پرشی برای اندیشیدن پس از گسست

چکیده :می‌بایست در جوار طبیعت زندگی کنیم (و به قول هایدگر) بر رودخانه «پل بزنیم و نه سدّ». همان‌طور که روستاها نابود شده و روستاییان به شهرها آمدند با این روند کره زمین هم نابود خواهد شد و بشر باید به سایر سیارات برود؛ البته این یک بحث علمی و کارشناسان زمین‌شناختی ناظر بر هزاران سال...


احسان شریعتی

اگر به سال ۱۳۹۸ نگاه کنیم توالی این بحران‌ها را می‌بینیم. ما سال گذشته را با سیل آغاز کردیم و این سیل‌ها آن‌چنان بود که چندین شهر را خراب کرده و با خود برد. پس از سیل هم حوادث پشت سرهم تکرار شدند تا به پایان سال رسیدیم، مسائل اقتصادی، حوادث آبان ماه، ترور سردار سلیمانی، شلیک موشک خودی به هواپیمای اوکراینی و در آخر هم که زلزله و آتش‌افروزی‌ها و انفجارها و تشدید کرونا… و همین‌طور حوادث از پی هم در حال وقوع! این مجموعه بحران‌ها وضعیتی اورژانسی و خطیر را پدید آورده‌اند که به تصمیم‌گیری جدی و حیاتی نیاز دارد. تازه اگر از این خطرات بگذریم، عادات غلطی که در بین مردم رواج پیدا کرده یکی دیگر از مواردی است که حیات کشور را تهدید می‌کند. این عادت‌های غلط، فقط در ساختارهای سیاسی و اقتصادی ما نیست، بلکه در بین مردم و در ساختارهای زیستی و نگرشی ما نیز دیده می‌شود. این پروژه‌های توسعه‌ای که از دوران پس از مشروطه در ایران آغاز شده و تا امروز هم ادامه داشته، همگی باعث انباشت معضلات و مشکلات فراوانی بوده است. زیرساخت شهر تهران محصول چندین رژیم و حکومت متفاوت بوده و همه مشکلات آن روی هم انباشته شده است و اتفاقاً متفکران مدرن هم نقش اصلی را در پیشبرد این پروژه‌ها بر عهده داشته‌اند و در ساخت این هیولایی که امروزه می‌بینیم نقش مدرنیست‌ها پررنگ‌تر بوده است.

باید مبانی و الفبای زیست‌مان را بازتعریف کنیم و چون مدرن‌های خودمان که طرح و برنامه برای توسعه داشته و بیشتر این طرح‌های توسعه از تفکرات آن‌ها تغذیه شده، به نظرم از نیروهای سنتی در این زمینه مسئول‌تر هستند؛ البته در اینجا منظورم از نیروهای سنتی، نیروهای سنت‌گرا و بنیادگرا نیست، بلکه نیروها و متفکران قائل به سنت و فرهنگ خودمان را مدنظر دارم که در این طرح‌های توسعه دست بالا را نداشته‌اند. نیروهای سنتی در تقابل با نیروهای مدرن که هرکدام ایدئولوژی خاص و تفکرات خاصی داشته‌اند در تقابل با هم دست پایین را داشته و تصمیم‌گیر اساسی نبوده‌اند و نیروهای مدرن به‌عنوان یک ایدئولوژی، در این طرح‌های توسعه تصمیم‌ساز بوده‌اند. نیروهای مدرن، در شکل‌های گوناگون آن، اعم از ناسیونالیستی، کمونیستی، حتی سوسیالیستی و ناسیونال‌سوسیالیستی که در کشورهای شرقی، جنوبی و اسلامی به قدرت رسیده‌اند همه زیر چتر همین نیروهای مدرن دسته‌بندی می‌شوند.

می‌بایست در جوار طبیعت زندگی کنیم (و به قول هایدگر) بر رودخانه «پل بزنیم و نه سدّ». همان‌طور که روستاها نابود شده و روستاییان به شهرها آمدند با این روند کره زمین هم نابود خواهد شد و بشر باید به سایر سیارات برود؛ البته این یک بحث علمی و کارشناسان زمین‌شناختی ناظر بر هزاران سال است. ما اما به ابعاد فلسفی و ایدئولوژیکش می‌پردازیم که برای من فلسفه پژوه در درجه اول اهمیت قرار دارد. چراکه این موضوع هم مانند وقایع سیاسی و اجتماعی ریشه در بینش‌های عقیدتی و باورهای فلسفی افراد دارد و از اعماق تغذیه می‌شوند.

ازهم‌پاشیدگی ارزشی که در کشور خودمان تا حدودی می‌بینیم، واقعیتی است که وجود دارد اما الزامی نیست ما بدان تسلیم شویم. هر دورانی به قول میشل فوکو، صورت‌بندی معرفتی (اپیستمه) خاص خود را دارد که سرمشق (پارادایم) غالب و صورت ساختار فکری-گفتمانی آن دوره است. برای نظریه‌پردازی باید متناسب با چنین چیدمان دورانی تحلیل خود را ارائه دهیم. روش صحیح، لحاظ کردن این اپیستمه و نقادی از آن است تا به طرح مطلوب برسیم. این کار کوچکی نیست که به همین راحتی که گفتیم انجام شود، چراکه مبانی و بنیادهای سترگی برای این کار لازم است و برای این کار، به جز اینکه باید بر منابع دنیای مدرن و غرب تسلط داشته‌باشیم، منابع بومی و سنتی خود را نیز می‌بایست بشناسیم تا سپس بتوان با تفکر معاصر گفت‌وگو نشست و دیالوگی میان اندیشه‌ورزان برقرار شود.

منبع: چشم‌انداز ایران

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: پرشی برای اندیشیدن پس از گسست