دوران کرونا (۲۸)؛ واگرایی نیروها؛ روحانیت ـ روشنفکران (۸)
حسین رفیعی
از اول تیرماه ۱۳۶۰ فضای جامعه کاملاً مسموم شد:
– رئیسجمهوری قانونی با ۱۱ میلیون رأی عزل شد.
– سازمان مجاهدین خلق با بیانیهی سیاسی ـ نظامی رسماً به جمهوری اسلامی اعلام جنگ کرد.
– نشریات سیاسی که هیچ ربطی به درگیری نداشتند و حتی وسط را گرفته بودند (امت، میزان، جاما،…) ممنوع شدند.
– فعالیت سازمانهای سیاسی، تعطیل شدند، حتی سازمانهایی که هیچ رابطهای با این درگیریها نداشتند.
– در هفت تیر، بمبی قوی در حزب جمهوری اسلامی منفجر و ۷۵ نفر از مسوولان رسمی مملکت، کشته شدند.
– ترور افراد حزباللهی و اعدام میلیشیای سازمان مجاهدین خلق، شروع شدند.
– بازداشت گستردهی سیاسیون، روشنفکران و فرهنگیان، هنرمندان و… شروع شد.
– فضای جامعه کاملاً نظامی ـ امنیتی شد.
– مرتباً اخبار ترور و انفجار پخش میشد و فضا را ملتهب میکرد.
– مرتباً اخبار اعدام جوانان میلیشیای سازمان در اوین پخش و اسامی اعلام میشد.
– مادری فرزند مجاهد خود را لو داد.
– فضا آنقدر احساسی، انتقامی و نامتعین شده بود که از هیچکس کاری ساخته نبود.
– این فضا تا یکطرفه شدن درگیری، پیش میرفت و عملاً رفت. همانطور که پیشبینی میشد، پیروز میدانی این نزاع روحانیت حاکم بود.
– در بهمن ۱۳۶۱ و پس از کشتن موسی خیابانی، عملاً سازمان مجاهدین خلق از میدان درگیری حذف شد و ترورها، موردی و محدود شد.
-…
در این درگیری، نه تنها رئیسجمهوری و متحد او، سازمان مجاهدین خلق و سایر سازمانهای متخاصم جمهوری اسلامی حذف و از کشور فراری شدند، بلکه سازمانهایی که فعالیت سیاسی محض میکردند، نهضت آزادی، جنبش، جبهه ملی، مسلمانان مبارز، جاما و… هم دچار مضایق جدی شدند و افراد بعضی از آنها به زندان افتادند. فقط حزب توده و فدائیان اکثریت که از حاکمیت روحانیت دفاع کرده بودند، هنوز تحمل میشدند.
در زمستان ۱۳۶۱، نوبت حزب توده و فدائیان اکثریت شد که انگلیس، کوزیچکین، جاسوس نفوذی خود در کا.گ.ب. را به پاکستان آورد تا آقایان مادرشاهی و حبیبالله بیطرف از طرف آقایان هاشمی و خامنهای به پاکستان بروند و اسناد وابستگی حزب توده را به کا.گ.ب. و شوروی دریافت کنند متعاقب آن بازداشت و اعدام تودهایها و فدائیان هم شروع شد. در واقع طرح برژینسکی کامل شد. عملاً، دیگر، حزب و سازمان سیاسی اپوزیسیونی فضای فعالیت نداشت. حتی، رهبران نهضت آزادی که نماینده مردم در مجلس بودند هم، مرتباً، با توهین و فحاشی مواجه بودند و در مجلس رسمی کشور، نمایندگان به آنها حمله میکردند و آنها را کتک میزدند و ریاست مجلس، خندهی رضایتبخش میکرد! آنهم چه کسانی را، متحدان همین روحانیون در مبارزه با رژیم شاه.
علاوه بر این، روحانیت حاکم، در مقابل اصحاب فرهنگ و هنر و ادبیات هم قرار گرفت و سعی کرد جامعه را کاملاً از اغیار «پاکسازی» کند. هر تروری، کینهها خلق میکرد و هر کینهای جوانان کمسن و سال طرفدار سازمانهای مسلح را به جوخهی اعدام میسپرد. گویی مسابقهای بین رجوی ـ لاجوردی، وجود داشت که یکدیگر را به «رزونانس» وامیداشتند. و یکی نقش فعالسازی دیگری را به عهده داشت.
آنقدر این فضای مسموم خشن کشت و کشتار پر از کینه شده بود که آقای سعادتی، فرد محبوب سازمان مجاهدین خلق، که به تعارض بینشی با رجوی رسیده بود و درگیری با آیتالله خمینی را در تضاد با استراتژی سازمان میدانست و آن را با شهامت سازمانی که بسیار نادر بود، در وصیتنامهاش هم منعکس کرده بود، به دست آقای لاجوردی، اعدام شد! تا هیچ راه اصلاح و بازنگری، امکان ظهور نیابد. مرگ برای دیگراندیشان امر سیاسی شد!!
گویی، هیچکس در جمهوری اسلامی و در سازمانهای درگیر با آن، سیاسی نمیاندیشید. امر حکومتداری را امری سیاسی نمیدانست. حذف فیزیکی رقیب راهحل شد، چیزی که هنوز هم کموبیش ادامه دارد و هنوز هم از بازجویان میشنویم که «ملی ـ مذهبیها از اسرائیل خطرناکترند.»! اگر در حال حاضر، نمیکشند به معنی تغییر بینش آقایان نیست به یمن فعالیتهای سازمانهای حقوق بشر جهانی است که این رفتارها را به افکار عمومی مردم جهان منتقل کردهاند و به قول چامسکی چون: «قدرتمندترین امپراطوری جهان افکار عمومی مردم جهان است»، این افکار عمومی جهان، نقش بازدارنده بازی میکند.
این درگیری خونین سال ۱۳۶۰، ابزار مقاومت خود را برای پیروزی، ساخت. رجوی به صدام و غرب و عربستان و اسرائیل پناه برد. مرتجعترین دولتمردان امریکا را حامی خود کرد و از هر دولت مرتجعی پول و حمایت دریافت کرد. او که میخواست با تکرار، ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی را سرنگون کند، چهل سال است که با مزدوری و فلاکت و رذالت، روزگار میگذراند. و
جمهوری اسلامی با نفی وظیفهی ذاتی قوهی قضائیه، سرکوب محض را در دستور کار قرار داد و نهادهای اطلاعاتی ـ امنیتی چراغ سبزی دریافت کردند که هر کاری میتوانند بکنند تا جمهوری اسلامی حفظ شود. امروز چهل سال از آغاز آن ماجرا گذشته است. حب و بغضها، نه تنها، ریشه کردهاند که عملکردها؛ محصول خود را عیان ساختهاند. ابربحرانها که امروز پوشیده نیستند. کسانی که ذوب شده بودند و در دهه ۱۳۶۰، چهچه و بهبه میگفتند، امروز ابربحرانها را باور کردهاند و بسیار نگران شدهاند.
ادامه دارد
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: دوران کرونا (۲۸)؛ واگرایی نیروها؛ روحانیت ـ روشنفکران (۸)
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران