«ماه مهر را به خاطر بسپار» رمانی جذاب و دلنشین با مضمونی اجتماعی
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کتاب «ماه مهر را به خاطر بسپار» به قلم شهریار زمانی، رمانی جذاب و دلنشین با مضمونی اجتماعی است که به روایت زندگی دو خانواده ایرانی در دههی ۵۰ میپردازد. میرآقا و روزبه پسرهای این دو خانواده هستند که به شدت با یکدیگر ناسازگارند.
روزی روزبه برای خواستگاری خواهر میرآقا که ناهید نام دارد به منزل آنها میرود و میرآقا را با این کار به شدت خشمگین میکند. از طرفی میرآقا نیز دلباختهی دختری به نام ژیلا شده، اما ژیلا سودای فرد دیگری را در سر میپروراند.
او به پسر جوانی علاقه دارد که صاحب عکس برگزیدهی دانشجویان سال اولی دانشگاه است.
داستان کتاب «ماه مهر را به خاطر بسپار» دارای پنج راوی است که شما را با شکلگیری جامعه ایرانی در صد سال گذشته آشنا میکنند. قهرمانان این داستان از دو خانواده بازاری تهرانی هستند و بخش عمدهای از روایت آن در جنگلهای جاجرود، بخشی در تهران، خیابانها، ساختمان پلاسکو و ... روایت میشود و مدرن شدن تهران را به تصویر میکشد.
در بخشی از کتاب «ماه مهر را به خاطر بسپار» میخوانیم:
در چلوکبابی شیوا پشت یک میز چهار نفره رو در روی استوار حیدری نشستهام. دست و دلم به غذاخوردن نمیرود و دارم با کباب زعفرانی و برنج طارم بازی میکنم. دیشب پلک روی هم نگذاشتم. تا صبح توی بیمارستان هزار تختخوابی راه رفتم و بر سر و سینه زدم.
پسر دلبندم روی تخت ناله میکرد و من از درون میسوختم. خودم را خیلی کنترل کردم که اشکم را کسی نبیند. پدر خانواده سنگ زیرین آسیاب است. در و دیوار بیمارستان به حالم گریه میکرد. سه تا سرُم تا صبح تزریق کردند. یک دقیقه فشارم میافتاد، دقیقهی بعد میرفت بالا. حالی داشتم. بعد از تماسی که پزشک انساندوست گرفت و خبر تیر خوردن میرآقا را داد، دنیا روی سرم خراب شد. خوشغیرت خودش را معرفی نکرد که حضوری تشکری بکنم.
نصف شبی که میرآقا به هوش آمد حالم کمی بهتر شد. تا مرز سکته رفته بودم. دکترها بیشتر نگران من بودند. زیر سِرُم بودم که سروان نعمتی رئیس پاسگاه جاجرود تماس گرفت و گفت: «صبح زود توی مغازه باش که کار بسیار مهمی باهات داریم.» پای تیر و تیراندازی و خون و خونریزی که به میان بیاید خود به خود پای پلیس هم وسط میآید؛ ولی فکر نمیکردم به این زودی دست به کار بشوند.
موضوع خیلی بودار و مشکوک است. برای شکایت از ضاربان میخواهم عریضه تنظیم بکنم. مأمور دولت هم که باشند حق ندارند بیخودی شلیک بکنند. پدرشان را درمیآورم. روزبه مهاجمان را میتواند شناسایی بکند. از رئیس کلانتری ۱۰۳، که برای تهیهی گزارش به بیمارستان آمده بود، دربارهی دستگیری ضاربان سؤال کردم. جواب درست و سرراستی نداد.
گفتنی است کتاب «ماه مهر را به خاطر بسپار» نوشته شهریار زمانی توسط نشر کوله پشتی راهی بازار شده است.
روزی روزبه برای خواستگاری خواهر میرآقا که ناهید نام دارد به منزل آنها میرود و میرآقا را با این کار به شدت خشمگین میکند. از طرفی میرآقا نیز دلباختهی دختری به نام ژیلا شده، اما ژیلا سودای فرد دیگری را در سر میپروراند.
او به پسر جوانی علاقه دارد که صاحب عکس برگزیدهی دانشجویان سال اولی دانشگاه است.
داستان کتاب «ماه مهر را به خاطر بسپار» دارای پنج راوی است که شما را با شکلگیری جامعه ایرانی در صد سال گذشته آشنا میکنند. قهرمانان این داستان از دو خانواده بازاری تهرانی هستند و بخش عمدهای از روایت آن در جنگلهای جاجرود، بخشی در تهران، خیابانها، ساختمان پلاسکو و ... روایت میشود و مدرن شدن تهران را به تصویر میکشد.
در بخشی از کتاب «ماه مهر را به خاطر بسپار» میخوانیم:
در چلوکبابی شیوا پشت یک میز چهار نفره رو در روی استوار حیدری نشستهام. دست و دلم به غذاخوردن نمیرود و دارم با کباب زعفرانی و برنج طارم بازی میکنم. دیشب پلک روی هم نگذاشتم. تا صبح توی بیمارستان هزار تختخوابی راه رفتم و بر سر و سینه زدم.
پسر دلبندم روی تخت ناله میکرد و من از درون میسوختم. خودم را خیلی کنترل کردم که اشکم را کسی نبیند. پدر خانواده سنگ زیرین آسیاب است. در و دیوار بیمارستان به حالم گریه میکرد. سه تا سرُم تا صبح تزریق کردند. یک دقیقه فشارم میافتاد، دقیقهی بعد میرفت بالا. حالی داشتم. بعد از تماسی که پزشک انساندوست گرفت و خبر تیر خوردن میرآقا را داد، دنیا روی سرم خراب شد. خوشغیرت خودش را معرفی نکرد که حضوری تشکری بکنم.
نصف شبی که میرآقا به هوش آمد حالم کمی بهتر شد. تا مرز سکته رفته بودم. دکترها بیشتر نگران من بودند. زیر سِرُم بودم که سروان نعمتی رئیس پاسگاه جاجرود تماس گرفت و گفت: «صبح زود توی مغازه باش که کار بسیار مهمی باهات داریم.» پای تیر و تیراندازی و خون و خونریزی که به میان بیاید خود به خود پای پلیس هم وسط میآید؛ ولی فکر نمیکردم به این زودی دست به کار بشوند.
موضوع خیلی بودار و مشکوک است. برای شکایت از ضاربان میخواهم عریضه تنظیم بکنم. مأمور دولت هم که باشند حق ندارند بیخودی شلیک بکنند. پدرشان را درمیآورم. روزبه مهاجمان را میتواند شناسایی بکند. از رئیس کلانتری ۱۰۳، که برای تهیهی گزارش به بیمارستان آمده بود، دربارهی دستگیری ضاربان سؤال کردم. جواب درست و سرراستی نداد.
گفتنی است کتاب «ماه مهر را به خاطر بسپار» نوشته شهریار زمانی توسط نشر کوله پشتی راهی بازار شده است.
منبع خبر: خبرگزاری دانشجو
اخبار مرتبط: «ماه مهر را به خاطر بسپار» رمانی جذاب و دلنشین با مضمونی اجتماعی
موضوعات مرتبط: ساختمان پلاسکو جامعه ایرانی دانشجویان بیمارستان تیراندازی خواستگاری کوله پشتی چلوکبابی قهرمانان یک دقیقه زعفرانی کلانتری ماه مهر از درون سر سینه داستان دلبندم میرآقا خشمگین جاجرود
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران