین، حجم مراودات تجاریش با عربستان سعودی در سال ۲۰۱۸ به ۳۰ میلیارد دلار رسیده و این کشور در رده پنجم در مراودات تجاری خود با عربستان سعودی قرار گرفته است. در سال ۲۰۱۷، مراودات تجاری کل منطقه با چین به مرز ۱۹۷ میلیارد دلار رسیده بود. نفت و منابع انرژی بخش عظیمی از این مبلغ را به خود اختصاص داده است. بدنبال تحریم‌های آمریکا بر روی کشور ما، در می ۲۰۱۹ کشور چین فقط ۱۸۶ هزار بشکه و در اگوست همین سال و ۱۰۵  هزار بشکه نفت از ایران خریداری کرده است.  بقیه نیاز انرژی چین از طریق عربستان سعودی تامین شده است. چین هم اکنون با ۱۳ کشور در خاورمیانه روابط اقتصادی فعال دارد. آنهایی که یا بخاطر عدم اطلاعات کافی و یا غرض ورزی‌های سیاسی بدنبال آن نیستند که سیاست خارجی اقتصادی چین در این منطقه را خوب درک نمایند، برای آینده روابط کشور ما با چین کاملا به خطا می‌روند.

دوم: کشور چین هرگز بدنبال آن نبوده است که در پروژه‌های امنیتی منطقه سرمایه گذاری نماید. در هفته‌های گذشته، نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران رزمایشی را بنام پیامبر اعظم ۱۴ ترتیب داده و از چین دعوت کردند که در این رزمایش نظامی شرکت کند، اما چین نپذیرفت. این رزمایش در زمانی انجام گرفت که کشور ما کرارا توسط اسرائیل مورد حمله قرار گرفته و تا بحال جمهوری اسلامی ایران در جواب باین گونه تهدیدها فقط به شعار بسنده کرده است. چینی‌ها می‌خواهند منطقه خلیج فارس با ثبات شود و بماند و مادامی که آمریکا و اروپائیان در این راه هزینه می‌کنند تا به این منطقه از طریق نظامی ثبات ببخشند، از هزینه کردن در هر پروژه امنیتی خودداری می‌کنند. در دو سند که اولی در سال ۲۰۱۵ زیر عنوان “چشم انداز عمل مشترک برای ساختن جاده و کمربند اقتصادی  و دریائی جاده ابریشم در قرن ۲۱” (Visions and Actions on Jointly Building Silk Road Economic Belt and 21 Century Maritime Silk Road.)  و دیگری به نام سیاست برای کشورهای عربی (Arab Policy) در سال ۲۰۱۶، دولت چین هیچ اشاره‌ای به ایجاد طرح‌های امنیتی نمی‌کند. با تکیه بر امنیت منطقه خلیج فارس که کلا توسط آمریکا و اروپا ایجاد شده است و هیچ کشوری نمی‌تواند امنیت کشتی‌رانی آنرا برهم زند، دولت چین در دریای سرخ و کشور جیبوتی یک بندر بزرگ ایجاد می‌کند تا بتواند در آینده در صورت تهدید هر کشوری امنیت آبهای دریای سرخ و کشتیرانی در این منطقه را با کمک بقیه حفظ کند. لذا، کشور چین در مقابل آمریکا و غرب نه به یک چالش نظامی متوسل می‌شود و نه می‌خواهد در این راه هزینه کند. چین بدنبال ایجاد پیمان‌های نظامی منطقه‌ای نیست آنچه سپاه پاسداران و رهبری به خطا و با بی‌بصیرتی مطلق تصور می‌کنند. رابطه با چین یک رابطه سیاسی نیست، این رابطه یک رابطه اقتصادی است.

