صدای ماندنی استاد شجریان؛ گوهری در همه عالم به بهای تو کجاست؟

صدای ماندنی استاد شجریان؛ گوهری در همه عالم به بهای تو کجاست؟
آفتاب
آفتاب‌‌نیوز :

بستری شدن دوباره محمدرضا شجریان در بیمارستان، روز گذشته نه تنها بار دیگر فضای فرهنگ و هنر کشور را تحت تاثیر قرار داد بلکه جامعه ایرانی بار دیگر نگران حال این هنرمند بلندآوازه شد. کسی که صدایش با حافظه مخاطب ایرانی موسیقی پیوندی ناگسستنی دارد و تو گویی این ارتباط تنگاتنگ نه فقط مختص چند نسل بلکه فراخور حال و سلیقه و ذائقه هنری نسل‌های آینده نیز خواهد بود.

نکته‌ای که در ادامه اهالی موسیقی ایرانی نیز به آن اشاره دارند. آنچه می‌خوانید، یادداشت‌های تنی چند از اهالی موسیقی است که در آن به یک پرسش مشخص پاسخ گفته‌اند.

اینکه محمدرضا شجریان در قلمرو فرهنگ و هنر این سرزمین به‌طور اعم و موسیقی و آواز ایرانی به‌طور اخص چه اهمیتی دارد. در این وضعیت که مدام خبر از حال وخیم استاد مخابره می‎شود، تو گویی همه متفق‌القولند و یکصدا که حنجره گهربار و لبان شکرریز استاد بار دیگر بجنبد و ملتی را مستفید کند.

مکتب شجریان

سیما بینا؛ ز هنرمند بزرگ و گرامی خودمان، استاد شجریان دیدار‌ها و سخن‌های بسیاری در خاطر دارم که همه جذاب و آموزنده است. در مورد این استاد گرانقدر می‌توان بسیار گفت و شنید.

به یاد دارم روزی از روز‌ها، در نوجوانی هنگامی که یکی از آواز‌های تازه ضبط شده محمد‌رضا شجریان را در استودیوی گلها، همراه شادروان داود پیر‌نیا و چند تن دیگر می‌شنیدیم، من خیلی دوستانه و کنجکاوانه از ایشان پرسیدم: «نمی‌دانم چه خاصیتی در صدای شما‌ست که من هر بار صدا و آوازتان را می‌شنوم در ابتدا با صدای بنان، یا فاخته یا گاهی حتی با صدای وفایی اشتباه می‌کنم.» شجریان عزیز - که خود بسیار جوان و هنوز در ابتدای همکاری با رادیو و برنامه گل‌ها بود - با تواضع و هوشیاری تمام به من پاسخ داد: «این به دلیل آن است که هنوز من شخصیت صدا و شیوه و روش آوازم را پیدا نکرده‌ام و لازم است بسیار در این زمینه کار و تجربه کنم.»

این سخن که خود نکته و درس مهمی است، در آن روز عجیب به دلم نشست. امروز شاهد این واقعیت هستیم که محمد‌رضا شجریان، در مقام استادی، صاحب مکتبی در ردیف و آواز و موسیقی ایران هستند. مکتبی که خود الگوی بسیاری از جوانان هنرمند ماست. با آرزوی سلامت و طول عمر برای استاد شجریان عزیز و گرامی، نام و صدایی که جاودانه در تاریخ و موسیقی ایران خواهد ماند.

تسلط موسیقایی، مقبولیت اجتماعی

کیوان ساکت؛ آوردن موسیقی اصیل غیرضربی به درون توده‌های مردم؛ این مهم‌ترین دستاورد استاد محمدرضا شجریان در طول سال‌های کار هنری ایشان بود.

آواز (موسیقی غیرضربی ردیفی) ایرانی که یکی از شاخص‌های ویژه این موسیقی پر رمز و راز قدیمی است، پیش از آن، بیشتر مختص کسانی بود که در مورد موسیقی اطلاعات تخصصی داشتند. به عبارتی، شنیدن و لذت بردن از آواز و موسیقی غیرضربی ردیفی تا قبل از آن، منحصر به خواص بود و آن‌هایی که موسیقی را در معنای خاص کلمه می‌شناختند. استاد شجریان آواز را به درون توده‌های جامعه به خصوص توده‌های جوان‌تر برد. جوان‌تر‌های جامعه آواز را با استاد شجریان به عنوان یک بخش مهم موسیقی شناختند و توانستند از آن لذت ببرند و حتی تا اندازه‌ای آن را بیاموزند.

نکته دیگر آن بود که استاد شجریان با استادان زیادی در زمینه ادبیات و شعر، رفت و آمد داشت و همین موجب شد شعر‌های انتخابی ایشان برای اجرا‌های گوناگون، هر کدام به نوعی مناسبتی با وقایع روزگار خود و مردمان این سرزمین داشته باشند. در واقع استاد محمدرضا شجریان، صدای گویای مردم و بیان‌کننده دردها، شادی‌ها و به‌طور کلی احساسات و نیاز‌های مردم روزگار خود شدند. این سعادتی است که نصیب ایشان شد و در کنار جایگاه والایی که به لحاظ هنری دارند، از جهت مردمی بودن و دغدغه جامعه داشتن هم همواره نزد مردم ایران عزیزند.

دامنه کاری استاد شجریان هم دامنه وسیعی است. ایشان گذشته از همکاری با استادان بزرگ هم‌دوره خود، بعد‌ها با جوان‌تر‌ها هم کار کردند. کار با ارکستر گل‌ها و تصانیف مردمی هم بخشی از کارنامه ایشان است. کارنامه‌ای وسیع و پروپیمان که از ایشان هنرمندی محبوب و تمام‌عیار ساخته است.

یکی از ویژگی‌های کار استاد شجریان علاوه بر خواندن ترانه‌ها و تصنیف‌های معاصر، اجرای بخش زیادی از ترانه‌های قدیمی بود که خواننده‌های هم تراز و هم عصر ایشان به آن بسیار کمتر می‌پرداختند و یا اصلا نپرداخته بودند. این یک ویژگی بسیار بارز ایشان در احیا کردن تصنیف‌ها و ترانه‌های قدیم بود.

ایشان آواز را به میان جوانان جامعه بردند؛ پیش از آن جوان‎ها از موسیقی غیرضربی و ردیفی کمتر لذت می‌بردند و با آن کمتر ارتباط برقرار می‌کردند؛ ولی استاد شجریان با تسلط عمیق بر گوشه‌های مهجور موسیقی و اجرا‌های استادانه، موجب شد نسل جوان با موسیقی آوازی پیوندی قابل ملاحظه برقرار کنند.

به نظر من استاد شجریان هنرمند سعادتمندی بودند که هم با معیار‌های تخصصی هنری و موسیقایی در جایگاه رفیعی قرار می‌گیرند و هم از جهت اقبال عمومی و جایگاه اجتماعی. به شخصه بر این عقیده‌ام که آنچه بیشتر اهمیت دارد آن جنبه مردمی شخصیت ایشان است. تسلط موسیقایی و زیبایی صدا و نغمه ساز بسیار مهم‌اند، اما در وهله دوم. همراهی و همدلی با مردم درد کشیده وطن خصلت بسیار ارزشمند ایشان بود. این خصوصیت موجب شد که شجریان در قلب و حافظه تاریخی و حافظه عاطفی مردمان خودش جای بگیرد. تاکنون کمتر هنرمندی این اقبال را داشته که تا این اندازه در روح و جان مردمش نفوذ کند. این حکایت از آن دارد که نام شجریان تا همیشه در حافظه ایرانی‌ها خواهد ماند.

یاور مردم در بزنگاه‌ها

اردشیرکامکار؛ من آقای محمدرضا شجریان را از قبل از انقلاب می‏شناسم. از دهه ۵۰ و زمانی که با گروه «شیدا»، گروه آقای پایور و گروه‌های دیگر کار می‌کردند. من از آن سال‌ها افتخار آشنایی با ایشان را دارم. چیزی که در تمام این سال‌‎ها در مورد ایشان صادق بوده و می‌‎توان در مورد ایشان گفت این است که آقای محمدرضا شجریان خواننده توانایی بودند و هرگز از اوج پایین نیامدند. برای من یکی از فراز‌های فعالین هنری و موسیقایی ایشان، کار‌هایی است که با گروه شیدا و آقای محمدرضا لطفی در جشن هنر شیراز انجام دادند.

کار‌هایی آقای شجریان که در آن دوره با آقای محمدرضا لطفی انجام دادند هم از نظر زیبایی کار و هم از نظر جنبه آموزشی بسیار اهمیت دارد. آن کار‌ها به نظر من به نوعی یک مکتب آموزشی بودند. به عقیده من هنوز هنرجویان می‌توانند از آن کار‌ها به عنوان منبع معتبری برای آموزش ردیف و ظرافت‌های موسیقی ایرانی استفاده کنند. منبعی که می‌تواند به عنوان پشتوانه موسیقایی زمینه‌ساز آینده هنری پرباری برای هنرجوی امروز و هنرمند آینده شود. در ۱۰۰ سال اخیر، ایران خواننده‌های توانایی داشته. خصوصا از نظر تکنیکی ما خوانندگان بسیار خوبی داشتیم. در چنین وضعیتی که ما با این تعداد خواننده‌های خوب در موسیقی این سال‌ها روبه‌رو بوده‌ایم اینکه خواننده‌ای بتواند سرآمد همه آن‌ها باشد، جایگاه بسیار رفیعی است. شجریان سرآمد همه خوانند‌ه‌های ۱۰۰ سال اخیر ایران بود که در میان آن‌ها هنرمندان بسیار ارجمند و بزرگی داریم.

من جدای از همه این چیز‌ها که تا به اینجا گفتم، مدتی هم پیش آقای محمدرضا شجریان می‌رفتم آواز کار می‌‎کردم. در آن دوره بود که هم توانایی‌های ایشان در کار هنر و انتقال تجربه‌هایشان به دیگران بر من آشکار شد و هم خصوصیات ارزشمند فردی و شخصیتی ایشان. خضوع و افتادگی ایشان بسیار قابل توجه بود. خصوصا وقتی می‌دیدید که هنرمندی با آن جایگا والا و آن حد از اعتبار هنری و اجتماعی این طور فروتنانه و بدون تبختر رفتار می‌کند. هر هنرمندی را از دو جنبه می‌توان دید و بررسی کرد. یکی جنبه تخصصی و هنری و جایگاه او در آن رشته‌ای که کار می‌کند و دیگری جنبه اجتماعی و فرهنگی آن هنرمند. یعنی جنبه‌ای که به جامعه، مردم و مسائل آن‌ها مربوط می‎شود. به نظر من آقای محمدرضا شجریان از هر دو جهت در زمره توانمندترین‌ها قرار می‌گیرند چراکه از نظر تخصصی و تکنیکی یکی از بهترین خواننده‌های تاریخ موسیقی ایران به شمار می‌روند و این را آثار ارزشمند پرشماری که از ایشان بر جای مانده گواهی می‌دهد؛ و از نظر شخصیت اجتماعی و بعد عمومی هم-همان طور که همه می‌دانند- از مردمی‌ترین هنرمندان ما محسوب می‎شوند. دغدغه مردمی ایشان در طول تمام سال‌هایی که ایشان به کار هنری مشغول بودند بسیار پررنگ بوده است. همراهی ایشان با مردم در بزنگاه‌های سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر، این مردمی بودن و دغدغه مردم داشتن را به خوبی گواهی می‌دهد.

گوهری در همه عالم به بهای تو کجاست؟

شاهرخ تویسرکانی؛

بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید / از یار آشنا نفس آشنا شنید

حافظ! وظیفه تو دعا گفتن است و بس / در بندِ آن مباش که نشنید یا شنید

اگر به صدق ... همه ترانه‌های مولانا، سعدی و حافظ را در مقام معرفی پدیده‌ای، چون محمدرضا شجریان هم به کار و کلام آوریم، باز هم میزان معرفت به تعادل نمی‌رسد. سخن من... راه به گزاف نمی‌برد اگر بگویم اسطوره صلح و خنیاگر خوبی‌ها، هم بر سریر داوودی نشسته، هم داوود... حنجره ازلی خود را به ایشان بخشیده است.

حضرت محمدرضا شجریان به درستی فرستاده‌ای از دل فرهنگ پر بار این دیار کهن است.

فرستاده علاقه عمیق انسان به فرهمندی و شادمانی است. هر جا که نومیدی و شکست و اندوه... بر روشنایی و چراغ نامیرایی این دیار چیره می‌شود، ناگاه... فره‌وشی... شعله‌ور از گوی این انسان اهورایی و برگزیده آزادی، برمی‌خیزد تا ظلمت را پس براند و به یاد خاموشان بیاورد که... زنهار... زندگی ادامه دارد، عشق و امید و سربلندی... ادامه دارد.

اگر به صدق... داوری کنیم، می‌توانیم به این باور بی‌خلل برسیم که حضرت ایشان... عطیه‌ای به موقع بود و هست که به فرمان تاریخ تاریکی‌ها را از قلوب خسته بسیاران زدوده و به کرات در کنار کلمات ملکوتی مولانا، سعدی و حافظ، امید عظیم و پایداری بی‌پایان را نوید داده است.

شگفتا... به صدق دلالت می‌کنیم، اگر این سیاوش ابراهیم‌وار نبود، حضور مولانا، سعدی و حافظ بزرگ تنها در محدوده تنگ مکتب‌خانه‌های مدرن... اسیر می‌ماند.

شجریان به‌حق توانست در پی نیم قرن آوای آسمانی، مردم را با رسولان معرفت و تغزل آشنا کند، به معنایی ساده‌تر، هم کاروان کلمات ملکوتی این بزرگان و هم مردم مشتاق این عصر و این سرزمین، مدیون عبور ظفرنُمونِ سیاوش ترانگی از خرمن شعله‌ور سکوت است. هر بار که سکوت و ستم آمده تا خاموشی را وبال بلوغ این ملت کند، هم شهسواری به نام شجریان، بیرق سه رنگ رویا‌ها را چنان برافراشته که توفان‌ها به احترام عمل و آمالش از یورش و طغیان بازمانده‌اند.

باری... بزرگ‌مردا... که تو باشی، پایندگی و عزت ملی شایسته شعور توست و ما را افتخاری از این بیش نیست که در عصر شما زنده‌ایم و بر شکوه انسانی تو شهادت می‌دهیم. ایدون باد...! زادروز و همه روزهایت خجسته باد، چراکه بودنت دلگرمی مردمان این دیار کهن است و خواندنت خوانش مهر آیینیان این سرزمین اهورایی....

ندای درون ایران

مظهر خالقی؛ من از هر نظر، چه خصوصیات اخلاقی، چه معلومات و چه صدا بعد از مرحوم رضا‌قلی‌میرزا ظلی، او را به عنوان تنها هنرمند آواز معاصر می‌شناسم. البته در این حد تاج اصفهانی هم بوده است، اما بیشتر او را با میرزا ظلی مقایسه می‌کنم و این قیاس شخصی من است. در واقع آقای شجریان، انسان کاملی است، چون من با بیشتر هنرمندان خوش صدای فارس معاشرت و ارتباط نزدیکی داشته‌ام، چه در محافل خصوصی و چه در رادیو هر کدام مانند گلی از باغ هنر ایران، بوی خاصی دارند؛ اما ایشان را فوق‌العاده می‌بینم، با آن امتیازات ویژه به راستی ثروت بزرگی برای موسیقی امروز ایران است. صدای او از هر لحاظ جامع است. از نظر تسلط، قدرت صدا، لطافت، شناخت موسیقی ایران؛ به‌طور عموم- و شناخت فرهنگ و ادب و عرفان ایرانی بی‌نظیر است؛ همگی آن خصوصیات را با هم دارند و این فرق متمایز ایشان با دیگران است و خوشبختانه بسیار هم پر انرژی هستند و هر بار که در انگلستان اجرای موسیقی دارند، حتما با ایشان دیدار می‌کنم و کمال محبت را در حق من دارند. البته در این قرن ما آقای بنان را هم داشته‌ایم که استاد بزرگ و بلندپایه معاصر موسیقی ما هستند؛ اما به‌طور کلی آقای شجریان را در حد بسیار والایی می‌بینم و همیشه از او، به عنوان ثروت ملی ایران نام برده‌ام. من آقای شجریان را در سال ۱۳۴۷ هنگامی که مشغول ضبط برنامه با ارکستر نکیسا بودم ملاقات کردم و این اولین دیدار و آشنایی‌ام با ایشان بود. اما دیری نپایید که صدای پر طنین و آسمانی ایشان در ژرفای احساسم جای گرفت. صدای شجریان در روز‌های نخست تداعی صدای مرحوم ظلی را برایم داشت که نمونه برجسته‌ای از اوج عظمت و هنر مقامات و آواز‌های اصیل ایرانی است. آقای شجریان هنر موسیقی ملی ایران، از همان آغاز به پاکی و درستی از نسل گذشته برگرفت و آن را با استعداد خدادادی و شخصیت وارسته و پاک انسانی خود پرورش داد تا سرانجام در اوج عظمت همچنان سنگری برای حراست از فرهنگ و هنر اصیل ایرانی جلوه‌گر شد. شجریان در طول چند دهه گذشته، به‌طور خستگی‌ناپذیر و پویا به اشاعه توسعه، تحقیق و تدریس موسیقی پرداخت تا که امروز شجریان و مکتب او یک موج و حرکت همه‌جانبه برای احیا و اعتلای ارزش‌های فرهنگی و هنری درآمده که از همه سو مورد تهاجم و انفصال بوده است.

به نظرم تجلیل از شجریان بزرگ، باید در چارچوب یک جشنواره ملی برای ارزش‌های ملی و سنتی و به صورت بحث و سمینار و تحقیق در ایران برگزار شود تا تحلیلی همه‌جانبه از تاثیر وجود این هنرمند والا در حراست و احیای ارزش‌های فرهنگی و هنری در نیم قرن گذشته به دست آید و بدین صورت طنین این حرکت در نسل آینده بازتاب یابد.

ارادت و سعادت

حسین علیشاپور؛ اقبال و بخت‌یاری زندگانی هنری محمدرضا شجریان در همین دو کلمه نهفته است؛ آوازخوانی که ماحصل ارادتش به آستان هنر و بزرگان موسیقی، سعادت او را موجب شد تا به جایی که نامش را در زمره بزرگ‌ترین مغنیان فرهنگ ایران برآورد. حکایت شاگردی کردنش نزد پدر، جلال اخباری، اسماعیل مهرتاش، نورعلی برومند، عبدالله دوامی و علی‌اصغر دادبه حکایاتی است معروف نزد اهالی موسیقی ایران، به واقع او خواننده‌ای است که هر جا نغمه‌ای خوش شنید مشتاقانه بدان سوی رفت و تا توشه برنگرفت، ترک منزل نکرد و همین جامعیت ممزوج با هوشمندی و همت و پشتکار او بود که موجب شد که او راه دشوار «سیاوش بیدگانی» به «محمدرضا شجریان» را هر چند به آهستگی، اما با پیوستگی‌ای مثال‌زدنی بپوید و به جایی برسد که جهانیان، موسیقی اصیل ایرانی را با وی و به نام وی بشناسند. سلوک هنری او از زمان مشق قرائت نزد پدر تا خواندن آواز‌های عرفانی بدون ساز در رادیو مشهد تا عزیمتش به تهران و اجرای نخستین برنامه در قالب برگ سبز ۲۱۶ - که در مایه افشاری و با همراهی سنتور رضا ورزنده بود - تحت نام سیاوش بیدگانی و پس از آن، کم‌کم، آشکار کردن نامی که به احترام پدر و تقیدات مذهبی او تغییر داده بود تا یک شاخه گل تا گل‌های رنگارنگ تا جشن هنر شیراز تا شب‌های توس و نیشابور و گل‌های تازه و چاووش، یک نکته مشترک و اعجاب‌آمیز را همراه خود داشت؛ شجریان در جریان تمامی این توفیقات، یک دم از فراگیری غافل نماند و به عقیده نگارنده ورای هر آنچه به مهارت انکارناپذیر او در آواز مربوط است، این سلوک یگانه او در کسب فضایل و معلومات هنر است که می‌باید چراغ راه آیندگان قرار گیرد. به تمامی این‌ها اضافه کنید اینکه او نوازنده خوب در ساز سنتور و خوشنویسی ممتاز در عرصه هنر‌های تجسمی نیز هست. حواشی زندگانی محمدرضا شجریان چیزی از مهتری او در هنر موسیقی ایران نمی‌کاهد. چه، نگارنده بر آن است که همین سطوت انکارناپذیرش موجب شده تا حاشیه‌جویان و حاشیه‌نگاران به حواشی حیاتش - که هر کسی از بزرگ و کوچک در زندگی خویش دارد - پر و بال دهند و گاه نیز چیزی از خویشتن بر آن بیفزایند. اگر قرار باشد که برآیندی از آنچه او به عنوان یک آوازخوان تراز اول تاریخ موسیقی ایران در موسیقی و برای موسیقی انجام داد، گرفته شود، مسلما جز آنکه بگوییم کارنامه‌ای درخشان از خویش برجای گذاشته است، چیزی دیگر برای گفتن نداریم؛ هر چند که هر هنرمندی در کار خویش نقاط قوت و ضعف متعددی را داراست. شجریان، چه آن زمان که بر صحنه‌های کنسرت می‌خروشید و چه اکنون که ۵ سال است که از خاموشی و بیماری‌اش می‌گذرد، چهره‌ای اثرگذار بر هنر این سرزمین بوده و هست. خاموشی او، به صورت و ماهیت غیرممکن است و قدرتی نیز قادر نیست که بتواند پویش صلایش را از دل و جان مردم بیرون بکشد. چه بسیار جوانان همین سرزمین که به عشق آوای او راه موسیقی و هنر در پیش گرفتند و چه بسیار که با آوازهایش خاطره پروراندند و عبادت کردند و زندگی را بهتر دیدند. شجریان ماندنی است. صدای او، صدایی است که از اعصار و قرون گذشته بر آمده و راوی درد‌ها و شادی‌ها، رسیدن‌ها و هجران‌ها و تباهی‌ها و زادن‌های این مردم است. او می‌ماند. شجریان می‌ماند.

دردا از خانه‌نشینی‌ها

وحید تاج؛ بدنه آواز ایران در سال‌های اخیر به دلیل فقدان و خانه‌نشینی بسیاری از بزرگان که آقای شجریان هم یکی از آنهاست روز به روز نحیف‌تر شد. البته ایشان در این مسیر تنها نبود و نمی‌توان زحمات عزیزان دیگری مانند استاد ایرج، استاد گلپا و استاد بنان را در عرصه موسیقی به‌خصوص آواز کشور نادیده گرفت. در این سال‌ها که هر سه عزیز خانه‌نشین بودند، بدنه آواز ما روز به روز ضعیف‌تر شده و کار به جایی رسیده که امروز وقتی از موسیقی ایرانی نامی به میان می‌آید، فوری تصنیف و ترانه به ذهن نسل جدید متبادر می‌شود. دیگر از آن آواز‌های قلندرانه‌ای که از استاد شجریان و ایرج و گلپا می‌شنیدیم خبری نیست. امیدوارم سایه استاد شجریان همیشه روی سر موسیقی ما باشد و هیچ‌وقت هیچ هنرمندی را در شرایط خانه‌نشینی نبینیم. قول می‌دهم اگر هر یک از این عزیزان مانند پرنده‌ای که بال و پری سالم دارد، می‌توانستند در آسمان آواز و موسیقی ایران پرواز کنند، آن‌قدر خبر بد نمی‌شنیدیم. وقتی شما هنرمند را از ارایه هنرش منع می‌کنید دل شکسته و پژمرده می‌شود. ما جوامع را به‌واسطه فرهنگ و تولیدات هنری‌شان می‌شناسیم. مثلا وقتی در عرصه موسیقی نام ایتالیا را می‌شنویم بدون شک نام پاوارتی و بوچلی در صدر هنرمندان و تصاویری قرار می‌گیرد که در اذهان نقش می‌بندد. در سوی دیگر از آنجا که موسیقی ما با شعر آمیخته شده و تنیدگی تارو پود شعر و موسیقی در فرهنگ ما جا افتاده، آواز‌های شخصیتی مانند استاد شجریان به اندازه‌ای قدرتمندانه با اشعار فارسی گره خورده که شاید گاهی اوقات شنیدن آن شعر بدون آواز و موسیقی استاد شجریان دشوار می‌شود. واقعا چندان لطفی ندارد اگر شعر را بدون آن نغمه بشنویم. در این شکی وجود ندارد که ذائقه و سلیقه مردم در سال‌های اخیر نسبت به مقوله آواز طور دیگری شده، اما می‌شود با کار فرهنگی در حد توان نسبت به رفع این نقص تلاش کنیم و حساسیت نشان دهیم. شخصا تلاش کرده‌ام باتوجه به سابقه موسیقی خودمان حرکت کنم منتها با میزانی ارتباط بین گذشته و امروز. کاری که ما می‌توانیم توجه به مفاخر هنر، فرهنگ و عرصه موسیقی است. در بعضی از شهر‌ها و استان‌ها مانند استان لرستان شما ساز کمانچه را در منزل مردم مشاهده می‌کنید. مانند کتاب حافظ که در اکثر خانه‌ها هست. پس موسیقی ریشه‌ای قوی در این فرهنگ دارد و ما باید موسیقی فاخرمان را پاس بداریم. موسیقی که عزیزانی مانند محمدرضا شجریان از گذشته آورده‌اند و امروز به دست ما سپرده‌اند. باید بیش از هر چیز به موسیقی و فرهنگ خودمان توجه کنیم تا اینکه موسیقی وارداتی را روز به روز بیشتر ارج بگذاریم، خصوصا تلویزیون که شبانه‌روز در این زمینه فعال است. وقتی ما در کشور آهنگسازان کارآزموده و حرفه‌ای داریم چرا باید بشنویم تلویزیون برای تیتراژ یک برنامه پرمخاطبش از کپی موسیقی خارجی استفاده می‌کند؟

همه شما صددرصد به یاد می‌آورید که وقتی استاد شجریان در تالار وحدت یا وزارت کشور کنسرت برگزار می‌کرد چه صف‌های طولانی تشکیل می‌شد. این حضور افراد و خانواده‎‌ها شانه به شانه یکدیگر در سالن‌ها مهم است. بله، امروز با وجود ابزار‌های نوین ارتباطی خیلی راحت می‌توانید از طریق فضای مجازی قطعات موسیقی بشنوید، اما حضور در سالن و شنیدن یک موسیقی دارای اندیشه از نزدیک می‌تواند راهگشای خیلی مسائل در جامعه باشد. می‌تواند ذهن فرزندان ما را برای درک و دریافت هنر و هر چیز با کیفیتی در زندگی بیشتر تربیت کند. چنانکه تماشای فیلم در سینما یک چیز است و دیدنش در خانه تجربه‌ای دیگر. اینکه اجرایی را حضوری و صحنه‌ای ببینیم بسیار متفاوت از اجرا‌های لایو و چیز‌هایی شبیه به این است. حضور اساتید آواز ایران روی صحنه آثار انکارناپذیر مثبت فرهنگی به همراه دارد ولی غیاب‌شان به همان میزان خسارت‌بار است. بار دیگر تاکید می‌کنم باید قدر بزرگان موسیقی خود را بدانیم و آرزو می‌کنم همه این بزرگواران که نام بردم همواره سربلند باشند.

منبع خبر: آفتاب

اخبار مرتبط: صدای ماندنی استاد شجریان؛ گوهری در همه عالم به بهای تو کجاست؟