هیچ چیز نزد ما ارزشمندتر از ایران نیست

چکیده :فقر نظری و فلسفی این گفته به حدی است که برای پاسخ بدان باید از الفبای برخی علوم شروع کرد. بدون شک اتهام زنندگانی که حتی در تعریف و تفاوت مفاهیمی چون فاشیسم و نژاد پرستی فرومانده اند وقتی ناسیونالیسم فرهنگی ایران که ریشه در آیین مهر (میترا)، تعالیم نیک زرتشت، فلسفه ایرانشهر، فرهنگ مدارا و حکمت فردوسی دارد را با نظرات برتری جویانه امثال جنتیله فاشیست ایتالیایی (در جمع کردن تنوع بی پایان انسانی زیر یک وحدت) و روزنبرگ نازیست(در گسترش فضای حیاتی و برتری نژاد نوردیک) مقایسه می کنند آیا نباید از این همه جهل یا تجاهل حیران...


محمد کوراوند

در لزوم بازفهم و پیوند با تاریخ تمدن ایران/از آفرینش ایران ویج تا تداوم ایرانشهر

هگل ایران را«نخستین ملت، نخستین دولت و نخستین کشور» در تاریخ بشر بر می شمرد و در فلسفه تاریخ می گوید “تاریخ با پادشاهی ایران باستان آغاز می شود”. هگل ایران را نقطه شروع تکامل تمدن ها می شناسد و جنگهای میان ایران و دولت‌شهرهای یونان را نقطه تحول تاریخ از شرق به غرب می داند. نیچه می گوید ایرانیان نخستین کسانى بودند که ‏به تاریخ در تمامیت آن اندیشیدند و زرتشت را انسان قابل ستایش می داند . افلاطون(در اندیشه فیلسوف شاهی) و سقراط از فرهنگ ایران باستان و آموزه های مزدیسنا بهره گرفتند و ایرانیان را ملت آزاد نامیدند. ابن خلدون می گوید “ایران در نهایت پهناوری و عظمت و علوم عقلی بود. این علوم پس از آنکه اسکندر بر دارا (داریوش سوم) غلبه یافت از ایرانیان به یونانیان رسیده است، چه اسکندر برکتب و علوم بیشمار از ایشان دست یافت.”…

اما عجیب آنکه در خود ایران وقتی از این فرهنگ زاینده و تمدن معظم صحبت می شود برخی از روی ناآگاهی تاریخی و برخی در غفلت وطن گریزانه با لفاظی های غیرمستند ایران دوستان را متهم به ناسیونالیسم افراطی و باستانگرایی رمانتیک می کنند و بعضا از راست افراطی اروپای قرن بیستم و نژادپرستی بیم می دهند!

فقر نظری و فلسفی این گفته به حدی است که برای پاسخ بدان باید از الفبای برخی علوم شروع کرد. بدون شک اتهام زنندگانی که حتی در تعریف و تفاوت مفاهیمی چون فاشیسم و نژاد پرستی فرومانده اند وقتی ناسیونالیسم فرهنگی ایران که ریشه در آیین مهر (میترا)، تعالیم نیک زرتشت، فلسفه ایرانشهر، فرهنگ مدارا و حکمت فردوسی دارد را با نظرات برتری جویانه امثال جنتیله فاشیست ایتالیایی (در جمع کردن تنوع بی پایان انسانی زیر یک وحدت) و روزنبرگ نازیست(در گسترش فضای حیاتی و برتری نژاد نوردیک) مقایسه می کنند آیا نباید از این همه جهل یا تجاهل حیران شد. درحالیکه نیای تمدن غرب نژاد را در خون و قدرت و نجیب زادگی می دانستند، ایرانیان نژاد را درمفهوم نهاد انسان بکار می بردند و مرادشان از پاک نژاد (پاکزاد) نیکونهاد و شرافتمند بود و نیکونهادی ترکیبی از خردمندی، دادگری و پهلوانی بود.( آریا نیز دربسیاری واژه نامه ها شریف معنی شده است). چنانچه رستم پهلوان نیز از تبار مادر ایرانی نبود..

در این باب می توان بسیارگفت اما هدف ازنگارش این متن پاسخ به کسانیست که یادآوری فرهنگ گذشته ایران را توهم یا امر بی حاصل می دانند اما از راز تداوم تاریخی ایران چیزی نمی دانند. هدف بازفهم و درک چگونگی پیوند بین فلسفه تاریخ ایران، پایایی آن و امکان بهبود وضع امروز است و برای نیل به این مقصود یادآوری و شناخت برخی وجوه ارزشمند این تاریخ کهن ضروری است.

بی تردید قدمت تاریخ ایران با هیچ کشوری قابل قیاس نیست. آنچه را تاریخ ایران باستان می خوانیم خود جلد دوم دفتر تاریخ ماست. قبل از آن دوران تاریخ اساطیری ایران تا زرتشت قرار دارد. تاریخ اساطیری ایران از دوره تاریخ شفاهی و سینه به سینه تا ظهور زرتشت است و بعدها در اولین متون کهن جهان مکتوب شده است. در وداها، منابع هندی، منابع اوستایی، منابع مانوی، زروانی، پهلوی، مینوی خرد و خدای نامه ها، رخدادهای تاریخ اساطیری ایران و هند نقل شده است که بعدها به دست توانمند حکیم طوس بخشی از آن به زبانی ملی و حماسی خردمندانه گردآوری و جاودان شد.

دوران پیشدادیان و کیانیان از کیومرث و جمشید تا زرتشت به نحوی گویای تاریخ از آفرینش جهان و ایران تا دوران باستان است. آفرینش درمحدودهٔ دوازده هزارسال اساطیری انجام می‌گیرد و جهان عرصه مبارزه دو نیروی خیر و شر است. هر آنچه امروزه با عنوان هستی شناسی، زیبایی شناسی و معرفت شناسی ذکر می گردد درتاریخ اساطیری ایران دیده می شود و ارزش راستی و نیکی در این فرهنگ به ارزش هستی است.

پس از ظهور زرتشت فصلی نو در تاریخ ایران آغاز می شود. زرتشت را پیام آور تمدن و خردمندی در تاریخ می دانند چونکه او بشر را از زندگی چادر نشینی، شکار و غارت به یکجانشینی، آبادی، کار و کشاورزی و قانون دعوت کرد. اندیشمندان دوران باستان از فیثاغورس تا ارسطو و افلاطون به افتخار از او یاد کرده اند. درفلسفه زرتشت دو مینوی همزاد در جهان وجود داشت. خیر و شر. این دو به هم رسیدند (پیوستند) تا زندگی و مرگ ایجاد شد. پس اززندگی و درک هستی دو موهبت آزادی(اختیار) وخرد (انتخاب) در دسترس انسان قرار می گیرد. و بدین سان مسؤلیت آغاز می شود. از نیکی، نیکی نصیب گردد و از زشتی، شر.(الهیاتی در مرز خرد انسان)
برخی آموزه های زرتشت نخستین بار در تاریخ بیان شده است. پس از زخمی شدن درجنگ با تورانیان و دیدن بلایای جنگ بسیار آزرده شد و از خدا خواست مردم از جنگ، بلایا و بی خانمانی بدور باشند.

آموزه بزرگ او گفتار و رفتار و پندار نیک بود که نیکی در همه ابعاد وجود انسان را دربر می گیرد.
زرتشت در ایران ویج زاده شد.

بنا بر روایت اوستایی ایران ویج مرکز عالم (هفت اقلیم) و نخستین آفریده اهورامزد بود و چون این مکان پیوستگاه آسمان و زمین بوده دارای ویژگی جاودانی است. ایران ویج ازل تاریخ ایرانیان است. سرزمین نیکی و دادگری که در آن دروغ نمی گویند و حتی حیوان و گیاه هم مورد احترام است.

واژه ایران (بر خلاف نظر آنانکه آنرا قدیم تاریخی نمی دانند) از حدود ۳۵۰۰سال پیش در متون کهن همچون اوستا و مینوی خرد بکار رفته است و پس از آن پیوسته همه ی ملت ساکن این سرزمین را ایرانی خوانده اند…(متن خلاصه می شود)

پس از آن دوران ایران باستان است. دورانی که هگل آنرا شروع تاریخ تکامل تمدن می نامد. انتقال تمدن و ظهور نوعی از حکمرانی موثر بر تاریخ جهان که آغازگر آن کوروش بزرگ بود.

اما چرا ایرانیان کوروش را می ستایند. آیا بازهم بنار بر نظر اتهام زنندگان پای نژاد و برتری جویی در میان است یا در تداوم فرهنگی با ایران اساطیری نیکی، خرد، نیکونهادی و دادگری مدنظر است. برای پاسخ باید به تمدن شناسان و مورخان بزرگ جهان مراجعه کرد. ویل دورانت می گوید “کوروش با شکست‌خوردگان به بزرگواری رفتار و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی می‌کرد. او کرزوس را پس از شکست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات داد و بزرگش داشت. بی دلیل نیست که یونانیان او را بزرگ‌ترین پهلوان جهان پیش از اسکندر دانسته باشند. وی هرگز شهرها را غارت نمی‌کرد و معابد را ویران نمی‌ساخت.

گزنفون در “کوروش نامه” او را در میان همه مردان بزرگ دنیای قدیم بی همتا می داند و عدل او را رسمی می داند که در جهان ماند. “او ملتهای مغلوب را شیفته خود می کرد”. هرودوت_پدر تاریخ_ ضمن شرح پادشاهی کوروش و فتح بابل می گوید”من کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا کردارهای شگفت و بزرگ این دو ملت عظیم هیچگاه به فراموشی سپرده نشود.”

پلوتارک، آرین و دیگر مورخان یونان در شروح مفصل خود از احترام اسکندر به کوروش و توجه او به کتیبه ها گفته اند و آورده اند آنگاه که اسکندر به مزار کوروش رسید عاملان تعرض به آرامگاه را مجازات کرد و آنرا مرمت کرد.

آشیل شاعر یونانی هم عصر در تراژدی پارسه کوروش را سعادتمندی خواند که به ملل گوناگون آرامش بخشید. دوگوبینو خاور‌شناس بزرگ می گوید در بین سه مرد اول جهان تا امروز (اسکندر، سزار و کوروش) کوروش در بالاترین مقام قرار دارد و ویکتور هوگو از فتح بابل به نیکی یاد می کند.

فتح آرام بابل نقطه عطفی در تاریخ بشر

آنچه که در فتح تاریخی بابل(ثروتمندترین شهر روزگار) و پس از آن روی داد و مقایسه آن با فتوحات گذشته و حتی امروز بشر قابل ستایش و افتخار است.

او رسم تازه‌ای در تاریخ بنیان نهاد که افتخار را نه در تاراج و ویرانی شهرها، بلکه در امان دادن و آزادی به مردم برای ادامه‌ی آیین و راه زندگی معنی بخشید. در تورات او را «مسیح» خوانده اند و مولانا ابوالکلام آزاد و علامه طباطبایی او را فرمانروای دادگری که در قرآن بعنوان ذوالقرنین یاد شده می دانند. در استوانه کوروش که میراث معنوی بشریت است

در سطور ۲۲به بعد که شرح ورود آرام به بابل است می گوید:

آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند.در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم. من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم… و بدین سان کورش نخستین پادشاهی بود که به حقوق انسانی ملت های مغلوب احترام گذاشت (متن خلاصه می شود)

بازفهم فلسفه تاریخ و درک پایایی ایران

همانگونه که در ابتدا مطرح شد هدف از نگارش این متن لزوم بازفهم و بازخوانی وجوه ارزشمند تاریخ کهن ایران به منظور درک فلسفه تاریخ یا روح خودآگاه و مشترک ملی ماست.این فلسفه نه برای اثبات برتری نژادی یا ارضای غرور شکسته امروزین بلکه در پاسخ به دو مساله طرح می گردد. اینکه راز تداوم تاریخی ایران پس چندین تاراج بزرگ، دست اندازی و حوادث سهمگین تاریخی چیست و اینکه فهم فلسفی و درک ارزش های تاریخی و ملی چگونه می تواند به برون رفت یا بهبود وضع نابسامان کنونی بیانجامد؟

در پاسخ به سوال اول
همانگونه که در بررسی کوتاه تاریخ ایران مشاهده شد برخی وجوه و ارزشها و نمادها در تاریخ و تمدن ایران فرهنگی تداوم یافته اند و به نقش برجسته تاریخ ملی ما بدل شده اند. این تداوم تاریخی، فرهنگی، ادبی( ۵ گنج ادبی جهان) در کنار دانش، معماری، هنر و طبیعت و زبان ملی این کشور کهن در کنار هم منجر به شکل گیری گوهری بی نظیر بنام خودآگاهی یا هویت ملی شده است که بنیاد همگرایی، همزیستی و صلح جویی ماست. هویتی که ما را به ارزشمندترین دارایی مان ایران منسوب می کند و ما نیز بالاترین ارزش و ایثار را برای آن قایلیم و در دفاع از آن جان دریغ نداریم.

این خودآگاهی ملی ارزشمند و هویت تاریخمند که از دل تاریخ و فرهنگ مشترک بدست آمده در روزگاران سخت به عامل وحدت، فداکاری جمعی و تحمل مصایب و وطن دوستی بدل گشته است.

خواندن، بازفهم و دریافت وجوه ارزشمند تاریخ ایران هر دم به جامعه پذیری و بروزرسانی این گوهر خودآگاهی می انجامد. برای مثال فهم اینکه یکپارچگی سرزمینی و وحدت ایران با فلسفه ایرانشهری چه پیوند تاریخی و فرهنگی دارد از شناخت صحیح ایران باستان منتج می شود.

یعنی توان مقایسه یک نظام وحدت فرهنگی سیاسی سرزمینی مقتدر و بزرگ در برابر بیگانگان به مثابه ایرانشهر, در برابر یونان متشکل از صدها دولت شهر با فرهنگ سیاسی مختلف(هر یک به طول چند کیلومتر) و مدام در حال جنگ و غارت یکدیگر.
یا به مثابه یک فرهنگ مادر در یک سرزمین که همه خرده فرهنگ ها در عرض آن درحال زیستند.

فهم فلسفه تاریخ ایران یعنی اینکه چطور قرنهای متمادی در ایران اقلیم ها، اقوام، ایلات، گویش ها و خرده فرهنگ های متکثر در عین وحدت کنار یکدیگر زندگی کرده‌اند و در میان ایشان هرگز رابطه‌ای از نوع نژادپرستی اروپایی نبوده و ظاهر نشده است و در ایران کسی خود را بخاطر قومیت برتر نداسته و نمی داند. هیچ نزاعی به صرف برتری طلبی نژادی و قومی در آن رخ نداده است. ایرانیان به وجوه ارزشمندتری در تاریخی کهن خود دست یافته اند و حول آن فرهنگ و تمدن ملی خود را بنا نهادند. آنچه بطور پیوسته از دوران اساطیری تا دوره باستان و آیینی ستایش شده است نیکی و راستی و خرد و آزادی و مدارا و همزیستی و پهلوانی و امان دادن و ایمان و آنچه در برابر اینهاست زشتی و شر است و چه بسا دور شدن از این ارزش های والا عامل تیره بختی های متاخر ماست.

در بخش دیگر این نوشتار به چگونگی پیوند بین وجوه ارزشمند تاریخ ایران و امکان دریافت فلسفی از تاریخ به منظور برون رفت یا بهبود وضع کنونی پرداخته خواهد شد. اینکه میهن دوستی و آگاهی از شکوه تاریخ چگونه می تواند نیروی محرک نسل های جدید برای نوسازی و توسعه ایران قرار گیرد و اینکه چگونه کشورهای توسعه یافته از اندیشه های ملی و افکار وطن خواهانه در این امر بهره بردند.

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: هیچ چیز نزد ما ارزشمندتر از ایران نیست