سوم: کشور چین هرگز نمی‌خواهد در مسائل داخلی کشورهای منطقه دخالت کند. چین نه مثل آمریکا بدنبال فشار برای ایجاد اصلاح و دموکراسی در کشورهای منطقه است و نه تمایلی دارد که روابط خود را با کشورهای منطقه بر روی این اصول تنظیم کند. لذا رابطه با چین برای رهبران خودکامه و کشورهای استبدادی جذابیت خاصی دارد. مادامی که اینگونه نظام‌ها به ایجاد ثبات خارجی برای مراودات تجاری با چین کمک می‌کنند، برای پکن کافیست. جذابیت چین برای نظام ولایت مدار در ایران درست در همین جاست. دولت چین یک دولت استبدادی است و کشور ما هم بعوان یک کشور استبدادی که با خودکامگی اداره می‌شود و با مستبدین دنیا مثل مادورو در ونزوئلا و پوتین در روسیه قرابت بیشتری دارد، تا کشورهای دموکراتیک اروپائی، رابطه با چین را بر رابطه با غرب ترجیح می‌دهد. رهبر جمهوری اسلامی ایران کرارا گفته است که اگر امروز مشکل انرژی هسته ای را با غرب حل کنیم، فردا بخاطر حقوق بشر بر روی کشور ما فشار می‌آورند. لذا تعجب آور نیست  که رهبر جمهوری اسلامی ایران می‌خواهد بندهای اتصال کشور ما را با غرب بریده و به شرق و چین متصل کند ودر این راه ادعا می‌کند که می‌توان به رهبر چین، شی جین پینگ، اعتماد کرد. اعتماد او درست بر این کشور از انجائی است که نه در امور داخلی کشورهای دیگر برای بعنوان مثال احترام به حقوق بشر دخالت می‌کند و در عمل هم فرق آنچنانی بین چین و نظام ولایت مدار در برخورد با مخالفین سیاسی وجود دارد.

مشکلات این قرارداد ۲۵ ساله با چین برای کشور ما چیست 

با چین میتوان مراودات تجاری داشت اما شرایطیکه ما برای خود مهیا کرده ایم، بما اجازه نمیدهد که بتوانیم از این قرار داد با چین استفاده بهینه کنیم. برعکس این قرارداد پتانسیل آنرا دارد که ضربات زیادی بر اقتصاد کشور ما وارد آورد. ابتدا با هیچ کشوری نباید وارد چنین قراردادی شد و دست یک کشور خارجی را در تمام شئون اقتصادی، فن آوری و نظامی خود بازکنیم. ثانیا، بدون اصلاحات ساختاری در سیاست و اقتصاد کشور، کشورهائیکه با ما قرار داد امضا میکنند فرصت انرا پیدا میکنند که از نقاط ضعف ما در جهت منافع خود بهره برداری کنند. ثالثا، ما به این پروژه چین از سر استیصال و با فقر اقتصادی مطلق وارد شده و نتنها چینیها میتوانند شرایط قراردادهای خودرا بر ما تحمیل کنند که وامهای چین میتواند یک دام بدهی برای کشور ما ایجاد کند. رابعا، نظامیان کشور که دستشان در اقتصاد کشورو فساد نهادینه  باز است میتوانند از این فرصت استفاده های کلان کنند که لزوما در جهت منافع کشور ما نیست. در پایین به دو کشور پاکستان و ونزوئلا که هردو در همکاری جامع استراتژیک چین جای گرفته اند اشاره خواهد شد تا از عمق خطر این پروژه چینی برای ایران پرده برداشته شود.   اما مشکلات این قرار داد چیست؟

یکم: هنوز قراردادی امضا نشده، اما کشورما ازاستقلال سیاسی خودرا برای رابطه با چین مایه گذاشته و بر این استقلال پشت پا زده است.  وقتی آقای جهانپور، معاون و سخنگوی وزارت بهداشت کشور پرده از آمار غلط دولت چین در مورد کرونا برداشت، محافظه کاران افراطی و طرفداران قرار داد با چین با سفیر چین در ایران همراه شدند  تا سخت اورا مورد انتقاد قرار دهند. آنها تا جائی پیش رفتند که میخواستند که دولت او را از سمت خود برکنار نموده و تنبیه کند.  شرق زدگان بجای حمایت از دولت انتخابی کشور، از دولت چین و آمار غلط  آن دولت که با سرنوشت میلیونها شهروند کشور ما سروکار داشت حمایت کردند.  دولت چین در حال حاضر مشغول یک نسل کشی از مسلمانان اویغور و قزاق در این کشور است. کشور ما شهامت اخلاقی نداشته است تا باین نسل کشی اعتراض کند زیرا واماندگی و درماندگی سیاسی کشور ما راه دیگری بجز تکیه سیاسی و اقتصادی  بر چین و روسیه برای آن باقی نگذاشته است. ملیونها مسلمان سراسر دنیا به سازمانهای بین المللی و کشورهای دموکراتیک غربی پناه برده اند تا این نسل کشی را محکوم کنند.  همپیمان دیگر ایران، روسیه، حامی دولت نظامی برمه در نسل کشی مسلمان در این کشور بوده است. حدود ۸۰ میلیون مسلمان در چین زندگی میکند. دولت چین اجازه نمیدهد آمار درستی از مسلمانان این کشور ووضع زندگی آنها منتشر گردد. غرب چین، منطقه خود مختار ترکستان شرقی، سین کیانگ، منطقه ایست که مسلمانان اویغور بیشتر در آن سکونت دارند. با تعریف سازمان ملل متحد کاریکه در حق مسلمانان چین در این منطقه صورت میگیرد یک نسل کشیست (Genocide) و تمام تعابیربین المللی  آنرا دارا میباشد. حدود ۱.۵ میلیون (یک ونیم ملیون) اویغور مسلمان اکنون در ۴۸۴ کمپ در منطقه سین کیانگ بسر میبرند. دولت چین این تعداد مسلمان را به اتهام “افراط گرایی دینی” و “مبارزه با تروریسم”  یا زندانی کرده و یا درون این کمپها جای داده است. تعجب اینجاست که ترامپ از رهبر چین برای آزار مسلمانان این کشور زیر نام تروریست حمایت کرده بود. جان بولتون مینویسد که حد اقل دوبار ترامپ از ازار و شکنجه مسلمانان چین توسط دولت این کشور حمایت کرده است؛ مرتبه آخر ملاقات ترامپ با شی جین پینگ در کنار کنفرانس ۲۰ کشور برتر اقتصادی دنیا در ژوئن سال ۲۰۱۹ بوده است. شایان ذکر است که محمد بن سلمان در سفر سال پیش خود به چین، نسل کشی مسلمانان اویغور را از حقوق دولت چین دانسته است. باید به جناب وزیرو نظامیکه ایشان کارگزار ان هستند برای این قرابت فکری بین رهبران ایران ، آمریکا و عربستان سعودی در مورد مسلمانان چین تبریک گفت.  دولت چین بروشهای مختلف کوشش میکند که جمعیت مسلمانان این کشور را بشدت کاهش دهد. مهندسی اجتماعی، حبس، جلوگیری از بارداری، سقط جنین، عقیم سازی، کنترل اجتماعی و دین زدایی بخشی از این روشهاست. در دو شهر هوتن و کشتگار ۸۰% کل مکانیزم جلوگیری از بارداری (IUD) در چین برای ۱.۸% جمعیت کل کشور که زنان مسلمان اویغور را تشکیل میدهند بکار گرفته شده است. در بین سالهای ۲۰۱۸-۲۰۱۵ رشد جمعیت اویغورهای مسلمان در این کشور ۶۰% کاهش پیدا کرده است. دولت چین با نسل کشی فرهنگی و جمعیتی کوشش کرده است که ارام ارام این جمعیت را در این کشور به اضمحلال و نابودی بکشاند. کاریکه دولت چین با مسلمانان این کشور کرده است در مقایسه با کاریکه رژیم صهیونیستی در حق فلسطینیان کرده است شاید قابل مقایسه نباشد اما کشور ما نتنها هیچ عکس العملی در مقابل آن انجام نداده که با تعجب و تاسف فراوان باید گفت  تلاشهایی راکه در این راستا بقیه کشورها برای محکوم کردن دولت چین انجام داده اند را محکوم کرده است. سید عباس موسوی، سخنگوی وزارت امور خارجه، مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا، که دموکراتها در آن اکثریت را دارا هستند،  و با اتفاق آراء در ۴ دسامبر ۲۰۱۹ بتصویب رسانده و درآن نقض حقوق بشر مسلمانان اویغور توسط دولت چین را محکوم کرده اند، “یکجانبه گرایی لجام گسیخته دولت آمریکا” خطاب نموده و آنرا محکوم نموده است.  دولت چین همواره از در خواست سازمانهای حقوق بشری برای دیداراین کمپها سر باززده و جلوگیری بعمل آورده است. جناب وزیر برای اطلاع شما، پکن در اکتبر سال ۲۰۱۸ به وجود پایگاههای مخفی و کمپها در منطقه ترکستان شرقی که در انها مسلمانان اویغورمحبوس بوده اند اعتراف کرده است. بگفته سازمان عفو بین الملل و سازمان دیده بان حقوق بشر، از سرنوشت بسیاری از روشنفکران اویغور، هنرمندان وورزشکاران مسلمان چین که در این کمپهای اجباری بسر میبرند اطلاعات کافی در دست نیست. جناب وزیر آیا کشور ما استقلال خودرا برای دفاع از مردمی بیگناه از دست نداده و ملتی برای عدم عکس العمل درخورنظام خود باین نسل کشی نباید شرمسار باشد؟  کشور ما بخاطر نگاه ایدئولوژیک بمنافع نظام، حاضر است از استقلال سیاسی خود دست کشیده و به بدیهی ترین اصول حقوق بشری، که حق زندگی برای همه انسانها ست پشت پا بزند.

آیت الله خامنهای در روز ۸ مردادماه در پیامی بمناسبت ایام حج گفت، “امروز مانند همیشه و بیش از همیشه، مصلحت الزامی امت اسلامی، در وحدت است. وحدتی که ید واحد در برابر تهدیدها و دشمنی ها پدید آورد و بر سر شیطان مجسم، آمریکای متجاوز و غدار و سگ زنجیری اش رژیم صهیونیستی، رعد آسا فریاد کشد و در برابر زورگوییها شجاعانه سینه سپر کند.” بغیر از ادبیات کاملا زشت و نامساعد او، معلوم نیست چرا میلیونها چینی اویغور و قزاق که توسط چین نسل کشی میشوند و یا میلیونها مردم مسلمان سوریه که توسط ایران و اسد کشته شده اند، عضوی از این امت اسلامی بشمار نمیروند؟ اسلام سیاسی ایدئولوژیک انچنان بصیرت را از رهبر جمهوری اسلامی گرفته است که از نسل کشی مسلمانان چین میگذرد و ریختن خون مردم مسلمان سوریه توسط ایران را برای حفظ اسد جایز میداند. زمانی بهار عربی را بیداری اسلامی مینامید اما حاضر نشد از مسلمانان سوری در بهار عربی آنها در مقابل یک مستبد در دمشق دفاع کند. همانطور که رهبر جمهور اسلامی ایران با یک قرائت خاص از اسلام خودکامگی سیاسی را مشروع دانسته است، در تعریف  خود از انسانیت و مسلمان بودن هم فهم جدیدی را عرضه کرده است که با اصول شناخته شده حقوق بشر، عدالت اجتماعی و انصاف هیچ قرابتی ندارد. قرائت خودکامگی از دین، بدین یک حکومت ولایت مدار شکل و هویت داده است. جناب ظریف آیا بعنوان یک کشور اسلامی و مردمیکه در مقابل جور انقلاب کردند، آیا نباید از حقوق همه مردم و مسلمانان دنیا دفاع کرد؟ آیا این ماکیاولیسم دینی جایی در قرائت انسان دوستانه از دین دارد؟ آیا دین ما چنین اجازه ای را به قرائت از خود توسط خودکامگان میدهد؟ اگر قرائت از دین اینگونه آزاد باشد چرا باید به قرائت دینی طالبان و داعش انتقاد نمود؟

دوم: در هیچ جای دنیا و هیچ کشوری اجازه نمیدهد که یک کشور خارجی با کشورش قراردادی امضا کند که آن قرار داد رقابتی نباشد. بعنوان مثال، اگرکشوری خواست کشور ثالثی در صنعت پتروشیمی خود مشارکت نماید، بدنبال کمپانی و شرکتی خواهد رفت که کاررا با بهترین کیفیت، در کمترین زمان و با کمترین هزینه انجام دهد. قرار داد مشارکت با چین نتنها در یک صنعت نیست که در بسیاری از صنایع کشوردست چین را باز میکند. تامین برخی کالاها، مواد اولیه، ماشین آلات،  فن آوری و تکنولوژی، جاده سازی، صنایع نظامی، بندر سازی و نفت و انرژی و حتی دسترسی به پایگاههای هوای و نظامی ایران با توجیه فن آوری، روز آوری و مدرن کردن،  دست چین را بطور بیسابقه ای در کشور ما باز میکند. اتکای مطلق ما بر چین آیا کاری نیست که شاه مخلوع با آمریکا  کرده بود؟ آیا بهتر نیست ببینیم خود کشور چین با شرکای خارجی خود چه گونه معامله میکند؟ در چین همه پروژه های صنعتی به مناقصه گذاشته میشود و چین حد اقل سهم ۵۰% در صدی در این پروژه هارا از آن خود میکند. وقتی کشوری فقط دست یک کشور ثالث را در صنایع مهم خود باز میکند، پروژه ها میتوانند گروگان پروژه دیگری قرار گیرند و در زمانی به تهدیدهای امنیتی تبدیل گردند. اگر یک پروژه ای در زمان محدود، با کیفیت مشخص و با هزینه ای از پیش تعیین شده تمام نشد، پروژه بعدی نتنها بهمین سرنوشت دچار میشود که ممکن است از کیفیت بهتری بخاطر محدودیت زمانی و غیره بهره مند نگردد. مناقصه در پروژه های بین المللی یکی از اصولیترین روشهائیست که میتوان در بازار رقابتی دنیا بر آن تکیه کرد. جناب وزیر آیا هیچگونه ارزیابی دقیقی از کیفیت و هزینه این پروژه های چینی در دست شما قرار دارد؟ آیا فکر کرده اید کدام کشور دیگر دنیا میتواند در این بخشها به کشور ما کمک کند؟

در دنیای جهانی شده امروزتنها راه دسترسی به تکنولوژی و صنعت از طریق دسترسی آزاد به بازار های جهانی امکان پذیر است. کشور چین خود در صنعت به کشورهای غربی و آمریکا نیازمند است. یکی از مفاد قرارداد ۲۵ ساله با چین اعزام دانشجو باین کشور برای تحصیلات عالیست. شما در آمریکا کمتر دانشجویی را میبینید که بعنوان مثال از آلمان و یا ژاپن به این کشور برای تحصیلات عالیه مهاجرت کرده باشد. اما هرسال هزاران دانشجوی چینی را میبینید که مانند گسیل دانشجو از هند به آمریکا و اروپا باین کشورها مهاجرت میکنند. سیستم آموزشی کشور ما اروپاییست و هیچ سنخیتی با سیستم آموزشی چین ندارد. در بخش صنعت و تحصیل اگر کشوررا به چین وابسته کنیم سخت به بیراهه رفته ایم.  تعجب نباید کرد که دو روز دیگر مثل بعضی سهمیه ایها در دانشگاههای مختلف کشور، سهمیه های این نظام برای اعزام دانشجویان خودی به چین تدارک دیده شود. در آن صورت شاهد یک شکاف دیگر اجتماعی در کشورمان خواهیم بود.

سوم: جناب ظریف بهتر از همگان میدانید که رابطه با چین بدون حل مشکلات کشور ما با آمریکا و اروپا امکان پذیر نیست. چین در روابط خود بازار غرب را فدای ایران نخواهد کرد. آیا به کسانیکه فکر میکنند رابطه با چین همه مشکلات کشورمارا حل میکند گفته اید که این پندار تخیلیست؟ نه جنگ سردی بین غرب و چین در راه است و نه چین از مراودات تجاری خود با غرب دست خواهد کشید. چین اقتصادش کاملا وابسته به غرب است. غربیها هم به بازار کار و بازار چین که بیش از یک میلیارد انسان را در بر میگیرد نیازمندند.  برای ثبات این رابطه،  چین به تمام معاهدات مالی بین المللی و نهادهاییکه دست این کشور به بازار جهانی باز میکند پایبند است. جناب وزیر بهتر از من میدانید که تقاضا برای عضویت در سازمان همکاریهای شانگهای (SCO)  از زمان احمدی نژاد مطرح شده است اما اعضای دیگر این سازمان و خصوصا چین و روسیه نتنها برای او اعتباری قائل نبودند که عضویت کشور مارا بپذیرند، بلکه تحریمهای خارجی، تنش های منطقه که ایران بانها دامن زده است و سیاستهای کشور ما که قابل پیشبینی نبوده است امکان عضویت کشور مارا در این سازمان فراهم نیاورده است. همین دلائل دستهای مارا از عضویت در سازمان تجارت جهانی (World Trade Organization-WTO) کوتاه کرده است. جناب وزیر ایا به رهبری جمهوری اسلامی ایران گفته اید که به پایان خط رسیده ایم و درجایی قرار گ

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: آقای ظریف در سیاست خارجی به‌کجا رسیده‌ایم؟ مشکلات قرارداد ۲۵ ساله با چین