خزانِ امید آینده اسلام در غربت

خزانِ امید آینده اسلام در غربت
ایسنا

مشهدی صغری خدمتکار خانه از لای در داخل اتاق را نگاه کرد. روی سجاده و کتاب دعایش به حالت سجده خم شده بود و تکان نمی خورد. نزدیکتر شد صدایش کرد اما جوابی نشنید. به حالت طاق باز خواباندش. زیر چشمانش خرمایی رنگ و کبود بود و لکه‏ های بنفش سینه و سرشانه ‏هایش را پر کرده بود، دست‏ها و پاهایش هم کبود بود. به سرعت به بیمارستان نجف منتقلش کردند. زردی انگشت بزرگ پای چپش شک پزشک معاینه کننده را به یقین تبدیل کرد. دکتر با اعلام خبر مسمومیت، زمان مرگ را دو ساعت قبل اعلام کرد و درخواست کالبد شکافی داشت، اما امام مخالفت کردند.

به گزارش ایسنا، اول آبان ماه یادآور فوت مرموز و پر رمز و راز آن هم در اوج حذف فیزیکی یاران انقلاب در عصر پهلوی است. خزان زندگی حاج آقا مصطفی خمینی که پدرش او را «امید آینده اسلام» می نامید رنگ واقعیت گرفت. اگرچه ماموران ساواک بارها و بارها امام و پسرش را به مرگ در تبعید تهدید کرده بودند اما بعد از این مرگ مرموز، امام خمینی نه در سخنانشان و نه در پیامها و نوشته هایشان هیچگاه از عنوان «شهید» برای گرامیداشت یاد سیدمصطفی استفاده نکردند.

سیدمصطفی در حالی در ۴۷ سالگی چشم از دنیا فروبست که از ۳۴ سالگی یعنی از ۱۳ دی ۱۳۴۳ مونس و یار پدر در قربت بود.

او با ژرف اندیشی عمیق نسبت به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی بدون کوچکترین ترس و تردیدی بارها و بارها غایت هدفش را این طور  به دوستان و نزدیکانش نوید می داد که «در راه آزادی کشته ‏ها خواهیم داد و بالاخره پیروزی ثمره پایداری است». این جمله به خوبی گواه دیدگاه سیدمصطفی جوان نسبت به مسائل سیاسی و مبارزاتی دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بود. او با استقامت و پایمردی در مسیر اهداف اسلام و انقلاب و بذل جانش پای عهدش ایستاد و نامش را برای همیشه تاریخ در دفتر تاریخ اسلام و جمهوری اسلامی تابان کرد.

واکنش پدر به فوت مشکوک پسر

بنا بر نقل قول یکی از یاران نزدیک امام، مدت کوتاهی پیش از رحلت مشکوک سیدمصطفی، دو نفر ایرانی شبی به دیدار او در نجف رفتند و یکی از آن دو در گفت ‏وگویی به وی هشدار داده بود رژیم شاه برای پیش‏گیری از سقوط درصدد است چند نفر را از میان بردارد که یکی از آن‏ها شما هستید.

در آن شب مبهم، حاج آقا مصطفی زودتر به خانه رفت. قرار بود  ساعت ۲۴ مهمان برایش بیاید. از قضا همسر ایشان آن شب بیمار بود و به توصیه سیدمصطفی به استراحت مشغول بود به همین دلیل متوجه نشد که مهمان‏ ها چه وقت آمدند و کی رفتند و چه شد اما صبح یک‏شنبه یکم آبان ۱۳۵۶ وقتی خدمتکار منزل مثل هر روز صبحانه ایشان را به اتاقش برد و در زد متوجه روشن ماندن لامپ اتاق و بی جواب ماندن اجازه اش شد. در را کمی باز کرد و متوجه شد ظرف غذای ایشان دست نخورده کنار اتاق است. خودِ حاج آقا مصطفی را دید که به صورت سجده خم شده و بی حرکت بود.

سید احمد خمینی معتقد بود برادرش به مرگ غیرعادی از دنیا رفته و به احتمال قوی در اثر مسمومیت به وسیله‌ مأموران رژیم پهلوی شهید شده است. ایشان می‌گفت: «همین قدر می‌توانم بگویم که مصطفی چند ساعت قبل از شهادت، در مجلس فاتحه‌ای شرکت می‌کند که در آنجا بعضی از ایادی رژیم پهلوی دست اندرکار دادن چای و قهوه در مجلس بودند.»

آیت الله سید جعفر کریمی، وصی رهبر فقید انقلاب اسلامی که فروردین سال جاری چشم از جهان فرو بست در خاطره ای کوتاه از حزن امام خمینی بعد از شنیدن شهادت سیدمصطفی گفت: امام به محض اطلاع از خبر شهادت سیدمصطفی در اعلامیه ای کوتاه نوشتند «‏‏در روز یکشنبه ۹ ذی القعدة الحرام ۱۳۹۷ هجری قمری مصطفی خمینی، نور بصرم و مُهجَه قلبم، دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد.‏»

وی با بیان اینکه تنها جمله ‏ای که امام بعد از این حادثه تلخ فرمودند این بود که «مصطفی امید آینده اسلام بود»، ادامه داد: امام در یازدهمین روز وفات آن مرحوم که برای تدریس درس تشریف آوردند، در ابتدای سخن فرمودند: «خداوند تبارک و تعالی الطاف خفیه‏ ای دارد و وفات  مصطفی یکی از الطاف خفیه الهی بود.»

بنیانگذار جمهوری اسلامی ۹ روز پس از به شهادت رسیدن سیدمصطفی در دیدار عمومی که با جمعی از روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق داشتند، گفتند: «این طور قضایا مهم نیست خیلی، پیش می آید، برای همه مردم پیش می آید و خداوند تبارک و تعالی الطافی دارد به ظاهر و الطاف خفیه، یک الطاف خفیه ای خدای تبارک و تعالی دارد که ماها علم به آن نداریم، اطلاع بر آن نداریم و چون ناقص هستیم از حیث علم، از حیث عمل، از هر جهتی ناقص هستیم، از این جهت در این طور امور که پیش می آید جزع و فزع می کنیم، صبر نمی کنیم این برای نقصان معرفت ماست به مقام باری تعالی، اگر اطلاع داشتیم از آن الطاف خفیه ای که خداوند تبارک و تعالی نسبت به عبادش دارد: «و انه لطیف بعباده» و اطلاع بر آن مسایل داشتیم، در این طور چیزهایی که جزیی است و مهم نیست، این قدر بی طاقت نبودیم، می فهمیدیم که یک مصالحی در کار است، یک الطافی در کار است، یک تربیتهایی در کار است.»

مصطفی چطور امید آینده اسلام شد؟

همانطور که از نام فامیلش مشخص است در خانواده ای علمی و مذهبی پرورش یافت و رشد کرد و پس از سپری کردن دوره مکتب خانه و ابتدایی به تشخیص پدر  وارد حوزه علمیه قم شد. دیری نگذشت که سید مصطفی در اثر نبوغ و فعالیت های علمی از بچه های هم سن و سالش پیشی گرفت و توجه اساتید حوزه را به خود جلب کرد. با تشویق ها و نظارتهای پدر شکوفایی نبوغ و جدیت در تحصیل رقم خود و سیدمصطفی جوان از نظر هوش و ذکاوت بین اساتید خود به «فکر زایا» مشهور شد. در اثر همین نبوغ و تلاش های شبانه روزی دوره مقدماتی را در کمتر از نصف زمان معمول  آموخت و با موفقیت وارد دوره سطح شد و این دوره  را نیز در طول پنج سال به پایان برد. پس از آن وارد دوره خارج  شد و در پنجمین سال این دوره که مصادف با ۲۷ سالگیش بود به درجه اجتهاد رسید و اجازه ‏نامۀ اجتهادش را از پدرش که  بزرگترین مرجع تقلید شیعه هم عصر خود بود دریافت کرد.

سید مصطفی در پایان‏ فراگیری برخی علوم مثل فلسفه و به طور مشخص منظومه حکمت سبزواری و اسفار اربعه ملاصدرا به تعلیم و آموزش این دروس به سایر روحانیون مشغول شد. بار علمی ایشان در حدی بود که در حوزه های علمیه قم و نجف به ایشان علامه و فیلسوف هم گفته می شد.

رشد علمی و معرفتی و عقلی سید مصطفی طی دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به ویژه بعد از قضایای منتهی به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و تبعید امام خمینی به ترکیه و عراق با رشد فزاینده تری ادامه پیدا کرد. طی این دو دهه ابعاد فردی، عرفانی، اجتماعی، تألیفی و سیاسی خود را نیز ارتقاء قابل توجهی داد.  هیچگاه از جایگاه  آقازادگی اش برای تغییر وضعیت زندگی  سخت خود استفاده نکرد و ترجیح داد ساده و بی پیرایه زندگی کند. بارزترین گواه ساده زیستیش وصیتنامه ‏اش است که در آن از اموال دنیا به کتاب هایش اشاره کرده و  یادآور شده که «در تقسیم ارث این کتابها  احتیاط شود که ممکن است برخی کتاب ها با وجوه شرعی خریداری شده‏ باشند.»

اگرچه زندگی سیاسی سیدمصطفی پیش از آغاز نهضت امام خمینی  آغاز شده بود و وی کم و بیش با جریان های سیاسی فعال در آن دوران آشنایی داشت اما نقطه عطف فعالیتهای سیاسی اش، شروع نهضت امام  و ورود کامل و همه جانبه به متن نهضت بود. به بیان روشنتر حیات سیاسی سید مصطفی با حیات سیاسی امام خمینی کاملا درهم  آمیخت. وی از ابتدای نهضت تا لحظه شهادتش در همه حوادث اصلی و فرعی تاریخی و سیاسی، در کنار بنیانگذار جمهوری اسلامی بود و در بطن جریانات و رخدادها قرار داشت.

در مبارزات خود از سال ۱۳۴۱ یکی از افراد فعال و پر کار روحانی برای به حرکت درآوردن نیروهای اصیل بود و در این راه تلاش طاقت ‏فرسایی داشت. پس از دستگیری پدر بعد از قضایای خرداد ۱۳۴۲ یکی از فرزندانش را از دست داد. فرزند دومش را که کودکی خردسال بود در حمله پلیس در ۱۳ آبان ماه ۱۳۴۳ از دست داد.

در سفر مراجع تقلید و علمای طراز اول در سال ۱۳۴۲ به تهران که به منظور اعتراض علیه دستگیری رهبر فقید انقلاب اسلامی انجام شد، نقش اساسی داشت. مدتی که امام در بازداشت بودند نقطه اتکایی برای مبارزات روحانیون بود. در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ که رژیم پهلوی امام را از قم ربود  و شبانه به ترکیه تبعید کرد،  بازداشت و در  زندان قزل قلعه زندانی شد. بعد از دو ماه و چند روز بر اثر فشار افکار عمومی آزاد شد که در پی آن تظاهرات گسترده ای در قم و سایر شهرستان‏ها اتفاق افتاد که این اتفاق  موجب  بازداشت مجدد و تبعید ایشان به ترکیه شد.

یکی از موضوعات قابل ملاحظه در رفتار سیاسی سید مصطفی، در ارتباط با دولت عراق بود. وی طی ۱۲ سال اقامت در نجف اشرف همواره کانون توجه دولت عراق بود و آن دولت از طرق مختلف در صدد جلب موافقت سید مصطفی و از طریق وی، امام خمینی برای همکاری مشترک علیه رژیم پهلوی بود  اما به گواه اسناد و مدارک رژیم بعث عراق به هیچ موفقیتی در این زمینه نایل نیامد. رژیم بعث عراق از روش های مختلفی چون تحبیب، تطمیع و تهدید  استفاده کرد اما هیچ یک از روش های مذکور  تغییری در رویه و اراده سیاسی سید مصطفی پدید نیاورد. او رویه ‏ای همسو و کاملا هماهنگ با امام امت در پیش گرفته بود و امام نیز هیچگاه حاضر به همکاری با دولت عراق نبود.

سید مصطفی طی فعالیت سیاسی در سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰  ثابت کرد به اصول محکمی تکیه دارد و به آنها پایبند است و مشکلات روزگار و فشارها، نمی ‏تواند در اراده وی خللی به وجود آورند. محور فعالیت های وی، نهضت امام  بود و هیچ مصلحتی برایش فراتر از مصالح نهضت، قابل تصور نبود به بیان روشن تر تفکر رهبر فقید انقلاب اسلامی در سیدمصطفی که جوانتر و پویاتر بود شکل گرفت و تداوم یافت و به همین دلیل بود که امام (ره) ایشان را «امید آینده اسلام» می دانستند.

پدر دلسوخته سیدمصطفی در ۱۳ آبان ۱۳۵۶ در پاسخ به پیام تسلیت جلال الدین فارسی نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی نوشت: «من امید داشتم که این مرحوم شخص خدمتگزار و سودمند برای اسلام و مسلمین باشد ولی «لا راد لقضائه و ان الله لغنیّ عن العالمین. قضای او را هیچ برگرداننده ای نیست. و همانا خداوند از عالمیان بی نیاز است.»

محل دفن پیکر سیدمصطفی خمینی در جوار مرقد مطهر حضرت علی ‏ابن ابیطالب (ع) و در کناز مزار شیخ محمدحسین اصفهانی معروف به کمپانی از فیلسوفان متأخر و نزدیک به آرامگاه سیدنصرالله بنی‌صدر پدر ابوالحسن بنی صدر اولین رییس جمهور کشورمان است.

از ایشان کتابهایی چون الاجارة، القواعد الحکمیّة، القواعد الفقهیة، حاشیه بر الاسفار الاربعة، حاشیه بر کتاب المبدأ والمعاد نوشته صدرالمتألهین، رساله ای در بحث قضای صلوات، رساله ای در بحث الخلل فی الصلاة، الفوائد الرجالیة‏‏، الواجبات فی الصلاة‏‏، الفوائد و العوائد، تحریرات فی الاصول، کتب الصوم، ‏‏ الطهارة، تاب البیع، الخیارات، المکاسب المحرّمه، الخلل فی الصلاة‏‏، الحاشیة علی العروة الوثقیٰ‏‏، تحریر العروة الوثقیٰ، الحاشیة علی تحریر الوسیلة‏‏ و تفسیر القرآن الکریم به جا مانده است.

انتهای پیام

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: خزانِ امید آینده اسلام در غربت