سوال بی پاسخ مادر نوید افکاری؛ چرا دو پسر دیگرم در انفرادی هستند؟
سوال بیپاسخ مادر نوید افکاری؛ چرا دو پسر دیگرم در انفرادی هستند؟
«وحید» و «حبیب افکاری» هنوز در زیرزمین «زندان عادلآباد» روزگار میگذرانند. یک منبع نزدیک به خانواده افکاری شرح آنچه را در آخرین روز زندگی «نوید افکاری» بر او و برادرانش حبیب و وحید در زندان عادلآباد شیراز گذشته، در اختیار رسانهها قرار داده است. گفته میشود این روایت را وحید افکاری در ملاقاتی که اخیرا با خانواده داشته، مطرح کرده است.
نوید افکاری، کشتیگیر ۲۷ ساله شیرازی است که روز ۲۲شهریور۱۳۹۹ اعدام شد. او که در جریان اعتراضهای مرداد ۱۳۹۷ دستگیر شده بود، به اتهام قتل یک مامور دولتی در شیراز به قصاص و به خاطر شرکت در همین اعتراضات با متهم به محاربه و به اعدام محکوم شده بود.
علاوه بر نوید افکاری، دو برادر دیگر او بهنامهای وحید و حبیب نیز به اتهام شرکت در اعتراضات و همراهی با برادر احکام طولانیمدت زندان و شلاق گرفتهاند. آنها هنوز در سلولهای انفرادی در زیرزمین زندان عادلآباد روزگار میگذرانند.
«ایرانوایر» غیر از روایتی که به دستش رسیده است، درباره آخرین وضعیت حبیب و وحید افکاری با یک منبع نزدیک به این خانواده گفتوگو کرده و صحبتهای چند نفر از زندانیان عادلآباد را درباره آخرین روزهای زندگی نوید افکاری در این گزارش روایت کرده است.
***
وحید و حبیب افکاری در طول چهلوهفت روز گذشته در دو سلول انفرادی جداگانه واقع در زیرزمین زندان عادلآباد نگهداری شدهاند. نوید را با ضرب و شتم از سلول بغلدستی برادرانش برای اجرای حکم با خودشان بردهاند و فقط چند دقیقه بعد، صدای صفحه آهنی اعدام در اتاقک کوچک آنها که دقیقا زیر محوطه اعدام زندان عادل آباد واقع شده، پیچیده است.
آنها در این مدت به جز چند دیدار کوتاه کابینی که در حضور ماموران مربوطه بودهاند، هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون از زندان نداشتهاند.
به گفته یک منبع نزدیک به خانواده افکاری «شکایت رسمی برادران افکاری در مورد ضرب و شتم شدنشان توسط عوامل زندان که چند روز قبل از اعدام نوید توسط گارد زندان رخ داده، کماکان به ثبت نرسیده است و مسئولان قضایی شیراز ادعا میکنند که رسیدگی به این ماجرا دست ما نیست و تصمیم جای دیگری گرفته شده است.»
این منبع مطلع به ایرانوایر میگوید وحید و حبیب افکاری به همراه برادر دیگرشان نوید، روز پانزدهم شهریور ماه و تنها چند روز پیش از اعدام نوید، با زور و ارعاب ماموران زندان عادلآباد به زیرزمین زندان منتقل شدند، ولی تا این لحظه از آنجا خارج نشدهاند و وضعیت روشنی در مورد زمان برگشتنشان به بند عادی یا هر گونه تغییر دیگری در شرایط فعلی وجود ندارد.»
یک زندانی ساکن زندان عادلآباد پیش از این در مورد اتفاقات آن روزها به ایرانوایر گفته بود: «چند شب قبلش نوید را بردند. بساط شام را تازه جمع کرده بودیم که انتقالش را به جایی که تا آن لحظه نمیدانستیم کجاست از لا به لای میلههای راهرو دیدیم. دستهایش را بسته بودند و حدس میزنم شاید در آخرین لحظات متوجه شد که انتقال به تهران یا دادگاه بهانهای برای فریب دادنش بوده، چون بین راه برای ادامه مسیر مقاومت کرد و کتکش میزدند.»
وحید افکاری روایت اتفاقات آن روز را برای خانوادهاش این طور شرح داده است:
«صبح شنبه (پانزدهم شهریور ماه) که شنیدم نوید را بردهاند، رفتم توی کریدور مرکزی و او را صدا میزدم. میگفتم کاکو نوید کجا بردنت؟ و از مسئولان زندان میپرسیدم او را کجا بردید؟ حبیب که از بندش داشت میرفت سمت سالن ملاقات هم صدای مرا شنید و آمد. همان لحظه بود که یکی از مسئولان زندان به نام "امیدوار" تماس گرفت که گارد زندان بیاید. "خادم الحسینی" به همراه بیشتر از ۲۰ نفر از گاردیها آمدند و بدون این که حرفی بزنند یا ما چیزی گفته باشیم شروع کردند به زدن من و حبیب. دوربین آنجا همه این صحنهها را ضبط کرده. من را به قصد کشت میزدند و حبیب را خیلی بیشتر از من زدند. حین زدن دائم فحشهای بد میدادند. بعد از آن دستبند و پابند زدند و ما را مثل جنازه کشیدند و بردند توی زیرزمین و انداختند توی سلول انفرادی. من و حبیب و نوید را به ترتیب به اتاقهای انفرادی دو و سه و چهار منتقل کرده بودند و سلول من تقریبا زیر مکانی بود که مراسم اعدام برگزار میشد.»
با وجود درخواست مکرر برادران افکاری که هر سه آنها در جریان انتقال به انفرادیهای زیرزمین عادلآباد به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند، اما از روز شنبه پانزدهم شهریور ماه تا چهارشنبه نوزدهم شهریور هیچ کدام از مسئولان زندان سراغی از آنها و زخمهایشان نمیگیرد.
وحید در مورد روز چهارشنبه نوزدهم شهریورماه میگوید: «آن روز از طرف پزشکی قانونی آمدند و ما را بردند برای معاینه. "کاظم موسوی"، رئیس کل دادگستری فارس، هم آنجا بود. توی این چهار روز بعضی از کبودیها و جراحتها تا حدودی خوب شده بودند و برای همین هم آنها را ثبت نکردند. برای من چهار مورد و برای حبیب شش مورد ثبت شد، ولی وقتی برگه نوید را دیدم جا خوردم، کاملا پر شده بود. بیش از ۱۵ مورد ضرب و شتم را پزشکی قانونی از صدمات و جراحاتش به ثبت رسانده بودند. آنها توی بدن عزیزش یک جای سالم باقی نگذاشته بودند.»
آن روزهای خوفناک البته وحید افکاری از سلول کناردستی که جان و جهان و برادرش در آنجا آخرین لحظاتش را میگذرانده، صداهای دردناک دیگری هم شنیده است: «حبیبی، فرمانده نیروی انتظامی فارس، با چند نفر سرهنگ زیردستش آمده بودند دیدن نوید. میشنیدم که از نوید میپرسید این که میگویند اینجا تو را کتک زدهاند صحت دارد؟ نوید لباسش را در آورده بود. چون حبیبی با تعجب گفت چه کسانی تو را این طور زدهاند؟ نوید جواب داد خادمالحسینی و گارد زندان. بعد حبیبی گفت نوید چرا این کار را کردی؟ نوید پرسید چه کاری؟ حبیبی گفت چرا آن مامور را کشتی؟ نوید گفت من بیگناهم و هر آدمی که ذرهای وجدان داشته باشد این را میداند.»
یکی از زندانیان زندان عادلآباد به ایرانوایر گفته بود که از یک روز پیش از اعدام نوید هر نوع ارتباط تلفنی از زندان به بیرون قطع شد:
«آن روزها هنوز به روشنی امروز علت قطع یکباره تلفنها را نمیدانستیم. حتی زندانیان بند سبز را هم که آسودهتر از بقیه بخشها با بیرون تماس میگیرند، محصور کرده بودند تا مبادا خبری به بیرون درز کند.»
شب جمعه بیستویکم شهریور ماه در سلولهای انفرادی برادران افکاری را باز میکنند و به آنها میگویند قرار است آنها را به تهران منتقل کنند. دستبند و پابندهایشان را هم میزنند و از آنها سوال میکنند که پیش از انتقالشان به تهران آیا مایل هستند که مادرشان را ببینند؟
«ما گفتیم این وقت شب آنها اذیت میشوند. نمیخواهیم. گفتیم تلفن کافی است. من زنگ زدم به پدرم، حبیب زنگ زد به همسرش و نوید هم زنگ زد به "سعید". نصف شب بود، فکر کنم حوالی سه و نیم نیمه شب، که درها را باز کردند و گفتند وقت رفتن به تهران است. اول نوید را بردند. من منتظر بودم که ما را هم ببرند، حبیب گفت صدای کتک زدن میآید. همین حین مکالمه بود که من یکباره صدای کشیده شدن صفحه اعدام را شنیدم. آمدند دم در سلولهامان و گفتند تسلیت میگوییم نوید اعدام شد.»
بعدها زندانی دیگری صحنه دیدار اتفاقی حبیب و وحید بر سر دوراهی یکی از راهروهای زندان را این طور شرح داد: «وحید و حبیب تا همدیگر را دیدند به سمت هم دویدند. از ریشه جگر و به درد فریاد میکشیدند و اسم نوید را میآوردند. اما ماموران زندان حتی آنجا هم مدارا و تحمل نکردند و آنها را با خشونت و ضرب و شتم کتک زدند. فحاشی میکردند. صدای درگیری و فحاشی همهجا پیچیده بود. آنها را با خشونت از همدیگر جدا کردند و هر کدامشان را از یک طرف راهرو بیرون بردند. برای ما که داخل سلولها گیر افتاده بودیم و کاری برای همدردی ازمان برنمیآمد بسیار صحنه غمانگیز و دردناکی بود. انگار گرد مرده ریخته بودند داخل بندها. حال همه ما ناخوش بود.»
با وجود آنچه بر خانواده افکاری گذشت، اما یک منبع مطلع و نزدیک به خانواده افکاری به ایرانوایر میگوید برادران افکاری در دیدار با والدینشان، علیرغم غم سنگینی که در نگاهشان موج میزند، اما بسیار قوی هستند.
«آنها خودشان را حفظ کردهاند. قوی هستند. شاید هم با امید به فردا و دادخواهی زندهاند. با همه آنچه در مورد رابطه عاطفی این برادرها با همدیگر میدانم، احتمالا تمام دقایقشان در انفرادی با یاد و خاطرههای خوب نوید میگذرد. با همه اینها وضعیت روحی هیچ کدام از اعضای خانواده خوب نیست و هر چه بیشتر از این ماجرا فاصله میگیرند، بیشتر از گذشته متوجه ناعادلانه بودن حکمی میشوند که نوید را از آنها گرفت و اعتقادشان نسبت به بیگناهی نوید قویتر از گذشته میشود.»
به گفته این منبع مطلع، مادر نوید چند باری به نهادهای مسئول مراجعه کرده و پرسیده است چرا بچههایم در انفرادی هستند؟ آنها میگویند این تصمیم سیستم قضایی است. سوال ما این است که چه کسی در سیستم قضا چنین تصمیمی گرفته است؟ لااقل یک اسم بدهید تا برویم با او صحبت کنیم. اما آنها اسم شخص یا دستگاه مسئول را نمیبرند و میگویند از دادن نام تصمیمگیرنده معذوریم. یعنی خانواده افکاری یک فرزندشان را از دست دادهاند و دو فرزند عزادار دیگرشان که وابستگی عمیق عاطفی با برادر داشتهاند در سلول انفرادی به سر میبرند، ولی نام مسئول یا دستگاهی را که چنین تصمیمی گرفته است و یا حتی دلیل این تصمیم را نمیدانند.
خانواده افکاری هیچ دورنمای روشنی نسبت به زمان انتقال حبیب و وحید به بندهای عادی ندارند: «هر کدامشان یک اظهار نظر متفاوت میکنند. یکی میگوید نگران نباشید به زودی درست میشود. دیگری میگوید مشخص نیست شاید باید شش ماه تا یک سال بگذرد. همین ناروشن بودن ماجرا و این که هیچ امر قابل پیشبینی وجود ندارد، بیش از هر چیز آزاردهنده است؛ این که یک مادر نمیداند دو پسر دیگرش تا چه زمانی در یک اتاقک نیمهتاریک محبوسند.»
آنها بسیار واضح و روشن به خانواده افکاری گفتهاند که هیچ قانونی وجود ندارد. این تصمیم گرفته شده است، حتی اگر با قانون مغایرت داشته باشد: «آنها گفته بودند شکایت برادران افکاری مبنی بر ضرب و شتمشان در چند روز منتهی به اعدام ثبت شده است، اما وقتی خانواده برای پیگیری میروند با این پاسخ که ما چنین پروندهای نداریم مواجه میشوند. حتی در سیستم کامپیوتری دادسراها چنین شکایتی به ثبت نرسیده است و همه اینها نشان میدهد که حتی حق شکایت کردن بابت ضرب و شتم زندانی را از خانواده افکاری سلب کردهاند.
این منبع نزدیک به خانواده افکاری در پاسخ به این سوال که آیا وکلای برادران افکاری به پرونده آنها دسترسی دارند؟ میگوید خیر.
«اجازه مطالعه پرونده داده نشده است. یعنی هیچ چیزی عملا نه به ثبت رسیده، نه وجود دارد.»
او در پاسخ به این سوال که آیا شایعه نارضایتی خانواده «ترکمان» صحت دارد، به ایرانوایر میگوید: «هیچ رابطهای بین خانواده افکاری و ترکمان وجود ندارد و مکالمه مستقیمی رخ نداده است؛ اما از جاهای موثق بسیاری این پیام و سیگنال داده شده است که آنها نسبت به اجرای حکم اعدام نوید ناراحت هستند. من فکر میکنم چون خانواده ترکمان در تمامی مراحل دادگاهها حاضر بودند و خودشان روند دادگاه و دفاعیات نوید را شنیدهاند و بهتر از هر کسی از بیگناهی نوید مطلعند، آنها بیتردید از من و شما خیلی چیزها را بهتر میدانند و دیدند که چه پروسه ظالمانه و غیرقانونیای در حق نوید در حال رخ دادن است. بنا بر این بعید نیست که این نظر واقعیشان باشد.»
ایران وایر
فیلمها و خبرهای بیشتر در کانال تلگرام پیک ایران
منبع خبر: پیک ایران
اخبار مرتبط: سوال بی پاسخ مادر نوید افکاری؛ چرا دو پسر دیگرم در انفرادی هستند؟
موضوعات مرتبط: رئیس کل دادگستری نیروی انتظامی روزهای زندگی نگران نباشید پزشکی قانونی سوال بی پاسخ بیشتر از این بر سر دوراهی رابطه عاطفی چند روز قبل شهریور ماه در زیرزمین پیچیده است عادل آباد آخرین روز حکم اعدام محکوم شده بعد از آن دادخواهی زندانیان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران