آواز اعتراض
این نوشته در فروردین سال ۱۳۹۰ در سایت قدیم زمانه منتشر شده است:
اگر ترانه- به ویژه نوع معترض آن، پس از انقلاب در برونمرز آنگونه که اشاره کردیم، دو – سه سالی زمان میخواست تا از جا برخیزد و برای خود طرحی نو دراندازد، در درون ایران، زیر سرکوب مستمر، زمان برای از نو برخاستن و به راه افتادن بسیار طولانیتر بود. تازه ترانهای که پس از ۲۰ سال از نو اجازهی عرض اندام پیدا میکرد یا کیفیت نازل شبهاسلامی داشت و یا تقلیدی ناشیانه از همان ترانههای نمادین پیش از انقلاب بود. ولی همزمان، تحول تازهای در موسیقی سنتی جریان پیدا کرد که میشود آن را از مزایای ناخواستهی انقلاب بهشمار آورد. تصنیفهای سنتی که از دورهی عارف و بهار به بعد، یکسره سر در دامان عاشقانهها، آن هم در حدود «شمع و گل و پروانه» نهاده بود، با ریتمهای جذاب جان تازهای گرفت و با پناه بردن به زیر شولای عرفان از راهبندانها به سلامت گذر کرد. تحول از اینها نیز فراتر رفت و در آوازهای سنتی نیز نفوذ کرد. خوانندگان برجسته کوشیدند فریادهای خفته در گلو را در قالب غزلهائی از حافظ و مولوی سر دهند که ظرفیت تعبیر و تأویل داشتند.
خضر فرخ پی کجاست؟
یکبار دیگر شاید اشاره کرده باشیم که «محمد رضا شجریان»، سرخورده از سوءاستفادهای که رسانههای دولتی از سرود- ترانههای پیشین انقلابی او میکردند، پیشقدم این کار شد و در سالهای آغازین دههی ۶۰- نخستین دهه پس از انقلاب- در آواز معروف «همایون و بیداد» یکی دو غزل قابل تأویل حافظ را وسیلهی بیان دلسردیهای خود ساخت و آواز سنتی را نیز به اعتراض درآمیخت:
«آب حیوان تیرهگون شد، خضر فرخ پی کجاست؟
خون چکید از شاخ گل، ابر بهاران را چه شد؟
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد، شهریاران را چه شد؟
صد هزاران گل شکفت و بانک مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد، هزاران را چه شد؟… »
پرویز مشکاتیان جدا از چهار مضراب درخشانی که در آستانهی این آواز شجریان قرار داده، آهنگی دیگر بر غزلی دیگر از حافظ نیز نهاده که آن را در پایان کار باز با صدای شجریان میشنویم: ترانهای که گلایه از وضع موجود و حسرت گذشته از سر و پای آن میبارد:
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حقگزاران یاد باد
گرچه صد رودست از چشمم روان
زنده رود باغ کاران یاد باد..
خواننده خس و خاشاک!
«همایون و بیداد» که درآمد و در جان مردمان آگاه نشست، نک و نال بعضی از غاصبان مجلس شورا نیز بلند شد. دانسته بودند که «اعتراض» دارد برای خود جایگاهی نیز در آواز سنتی پیدا میکند. در واقع میتوان گفت که رابطهی کارگزاران فرهنگی با شجریان، از همین «بیداد» رنگ دیگری گرفت. چرا که این «بیداد» میتوانست جبهه تازهای از اعتراض را در برابر استبداد و سرکوب بگشاید. چنین نیز شد. از آن پس بیشتر خوانندگان سنتی به سراغ غزلهای تأویلپذیر شاعران کهن رفتند و با آوازهای تازه خود با معترضان و مبارزان دیگر همدستی نشان دادند.
اجرای «نمایش انتخابات» در سال ۱۳۸۸، صراحت بیشتری به زبان هنرمندان بخشید؛ صراحتی که پس از دو سه ماه، به شهامت و بیپروائی تبدیل شد. آنان نیز زیر تأثیر جنبش سبز و گرایش اکثریت جوانان به مبارزه فارغ از خشونت با سرکوب و استبداد، در برابر نظام خودکامه برخاستند و هر یک به زبانی عملیات سرکوبگرانه علیه مردم را محکوم کردند. شجریان در جریان انتخابات نمایشی از صدا و سیمای اسلامی خواست از پخش سرودهای انقلابی پیشین او خودداری کند. او این سرود- ترانهها را برای روزهای انقلابی سال ۵۷ و با آرزوی پیروزی مردم خوانده بود و نه برای روزهای سرکوب و کشتار مردم! هنگامی که رئیس جمهور اسلامی در سخنپراکنی تاریخی خود میلیونها نفر شرکت کننده در «تظاهرات» را «مشتی خس و خاشاک» نامید، صبر و شکیبائی شجریان به پایان رسید و در بیانیهای نوشت- و گفت:
«صدای من، صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.»!
شحنه هیچکاره!
با این بیانیه، تکلیف دو طرف روشن شد. کارگزاران نظام از حربهی همیشگی خود، توهین و اتهامزنی، بهره گرفتند و حتی او را «مهره استعمار» و «وطن فروش» نامیدند. و شجریان در برابر، با آوازها و تصنیفهای اعتراضی خود، به میدان آمد. اگر چه در درون مجوز کنسرت بهدست نیاورد، ولی در تورهای اروپائی و آمریکائی با موسیقی تازه که حالا جوانان طالب آزادی را نیز به سوی خود کشیده است، به اعتراض به شیوهی خود ادامه داد.
او در آخرین کنسرت اروپائی- سپتامبر و اکتبر ۲۰۰۹، باز از زبان اعتراض حافظ بهره گرفت:
«اگر چه باده فرح بخش و باد گل بیز است
به بانگ چنگ مخور میکه محتسب تیز است
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی، زمانه خونریز است….!
و با این غزل ادامه داد:
» راهی است، راه عشق، که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند، چاره نیست
مرا ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچکاره نیست..!
و کنسرت با ترانه اعتراضی معروف «همراه شو عزیز» که پیشتر از آن گفتیم، پایان گرفت:
«همراه شو عزیز
تنها نمان به درد
کاین درد مشترک
هرگز جدا جدا
درمان نمیشود»
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: آواز اعتراض
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران