فضیلتِ «نمیدانم» و سلامتِ روان
از نظر روانشناسان، قضاوتکردن دیگران نشانگر درونی ناآرام و پُرغوغا است. در ادیان و آموزههای عرفانی هم بر «قضاوتنکردن» خلق تأکید بسیار شده است (مثلاً مولانا به طعنه میگوید: مردۀ خود را رها کردهست او / مردۀ بیگانه را جوید رفو). جایگزین آن هم «سکوت»، «بهخود پرداختن»، «مراقبه»، «ذهنآگاهی» و ... است.
چرا قضاوتگری؟
عوامل بسیاری در ایجاد این ویژگی دخیل است، مثلاً:
-قضاوت دیگران میتواند عادتی آموخته باشد. ممکن است فرد در خانوادۀ نامناسبی پرورش یافته باشد، با پدر یا مادری که همیشه دیگران را به شدّت ملامت میکنند. یا ممکن است فرد در مدرسه معلّمان خردهگیری داشته که دانشآموزان را هم به عیبجویی تشویق کردهاند.
-قضاوتکردن دیگران ممکن است سازوکاری دفاعی باشد که فرد آنرا به علّت ترومایی در کودکی ساخته است. اگر فرد در کودکی غفلت والدین، فقر، سوء استفاده یا رهاشدن را تجربه کرده باشد، ممکن است بسیار شکننده و ترسیده باشد و تصمیم بگیرد که به کسی نزدیک نشود. ممکن است قضاوتکردنِ دیگران شیوۀ ناخودآگاهی برای ایجاد مانع پیرامونش باشد تا سایرین را از خود دور نگه دارد. بنابراین، افرادی که به قضاوت (و خردهگیری از) دیگران میپردازند بد و ترسناک نیستند، آنان تجربههای دشواری (بهویژه در کودکی) داشتهاند.
-قضاوتِ دیگران ممکن است ناشی از وسواس فکری و «کمالپرستی» باشد. باید توجه داشت که تمایل به قضاوت خود و دیگران ابزار سنجش خوبی برای اندازهگیری میزان اضطراب و استرس فرد است. قضاوتکردنِ سایرین تلنگری است برای توجّه به قضاوت دربارۀ خود.
-قضاوتکردن دیگران میتواند راهی برای پنهانکردن «عزّت نفسِ» پایین فرد باشد. بسیاری از افرادی که خردهگیری، ملامت و قضاوت میکنند، خود را دوست ندارند. ناتوانی آنان در نشاندادن شفقّت و مهربانی نسبت به خودشان، سبب میشود نتوانند دیگران را هم دوست بدارند (چرخۀ معیوب). پس، تقویت عزّت نفس بهترین توصیه است؛ چراکه قضاوتکردن دیگران ناشی از کمبود/ فقدان خوددوستی است.
ذهنآگاهی و بیقضاوتی
نویسندۀ آثاری چون «ذهنآگاهی برای تازهکارها»، «چگونگی تمرین روزمره ذهنآگاهی» و «بگذار همه چیز آموزگارت باشد» میگوید: قضاوتنکردن یکی از اصولِ «ذهنآگاهی» است و حتی بخشی از تعریف آن است؛ چراکه ذهنآگاهی یعنی هوشیاری و درکِ عامدانۀ لحظۀ کنونی، بهصورتی بیقضاوت. قید آخر واقعاً چالشانگیزست؛ چون وقتی به آنچه در ذهن میگذرد دقّت میکنیم، بهسرعت میفهمیم که دربارۀ همه چیز باور و نظری داریم و مدام داوری میکنیم که میخواهم/ نمیخواهم؛ دوست دارم/ دوست ندارم؛ خوبست/ بدست. گویا قضاوت و داوری مانند جریانی پایدار از حرکت باز نمیایستد. وقتی از هوشیاریِ بدونِ داوری صحبت میشود، به این معنا نیست که دیگر داوری درمیان نیست و قضاوتی در ذهن شکل نمیگیرد، بلکه به این معناست که درک کنیم واقعاً چقدر قضاوتگر هستیم و آنگاه دیگر قضاوتهایمان را قضاوت نکنیم! اگر این اتفاق رخ دهد، میبینیم که بیشتر مواقع داوریهای ما سیاه و سفید هستند؛ خوب/ بد و ... و ما اسیر این نگاه میشویم. بنابراین وقتی از هوشیاریِ بدون قضاوت سخن میگوییم، از قدرت تمیز و بصیرتی سخن میگوییم که به واسطۀ آن بتوانیم متوجه داوریهای پُرسرعت خود باشیم.
«جان کابات زین» کاهشِ سرعت قضاوت (بد/ خوب، میخواهم/ نمیخواهم و ... نگفتن) را مؤثّر دانسته و میافزاید: قضاوت [و داوریِ ناخودآگاه و پرسرعت ذهن]، پرده و فیلتری مقابل چشمان ما قرار میدهد و اجازه نمیدهد پدیدهها را آنگونه که هستند، ببینیم. با قضاوتکردن آنها را از طریق لنزی (باورها و نظرهای خودمان) میبینیم که میان چشم ما و واقعیت قرار گرفته است و این در واقع ما را نابینا میسازد. ماجرا عبارت است از افزایش هوشیاری نسبت به قضاوتگری و پرهیز از عادتهای ذهن.
پرهیز از یک مغالطه
آنچه نهی شده گویا ملامت و قضاوتکردن آدمها (فاعل) است، وگرنه اَعمال و اَفعال حتماً خوب یا بد، شایست و ناشایست، درست و نادرست هستند؛ رذایلی مانند دروغگفتن، دزدی، آزار خلق، تجاوز و ... حتماً ناصواب و غیرانسانی است. اما اینکه چرا فردی دزدی میکند، علل و عوامل مختلفی در کار است که ما از آنها بیخبریم.
*
در پایان همساز با مولانا (غزلیات شمس) بخوانیم که:
کار جهان هر چه شود، کار تو کو بار تو کو؟ / گر دو جهان بُتکده شد، آن بُت عیار تو کو؟
گیر که قحط است جهان، نیست دگر کاسه و نان / ای شه پیدا و نهان، کیله و انبار تو کو؟
پ.ن.:
Jon Kabat-Zinn / Mindfulness
Mindfulness for beginners: reclaiming the present moment--and your life, 2012.
Falling awake: how to practice mindfulness in everyday life.
Letting everything become your teacher: 100 lessons in mindfulness, c2009.
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: فضیلتِ «نمیدانم» و سلامتِ روان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران