قحطی شادی و نشاط در جامعه غفلت زده و پیشبینی ناپذیر ایران/مجید زارعی
ماهنامه خط صلح – ابتدا لازم است در این باره از خود بپرسید و بیندیشید که آیا تاکنون در مورد واژههایی همچون شادکامی و نشاط اجتماعی و مفهوم آن فکر کردهاید؟ آیا تفاوتی بین شادکامی و نشاط اجتماعی وجود دارد؟ چه ارتباطی باید بین این دو برقرار باشد؟ اهمیت آن چیست و تاثیر آن بر سلامتی انسانها چگونه است؟ چگونه میتوان این مفاهیم را اندازهگیری کرد؟ وضعیت هریک از آنها در جهان و به ویژه ایران چگونه است؟ عوامل موثر بر شادکامی و نشاط اجتماعی کدامند؟
و از همه مهمتر، این که چرا این قدر مردمان ما که روزگاری شاد بودن جزء ارکان زندگی آنها بود، امروز غمگین و افسردهاند؟ چرا دیگر کمتر فردی را میبینیم که در اجتماع ما ابراز شادی و نشاط کند؟ چرا خنداندن ایرانیان از همهی جوامع مشکلتر است؟ چرا شادی و نشاط در جامعه ما رنگ و بویی ندارد؟ چرا باید مردمان این سرزمین دچار قحطی شادی و نشاط شوند؟ وکلی پرسشهای بیجواب دیگری که ما بسیار از آن غافل و با آن بیگانهایم و انگار برای همیشه با چنین مفاهیمی خداحافظی کردهایم و ای کاش چنین نمیشد! که در این نگاشته سعی خواهم کرد به برخی از سوالات پاسخ داده شود و به تحلیل کلی این مهم بپردازم.
لازم است بدانیم که در لغتنامهی دهخدا، در تعریف لغت شادی چنین آمده است: «حالت مثبتی که در انسان به وجود میآید و در مقابل غم و اندوه قرار دارد». دهخدا، شادی را به شادمانی، خوشحالی، مسرت، سرزندگی، زندهدلی، خوشدلی، نشاط و طرب تعریف کرده است.
پدیدهی شادی در روانشناسی، در حوزهی «انگیزش و هیجان» بررسی، تبیین، تحلیل و تعریف میشود. در مباحث جامعهشناسی، در بیشتر زیرشاخههای آن مانندجامعهشناسی جوامع مختلف انسانی، طبقات مختلف اجتماعی، جامعهشناسی پدیدههای متفاوت اجتماعی، جامعهشناسی اوقات فراغت و مانند آن، موضوع شادی، کم یا زیاد مطرح میشود و دقت و توجه جامعهشناسان را نیز به سوی خود جلب میکند.
در عین حال که دو مفهوم شادی و نشاط، علیالظاهر یکی هستند، اما باید پذیرفت که تفاوتهای نیز با هم دارند. شادی یک هیجان انبساطی زودگذر است، اما نشاط یک احساس بهجت و شادمانی درونی است که پایدار و بادوام است. شادی همیشه با هیجانهایی چون لبخند و خنده وحرکت همراه است اما در نشاط احساس بهجت و سرور لزوما با خنده همراه نیست اما احساسی است که موجب لذت فرد میشود.
نشاط اجتماعی، اثرات و آثاری چند بر زندگی شهروندان و جامعه دارد که تعلق اجتماعی، همبستگی اجتماعی، مسئولیتپذیری اجتماعی، وفاق اجتماعی، ارتقاء شاخصهای سلامت روانی و اجتماعی، افزایش رضایت از زندگی یا رضایت شغلی، پویایی اجتماعی، افزایش امید در جامعه، زندگی متعادل و با ثبات، ارتقاء کیفیت زندگی، افزایش خلاقیت و نوآوری، کاهش آسیبهای اجتماعی(خصوصا در جوانان) را میتواند به ارمغان آورد.
شادمانی و نشاط به عنوان یکی از مهمترین نیازهای روانی بشر، به علت تأثیرات عمدهای که بر شکلگیری شخصیت آدمی و در یک کلام مجموعهی زندگی انسان دارد، همیشه یکی از دغدغههای جامعهی بشری بوده است و اصولا انسان موجودی هدفمند و جویای نشاط و شادکامی است و تنها زمانی احساس نشاط و سعادت میکند که به آن چه میخواهد دست یابد و یکی از مهمترین پشتوانههای انسان برای مقابله با مشکلات در زندگی، داشتن احساس شادکامی است و در جامعه خوشحال و خرسند، با تولید بهتر و اشتغال بیشتر سالمتر است.
بدون شک در چنین محیطی امنیت اجتماعی و فردی راحتتر به دست میآید. در محیط شاد، ذهن انسان پویا، زبانش گویا و استعدادش شکوفا میشود. شاید بتوان نشاط و امید را علت و معلول یکدیگر دانست که هرکدام در جامعه ایجاد شود دیگری را نیز به وجود میآورد.
براساس تحقیقات انجام شده در سالهای اخیر شادی با توسعهی قوای شناختی، خلاقیت، نوآوری و ارتباطات گستردهتر و مثبتتر انسانها با یکدیگر مرتبط بوده است و نبود شادکامی عوارض متعدد روانی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی را در پی دارد.
شادی و نشاط در صورت عمیق بودن ضمن گسترش خلاقیت و کارآمدی فرد سبب توانمندی بیشتر افراد در حل مسئله میشود.
شادی و نشاط سبب افزایش طول عمر میشود در حالی که غم و اندوه و استرس میزان طول عمر فرد را کاهش میدهد.
شادمانی و نشاط به عنوان یکی از مهمترین نیازهای روانی، نه تنها تاثیرات عمدهای بر شکلگیری شخصیت و زندگی انسان دارد، بلکه اهمیت زیادی در سلامت روانی و مقابله با مشکلات دنیای امروز دارد.
ارسطو شادکامی را در پایینترین سطح «معادل با موفقیت و کامیابی» و در بالاترین سطح آن را ناشی از «معنویت» میداند. به طور کلی شادکامی به شکل احساس لذت، رضایت از زندگی، رضایت از لحظه حال داشتن، داشتن احساسات مثبت و داشتن زندگی معنا دار برای فرد و یک اجتماع سالم توصیف کرده است که به دلایل پیدا و معنادار، اجتماع ایرانی از آن کم برخوردار و یا محروم است.
در تمامی جوامع، «شادکامی و سلامتی» از جمله مهمترین ملزومات یک زندگی موفق و سعادتمندانه است و رابطه تنگاتنگی بین سطح شادکامی و سطح سلامتی افراد جامعه وجود دارد. این رابطه یک ارتباط دو طرفه است، بدین صورت که هرچه افراد جامعه از سطح سلامتی بالاتری برخوردار باشند، میزان شادکامی آنها بیشتر است و از طرفی افراد شادتر از سلامتی بیشتری بهرهمند خواهند بود. افرادی که در جوامع با سطح بالای نشاط اجتماعی زندگی میکنند از سلامت جسمی و روحی بیشتری برخوردار هستند و در برخورد با مشکلات زندگی قدرت مقابله بیشتری دارند.
در این میان باید اضافه کرد که شادی و شادکامی افراد یک اجتماع تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد؛ که مهمترین آنها عبارتند از: «عوامل فردی، عوامل شناختی، عوامل رفتاری، عوامل روانی، عوامل محیطی، و عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی» یک کشور است و صرفا یک عامل به تنهایی در شادی انسان دخیل نیست؛ بنابراین تمامی این عوامل با دوزهای متفاوت سبب میشوند که فرد بتواند احساس شادی و نشاط داشته باشد. که یکی از دلایلی بسیار مهمی که مردم جامعه ما را تا به این حد غمگین و دور از شادی و نشاط کرده است؛ «مسائل و دغدغههای موجود در زندگی و نابسامانیهای زیاد در محیط اجتماعی آنهاست» که در ادامه به شرح بیشتر آن میپردازم.
