وقتی کوموله پوست از سر سمیه کردستان کَند تا او را زجرکش کُند

وقتی کوموله پوست از سر سمیه کردستان کَند تا او را زجرکش کُند
باشگاه خبرنگاران

کوموله ها مو‌های سر ناهید را تراشیده و شرط رهایی‌اش را توهین به امام خمینی قرار داده بودند.

‌به گزارش خبرنگار  حوزه دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، دفاع مقدس از آن عرصه‌هایی است که زن و مرد و پیر و جوان در آن حضور پیدا کردند و خوش درخشیدند. جنگی که به ما تحمیل شد تا جلوی رشد نهال انقلاب را بگیرد؛  اما نه تنها جلوی رشد آن را نگرفت، بلکه باعث پیشرفت روز افزون این نهال شد و امروز آن را به اوج رشد و بالندگی رسانده است.

یکی از شهدای بزرگوار جنگ تحمیلی، شهیده ناهید فاتحی است که زیر دست منافقین کوردل و زیر شکنجه های آنها به شهادت رسید؛ شکنجه هایی که باعث شد تا به ناهید لقب سمیه کردستان را بدهند؛ زیرا او هم به مانند حضرت سمیه زیر شکنجه به شهادت رسید. تاریخ شهادت سمیه کردستان روز نخست آذرماه سال شصت و یک ذکر شده است. 

وقتی انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید، غرب کشور دچار هرج و مرج  شد؛ گروهک های ضد انقلاب مثل کوموله و دموکرات که فکر می کردند نظام نمی تواند جلوی آنها بایستد قد علم کردند. غرب کشور شلوغ شد. تشکیلات مارکسیستی به شدت فعالیت می‌کردند و حتی اجازه نمی دادند که نیروهای ارتش و سپاه وارد کردستان شوند. 

ناهید فاتحی کرجو که از فعالان انقلابی در غائله کردستان به شمار می‌رفت، با برادران سپاه پاسداران در سنندج همکاری داشت و چند تن از اعضای کوموله نقش مهمی ایفا کرد. درپی همین شناسایی‌ها بود که ناهید هدف اول منافقین شد و آنها به دنبال فرصتی برای انتقام جویی از وی بودند.

ناهید فاتحی کرجو متولد تیر ماه ۱۳۴۴ در سنندج و در خانواده‌ای مذهبی است. پدرش در ژاندارمری کار می کرد و اهل سنت بود. مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت (ع) بزرگ می‌کرد.

ناهید ۱۵ سالش شد که برایش خواستگار آمد. خواهرش در مورد آن خواستگار می‌گوید: «گذشته از فاصله سنی زیاد بین شان، او از لحاظ مسایل اخلاقی هم آدم خوبی به نظر نمی‌رسید. رفتارش مشکوک بود و بر خلاف ناهید که طرفدار سپاه پاسداران؛ بسیج و انقلاب اسلامی بود، او از هواداران کوموله‌ حساب می‌شد. مدتی بعد، خواستگار ناهید توسط نیرو‌های انقلابی دستگیر و به عنوان جنایتکار اعدام شد.

اوایل زمستان سال ۱۳۶۰ ناهید به شدت بیمار شد و برای مداوا به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. چند ساعتی از رفتن ناهید گذشته بود، اما از بازگشتش خبری نشد. آن روز‌ها در سنندج امنیت برقرار نبود. جستجوی خانوادگی با رفتن دختر بزرگ خانواده به سمت درمانگاه شروع شد، اما او هم با تمام دل نگرانی‌ها بعد از ساعت‌ها جستجو، خواهر نوجوانش را پیدا نکرد. انگار که اصلا به درمانگاه نرفته بود. آن وقت‌ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر با بعثی‌ها می‌جنگید و مادر شیرزنی که مسئولیت سرپرستی و مدیریت عاطفی خانواده را بر عهده داشت به تنهایی همه جا دنبال دخترش می‌گشت تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می‌شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که چهار نفر، ناهید را دوره کرده و به زور سوار مینی بوس کرده و برده اند.

پس از دستگیری و آغاز اسارت ناهید او را در روستای «حلوان» در مدرسه‌ای که به زندان «کوموله» تبدیل شده بود مدتی زندانی کردند و شکنجه کردند و سپس به روستای «هشمیز» برده و وی را در تعاونی روستا زندانی کردند.

«کوموله»‌ها ناهید ۱۶ ساله را به شدت شکنجه می کردند. موهای سرش را تراشیده بودند و همه ناخن های دست و پایش را کشیده بودند. تمام سر و بدنش به علت ضربات ناشی از شکنجه کبود بود. کوموله به ناهید گفته بود اگر به (امام) خمینی دشنام بدهی تو را آزاد می کنیم. سرانجام سمیه کردستان را شبانه به بیابان‌های اطراف روستا می‌برند و جلوی چشمان خودش برایش قبر حفر کرده و او را زنده زنده دفن می‌کنند. ناهید شانزده ساله زنده زنده دفن می‌‌شود.

یک روز پس از شهادت ناهید در میان اهالی آبادی صحبت‌هایی درباره زنده به گور کردن دختر ۱۶ ساله به گوش می‌رسد. گروهک «کوموله» برای آن که بر جنایت خود سرپوش بگذارد ابتدا اعلام می‌کند که ناهید را آزاد کرده، اما با پافشاری مردم و پیدا شدن قبر شهید «ناهید فاتحی کرجو» معروف به «سمیه کردستان» آن‌ها اقرار می‌کنند که چون او جاسوس بوده او را اعدام کرده اند.

مادر ناهید که تمام استان را به دنبال دخترش بود، سرانجام رد ناهید را در روستای «هشمیز» پیدا می‌کند. مردم روستا محل زنده به گور شدن این شهید را به مادر نشان می‌دهند. مادر ناهید از نیرو‌های سپاه پاسداران می‌خواهد تا برای شناسایی دخترش، نبش قبر انجام شود و پس از شناسایی ناهید، پیکر او را به بهشت زهرا (س) تهران منتقل می‌کنند.

شهلا فاتحی کرجو خواهر ناهید می‌گوید: به ما گفتند که کوموله ها، مو‌های سر ناهید را تراشیده و او را در روستا می‌گرداندند. شرط رهایی ناهید را توهین به حضرت امام خمینی (ره) قرار داده بودند، اما ناهید استقامت کرده و در برابر این خواسته آنها، شهادت را بر زنده بودن ترجیح داده بود.

سرانجام یکی دیگر از رزمندگان ایرانی در مقابل دشمنان ایستاد و تن به ذلت نداد؛ در دفاع مقدس رزمندگان جمهوری اسلامی ایران بر خلاف سایر جنگ‌های رخ داده در تاریخ کشورمان، مردانه ایستادند و حتی یک وجب از خاک کشورمان را به بیگانه ندادند. همین موضوع دفاع مقدس را در تاریخ این کشور به یک نقطه عطف تبدیل کرده است.

انتهای پیام/

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: وقتی کوموله پوست از سر سمیه کردستان کَند تا او را زجرکش کُند