بنابراین باید به این نکته توجه داشت که قضاوت مردم از زندگیشان در چارچوب محیط اجتماعی که در آن زندگی میکنند شکل میگیرد و شادکامی نیز یکی از خصوصیات جوامع بشری است، موضوعی کاملا فردی نیست و ضروری است که آن را در قالب یک جامعه ببینیم و به تحلیل کلیتر آن بپردازیم؛ که واژه نشاط اجتماعی دقیقا به این موضوع مهم اشاره دارد. به عبارتی «نشاط اجتماعی» حاصل عواملی است که از طریق هنجارهایی معنا مییابد و از یک جامعه به جامعه دیگر متفاوت است. این عوامل بیشتر مربوط به سرمایهی اجتماعی و فرهنگی جامعه است و در مجموعهای از ارتباطات، ظرفیتها و خلاقیتهای موجود در یک جامعه است که به پایداری و حل مشکل در جامعه کمک میکند.
نشاط اجتماعی متاثر از مولفههای گوناگونی است که میتوان به اعتماد اجتماعی، امنیت اجتماعی، مشارکت اجتماعی، حمایت اجتماعی، عدالت اجتماعی، سلامت اجتماعی و… اشاره کرد. به همین خاطر باید خوب بدانیم که اهمیت شادکامی و نشاط در دنیا به حدی است که امروزه این موضوع به عنوان یکی از شاخصهای توسعه یافتگی جوامع بشری شناخته شده است و حتی در برخی کشور ها مانند امارت متحده عربی و بوتان «وزارت شادکامی» تاسیس شده است.
بنابراین ساختار رسمی جامعه باید «شادی» را به عنوان یک حق برای مردم بشناسد، آن را درک کند و در جهت شاد بودن مردم بکوشد؛ چیزی که در بسیار از جوامع و به ویژه اجتماع ما دیده نمیشود و امروزه در کوی و برزن که قدم میزنید عصبانیت و غم و افسردگی است که از در و دیوار شهرها فوران میکند. کمتر کسی میگذرد که به رویت لبخند بزند و انگار نگاه بیرمق بیتفاوت انسانها، این روزها برای جامعه ما امری عادی است. تفاوت ندارد از کدام قشر و گروه باشند؛ به هر حال یا شاد نیستند یا شادیهایشان کوتاه و زودگذر است.
انسانهای این جامعه به دلیل این که دیگر توانایی حل مسائل و مشکلات را ندارند و امید روشنی را در بطن اجتماع تصور نمیکنند، کم کم شادی را فراموش و افسرده و غمگین میشوند و به همین ترتیب زمینههای لازم افسردگی و اضطراب فراهم میشود، تا دیگر در زمان حال زندگی نکنیم و آن را از دست بدهیم و حق یک زندگی شاد و آرام را برای همیشه از خود و یک اجتماع بگیریم.
به تجربه ثابت شده، شادی و نشاط، ماده اولیه تغییر جامعه و تحول و تکامل درونی انسان هاست. که متاسفانه در جامعه غم زده، انرژی افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتی شده است. غافل از این که شادی و نشاط اجتماعی و حضور آن در یک اجتماع از نشانههای یک جامعه سالم است. وقتی نشاط و شادی از یک جامعه رخت بربندد، جامعه دچار بروز عواملی مانند افسردگی، انفعال، انحرافات مختلف فردی و جمعی و فرهنگی میشود.
عدم وجود نشاط اجتماعی در میان مردم، افسردگی و سرخوردگی را به همراه دارد. برای شاد بودن باید مولفهی امید به زندگی را افزایش داد، چون امید به زندگی و شاد بودن باعث کاهش آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد، طلاق، خودکشی، دزدی، افسردگی و… میشود پس برای افزایش امید به زندگی باید به شادیِ مردم بها و ارزش دهیم. چرا که جامعهی شاد، جامعهای است که عوامل شادی آفرین از قبیل شغل، امکانات تحصیلی مناسب، امکانات بهداشتی، روابط سالم، برنامههای سالم و تفریحی و روابط درست جوانان با یکدیگر شادی برای افراد یک جامعه را به ارمغان میآورد.
همچنین لازم است اشاره کنیم که معیارهای زیادی برای شناخت یک جامعه شاد وجود دارد:
بسیاری از مسائل میتواند نبود شادی و زمینههای غمگینی را در مردم به وجود آورد. میتوان یکی از عوامل را «افزایش روزافزون بیکاری و نبود فضا برای شادی» دانست. وقتی که فرد بیکار است، انگیزهای و امیدی برای ادامه زندگی خود در آینده نمیبیند و عدم امید به آینده و کسالت، موجب کنارهگیری فرد از اجتماع، افسردگی و انزوای اجتماعی میشود که این عوامل خود کاهش فعالیت و کارآیی را بهدنبال دارند، همچنین ناامیدی در بعد فردی موجب از میان رفتن نیرو و ارادهی لازم برای نیل به اهداف میشود.
در کنار آن نبود فضای مناسب برای تخلیهی هیجانات است. جامعهی متعادل جامعهای است که در آن سطح تحریکات و هیجانات اجتماعی با سطح تقطیعکنندهها برابری کند، جامعهی ایران جامعهای جوان با سطح بالایی از تحریکات و هیجانات است، اما میزان تقطیعکنندهها و تخلیهکنندهها بسیار ناچیز است. هنگامی که جامعهای با سطح بالای تحریکات اجتماعی رو به رو است، اما عوامل کاهشدهنده هیجانات در آن کم است. این تحریکات خود را به شکل های آسیبزای دیگری نظیر اعتیاد به موادمخدر و مشروبات الکلی و شادیهای کاذب و همچنین شورش و درگیری نشان میدهد.
باید بدانیم در جوامعی که «امنیت اقتصادی» بالاست و مردم به راحتی نیازهای اقتصادی شان را تامین میکنند شادی در بین مردم این جامعه بیشتر مشاهده میشود. همچنین «امید به زندگی» یکی از معیارهایی است که با سنجش آن میتوان پی برد کدام جوامع شادتر هستند؛ در جامعهای که امید به زندگی بالا باشد و نیازهای اساسی و فیزیولوژیک آنها برآورده شود، خود به خود شادی در آحاد مردم آن جامعه موج میزند.
عامل مهم دیگر وجود «سلامت روان افراد» یک جامعه است. وقتی در بین مردم یک جامعه آسیبهای روانی کمتر وجود داشته باشد به طور طبیعی مردم آن جامعه از ابتلای به بیماریهای روانی در امان هستند و احساس شادکامی بیشتری خواهند داشت و کمتر دچار افسردگی، اضطراب، خشم و وسواس فکری و عملی میشوند. که مهمترین ویژگی این مهم پایدار بودن و ماندگار بودن آن در یک جامعه است.
همچنین «وجود مشاغل مناسب با درآمد کافی و دارا بودن امنیت شغلی» نیز میزان شادی را درجامعه افزایش میدهد.
یکی دیگر از معیارهای شادی درجوامع وجود «بیمههای اجتماعی» است. وقتی بیمههای خدماتی هنگام وقوع رخدادهای پیشبینی نشده تسهیلات زیادی را در اختیار مردم قرار دهند به طور طبیعی امنیت خاطر مردم بالا میرود و در جامعه شادی ماندگار نیز به خودی خود شکل میگیرد.
در این میان نباید از نقش «حاکمیت اخلاقی» نیز در یک اجتماع غافل شد، زیرا در جوامعی که به لحاظ اخلاقی و معنوی در سطح بالاتری قرار دارند قاعدتا مردم آن جامعه شادی و شادمانی ماندگارتری را تجربه میکنند و این مهم نقش تاثیرگذاری دارد که لازم است آن را پیش چشم، ذهن و گوش خود بنشانیم و بسیار به آن بیندیشیم.
همچنین «نوع نگاه به زندگی» به خصوص نگاه فرهنگی به مقولهی مرگ در برخی جوامع باعث افزایش و کاهش شادی میشود. در جامعهی ایران بیشتر از شادی به مقوله سوگواری اهمیت داده میشود و به همین خاطر شادی نقش کمتری خواهد داشت که خروجی آن غم و اندوه بیکران در تقویم روزانه و ماهانه مردمان ما خواهد شد که بسیار نمایان و عیان است. انگار مرگ و اندوه و شیون و زاری اهمیت بیشتری نسبت به زندگی و ندای شادمانی در عمر باقی مانده دارد!
همچنین بالابودن «سطح اجتماعی و سرمایه اجتماعی» شادی را افزایش میدهد و به طریق مختلف خود را زندگی مردمان یک اجتماع نشان میدهد.
از همه مهمتر «ویژگیهای شخصیتی» افراد نیز در تجلی نشاط یک جامعه تاثیرگذار است. که متاسفانه مردمان این مرز خاکی از همان کودکی تا دوران بزرگسالی و حتی پیری خود نیز، در مورد بروز احساسات و هیجانات خود آموزش لازم را نمیبینند و در بسیاری مواقع نمیتوانند شاد باشند و شادی کردن را با سادهترین بهانههای خوشبختی به زندگی خود بیاورند و این بسیار غم انگیز است. چرا که «شادی فردی» در واقع مجموع کیفیت دو احساس درونی ماست، یکی حس رضایت ما (مثلا وقتی معنای واقعی کار یا عملکردمان را درک میکنیم) و دیگری کیفیت احساسات خوبی است که در طول زندگی دریافت میکنیم، که هردوی آن منجر به شادی میشوند و هردو پدیدههای نسبتا پایداری در زندگی هر فرد هستند. زندگی ما ممکن است تغییر کند و خلق و خوی ما شاید مدام در نوسان باشد، اما احساس شادی بهصورت ژنتیکی پایدارتر از هر حس دیگری عمل میکند. پس خبر خوب این است که با تلاش مداوم میتوان در این مورد تعادل برقرار کرد و شخصیتی زیبا و باشکوه آفرید.
بنابراین آسیب شناسی و مدیریت شادی در جامعه ما مسئلهای بسیار ضروری است که با داشتن برنامهریزی دقیق، میتواند به تغییر و تحولات بنیادین در احوالات و رفتارهای تمامی افراد منجر شود. در پایان راهکارهایی جهت ایجاد شادی و نشاط اجتماعی پیشنهاد میشود:
باید مدیران و متولیان جامعهی ما بدانند که شاد بودن جامعه یکی از عوامل موثر در توسعه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و باعث کاهش نابسامانیهای خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی میشود. از سال ۲۰۰۰ به بعد در نگاه سازمان ملل برای تعیین سطح توسعهیافتگی کشورها متغیرهای نشاط، امید به آینده، خشنودی و رضایتمندی افراد جامعه به عنوان یک متغیر کلیدی وارد محاسبات شده به این صورت که اگر مردم یک جامعه احساس نشاط، خشنودی و رضایتمندی نکنند، نمیتوان آن جامعه را توسعهیافته قلمداد کرد.
باید پذیرفت که شادی و غم در زندگی اجتماعی انسانها، تأثیرات عمدهای دارد. در جامعهی غمزده، انرژی افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتی شده و دیگر فرصتی برای تولید و توسعه باقی نمیماند.
شور و نشاط اجتماعی یکی از نیازهای اساسی امروز ماست که بر برنامهریزان واجب است تا روح این راهبرد مهم را در رگ حیات جامعه تزریق کنند چرا که با تحقق آن علاوه بر انسجام فرهنگی و ملی، امنیت اجتماعی و فردی راحت تر به دست میآید و استعدادها شکوفا میشود.
باید دانست که یکی از مهمترین امور در راستای شادیورزی، ترویج آزادی، احترام به باورهای شخصی و خرده فرهنگهای موجود و درک نیازهای روز و زمانه فعلی است که هیچگاه به این مهم توجه نداشتهاند.
باید برخی مسئولان، خصوصا در نهادهای مجلس و صدا و سیما، توجه داشته باشند؛ بهره نبردن از سنت شادی، برهم زدن اجتماعات شادی و فراهم نساختن مکان و وسایل مجاز جهت ابراز آن، وجود نداشتن مقررات و قوانین مدافع شادی و خلاء ایدئولوژی رسمی شادی، سبب انحرافی قلمداد شدن سبک زندگی شاد شده است و این چندان مناسب زمانه فعلی ما نیست.
همان طور که در مقام تجربه و عمل اثبات شده، خنداندن جامعه به واقع سختتر از گریاندن آنان شده و سکهای که دو روی آن غم و شادیهای جامعه منعکس شده، بهگونهای که بیشتر سوی غم آن رویت میشود، از این رو اهتمام در راستای نشاط آفرینی و بسترسازی لازم به منظور ارائهی برنامههای شادی و نشاط اجتماعی باید از وظایف اولیهی سازمانها و ادارات دولتی باشد و بیشک اجرای برنامههای نشاطبخش برای جامعهای که به زعم آمارهای موجود از نظر ناملایمات روانی، عدهای از افراد آن وضعیت مطلوبی را ندارند امری کاملا حیاتی است. چنین برنامههایی در درجهی نخست باید، هدفی مشخص داشته باشد و از نظر میزان درجه حصول به آن هدف از ضمانت بالایی برخوردار باشد، چون در غیر این صورت ضربهی بدتری به اوضاع مذکور وارد میآید.
به وضوح آشکار است که برگزاری دورههای نشاط اجتماعی بر غمگین نبودن، بدبین نبودن به آینده، شکست نخوردگی، کاهش نارضایتی، کاهش احساس گناهکاری، کاهش از خود بیزاری، کاهش خود آزاررسانی، کاهش کنارهگیری، افزایش تصمیمگیری، کاهش خود پنداشت منفی، کاهش دشواری در انجام کارها، کاهش خستگیپذیری و کاهش بیاشتهائی تأثیرگذار است.
باید دستگاهها وسازمانهای مختلف درحوزهی مسئولیت خود، برای گسترش فرهنگ شادی برای کارکنان و زیر مجموعهی فعالیت خود، برنامههای لازم را تدوین و برای اجرای آن برنامهها به صورت جدی تلاش کنند.
بیگمان؛ ایجاد محیطی شاد در محیط آموزشی و فضاهای دانشگاه و کلاس درس جو تفاهم، همدلی و خلاقیت را افزایش میدهد.
توجه به معنویات و تقویت بنیانهای ارزشی، انسانی و اخلاقی از طریق توسعهی دانشها در جامعه، زدودن عوامل ایجاد تشویش خاطر و اضطراب و افزایش رضایتمندی از زندگی، ایجاد فضای شاد و نشاطآور در ارتباطات و بها دادن به فعالیتهای خودانگیخته در راستای پرورش عواطف مثبت، برنامهریزی اصولی و استفادهی بهینه از منابع و امکانات مادی دانشگاه، محیط کار و خانواده میتواند در ایجاد شادی موثر باشد.
رعایت عدالت توزیعی و عدالت منطقهای از سوی مسئولان و طی برنامهریزیها، آگاه شدن مردم به حقوق شهروندی خود، بهرهگیری حداکثری و بهینهی دولت از امکانات موجود، میتوانند با اشتغالزایی، کاهش اختلاف طبقاتی و برقراری عدالت اجتماعی از مشکلات اقتصادی مردم بکاهند و در نتیجه بر احساس شادکامی اجتماعی بیفزایند.
در بحث از شادی و نشاط باید توجه داشت آن نوعی از شادی و نشاط برای جوامع و افراد مناسب است که اولاً مبتنی بر فرهنگ افراد باشد، ثانیاً اصیل و پایدار بوده و ماندگاری داشته باشد.
لزوم ایجاد فضای فرهنگی مناسب و مثبت برای احساس شادی جوانان ضروری است: در فرهنگ ما، بسیاری از مردم شاد بودن و شادی کردن را بهویژه برای زنان امری ناپسند و به عبارتی دیگر سرخوشی میدانند. به نظر میرسد که برخی باورهای سنتی به این امر دامن میزند، مثلاً در فرهنگ ما ضربالمثلهایی مانند، «خندهی بیجا، گریه میآورد» موید همین امر است، از اینرو لازم است که فضای فرهنگی مناسب و مثبت در جامعه برای احساس شادی در میان جوانان به وجود آید.
میتوان با ایجاد و یا با بهرهوری بیشتر از بوستانهای سطح شهر برنامههای شاد و آموزندهای را برای مردم شهر هدیه آورد و یا در مناسبتهای مختلف در چندین و چند نقطه شهر با اجرای برنامههای شاد و نور افشانی مردم را به وجد آورد. میتوانیم فرهنگ نشاط را در درون محلهها رواج دهیم و از ظرفیت خود مردمان هر کوچه و محله استفاده کنیم و حتی محله برتر را از نظر چراغانی و یا همکاری در ایجاد فضای شاد رتبهبندی و شناسایی کنیم.
آخرین نکته این است که اگر ما بتوانیم خانوادهی شاد و سیاست شادی را در ایران تحقق بخشیم، باید مطالعات شادی را گسترش دهیم. مطالعات شادی ابعاد گوناگون دارد، یکی از ابعاد گوناگون آن مطالعات شادی و خانواده است؛ چیزی که تاکنون در ایران شکل نگرفته است. چرا که ما برای داشتن خانوادهای شاد، نیازمند دیدگاههای نظری مفهومی و دادههای تجربی و اطلاعات تاریخی و بررسیهای تطبیقی و فهم فرهنگی و کیفی عمیق از وضعیت کنونی و تحولات خانواده و شادی در ایران امروز هستیم. بنابراین باید برای گسترش مطالعات شادی و خانواده برنامهریزی کنیم. رسانهها و دستگاههای اجرایی میتوانند با ارائهی راهکارهای درست در خلق نشاط اجتماعی بیشترین نقش را ایفا کنند، چون چنانچه ضوابط شادی و نشاط جمعی تعریف نشود، شادیها تبدیل به عامل تخریب اجتماعی میشوند!
شادی به جد تزریقی نیست بلکه باید شادی را در لایه لایه زندگی باور کرد و این میسر نیست مگر این که مثبت نگر باشیم و شادی معقولانه را در جامعه تروج دهیم. باید تمامی رنگ و لعاب های جامعه ما رنگ شادی به خود به گیرد و لبخند زندگی بر لبان تک تک افراد جامعه کاشته شود.
و در پایان، کاش شادی و نشاط را به مردمان این اجتماع برگردانیم و حق یک زندگی شاد را از آن ها نگیریم و مردم را با کولهباری از غم و اندوه و رنج بسیار، روانهی گورهای تاریخی و تاریکی زمانه خود نکنیم. ما همه در مقابل هم و برای شادی و آرامش هم مسئولیم! از دولت تا ملت!
منبع خبر: هرانا
اخبار مرتبط: قحطی شادی و نشاط در جامعه غفلت زده و پیشبینی ناپذیر ایران/مجید زارعی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران